تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گزارش اختصاصی پایگاه خبری علوم انسانی مفتاح از نشست «تبیین شاخص های حکمرانی زنان از منظر امامین انقلاب» در پژوهشگاه مطالعات‌اسلامی جامعه الزهرا؛ محوریت نقش زنان در حکمرانی، سیاست، اجتماع و خانواده/ عدالت جنسیتی برای مشارکت اجتماعی و سیاسی زنان دکتر علیرضا شاکری: باید توجه داشت که بحث «حکمرانی زنان» صرفاً به معنای حضور آنان در ساختار حکومتی یا دستیابی به مقام وزارت و مسئولیت‌های رسمی نیست. منظور، بررسی نقش‌آفرینی نیمی از جامعه ـ یعنی زنان ـ در همه عرصه‌های حکمرانی است؛ عرصه‌ای که فراتر از سیاست و حکومت، به اجتماع، فرهنگ، اقتصاد و دیگر ساحت‌های حیات عمومی گره خورده است.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری علوم انسانی مفتاح، نشست «تبیین شاخص‌های حکمرانی زنان از منظر امامین انقلاب» با همکاری مدرسه عالی حکمرانی شهید بهشتی و پژوهشگاه مطالعات اسلامی جامعه الزهرا با حضور دکتر علیرضا شاکری، پژوهشگر حوزه حکمرانی اسلامی و دکتر ناهید سلیمی، عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده در روز یکشنبه ۶ مهر ماه برگزار شد.

دکتر علیرضا شاکری

ما وقتی وارد عرصه بررسی مقوله حکمرانی از منظر انقلاب اسلامی و به‌ویژه اندیشه‌های رهبر معظم انقلاب می‌شویم، به‌وضوح می‌بینیم که استنادهای ایشان در این زمینه به مبانی دینی و به‌ویژه قرآن کریم بسیار پررنگ است. در واقع، رهبری وقتی از قرآن سخن می‌گویند، نه از موضع یک مفسر صرف، بلکه از جایگاه یک حکمران و حاکم به قرآن ارجاع می‌دهند؛ همین مسئله اهمیت و عمق مضاعفی به نگاه ایشان می‌دهد و لایه‌ای فراتر از تفاسیر اجتماعی صرف ایجاد می‌کند. رهبر انقلاب مکرر تأکید کرده‌اند که الگوی حکمرانی اسلامی باید مستقیماً از چارچوب‌های قرآنی اخذ شود. برای نمونه، ایشان به آیه ۲۱۳ سوره بقره اشاره می‌کنند که در آن فلسفه ارسال پیامبران و نزول کتاب، «حکم کردن میان مردم» دانسته شده است. این نگاه نشان می‌دهد که اساس حکمرانی در اندیشه دینی باید بر پایه قرآن شکل گیرد. یکی از محورهای مهم در نگاه ایشان، جایگاه زنان در حکمرانی است. رهبر انقلاب در آغاز بسیاری از سخنان خود درباره زنان، به دو آیه ۱۱ و ۱۲ سوره تحریم اشاره کرده‌اند؛ آیاتی که در آن دو الگوی بزرگ بشری ـ آسیه همسر فرعون و حضرت مریم (س) ـ معرفی می‌شوند. این نکته قابل‌توجه است که قرآن کریم، الگوهای بشری را نه فقط در مردان، بلکه در زنان نیز معرفی کرده و آن‌ها را به‌عنوان نمونه‌های کامل برای همه انسان‌ها ـ فارغ از جنسیت ـ مطرح ساخته است. در آیه ۱۱ تحریم، آسیه به‌عنوان زنی مؤمن معرفی می‌شود که در برابر طغیان فرعون ایستاد و از خدا خواست خانه‌ای در بهشت برای او بنا کند و او را از دست فرعون و قوم ستمگر نجات دهد. در آیه ۱۲ نیز حضرت مریم (س) به‌عنوان زنی پاکدامن و برگزیده معرفی می‌شود که خداوند روح خود را در او دمید. این آیات نشان می‌دهد که زنان، خود می‌توانند در بالاترین سطح، الگوی بشریت قرار گیرند. نکته مهم آن است که این نوع نگاه در اندیشه امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب برجسته است؛ درحالی‌که در بخش قابل‌توجهی از ادبیات فقهی و دینیِ پیشین، زنان عموماً در جایگاهی درجه‌دوم دیده می‌شدند یا حتی در برخی متون، به‌صراحت نقش آن‌ها به مردان تقلیل داده می‌شد. اما امام خمینی و رهبر انقلاب این نگاه را تغییر دادند؛ هم جایگاه مردم را در کلیت جامعه بالا بردند و هم به‌طور خاص زنان را به صحنه آوردند. امام خمینی بارها تصریح کردند که زنان نه‌تنها در انقلاب حضور داشتند، بلکه پیشران اصلی آن بودند. حتی در جمع مردان نیز ایشان تأکید کردند که «رهبران این نهضت زنان بودند و ما دنباله‌رو آنان هستیم». چنین نگاهی در سنت فقهی و اجتماعی پیشین کمتر سابقه داشت و نشان‌دهنده رویکردی کاملاً نو به جایگاه زنان در حکمرانی است. با این مقدمه، باید توجه داشت که بحث «حکمرانی زنان» صرفاً به معنای حضور آنان در ساختار حکومتی یا دستیابی به مقام وزارت و مسئولیت‌های رسمی نیست. منظور، بررسی نقش‌آفرینی نیمی از جامعه ـ یعنی زنان ـ در همه عرصه‌های حکمرانی است؛ عرصه‌ای که فراتر از سیاست و حکومت، به اجتماع، فرهنگ، اقتصاد و دیگر ساحت‌های حیات عمومی گره خورده است. امروز در ادبیات علوم انسانی و اجتماعی جهان، حکمرانی مفهومی فراتر از «حکومت» صرف است؛ یعنی فرآیندی که در آن همه ذینفعان جامعه، از جمله مردم و نهادهای مدنی، در تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری مشارکت می‌کنند. بنابراین وقتی از حکمرانی زنان سخن می‌گوییم، مقصود ما صرفاً «حکومت کردن زنان» نیست، بلکه نقش‌آفرینی مؤثر آنان در همه ابعاد اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی است. ما باید توجه داشته باشیم که وقتی از «حکمرانی» سخن می‌گوییم، صرفاً به عرصه‌ی حکومت محدود نمی‌شویم. حکومت تنها یکی از ساحت‌های حکمرانی است، در حالی که حکمرانی شامل همه‌ی ذی‌نفعان و کنشگران اجتماعی می‌شود. بنابراین، لازم است دقت کنیم که «Government» با «Governance» تفاوت دارد. در بررسی حکمرانی زنان، نخستین عرصه، بُعد فردی است. در فضای مذهبی و به‌ویژه در محیط‌های حزب‌اللهی، گاهی رشد زنان تنها به مادری و نقش خانوادگی تقلیل داده می‌شود. در حالی که در بیانات رهبر معظم انقلاب آشکارا تأکید شده است که زنان باید در کنار نقش‌های خانوادگی، از نظر علمی و معنوی نیز رشد کنند. این نگاه ریشه در قرآن دارد؛ برای مثال، آیه ۳۵ سوره احزاب به‌روشنی صفات انسان مطلوب در اسلام را هم برای مردان و هم برای زنان برمی‌شمارد: مسلمانان و مسلمانات، مؤمنان و مؤمنات، صابران، خاشعان، پاکدامنان و… . در همه‌ی این اوصاف، زنان و مردان در کنار هم یاد شده‌اند. فتح‌الفتوح انقلاب اسلامی همان چیزی است که امام خمینی (ره) بارها بر آن تأکید کردند: «انسان‌سازی». پس در حکمرانی زنان نیز باید مهم‌ترین هدف، انسان‌سازی باشد؛ چه برای مردان و چه برای زنان. در این مسیر، جنسیت هیچ تأثیری در دستیابی به فضایل اخلاقی و رشد معنوی و علمی ندارد. عرصه‌ی دوم، کنشگری اجتماعی است. در اینجا نیز قرآن تفاوتی میان زن و مرد قائل نشده است. آیه ۱۹۵ سوره آل‌عمران تصریح می‌کند که خداوند عمل هیچ‌کس را ـ چه زن و چه مرد ـ ضایع نمی‌کند. بنابراین، در مسئولیت اجتماعی و ضرورت حضور در میدان، زنان و مردان برابرند. رهبر انقلاب نیز بارها به این آیات استناد کرده و تأکید کرده‌اند که برابری در کنشگری اجتماعی به معنای «مسئولیت برابر» است، نه برابری به سبک غربی. در گام سوم، به عرصه‌ی خانواده می‌رسیم. رهبر انقلاب در سال ۱۳۸۴ به‌صراحت بیان کردند: «ما در اسلام نه مردسالاری داریم و نه زن‌سالاری، بلکه خانواده‌سالاری داریم.» بنابراین، هویت خانوادگی زنان، در نگاه ایشان بر سایر هویت‌ها مقدم است. زن علاوه بر نقش اجتماعی و کنشگری عمومی، یک هویت بنیادین خانوادگی دارد که نباید نادیده گرفته شود. قرآن کریم نیز این مسئله را با نمونه‌های متعدد نشان می‌دهد. در سوره قصص، خداوند اراده می‌کند مستضعفان را به مقام امامت برساند، اما داستان را با نقش زنان آغاز می‌کند: مادر موسی که با ایثار و ایمان فرزندش را حفظ می‌کند؛ خواهر موسی که با زیرکی و دقت، نقش مؤثری ایفا می‌کند؛ همسر فرعون (آسیه) که الگویی از ایمان و پایداری است؛ و دختران شعیب که با رعایت حیا، در کنار پدر به فعالیت اجتماعی می‌پردازند. این نمونه‌ها نشان می‌دهد که زنان می‌توانند در چارچوب خانواده و در عین ایفای نقش خانوادگی، در عرصه اجتماعی نیز اثرگذار باشند. نمونه‌ی دیگر، دعای «عبادالرحمن» در سوره فرقان است: «پروردگارا همسران و فرزندان ما را نور چشم ما قرار ده و ما را پیشوای پرهیزگاران گردان.» این آیه نشان می‌دهد که رسیدن به مقام «امامت اجتماعی» در گرو موفقیت در عرصه خانواده است. از اینجا می‌توان به یک ساحت چهارم رسید: حکمرانی خانواده‌محور. یعنی خانواده، به‌ویژه با نقش‌آفرینی زنان، به بستری تبدیل شود که بسیاری از مسائل اجتماعی در آن حل‌وفصل گردد. این بعد تکمیلی، حکمرانی را به‌طور مستقیم با نقش زنان در خانواده پیوند می‌دهد و نشان می‌دهد که زنان می‌توانند خانواده را به یک کنشگر فعال در حکمرانی تبدیل کنند. در بسیاری از الگوهای غربی مانند کینزی‌ها، دولت مسئول مستقیم تأمین نیازهای اساسی مردم همچون بهداشت، خوراک و پوشاک معرفی می‌شود. اما در نگاه قرآنی، رویکرد متفاوتی دیده می‌شود؛ به‌گونه‌ای که خانواده به عنوان «سلول اجتماع» و بستر اصلی حل بسیاری از مسائل معرفی شده است. برای نمونه، قرآن در موضوع اختلافات خانوادگی توصیه می‌کند که از میان خانواده زن و مرد، ریش‌سفیدانی برای داوری و میانجی‌گری انتخاب شوند تا زمینه‌ی صلح و سازش فراهم شود: «فابعثوا حکماً من أهله و حکماً من أهلها». این نشان می‌دهد که بسیاری از مشکلات در همان سطح خانواده و خویشاوندان قابل حل است و ضرورتی ندارد به سطوح حکومتی کشیده شود. از این منظر، خانواده را می‌توان یکی از لایه‌های مهم حکمرانی دانست. هنگامی که زنان در خانواده به‌عنوان همسر، مادر یا دختر نقش‌آفرینی می‌کنند، در واقع در عرصه‌ای خرد از حکمرانی فعال‌اند. این نوع حکمرانی البته متفاوت از «حکومت» است و باید آن را بخشی از ساختار کلان حکمرانی دانست. به همین دلیل، زنان در حکمرانی خانوادگی جایگاهی بنیادین دارند و این همان ساحت چهارم است که خانواده را کنشگر اصلی و زن را محور آن معرفی می‌کند. اما ساحت پنجم، ورود زنان به عرصه حکومت است. در بیانات امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب، تصریح شده است که مانعی ندارد زنان مسئولیت‌های حکومتی همچون وزارت یا مدیریت‌های کلان را بر عهده بگیرند. رهبر انقلاب در دیدار سال ۱۴۰۱ با بانوان، به‌روشنی فرمودند که هنوز باید برای طراحی الگوی حضور زنان در حکومت اندیشید و این امر نیازمند فعالیت‌های علمی، تشکل‌های اجتماعی و تجربه‌های عملی بانوان است. بنابراین، ورود زنان به حکومت یک امر ممکن و حتی ضروری است، اما نیازمند الگوسازی و چارچوب مشخص می‌باشد. در قرآن نیز نمونه‌ای از حکمرانی زن دیده می‌شود: «بلقیس»، ملکه سبا. او در مواجهه با دعوت حضرت سلیمان، نشان داد که در تصمیم‌گیری از مشورت و خرد جمعی بهره می‌گیرد. علامه نائینی در تنبیه‌المله بر همین نکته تأکید می‌کند که قرآن از حکومت بلقیس به عنوان نمونه‌ای از مشورت و مردم‌محوری یاد کرده است. این نشان می‌دهد که قرآن حتی در سطح حکومت نیز می‌تواند حکمرانی زنانه را تأیید کند. بر همین اساس، می‌توان گفت جامعه به یک «حکمرانی زنانه» در کنار «حکمرانی مردانه» نیاز دارد. همان‌گونه که در خانواده زن و مرد مکمل یکدیگرند، در اجتماع و حکومت نیز باید چنین مکملی برقرار باشد. رهبر انقلاب نیز با الهام از مفهوم «زوجیت» که در قرآن آمده، تأکید کرده‌اند این زوجیت تنها به خانواده محدود نیست بلکه در اجتماع و حکمرانی نیز معنا دارد. بنابراین، وجود بعد عاطفی و احساسی زنان در کنار بعد عقلانی و منطقی مردان، می‌تواند ساختار حکمرانی را کامل‌تر و متوازن‌تر سازد. به بیان دیگر، همان‌گونه که در خانواده نقش مرد و زن در کنار هم معنا می‌یابد، در سطح اجتماعی و حکمرانی نیز باید ترکیبی از حکمرانی زنانه و مردانه شکل گیرد تا جامعه به تعادل و تکامل برسد.

دکتر ناهید سلیمی

در ارتباط با موضوع «شاخصه‌های حکمرانی زنان»، مایلم چند تجربه و نکته‌ای را که در مواجهه با این بحث برای خودم پیش آمده با شما در میان بگذارم. همان‌طور که آقای دکتر نیز اشاره کردند، ابتدا باید روشن کنیم که منظور ما از «حکمرانی زنان» چیست؛ آیا سخن از حضور زنان به‌عنوان ضلع تأثیرگذار و ذی‌نفع در عرصه راهبری عمومی است، یا بحث بر سر حضور آنان در مناصب مدیریتی و سیاسی با وظایف حاکمیتی؟ این نقطه‌ی تمایز مهمی است. از سوی دیگر، یکی از منابع مهم برای بازخوانی این موضوع، مراجعه به کلام امام حسین(ع) و دیگر بزرگان دینی است. اما پرسش اصلی این است که وقتی به اندیشه‌ی یک متفکر گفتمان‌ساز مراجعه می‌کنیم، چه الزاماتی باید رعایت شود؟ به‌ویژه زمانی که بحث زنان و خانواده و موضوع جنسیت در میان است، حساسیت و پیچیدگی مضاعفی ایجاد می‌شود. مراجعه‌ی ما نباید سطحی یا پراکنده باشد، بلکه باید منظومه‌ای و شبکه‌ای دیده شود. یعنی تمام گزاره‌ها، اصول معرفتی، هنجارها و ارزش‌ها در یک نظام به‌هم‌پیوسته معنا پیدا می‌کنند. در این میان، نه‌تنها گفتار، بلکه عملکرد و رفتار آن متفکر یا گفتمان‌ساز نیز اهمیت دارد. نمونه‌ای از این رویکرد را می‌توان در استفاده‌ی آقای دکتر از قرآن و استخراج شواهد مرتبط مشاهده کرد که خود نوعی نگاه شبکه‌ای است. بنابراین، برای دستیابی به شاخص‌ها و الگوهای حکمرانی زنان، ناگزیر از داشتن رویکردی شبکه‌ای هستیم. به‌ویژه آنکه حوزه زنان و خانواده، ذاتاً «موضوعی زمینه‌مند» و موقعیت‌محور است و نمی‌توان به‌صورت منفعلانه یا تقلیدی صرف به سراغ آن رفت. تاریخچه‌ی نگاه به زن، چه پیش و چه پس از انقلاب اسلامی، اهمیت بسیاری دارد. انقلاب اسلامی لرزه بر جهان انداخت، نه فقط به دلیل سقوط یک نظام طاغوتی، بلکه به سبب بازگشت به منظومه‌ی فکری اسلام و احیای شبکه‌ای از مفاهیم اصیل. از این‌رو، حکمرانی زنان در جمهوری اسلامی باید بر پایه‌ی مباحث هستی‌شناسانه و انسان‌شناسانه آغاز شود، سپس به اصول ارزشی و هنجاری برسد و در نهایت در قالب اصول راهبردی همچون الگوسازی، بومی‌سازی و خانواده‌محوری سامان یابد. غایتمندی و چشم‌انداز نیز باید در این مسیر لحاظ شود. نکته‌ی مهم دیگر این است که هیچ گزاره‌ای در این حوزه منفک و مجرد نیست. زن در حکمرانی را نمی‌توان جدا از خانواده، تعلیم و تربیت، سیاست، حجاب و سایر عرصه‌های اجتماعی دید. شاخص‌ها نیز همواره در پیوند با این شبکه شکل می‌گیرند. برای مثال، شباهتی میان بحث زنان و تجربه‌ی تاریخی برده‌داری وجود دارد. همان‌گونه که در غرب، لغو ناگهانی برده‌داری بدون توجه به زمینه‌های تاریخی و اجتماعی، تبعیض نژادی را تا امروز باقی گذاشت، در حالی که اسلام با رویکردی پلکانی و تدریجی، بردگان را در جامعه ادغام و به آنان شخصیت و حقوق اعطا کرد. این تجربه نشان می‌دهد که در موضوع زنان نیز عبورهای دفعی یا شاخص‌گذاری‌های صرفاً کمی نه تنها راه‌گشا نیست، بلکه می‌تواند به اشکال تازه‌ای از ظلم منجر شود؛ نکته‌ای که هم امام خمینی(ره) و هم رهبر انقلاب بارها بر آن تأکید کرده‌اند. بنابراین، برای استخراج شاخص‌های حکمرانی زنان باید به یک سازه‌ی منسجم توجه کرد؛ سازه‌ای که تنها کمی و آماری نیست، بلکه شاخص‌های کیفی و شبکه‌ای را هم در بر دارد. این امر بدون ساختارسازی حقوقی، فقهی و رفع موانع موجود امکان‌پذیر نخواهد بود. علاوه بر این، کنش و عملکرد امامین انقلاب نشان می‌دهد که تأکید ویژه‌ای بر نقش‌آفرینی زنان داشته‌اند تا این نقش از یک دال شناور به یک دال مرکزی در گفتمان انقلاب اسلامی تبدیل شود. حضور، اراده و نقش‌آفرینی زنان در استمرار انقلاب اسلامی، ما را به ضرورت ساختارسازی و همچنین توجه به مباحث فقهی می‌رساند؛ مباحثی که پشتوانه‌های اصلی این ساختار به شمار می‌آیند. این موضوع تنها در سطح گفتار یا گفتمان‌سازی رها نشده است. به‌عنوان نمونه، خود رهبر انقلاب در دهه شصت بنیان‌گذار ستاد زن و خانواده در شورای عالی انقلاب فرهنگی بودند؛ نهادی که امروز نیز به‌عنوان مرجع سیاست‌گذاری در این حوزه فعال است. این اقدام نشان می‌دهد که توجه به زنان و خانواده در منظومه انقلاب، در قالب ساختارهای حقوقی، فقهی و قانونی معنا پیدا کرده است. رهبر انقلاب ضمن تأکید بر پویایی و توجه به تحولات زمانه، از ورود بی‌ضابطه به عرصه فقه برای حل مسائل زنان پرهیز می‌دهند. به‌ویژه تصرف‌های سلیقه‌ای در فقه را که بر مبنای ذائقه شخصی یا فشارهای اجتماعی شکل می‌گیرد، به‌عنوان امری نادرست معرفی می‌کنند. این نگاه زمانی اهمیت پیدا می‌کند که بدانیم بحث‌هایی همچون الگوسازی، بومی‌سازی و خانواده‌محوری تنها در صورتی کارآمد خواهند بود که به یکدیگر متصل شوند و در یک شبکه مفهومی به تقویت همدیگر بپردازند. وقتی سخن از رفع ستم بر زنان به میان می‌آید، این موضوع تنها یک بحث انتزاعی نیست، بلکه در پیوند مستقیم با تقویت جایگاه خانواده و نقش زنان در حکمرانی معنا پیدا می‌کند. در واقع، اگر خانواده بستری برای شکوفایی استعدادهای زنان در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی باشد، رفع تبعیض نیز در عمل محقق می‌شود. همین نگاه شبکه‌ای است که رهبر انقلاب بر آن تأکید دارند؛ نگاهی که هم فردیت زن را در نظر می‌گیرد، هم نقش خانوادگی او را، و هم جایگاه اجتماعی‌اش را. مشکل اساسی در این حوزه آنجاست که معمولاً ورود به مسائل زنان به‌صورت پراکنده و جزیره‌ای انجام می‌شود؛ مثلاً یک گزاره فقهی یا یک مطالبه حقوقی برجسته می‌شود بدون آنکه در چارچوب کلی و شبکه‌ای دیده شود. این رویکرد نه تنها مسئله‌ای را حل نکرده، بلکه خود منشأ مسائل تازه‌ای شده است. به همین دلیل، رهبران انقلاب همواره بر ضرورت نگاه منظومه‌ای و شبکه‌ای تأکید داشته‌اند. از سوی دیگر، معیار اصلی در مشارکت زنان، شایسته‌سالاری است نه سهمیه‌بندی. برخلاف رویکرد غربی که حضور زنان را با درصد و سهم کمی می‌سنجد، در گفتمان انقلاب اسلامی، ملاک شایستگی و کارآمدی است. رهبر انقلاب صریحاً هشدار داده‌اند که تعیین سهمیه‌های عددی مانند ۲۵ یا ۳۵ درصد، راه‌حل درستی نیست. اگر زن در شبکه کلان حکمرانی ارتقا یابد و شایستگی‌هایش تقویت شود، نیازی به این نوع سهمیه‌بندی وجود نخواهد داشت. این نگاه در عمل نیز متجلی شده است. در دوران پیش از انقلاب، حتی حق رأی زنان نیز محدود و بی‌معنا بود، اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی، زنان نه تنها حق رأی دادن بلکه حق انتخاب شدن هم پیدا کردند. این تغییر ناشی از آن بود که امام خمینی زن را در منظومه‌ای وسیع‌تر می‌دید و کنشگری او را در نسبت با غایات کلان انقلاب اسلامی تعریف می‌کرد. بنابراین، زن در این گفتمان هرگز نباید به ابزار یا ملعبه سیاسی تبدیل شود، بلکه باید به‌عنوان کنشگری اصیل و مؤثر در خدمت تمدن‌سازی اسلامی باشد. رهبر انقلاب نیز تأکید دارند که اگر زنان استعداد مشارکت اجتماعی و سیاسی داشته باشند اما از حضورشان جلوگیری شود، این امر عین ظلم به آنان است. همچنین اگر جامعه نتواند فرصت‌ها و میدان‌های فعالیت علمی، فرهنگی و اجتماعی را برای زنان فراهم کند، باز هم به آنان ستم شده است. این نگاه نشان می‌دهد که حکمرانی اسلامی نه صرفاً بر پایه شعار، بلکه بر اساس بسترسازی، حمایت ساختاری و تسهیل‌گری شکل گرفته است. در این چارچوب، زن تنها به‌عنوان یک فرد دیده نمی‌شود، بلکه حضور او به معنای ورود خانواده به عرصه حکمرانی و اجتماع است. بنابراین سیاست‌گذاری‌ها باید هم فردیت زن را در نظر بگیرند، هم نقش خانوادگی‌اش را، و هم جایگاه اجتماعی او را. برای نمونه، زن نیازمند آموزش و توانمندسازی فردی است، باید بتواند تعادل بین نقش خانوادگی و اجتماعی خود را حفظ کند و در عین حال در محیط اجتماعی سالم و عادلانه مشارکت داشته باشد. اگر فضای اجتماعی، سیاسی و شهری ما مردانه باشد، زنان هرگز امکان حضور واقعی پیدا نخواهند کرد. رهبر انقلاب در این زمینه تأکید دارند که حتی کلیشه‌های فرهنگی که مانع پیشرفت زنان می‌شوند، خود مصداق ظلم هستند. ازاین‌رو، تسهیل‌گری برای حضور زنان تنها به معنای فراهم کردن مشاغل یا رشته‌های خاص نیست، بلکه باید شهر، فرهنگ و خدمات اجتماعی نیز به‌گونه‌ای بازطراحی شوند که زنان بتوانند در آن به‌طور طبیعی نقش‌آفرین باشند. این نگاه شبکه‌ای و منظومه‌ای در نهایت ریشه در فرمایشات امام خمینی و رهبر انقلاب دارد. هیچ جریان دیگری نتوانسته این موضوع را با چنین جامعیتی ببیند و تبیین کند. بنابراین، هرگونه بحث از حکمرانی زنان در جمهوری اسلامی، بدون توجه به این منظومه، ناقص و ناکارآمد خواهد بود. بحث ساختارها در حکمرانی زنان، به ویژه بعد آموزش و توانمندسازی، اهمیت ویژه‌ای دارد. در بسیاری از رویکردهای رایج، آموزش و توانمندسازی صرفاً به وظایف و تکالیف ساختار نسبت به افراد محدود می‌شود و نگاه کلان، شبکه‌ای و عقلانیت ارتباطی غایب است. اما در نگاه حضرت امام و حضرت آقا، وظیفه فرد نیز اهمیت دارد؛ زن موظف است به دنبال معارف، آموزش، اجتهاد و علم‌آموزی باشد تا بتواند هم‌پای مردان در عرصه‌های حکمرانی و سیاست ایفای نقش کند. بنابراین، مطالبه‌گری صرفاً از ساختار کافی نیست؛ کنش فردی زنان نیز بخش جدایی‌ناپذیر این شبکه است. علاوه بر این، حمایت نهادی و ساختاری نیز صرفاً محدود به دولت نیست؛ خانواده، حاکمیت و فرد، سه ضلع مثلث ذینفعی هستند که باید همزمان دیده شوند. نقش‌آفرینی زنان در حکمرانی صرفاً به مطالبه‌گری محدود نمی‌شود، بلکه کنش شخصی، شاخص‌های فرهنگی و هویتی و اصول راهبردی مرتبط با آن نیز باید در نظر گرفته شود. بومی بودن الگو در این میان اهمیت ویژه‌ای دارد؛ تجربه تاریخی نشان می‌دهد که تقلید منفعلانه از الگوهای خارجی در حوزه زنان نتایج قابل قبولی نداشته است. هویت فرهنگی مستقل، یکی دیگر از محورهای مهم است. اولویت‌بندی مسائل حوزه زنان باید در چارچوب یک الگوی بومی و عقلانیت اسلامی صورت گیرد. این اولویت‌بندی به زنانی که در مثلث ذینفعی مشارکت دارند، کمک می‌کند تا نیازهای واقعی را شناسایی و به حاکمیت منتقل کنند و از الگوهای بیگانه اجتناب شود. در این شبکه، توجه به نسبت بین اقتدارگرایی سلسله‌مراتبی و مشارکت مردمی نیز ضروری است. فضای سیاسی نه خالی از مشارکت است و نه صرفاً بر مبنای مقبولیت؛ مشروعیت و هویت فرهنگی و جنسیتی نیز در تعیین کنش‌ها نقش دارند. عرصه‌ها برای زنان و مردان باز است، اما هویت جنسیتی و مرزهای تعیین‌شده توسط خانواده، حجاب، اخلاق و هنجارها مشخص‌کننده نحوه عمل و محدودیت‌ها هستند. این تعامل بین هویت انسانی، هویت جنسیتی و عرصه‌های اجتماعی و سیاسی، زمینه‌ساز تحقق غایت خانواده‌محوری در نظام اسلامی است. به بیان دیگر، اگر زنان با وجوه مردانه صرف وارد عرصه اجتماعی شوند، غایت خانواده‌محوری آسیب می‌بیند. بنابراین، باید عرصه‌ها باز و فرصت‌ها برابر باشند، اما مرزها و تخصیص‌ها حفظ شوند تا هر کدام از نقش‌ها و هویت‌ها در جایگاه خود باقی بمانند. حجاب، عفاف، خانواده و اخلاق، مرزهای عملی و هنجاری این شبکه هستند. چکیده و دستاورد اصلی بحث این است که هر کدام از گزاره‌ها و شاخص‌های حکمرانی زنان نباید به صورت پراکنده دیده شوند؛ بلکه باید در یک شبکه و منظومه فکری یکپارچه تحلیل شوند تا هم تعیین‌کننده و هم راهگشا باشند.  

© 2025 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.