تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گزارش اختصاصی پایگاه خبری علوم انسانی مفتاح از مراسم اختتامیه رویداد مدرسه علم دینی با حضور حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی؛ ظرفیت‌های کوانتوم برای تحول علوم انسانی اسلامی / علم دینی و ضرورت فناوری‌های نرم اجتماعی دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی: امروزه شاهد ارائه روش‌های متنوع و نسبتاً منقح از سوی محققان هستیم؛ روش‌هایی که هرچند تفاوت‌هایی دارند، اما کارآمد و اثرگذارند. با این حال، همچنان جای کار در فلسفه علم دینی وجود دارد، چرا که فلسفه‌های مضاف، به‌ویژه فلسفه علوم انسانی و فلسفه علم دینی، ذاتاً پایان‌ناپذیرند و پیوسته با پرسش‌های تازه معرفت‌شناختی و جامعه‌شناختی روبه‌رو می‌شوند.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری علوم انسانی مفتاح، مراسم اختتامیه مدرسه علم دینی با حضـور حجت‌الاسلام و المسلمین عبدالحسین خسرو پناه، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی،  شنبه 15 شهریور، در محل موسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام برگزار شد. مشروح صحبت‌های ایشان به شرح زیر است: پس از استخراج حکم شرعی باید مخاطب امروز آن شناخته شود و مسیر ارتباطی میان حکم و نیازهای جامعه به‌درستی تبیین گردد. بدون شک، مباحث نظری و کاربردی که تاکنون توسط محققان مطرح شده، ارزشمند و مفید بوده است؛ اما با توجه به تجربه‌ی چند سال اخیرم در عرصه سیاست‌گذاری کلان و پژوهش‌های مربوط به حکمرانی، لازم است ببینیم این موضوع تا چه حد پیش رفته و در کدام بخش‌ها هنوز کار بر زمین مانده است. در حوزه‌ی علم دینی ــ به‌ویژه علوم انسانی و علوم اجتماعی اسلامی ــ تلاش‌های قابل توجهی صورت گرفته است. هم مبانی هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی، انسان‌شناختی، ارزش‌شناختی و جهان‌شناختی تدوین شده و هم در زمینه‌ی روش‌شناسی، پیشرفت‌های چشمگیری داشته‌ایم. در حالی که حدود دو دهه قبل، در بحث روش‌ها با خلأ جدی روبه‌رو بودیم، امروزه شاهد ارائه روش‌های متنوع و نسبتاً منقح از سوی محققان هستیم؛ روش‌هایی که هرچند تفاوت‌هایی دارند، اما کارآمد و اثرگذارند. با این حال، همچنان جای کار در فلسفه علم دینی وجود دارد، چرا که فلسفه‌های مضاف، به‌ویژه فلسفه علوم انسانی و فلسفه علم دینی، ذاتاً پایان‌ناپذیرند و پیوسته با پرسش‌های تازه معرفت‌شناختی و جامعه‌شناختی روبه‌رو می‌شوند. یکی از عرصه‌های نوظهور که تاکنون کمتر به آن پرداخته شده، پیوند مباحث «کوانتوم» با علوم انسانی است. در غرب، رویکردهایی چون روان‌شناسی کوانتومی، جامعه‌شناسی کوانتومی و اقتصاد کوانتومی مطرح شده و حتی کتاب‌هایی در این حوزه منتشر گردیده است. این پارادایم جدید، که نه پوزیتیویستی است و نه هرمنوتیکی، می‌تواند تأثیرات بنیادینی بر علوم انسانی داشته باشد. اقتصاد، به دلیل نزدیکی به ریاضیات و علوم طبیعی، نخستین حوزه‌ای است که تحت تأثیر این پارادایم قرار می‌گیرد؛ اما بی‌تردید علوم انسانی اسلامی و به‌ویژه اقتصاد اسلامی نیز باید نسبت خود را با این تحولات روشن سازند. از سوی دیگر، در زمینه‌ی بهره‌گیری از نصوص دینی برای حل مسائل اجتماعی معاصر ــ مانند اعتیاد، طلاق، بیماری‌های اجتماعی یا مشکلاتی همچون اوتیسم ــ کارهای خوبی انجام شده است. روش‌هایی مانند «استفهامی»، «استنطاقی» (به ابتکار شهید صدر در تفسیر موضوعی)، و روش‌های «شبکه‌ای» و «شجره‌ای» به‌کار گرفته شده و نتایج ارزشمندی داشته است. تاکنون نزدیک به بیست رساله دکتری با این روش‌ها در حوزه‌هایی مانند تکنولوژی آموزشی، مدیریت منابع انسانی و پرستاری حکیمانه تدوین شده است. با این حال، تکیه صرف بر نصوص و اصول فقهی کافی نیست. برای دستیابی به نظریه و الگوی جامع در علوم دینی، باید از «فلسفه‌های مضاف» و ظرفیت‌های عقل نظری و عقل عملی نیز بهره گرفت. عقل، به‌ویژه در قالب فلسفه‌های مضاف به علوم و امور، می‌تواند در کشف نظریه‌ها نقشی کلیدی ایفا کند. هرچند برخی فقها، در بحث مستقلات عقلی، عقل عملی را در کشف مصادیق چندان کارآمد نمی‌دانند، اما نمی‌توان منکر ظرفیت آن در نظریه‌پردازی شد. در واقع، ما امروز با سه منبع مکمل مواجهیم: ۱. فلسفه‌های مضاف به علوم و امور، ۲. فقه و روش‌های استنباط از نصوص(استفهامی، استنطاقی، شبکه‌ای و شجره‌ای)، ۳. کاربست عقل نظری و عملی. ترکیب این سه منبع، ما را به الگوسازی‌های جدید می‌رساند؛ الگویی برای تکنولوژی آموزشی در راستای تربیت عالمِ عاملِ موحد، الگویی برای رفع آسیب‌های اجتماعی با توجه به مقاصد خاصه شریعت، و الگویی برای تحکیم خانواده در شرایطی که بحران جمعیت و سالمندی به معضلی جدی بدل شده است. این نظریه‌ها تاکنون در مراکز علمی همچون مؤسسه امام خمینی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و دانشگاه‌های معتبر کشور پیگیری شده و نتایج ارزشمندی به‌دست آمده است. اما پرسش مهم این است که کاربست این نظریه‌ها در سطح جامعه چگونه خواهد بود؟ آیا صرف دستیابی به نظریه علم دینی می‌تواند به تغییرات واقعی در جامعه منجر شود؟ پاسخ روشن است: نظریه، هرچند ضروری و مفید است، اما کافی نیست. ما نیازمند گام بعدی هستیم؛ گامی که به پیوند عینی میان نظریه‌های علم دینی و فرآیند تغییر اجتماعی منجر شود. نظریه‌ی علم دینی، برای آن‌که در جامعه اثرگذار باشد، باید به الگوی حکمرانی متصل شود. حکمرانی ــ یا به تعبیر برخی، «فناوری نرم اجتماعی» ــ همانند فناوری‌های علوم مهندسی و علوم پایه، نقشی کلیدی در تغییر اجتماعی ایفا می‌کند. در واقع، صرف تولید نظریه کفایت نمی‌کند؛ بلکه برای تحقق نظریه در سطح جامعه، به فناوری‌های نرم نیازمندیم. یکی از مهم‌ترین این فناوری‌ها «حکمرانی» است. برای توضیح، می‌توان به نمونه‌هایی اشاره کرد: مقام معظم رهبری، راهیان نور را «یک فناوری نرم اجتماعی» معرفی کردند. جوانی که پیش‌تر نسبت به نظام و شهدا تعلقی نداشت و با بی‌میلی در این برنامه شرکت می‌کرد، پس از حضور در آن دگرگون می‌شد. این تغییر محصول انتقال مستقیم نظریه نبود، بلکه نتیجه‌ی یک فناوری نرم اجتماعی بود که نگرش، منش و کنش فرد را متحول می‌ساخت. نمونه‌های مشابه را می‌توان در راهپیمایی غدیر، اربعین یا برنامه‌ی راهیان پیشرفت دید؛ رخدادهایی که مردم را داوطلبانه و گسترده وارد صحنه می‌کنند. بر این اساس، حتی اگر بهترین نظریه‌های دینی در موضوعاتی مانند ترک اعتیاد یا حل بحران جمعیت تدوین شود، بدون فناوری‌های اجتماعیِ تغییر، هیچ تحولی رخ نمی‌دهد و آن نظریه‌ها صرفاً در کتاب‌ها و پایان‌نامه‌ها باقی خواهند ماند. بنابراین، نظریه تنها نیمی از مسیر است. نیمه‌ی دیگر، طراحی فناوری‌های نرم اجتماعی است که نظریه را به تغییر عینی در جامعه تبدیل می‌کنند. حکمرانی یکی از این فناوری‌هاست. حکمرانی فرآیندی تدریجی است که از سیاست‌گذاری و تنظیم‌گری آغاز می‌شود، با گفتمان‌سازی و راهبری ادامه می‌یابد، به اجرای سیاست‌ها می‌رسد و سپس با نظارت، ارزیابی و اثرسنجی تکمیل می‌شود. در این مسیر، باید مشخص شود چه سیاستی اتخاذ می‌شود، چه ساختاری طراحی می‌گردد، مسئولیت‌ها چگونه تقسیم می‌شوند و چگونه سیاست‌ها در سطح جامعه جا می‌افتند. مشکل ما آنجاست که گاهی تصور می‌کنیم یک حکم شرعی، به‌تنهایی می‌تواند جامعه را تغییر دهد. به عنوان مثال، در مسئله‌ی حجاب، برخی تصور می‌کنند با اتکا به حکم شرعی و اقدام پلیسی، می‌توان مشکل را حل کرد؛ حال آن‌که این شیوه نه تنها بی‌نتیجه است، بلکه موجب افزایش نارضایتی اجتماعی نیز می‌شود. چرا که ترک حجاب، صرفاً یک تخلف ظاهری نیست، بلکه ریشه در بینش‌ها، نگرش‌ها، زیست‌جهان و شرایط اجتماعی مخاطب دارد. شناخت این عوامل، نیازمند «اجتهاد قسم دوم» است؛ یعنی اجتهادی برای کشف مخاطب و درک شرایط واقعی او. بنابراین، در بحث علم دینی سه رکن اصلی وجود دارد: ۱. اجتهاد قسم اول: استخراج نظریه از نصوص دینی و عقل. ۲. اجتهاد قسم دوم: مخاطب‌شناسی دقیق با توجه به ساختارها، نهادها، فرهنگ و شرایط اجتماعی. ۳. اجتهاد قسم سوم: تولید فناوری‌های نرم اجتماعی (از جمله حکمرانی) برای تغییر مخاطب و تحقق نظریه در جامعه. غربی‌ها دقیقاً به همین دلیل، پیش از هر اقدام، سال‌ها بر روی مخاطب‌شناسی کار می‌کنند و سپس با استفاده از فناوری‌های نرم اجتماعی ــ مانند صنایع خلاق، اسباب‌بازی، سینما و پارک‌های فرهنگی ــ جامعه را تغییر می‌دهند. در کشور ما نیز، هرچند این موضوع هنوز به‌خوبی جا نیفتاده، اما تجربه‌های موفقی وجود دارد. به عنوان نمونه، ورود به حوزه‌ی اسباب‌بازی و صنایع خلاق ــ علیرغم تمسخر برخی افراد ــ مصداقی از همین فناوری نرم است که تأثیر مستقیم بر ذهن و فرهنگ نسل آینده دارد. از سوی دیگر، تجربه‌های میدانی نشان می‌دهد که حتی بدون آشنایی با اصطلاحات تخصصی، برخی افراد با اتکا به فطرت دینی و شناخت درست مخاطب، توانسته‌اند تغییرات اجتماعی بزرگی ایجاد کنند. شهید شهرکی در زاهدان نمونه‌ی بارز این رویکرد است. او با مطالعه‌ی میدانی و حضور در میان معتادان، توانست صدها نفر را درمان کند؛ بدون آن‌که پشتوانه مالی یا نهادی داشته باشد. ده‌ها امام جماعت دیگر نیز با همین روش، در حوزه‌هایی مانند حل بحران اعتیاد یا ارتقای جمعیت مناطق روستایی، اقدامات موفقی داشته‌اند. در نتیجه، نظریه‌پردازی در علم دینی ضروری و ارزشمند است، اما تنها نیمی از مسیر را می‌پیماید. برای تکمیل این مسیر باید:

  • نظریه‌ی علمی را استخراج کنیم (اجتهاد قسم اول)،
  • جامعه و مخاطب را بشناسیم (اجتهاد قسم دوم)،
  • و سرانجام با فناوری‌های نرم اجتماعی، به‌ویژه حکمرانی، زمینه تحقق و تغییر اجتماعی را فراهم کنیم (اجتهاد قسم سوم).
در یکی از سفرهایم به یاسوج با طلبه‌ای آشنا شدم که سطح چهارم را گذرانده بود. او یک خانم متأهل با فرزند و مسئولیت‌های خانوادگی بود، اما با وجود همه این مشغله‌ها، طرحی به نام «بیت‌الزهرا» طراحی و اجرا کرد. این طرح ابتدا در منازل یاسوج آغاز شد و سپس در هشت یا نه استان دیگر گسترش یافت. بعدها زنان دیگری هم در حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی طرح‌هایی ارائه دادند؛ مثلاً طرح «نیلوفرانه» که درباره موضوع حجاب در مدارس برای دخترانی بود که یا اعتقادی به حجاب نداشتند یا نسبت به آن بی‌تفاوت بودند. توصیه من به دوستان این است که دو مسیر را همزمان دنبال کنند: از یک‌سو کارهای نظری در حوزه علم دینی و از سوی دیگر بررسی و بهره‌برداری از تجربه‌های میدانی افرادی که موفق به ایجاد تغییر شده‌اند. من بارها در سفرهای استانی دیده‌ام کسانی که آنچه ما در متون حکمرانی می‌خوانیم، در عمل پیاده کرده‌اند. این یادآور حکایت دیدار بوعلی سینا و ابوسعید ابوالخیر است که گفت: «آنچه تو می‌دانی، ما دیده‌ایم». برخی افراد فقط به انتقاد و شکایت می‌پردازند بی‌آنکه کاری انجام دهند؛ این دسته نه برای دنیا سودمندند و نه برای آخرت. گروهی دیگر به تحقیق و نگارش آثار علمی مشغول‌اند که البته ارزشمند است. اما گروه سومی هم هستند که با پشتوانه فکری و دینی وارد میدان عمل شده و توانسته‌اند تحولات واقعی ایجاد کنند؛ همانند شهید حاج قاسم سلیمانی، شهید رئیسی و شهید باقری. این افراد با الهام از معارف بزرگان و اندیشمندان، الگوی حکمرانی عملی را در میدان تجربه کرده‌اند. به عنوان نمونه، دو پژوهشگر را تشویق کردم تا درباره «مکتب حاج قاسم» و «الگوی مدیریتی او» تحقیق کنند که حاصل آن دو کتاب ارزشمند و علمی شد. همچنین درباره شهید رئیسی، ۵۰۰ مقاله دریافت شد که حدود ۵۰ تای آن علمی-پژوهشی بود و توانست ابعاد حکمرانی سیاسی و ریاست‌جمهوری ایشان را تبیین کند. حتی درباره حکمرانی دفاعی شهید رئیسی نیز پژوهش‌هایی انجام شد که اکنون در حال تبدیل به متون درسی در دانشگاه عالی دفاع ملی است. این تجربه‌ها نشان می‌دهد که برای تحقق «علم دینی» دو رویکرد وجود دارد: ۱. مدل قیاسی: حرکت از مباحث نظری، فلسفی و اجتهادی برای رسیدن به نظریه و سپس پیاده‌سازی آن در حکمرانی. ۲. مدل میدانی: بررسی و الگوگیری از عملکرد افراد متدین و انقلابی که در میدان عمل موفق بوده‌اند. به باور من، هر دو مسیر لازم است. به‌ویژه ثبت و تبدیل تجربه‌های میدانی به متون علمی و آکادمیک اهمیت زیادی دارد. خوشبختانه تاکنون مجموعه‌ای از این تجربه‌ها در قالب کتاب منتشر شده و این مسیر باید با جدیت ادامه پیدا کند. در نهایت، آنچه ارزشمند است، تلاش برای حل مسائل واقعی جامعه و پرهیز از مباحث صرفاً انتزاعی است. این دوره‌ها و برنامه‌ها اگر با رویکرد مسئله‌محور پیش برود، قطعاً برکت‌آفرین خواهد بود.

© 2025 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.