به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، حجتالاسلام والمسلمین سیدصادق محمدی، استاد درس خارج حوزه علمیه قم در درس خارج «فقه پزشکی» به بررسی احکام پیوند اعضا پرداخت که در ادامه متن آن را ملاحظه میکنید؛
بحث در ارتباط با حکم تکلیفی اولی پیوند اعضا بود میخواهیم ببینیم که پیوند اعضا فی نفسه آیا حرام است یا جایز است. بنابراین بحث ما درمورد حکم ثانوی نیست بلکه حکم اولی پیوند اعضا را میخواهیم بحث کنیم.
یکی از ادله حرمت ادله احترام به مومن است که ما به این دلیل اشکال کردیم. دلیل دومی که ما بیان کردیم حرمت مُثله کردن است و عرض کردیم که مُثله کردن یک فعل حرامی است صغری و کبرای و نتیجه گیری.
قطع کردن عضو کسی و پیوند زدن به بدن دیگری از مصادیق مُثله کردن است این صغری است. کبرای: و هر مُثله کردنی در شریعت حرام است نتیجه میگیریم که قطع کردن یک عضوی برای پیوند زدن به بدن دیگری حرام است این دلیلی است که طبق روایت گفته شد.
این دلیل هم درست نیست و کاملا مخدوش است؛ اولا: قطع کردن یکی عضوی و پیوند زدن به بدن دیگری از مصادیق مُثله کردن نیست، این اشکال صغروی است. مثال: ابتدا اگر فرض بفرمایید یک رگی از پا انسان بر دارند و به قلب خود شخص استفاده نمایند این مُثله است یعنی آیا در عرف عرب به قطع کردن یک رگ پا مثله میگویند.
پوستی از بدن برمیدارند در جایی دیگری استفاده میکند، یا در بدن خود این شخص یا بدن دیگری، آیا این عمل مُثله کردن است و به عبارت دقیق تر بخواهیم بیان کنیم خیلی از موارد قطع کردن عضوی برای پیوند زدن خیلی از موارد واضح است که جزء مصادیق مُثله نیست.
بنابراین حداقل میتوان بگوییم که این دلیل اخص از مدعاست یعنی چه: یعنی اینکه وقتی ما دلیل میآوریم باید همه مصادیق بحث را شامل شود یعنی وقتی که میگوییم به اصطلاح قطع کردن عضوی از بدن مانند مُثله کردن حرام است باید همه مصادیق قطع کردن عضو را شامل شود و گرنه اگر برخی ازمصادیق را که مثال زدم شامل نشود دلیل میشود اخص از مدعا. پس بنابراین اولا اخص از مدعاست.
ثانیا: مُثله کردن کردن یعنی چه: طبق شواهد لغوی و تاریخی مُثله کردن به معنای قطع کردن عضوی از بدن از روی لجاجت ،عناد، تعصبات قومیه، و ازروی اغراض شیطانی این را میگویند مُثله کردن.
هر قطع کردنی مُثله کردن نیست یک کسی که مرض قند گرفته و به پایش سرایت کرد و پای او را باید قطع کرد آیا این قطع کردن را مُثله کردن میگویند باید مُثله را معنا کنیم صرف اینکه ما یک عضوی را قطع میکنیم و به بدن دیگری پیوند میزنیم این را مُثله کردن نمیگویند.
بنابراین اساسا ما در لغت لاتَمَثلهُ طبق شواهد در لغت لاتَمثَلهُ، قطع کردن ازروی عناد، قطع کردن از روی اغراض شیطانی، قطع کردن به جهت اینکه خوف در دل دیگران انداختن، اینها را مُثله میگویند اساسا مُثله کردن برای این بود که در زمان جاهلیت میخواستند نسبت به دشمن نهایت عناد خودشون را برسانند، اگر این چنین معنای مُثله کردن باشد یک کار عقلایی و انسانی به نام پیوند زدن که از روی فکر عقلایی از روی اغراض انسانی است مُثله کردن نمیگویند.
بنابراین این دلیل از اَضعف ادله حرمت است که ما بگوییم که قطع عضو از بدن و پیوند زدن به دیگری که از روی اغراض عقلایی است از روی اغراض انسانی است این را بیاییم با مُثله کردن یکی بدانیم این قطعا درست نیست بنابراین این دلیل هم حرمت پیوند اعضا را برای ما ثابت نمیکند.
دلیل سوم حرمت پیوند اعضا، وجوب دفن مومن بلکه مسلمان است.
تقریب استدلال: گفته میشود که دفن مومن و مسلمان واجب است یعنی هرکسی که مومن و مسلمان است واجب است انسان او را دفن کند، حتی اگر یک عضو از بدن او باقی باشد چه ارتباطی با بحث ما دارد ارتباط اش این است که اگر یک عضوی از بدن میت، مثال بزنیم مثلا کبد او را، کلیه او را جدا کنیم و به بدن زنده متصل کنیم، معنایش این است که آن بدن مومن با جمیع اعضا دفن نشد این یک عضوش را ما جدا کردیم و دفن نکردیم.
بالاتر مثال بزنیم که یک خورده ملموس تر شود، وصیت میکنند مثلا مبتلای مرگ مغزی وصیت میکند، تمام اعضای به درد به خور من را برای پیوند استفاده کنید کلیه اش را جدا میکنند، کبدش را جدا کند، ممکن است قرنیه چشم اش هم را جدا کنند، استفاده شود، قلب اش هم مورد استفاده قرار گرفته شود، و اعضای بدن دیگر یعنی ممکن است پیوند اعضای او باعث شود که خیلی از اعضای او دفن نشود، و متصل به دیگری شود حال آنکه دفن بدن مومن و مسلمان واجب است این هم دلیلی است که بیان میکنند.
برای اثبات این دلیل ما یک روایت پیشتر نمیگوییم چون روایت زیاد است روایت سندش این است. «مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنِ اَلْعَمْرَکِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ أَبِی اَلْحَسَنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ اَلرَّجُلِ یَأْکُلُهُ اَلسَّبُعُ وَ اَلطَّیْرُ فَتَبْقَى عِظَامُهُ بِغَیْرِ لَحْمٍ کَیْفَ یُصْنَعُ بِهِ قَالَ یُغَسَّلُ وَ یُکَفَّنُ وَ یُصَلَّى عَلَیْهِ وَ یُدْفَنُ وَ إِذَا کَانَ اَلْمَیِّتُ نِصْفَیْنِ صُلِّیَ عَلَى اَلنِّصْفِ اَلَّذِی فِیهِ اَلْقَلْبُ»(۱)
اول سندش هیچ مشکلی ندارد روایت صیححه است به خاطر اینکه محمد بن یحیی عطار است که از بزرگان است، شیخ و استاد کلینی است، عمرکی یک لقبی داد به نام خراسانی ابو محمد بوفکی هم اسمش است،بوفک یک قریه ای بود در نیشاپور، این عمرکی از بوفک نیشاپوراست.
نجاشی میفرماید: شیخ من اصحابنا ثٌقهٌ یعنی نجاشی او را توثیق میکند بنابراین عمرکی که اهل نیشاپور است توثیق دارد. علی بن جعفرکه هم برادر موسی بن جعفرعلیه السلام است این هم مشکلی ندارد،پس روایت هم صحیح است ابوالحسن هم که موسی بن جعفراست.
نکته حدیثی: اگر تو روایت ابوالحسن مطلق آمد،یعنی قید ابوالحسن اول ابوالحسن ثانی و ابوالحسن ثالث نیامد مقصود موسی بن جعفر علیه السلام است. علی بن جعفر میگوید سالتهُ عن رجل یعنی از موسی بن جعفر سوال کردم از مردی که یأکله السبع والطیر درندگان و پرندگان شکاری او را خوردند،یعنی گوشت هایش را خوردند، تبقی عظامه استخوان اش ماند،کیف یصنع به یعنی با استخوان هایش چکار کنیم.
حضرت میفرماید قال: موسی بن جعفر یغسل و یکفن و یصلی علیه و یدفن. همین استخوان اش را باید غسل بدهیم و کفن اش کنیم، نماز بخونیم، دفن اش کنیم، و اگر میتی نصف شد حالا باید چکار کنیم، میفرمایید که به نصفی نماز میخوانیم که قلب داشته است، یعنی اگر نصف شد نصف اش نیست مثلا نصف اش است خلاصه یا نصف اش یه جا است و نصف دیگرش جایی دیگر است آن نصفی که قلب دارد، نماز خوانده میشود.(۲)
این هم دلیل سوم که دفن میت واجب،دفن مسلمان واجب، دفن مومن واجب است، بنابراین قطع عضو و پیوند زدن به دیگری اینها حرام است.
فیه نظر: اولا این روایت از محل بحث ما خارج است. اجنبی از محل بحث ماست به دلیل اینکه این روایت در رابطه با باقیمانده بدنی است که درندگان او را خوردند، یعنی در رابطه با اکیل السبع است باقی مانده بدن بعد از خورده شدن توسط درندگان این چه ربطی دارد به قطع عضو و پیوند زدن به دیگری دارد
به عبارت آخر این روایت میگوید هر مقداری از بدن مومن باقی ماند او را غسل دهید، و نماز بخوانید، و دفن کنید، این چه ربطی دارد به قطع کردن عضو و پیوند زدن عضو، یک عضوی از بدن شخصی جدا شد برای پیوند زدن باقیمانده بدن اش را دفن میکنیم و غسل میدهیم، و نماز میخوانیم، و دفن اش میکنیم، این چه منافاتی با روایت دارد.
روایت میگوید باقی مانده، بدن را دفن کنید، ما باقی مانده بدن را دفن میکنیم چگونه یک کلیه از آن جدا میکنیم و باقی مانده اش را دفن میکنیم، این منافات با این روایت ندارد این روایت میگویید اکیل السبع باقی ماند را دفن کنید این چه منافاتی با روایت دارد.
مطلب آخر: این است روایاتی داریم دفن میت مومن و دفن مومن مسلمان واجب است در این شکی نیست، در آن روایت نیامده است که تمام بدن را دفن کنید، ما روایتی نداریم که واجب است کل بدن دفن شود ولو اینکه ما پیوند بزنیم، برای پیوند زدن عضوی را قطع کنیم به عبارت آخر روایات در مقام بیان اصل وجوب دفن مومن و مسلمان است، دفن مومن و مسلمان واجب است، اصل وجوب مسلم است اصل اینکه بدن را دفن کنیم مسلم است.
اما در روایات در مقام بیان این نیست که اگر شما یک عضوی ازبدن را جدا کردید پس بدن میت را دفن نکردید، در مقام بیان این جزییات نیست بله اگر عضوی از بدن را بیرون بیاوریم و برروی زمین بیندازیم ممکن است بگوییم روایت میگوید بدن را دفن کنید، ولی اینکه روایت بگوید هیچ عضوی را به عنوان پیوند نمیتوانیم استفاده کنیم روایت در مقام بیان این جزییات نیست. روایت میگوید دفن مومن ودفن مسلمان واجب است یعنی اصلش واجب است، اما جزییات مطلب در مقام بیان جزییات مطلب نیست.
بنابراین تا اینجا ما نتوانستیم حرمت تکلیفی اولی را استفاده کنیم نمیتوانیم بگوییم قطع کردن عضو برای بدن حرام تکلیفی است مثل شرب خمر ما هم چنین چیزی استفاده نکردیم.
حضرت امام در تحریر الوسیله دارد که لا یجوز قطع عضو من المیت لترقیع عضو الحی إذا کان المیت مسلما(۳) جایز نیست قطع کردن عضوی از میت برای اینکه ما پیوند بزنیم به حی، زمانی که میت مسلمان باشد یعنی اگر کافر باشد، اشکال ندارد.
آقای خویی میفرمایند: لا یجوز قطع عضو من أعضاء المیت المسلم کعینه أو نحو ذلک لإلحاقه ببدن الحی(۴) جایز نیست قطع کردن عضوی از اعضای میت مسلمان مثل چشم اش اونحو ذلک یا مثل چشم برای ملحق کردن اش به بدن زنده.
ولی ما از ادله تا الان نتوانستیم استفاده کنیم که قطع عضو یک میتی و پیوند زدن به بدن دیگری این حرمت تکلیفی اولیه داشته باشد ما تا الان حرمت تکلیفی اولیه را پیدا نکردیم. حالا باید ببینیم ادله دیگر چگونه میشود به حکم ثانوی چگونه میشود آیا حکم ثانوی حرمت است یا نه چون ما میدانیم یک موقع به حکم اولی حرام نیست مثلا خوردن گوشت گوسفند به حکم اولی حرام نیست اما اگر ضرر شدید داشته باشد، حکم ثانوی میشود حرام.
انتهای پیام/
پی نوشت؛
۱ – الکافی- ط الاسلامیه، الشیخ الکلینی، ج۳، ص۲۱۲.
۲ – الکافی- ط الاسلامیه، الشیخ الکلینی، ج۳، ص۲۱۲.
۳ – تحریر الوسیله، الخمینی، السید روح الله، ج۲، ص۶۲۴.
۴ – منهاج الصالحین، الخوئی، السید أبوالقاسم، ج۱، ص۴۲۹.
https://ihkn.ir/?p=16016
نظرات