به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی؛ در سلسله مباحثی با عنوان «اندیشههای راهبردی تهذیب و تربیت» موضوع «جمع سپاری و مردمیسازی تربیت» توسط حجت الاسلام والمسلمین عالم زاده نوری معاون تهذیب و تربیت حوزه های علمیه مطرح می شودآخرین و نهمین قسمت از این سلسله مباحث را در ادامه می خوانید:
در اینجا و پس از تبیین چیستی، چرایی و چگونگی مردمیسازی برخی ملاحظات مدیریتی و ساختاری را فهرستگونه بیان میکنیم:
۱. عدم کفایت مردمیسازی از حسن انجام وظیفه مسئولان
مردمیسازی به معنای رفع مسئولیت از مسئولان نیست. مسئولان رسمی باید وظیفهی خود را به بهترین شیوه انجام دهند و از هیچ کوششی به بهانهی حضور مردمی دریغ نکنند؛ ولی از جمله وظایف آنها این است که مردم را نیز در حل مسائل دخیل سازند. در ضمن مسئولیت آنها هم از مسئولیت مردم کفایت نمیکند.
۲. ساختارهای مردمی مکمل ساختارهای رسمی و نه جزئی از آن
مردمیسازی همان گونه که جلوی ساختارهای رسمی را نمیگیرد و در کنار ساختارهای مدیریتی قرار دارد، به معنای پدید آوردن یک نهاد مدیریتی در کنار واحدهای رسمی به واسطهی مسئولان نیست؛ مردمیسازی زمینهسازی مدیریتی برای جوشش طلاب و آزادسازی نیروی ارادههای مردمی است؛ بنابراین رسمی بودن بسیج، هیئت یا دارالقرآن در مدرسهی علمیه به معنای این نیست که این واحدها اجزای حاکمیتی و مدیریتی مدرسه هستند؛ بلکه به معنای به رسمیت شناختن حرکت مردم (طلاب) و تأیید استقلال آنها در تصمیمگیری و اقدام است.
این کارگروهها، یک تشکیلات متصل به مدیریت و ساخته و پرداخته بالادستیها به شمار نمیروند؛ بلکه باید کاملاً مردمی شکل بگیرند. کاری که مسئولان و مدیران انجام میدهند گفتمانسازی برای تشکیل این کارگروهها و بیان ضرورت و فواید آن است که موجب میشود طلاب از سر آگاهی و احساس مسئولیت و خودانگیخته و مستقل این کارگروهها را شکل دهند، نه آنکه مدیریت مدرسه زمام کار این گروهها را به دست بگیرد و صفر تا صد آن را مدیریت کند.
به بیان دیگر گروههای همیار، نیروهای رسمی مدیر یا زیرمجموعهی اداری و حقوقی معاون تهذیب نیستند و از بالا دستور یا شرح وظیفه نمیگیرند. بازوان خودجوش عملیاتی هستند که از بزرگترهای مدرسه راهنمایی دریافت میکنند و البته با تلاش و عملیات خود به مدیریت مدرسه سود میرسانند و چارچوب حدود و ضوابط آن را رعایت میکنند.
روح بیاینهی گام دوم انقلاب، مأموریتهایی است که مستقیم و مباشر یعنی بدون ساختار واسط متوجه عموم جوانان است. ساختارهای واسط – مانند مدیران حوزه و شوراهای تهذیب – باید بدون الزامات ساختاری جوانان را بر این مأموریتها برانگیزند یا دستکم مانع آن نشوند.
مدیریت و معاونتهای مدرسه مستقیماً این گروههای همیار را تشکیل نمیدهند؛ نهایت این است که گفتمانش را ایجاد میکنند، ضرورتش را نشان میهند، زمینهاش را فراهم میکنند، انگیزهاش را پدید میآورند، قواعدش را میآموزند، امتیازاتی برای آن در نظر میگیرند و البته از حاصل آن نیز بهره میگیرند؛ شبیه شتابدهندهها و مراکز رشد. پس گرچه مدیریت مدرسه میتواند خطوط سلبی محدودکنندهای برای این کارگروهها قرار دهد؛ اما نمیتواند حاکمیت آن را به شکل کامل بر عهده بگیرد؛ زیرا رکن اصلی و مقوم این کارگروهها، جوشش درونی و راهبری مردمی است.
۳. سطوح متفاوت همکاری میان مدیران و فعالان
مواجههی مسئولان با جوانان در فرایند مردمیسازی چند گونه است: یکی اینکه مدیر یا مسئول مدرسه برای استفاده از نیروی مردمی و نیز مساهمت در رشد و بالندگی جوانان، آنان را به همکاری دعوت کند، مسئلههای خود را با گروههایی از آنان در میان گذارد و از آنان برای حل مسائل واقعی خود یاری گیرد. دوم اینکه به آنان میدان دهد در مسائلی که خود کشف کردهاند و به حل و رفع آن علاقهمندند فعالیت گروهی داشته باشند و اثری یا ثمری بیافرینند. دیگر اینکه فهرستی از انواع فعالیتها و مسائل موجود – چه آنچه نیاز خودشان است و چه آنچه برای جامعه مفید است – را به آنان پیشنهاد کنند و ضمن تشویق آنان به فعالیتهای هدفمند و اولویتدار گروهی، آنان را در انتخاب موضوع مخیر گذارند. در هر صورت مسئولان در مواجهه با مردم خود، به آنان اعتماد میکنند، استقلال آنان را به رسمیت میشناسند و از ورود مباشر یا تصدیگری میپرهیزند.
۴. تعاون و تعامل بر پایه اختیار و آزادی و البته بلوغ نظری و عملی
در چگونگی مردمیسازی، این نکته مهم را هم باید گوشزد کرد که ما نمیخواهیم بر متربیان «تکلیف و الزام و اجبار» کنیم تا در فرایند تربیتی مشارکت و مداخله داشته باشند؛ بلکه میخواهیم آنها را به این رشد و بلوغ فکری برسانیم که خودانگیخته و آگاهانه برای خودسازی، جامعهسازی و تمدنسازی قیام کنند. بر پایه این معرفت اولاً شور و انگیزه و احساس تکلیف درونی نسبت به سازندگی انسانها داشته باشند، ثانیاً نسبت به اصول و قواعد و الزامات آن آگاهی و مهارت کافی کسب نمایند، ثالثاً در مرحله اقدام و عمل در قالب یک حرکت جمعی برای خود نقشآفرینی و اثرگذاری تعریف کنند.
۵. ضرورت سعهی صدر در تعامل با فعالان مردمی
مردمیسازی تربیت همانگونه که سیطرهی متحکمانه را نفی میکند رها کردن متربی و واسپاری او به حال خود را نیز نمیپذیرد و از این جهت نباید ساده تلقی شود. این روش نسبت به روش مکتبخانهای و تلقی عرفی و سنتی از تربیت بسیار دشوارتر است و اهتمام و صبر و حوصلهی بیشتری نیاز دارد. شاید به همین جهت هم کمتر مورد اعتنا قرار میگیرد. بیشک ستادهای بالادستی باید سعهی صدر لازم برای مدیریت و توان راهبری مردمی را به مدیران سطوح پایین بیاموزند.
آسیبها و هشدارها
از مباحث گذشته معلوم شد که رویکرد تربیت مردمی، سطح تربیت را ارتقا بخشیده و نیروی کارآمد و تواناتری در جهت فکری و عملی تحویل میدهد؛ اما به هرحال میتوان احتمال داد که برخی آسیبها این حرکت مفید و مؤثر را تهدید میکند و آن را از حقیقت خود خارج میسازد یا فواید آن را خنثی میکند. برخی از آن آسیبها به شرح زیر است:
۱. غفلت از خلوت و معنویت
آنچه گفته شد از احساس مسئولیت اجتماعی و نقشآفرینی و کارآمدی و اثرگذاری در محیط پیرامونی همه، عمل صالح، آموزهی دینی و مورد توصیه پیشوایان اسلام است؛ اما این رفتارهای سودمند تنها در صورتی برای خود فرد اثرگذار و سازنده و تعالیبخش است که در پرتو ایمان و اخلاص و معنویت قرار گیرد و رنگ الهی داشته باشد. بنابراین اگر این حرکتهای پرشور، طلبه را از پرداختن به احوال معنوی خود غافل کند و رابطه با خدا را کمرنگ سازد، قابل توصیه نیست.
برخی کسان ایمان، تقوا، اخلاص، اخلاق و معنویت در ابعاد فردی را دارند؛ اما در حرکتهای اجتماعی حضور ندارند. در مقابل، گروهی قدرت و حضور لازم برای انجام خدمات اجتماعی را دارند؛ اما در تقوا و ایمان و معنویت ضعیفاند یا در اسارت هواها و هوسهای پست حیوانی به سر میبرند. هیچ یک از این دو گروه رضایت کامل امام عصر۷ را تأمین نمیکنند.
روشن است که ارزش «ایمان و اخلاص» با ارزش «کارآمدی و نقشآفرینی اجتماعی» برابر نیست زیرا ایمان، ارزش اصیل وجود انسان است و در امتداد حیات او تا ابدیت بهکار میآید، درحالیکه ارزش خدمات اجتماعی تابع ایمان و معنویت است. بر این اساس در دَوَران امر میان این دو ویژگی، یعنی جایی که تنها انتخاب یکی از این دو امکانپذیر باشد، بدون تردید انسان باید ارزشهای والای فردی را برگزیند. «یا أیهَا الّذینَ آمَنوا عَلَیکم أنفُسَکم لایضُرُّکم مَن ضَلّ إذَا اهتَدَیتُم؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید به خودتان بپردازید، هرگاه شما هدایت یافتید آنکس که گمراه شده است به شما زیان نمیرساند». امام علی۷ نیز فرمودند: «وَ إنّی لَعالِمٌ بَما یصلِحُکم وَ یقیمُ أوَدَکم، وَلکنّی لاأری إصلاحَکم بِإفسادِ نَفسی» یعنی من نیک میدانم که چگونه میتوان شما را اصلاح کرد و از کجی به راستی آورد؛ اما هرگز اصلاح شما را با تباه کردن خود (روا) نمیبینم.
البته در شرایط عادی امکان تحصیل هر دو ارزش وجود دارد و نباید به بهانهی اخلاق و تقوا و معنویت از نقشآفرینیهای اجتماعی دوری گزید؛ زیرا توجه به مسئولیت اجتماعی و پرداختن بدان، آنقدر اهمیت دارد که عبادات فردی نیز جایگزین آن نمیشود و نمیتوان به بهانهی اشتغال به عبادت پروردگار از آن سرباز زد. امام کاظم۷ آن هنگام که در سیاهچال مخوف هارون قرار گرفتند و از هرگونه ارتباط اجتماعی محروم و ممنوع گشتند چنین مناجات فرمودند: «اللّهُمَّ انّکَ تَعلَمُ انّی کُنتُ أسألُکَ اَن تَفرِغَنی لِعِبادَتِکَ، اللّهُمّ وَ قَد فَعَلتَ فَلَکَ الحَمدُ» پروردگارا از تو درخواست کرده بودم که مرا برای عبادت خود فارغ گردانی، تو را شکر میگویم که چنین نعمتی نصیبم کردی.
از این بیان معلوم میشود که انسان در میانهی اجتماع حق ندارد زمان و توان خود را تنها صرف امور عبادی کند؛ و تا آن هنگام که اختیار عملِ اجتماعی و تأثیرگذاری بر محیط پیرامون خود را دارد وظیفهای مهم بر دوش دارد که او را از عبادت فردی فارغالبال و خلوت محض با پروردگار مانع میشود. اما انسان مؤمن همانگونه که در پی تحقق «جامعۀ ایدهآل اسلامی» در پیرامون خود تلاش میکند باید به فکر تحقق «انسان ایدهآل اسلامی» در وجود خود باشد و بر صراط مستقیم عبودیت بماند.
کسانی که در امور فرهنگی و دینی فعالیت میکنند حتما باید توجه داشته باشند که ممکن است این همه تلاش و تکاپو، پوچ و بیثمر بماند و برای خودشان آوردهای نداشته باشد. «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا»؛ ای پیامبر! به مردم بگو آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین مردم چه کسانی هستند؟ کسانی که تلاشهایشان در زندگی دنیا گم و نابود شده است، ولی با این حال میپندارند کار نیک انجام میدهند. بدترین خسارت، برای متدینان عملزدگی و غفلت از بیثمری فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی است. روح این فعالیتها، اخلاص و دینداری است که با اتصال به عالم معنا محقق میشود. اگر این اتصال نباشد خطر پوچی فعالیتها، ما را تهدید میکند. طلبه باید در همهی مناسبات خود با پروردگار متصل باشد و از غیب عالم تغذیه شود و نسبت به حقیقت روحانی خود و قرب به خدا غافل و بیاعتنا نگردد تا مشمول این آیه شریفه نباشد: «وَ قَدِمْنَا إِلَی مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاء مَّنثُورًا»؛ و بر کارهایی که کردهاند میپردازیم و آن را چون گردی پراکنده میسازیم.
فعالیتهای اجتماعی باید باطن قدسی و معنوی داشته باشد و توجه به اهداف معنوی و ملائکهی الهی و اسماء پروردگار در آن ملحوظ باشد. تمام این فعالیتها باید در راستای بندگی خدا باشد و در آن قصد قربت شود. غفلت از این موضوع مایهی پدید آمدن آفاتی میگردد و تلاش بسیار ما را بر باد میدهد.
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَ لا أَوْلَادُکُمْ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَن یَفْعَلْ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ»؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند و کسانی که چنین کنند، زیانکارند.
رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ ؛ الَّذینَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ دائِمُونَ.
۲. کار اجرایی محض
فعالیتهای گروهی جوانان نباید صرفاً به کار یدی محض و اقدام اجرایی و عملیاتی – مانند خدمات جانبی برای برگزاری یک مراسم یا فضاسازی تبلیغاتی محیطی یا ساخت یک مسجد در محیط روستا – منحصر شود. اگر قرار است جوان رشد کند هم باید در ابعاد نظری رشد کند و هم در تعهد اجرایی و توان اقدام عملیاتی؛ بنابراین لازم است که هم در برنامهریزی و طراحی و تصمیمگیری مشارکت ورزد و حضور داشته باشد و هم در مقام عمل.
گاهی تیم بزرگترها، کار مطالعه، طراحی و برنامهریزی را کامل انجام میدهند و مهندسی نقشه عملیات را تا سرانجام پیش میبرند و تصمیم نهایی را صادر میکنند، آنگاه از جوان برای برداشتن بار اجرا دعوت میکنند و کار گِل را به او میسپارند. این چگونگی علاوه بر آنکه استخفاف شخصیت جوان است، ما را از خلاقیت و جوالیت ذهن او محروم میسازد و جوان را از رشد قوای ذهنی و خلاقیتهای مقام مهندسی و طراحی بازمیدارد؛ بنابراین لازم است جوان را عقل منفصل و عضو تیم فکری و برنامهریزی خود تلقی کنیم نه یک نیروی خدماتی صرف و اپراتور ساده. امام علی۷ در بیان بسیار مهمی، توان فکری جوانان را گوشزد فرموده و ما را به استفاده از آن و اعتماد به آن فراخواندهاند.
وقتی صفر تا صد کار را به جوان میسپاریم از او نیرویی طراح، خلاق، برنامهریز، تصمیمساز، اهل فکر و تدبیر و چارهاندیشی پدید میآوریم. در حالی که اگر جوان را تنها نیروی خدماتی به شمار آوریم و فقط برای برداشتن بار اجرا به کار بگیریم فرصتی برای ارتقای او در این عرصهها پدید نیاوردهایم و از خیرات و حسنات رشد او محروم ماندهایم.
۳. برنامهریزی محض
نقطه مقابل آسیبی که بیان شد این است که یک گروه یا تشکل طلبگی، دائم در کار طراحی و برنامهریزی و رؤیاپردازی باشد و به اقدام و عمل فرصت نکند. چنین گروههایی از تجربه میدان و عمل محروم میمانند و توان حضور اجتماعی مؤثر و نقشآفرینی فعال را نمییابند.
۴. حضور فردی در فعالیت اجتماعی
آسیب دیگر این است که جوانان به شکل فردی در این برنامهها حضور یابند و از برکات کار جمعی محروم شوند؛ از باب نمونه در نظامنامه تهذیبی حوزههای علمیه (چاپ اول، ۱۴۰۰ش) از سازهای با عنوان «همیاران تهذیبی» یاد شده و آثار و ثمرات همکاری و همیاری طلاب در اداره مدرسه، گوشزد شده است. مصادیقی که برای همیاری طلاب در این نظامنامه پیشنهاد شده به شرح زیر است:
۱. مسئول تهجد و بیداری طلاب در سحر؛
۲. مسئول امور قرآنی؛
۳. مسئول برنامه صبحگاهی و صبحانه؛
۴. مسئول امور فرهنگی در ایام اعیاد و عزاداری؛
۵. مسئول برپایی هیئتهای عزاداری و راهپیمایی در سطح شهر؛
۶. مسئول حفظ و ارتقای فضای سبز؛
۷. مسئول نظم و نظافت کلاسها؛
۸. مسئول نظم و نظافت و اداره کتابخانه؛
۹. مسئول پذیرایی از میهمانان؛
۱۰. مسئول برنامههای بصیرتی؛
۱۱. مسئول هیئت طلاب خوابگاهی؛
۱۲. مسئول هیئت طلاب متأهل؛
۱۳. مسئول تهیهی شام طلاب.
به این فهرست موارد دیگری نیز میتوان افزود: مسئول نمازخانه (صوت، اذان، ادعیه و تعقیبات، نظافت و…)، مسئول ایستگاه فرهنگی و صلواتی، مسئول تدارکات و امور مالی، مسئول اردوها و امور تفریحی، مسئول بیان معارف و احکام، مسئول تلفن همراه، معاونیار (همیار معاون آموزش یا معاون پژوهش مدرسه) و…
بیشک همیاران تهذیب به معنای عام خود، ایدهی مردمیسازی تربیت را محقق میکنند؛ اما با دو ملاحظه کیفیت کار آنان افزایش خواهد داشت. اول آنکه این همیاری به شکل جمعی صورت گیرد و نه فردی. استفاده از کلمهی «مسئول» در عبارات بالا موهم این است که گویا یک نفر این مسئولیت را بر عهده دارد و به تنهایی این کار را انجام میدهد. در این فرض تمام برکات و ثمرات کار گروهی حذف خواهد شد.
دوم اینکه (همانگونه که در بند اول گفته شد) علاوه بر عملیات اجرایی و انجام صوری این مسئولیتها، در طرح و تدبیر و ارتقای نرمافزاری آن نیز مساهمت داشته باشند و صرفاً به عنوان یک نیروی خدماتی، اپراتور یا ربات به کار گرفته نشوند. عمدهی عناوین بالا فعالیتهای خدماتی صرف را به ذهن میآورد؛ البته بیشک خدمت اجرایی و کار یدی لازم است و روح تعاون، تواضع و سختکوشی را میافزاید؛ اما جوان علاوه بر این، باید در ابعاد نظری نیز رشد کند و قوهی فکر و خلاقیت او نیز در ضمن کار واقعی افزایش یابد؛ بنابراین مناسب است کارگروههایی از طلاب جهت ارتقا و تعالی برنامههای جاری مدرسه تشکیل شود تا با تدبیر و برنامهریزی از ظرفیتهای موجود بهرهی بیشتری حاصل آید.
۵. نداشتن راهبر و غرور یا اشتباه
آسیب دیگر این است که جوانان در این فعالیتهای اجتماعی، بهخاطر کمتجربگی یا کمسوادی اشتباهات فاحش کنند و مردمیسازی بیش از آنکه سود بخشد زیان رساند. پیامبر اکرم۶ فرمودند: «مَنْ عَمِلَ عَلَی غَیْرِ عِلْمٍ کَانَ مَا یُفْسِدُ أَکْثَرَ مِمَّا یُصْلِحُ».
البته فعالیت گروهی که مستلزم مباحثات و بررسیهای جمعی و نقد و نظرهای فراوان است مقداری از این مشکل ایمنی ایجاد میکنند؛ اما همچنان نیاز به راهنما وجود دارد.
اتصال این گروهها به یک استاد و راهبر، یا دستکم به یک آرمان و گفتمان مادر ضروری است و حضور و اشراف یک استاد یا مربی در این گروهها، نگهبان سلامت و ضامن استحکام خط و اصالت حرکت گروه خواهد بود؛ زیرا حرکت بدون راهنما در موارد زیادی به انحراف (مانند سطحینگری و عوامزدگی یا جزماندیشی) میانجامد یا دستکم عجب و غرور و خودبسندگی میآفریند. چه بسا این اجتماع قدرتمند به «اجتماع بر باطل» یا «اجتماع بر امری نازل» تبدیل شود. تشکیلات و فعالیت گروهی تنها یک قالب است، این قالب نباید تهی بماند و نباید ظرفی برای اندیشهی باطل شود.
روح کلی مردمیسازی، فراخ دیدن میدان تربیت و برانگیختن احساس مسئولیت و خودآگاهی درونی متربی، نسبت به جایگاه خود در تربیت است. این حقیقت در عین اینکه موجب فعال شدن ظرفیتهای نهفته تربیتی میشود ممکن است به پیچیده شدن آسیبهای تربیتی نیز بینجامد؛ بنابراین در تربیت مردمی و تعاونمحور باید بر نقش مربی و ارتقای شایستگیهای راهبری او تأکید ورزیم.
راهبر گروه محوریترین عنصر تربیت مردمی است که مسئولیت فکری و معرفتی دارد. گفتمان فائقی برای شکلدهی به ارادهها ایجاد میکند. معنا و هویت میبخشد. عقول را قانع و خاضع میکند. فعالیت گروهی را از تشریک مساعی صرف در انجام یک کار صوری به سوی یک آرمان متعالی ارتقا میبخشد و پیوند واقعی میان اعضا ایجاد میکند؛ یعنی به جای کار مشترک، فهم مشترک، همت مشترک و آرمان مشترک جمعی پدید میآورد. راهبر گروه تصدیگری نمیکند و در قامت یک مدیر تشکیلاتی، تمشیت امور میدانی و دخالت در جزئیات ندارد؛ اما خطمشی کلی میدهد، بزنگاهها را معلوم میسازد، الهامبخشی و افقگشایی دارد و هویت رسالی را میسازد. این مربی نقش امام را در مقیاس میانی ایفا میکند؛ یعنی مناسک اجرایی مدیریتی را به خود متربیان در گروه میسپارد و خود به عنوان ریلگذار حرکت جمع ظاهر میشود؛ زیرا اساساً تمام مزیت تربیت مردمی به واسپاری عرصههای آزمایش نشده به متربی و وجدان کردن حقایق عینی و حل تعارضات میدانی توسط متربی است.
پس این گروهها گرچه خودجوشاند؛ خودرو نیستند؛ بلکه باید خط فکری خود را از یک منبع مطمئن دریافت کنند و در پرتو یک اندیشهی مستحکم و آزموده (مانند گفتمان امامین انقلاب اسلامی) حرکت نمایند. اتصال این خردهجریانها به جریان خروشان و حرکت تاریخی جبههی حق باید معلوم باشد و از آبشخور نقشآفرینی تاریخی پیامبران الهی در مقابله با باطل سیراب گردند.
معاون تهذیب یا شورای تهذیب مدرسه در صورتی که واجد اشراف محتوایی و مقبولیت مردمی در بین طلاب باشند میتوانند این نقش راهبری و پدری را ایفا کنند و حلقهی میانی شوند؛ اما بیشک نباید در قامت یک بالاسر متحکم و فرماندهی محدودکننده ظاهر شوند و تشکیلات مردمی را به نهاد حاکمیتی تبدیل کنند. تفاوت راهبر با فرماندهی متحکم در این است که راهبر از تبیین و اقناع عقلانی بهره میگیرد و فرمانده از موقعیت برتر خود و از الزام و قانون. راهبر آگاهی و انگیزه میدهد و فرمانده اطاعت و تسلیم میگیرد.
۶. ناسازگاری با مدیریت
از آسیبهای احتمالی مردمیسازی این است که گروههای خودجوش پس از مدتی فعالیت و به دست آوردن موفقیتهایی، صاحب ادعا شوند و کارهای خود را مؤثرتر تلقی کنند؛ یعنی تلاش و ظرفیت مسئولان را هیچ پندارند و از ساختارهای رسمی گریز و زدگی یابند و بر علیه آنها ترویج و تبلیغ کنند. این موضوع به ناهماهنگی یا حتی مقابله با سیستم مدیریتی میانجامد. در این درگیری بدان جهت که قدرت مدیر، بیشتر و غالباً تضمینشده است، معمولاً گروه مردمی محدود میشود؛ بنابراین جوانان باید ادب و نجابت لازم را رعایت کنند و از فرصت اعتمادی که به آنان شده است با احترام و حسن تعامل، بهره گیرند و با اخذ مشورت از بزرگترها و احترام به آنان، زمینهی استفاده از تجارب میدانی و بهرهگیری از تجربه پیشکسوتان را برای خود پدید آورند.
جوان نباید نقش اپوزوسیون داشته باشد و ساختارهای موجود را نفی کند. بلکه باید توان سازگاری و بلوغ تعامل و هماهنگی را به دست آورد. به تعبیر دیگر جوان باید در حد وسط میان خنثی بودن و گستاخی قرار گیرد؛ نه نسبت به حوادث پیرامون خود منفعل و بیخیال و تماشاچی باشد و نه گستاخ و جسور و بیادب. حد خود را بشناسد و در همان چارچوب، فعال و مسئول و متعهد باشد. مسئولان هم باید این چگونگی را به جوانان گوشزد کنند و به جای محدود کردن امکان فعالیت مستقل آنان، ایشان را بر یک حرکت معقول معتدل تشویق کنند و به این موضوع توجه کنند که گرچه محصول نهایی هرچه توانمندتر باشد در معرض آسیبهای بیشتری است. همانگونه که چاقو هرچه تیزتر باشد خطرش بیشتر است؛ اما بیگمان به خاطر احتمال خطر نباید از فواید فراوان این رویکرد درگذشت و نباید صورت مسئله را پاک کرد؛ باید فعالانه و با پیشبینی برای آن تدبیر کرد.
۷. بیتوجهی به وظیفه اصلی طلبگی در دوران تحصیل
خدمات اجتماعی و نقشآفرینی در ارتباط با مردم معمولاً برای جوانان جذابیت و مطلوبیت دارد و به همین دلیل، شیب لغزندهای میآفریند. آن شیب لغزنده این است که جوان از سر احساس ضرورت و به قصد خدمت جذب این فعالیتها شود و از رشد و تحصیل جدی خود فاصله گیرد و یکباره خود را نیروی عملیات میدانی تلقی کند و به خاطر دغدغهی میدان دچار سطحینگری و بیمایگی شود. آسیب مهمی که حضرت آیتاللّه جوادی آملی از آن به «نهالچینی» تعبیر فرمودهاند.
طلبه در آغاز به منزلهی نهالی است که تازه به ثمر نشسته و میوههایی نورس و خوشرنگ به رهگذران مینمایاند. اگر این نهال از رشد و تکامل بازداشته شود تا پایان، میوههایی کوچک و اندک از همین دست خواهد داشت و در مقابلِ بادهای ناملایم خواهد شکست؛ ولی اگر ارتباط این نهال با زمینهی علمی و معنوی خود محفوظ بماند و مرتب از آن تغذیه کند به رشد و پویش خود ادامه میدهد و به درخت بالغ تناوری تبدیل میشود که علاوه بر میوههای فراوان، سایهی پهناوری بر جامعه میافکند و تکیهگاه علمی و معنوی جمعی گسترده میشود. ریشه و تنه و ساقهای مستحکم بهدست میآورد که در طوفان فتنهها قامت خم نکند و آفات شبهات، آسیبش نرساند و با شکستن چند شاخهی ضعیف از پای نیفتد.
رهبر انقلاب نیز پس از توصیهی دانشجویان به تشکیل کارگروههای انقلابی تأکید فرمودهاند:
این تحرّکات نباید به کار علمیِ مجموعهی دانشجوی جوان لطمه بزند؛ با هم منافات هم ندارد؛ یعنی اینکه شما بگویید «راهبرد بلندمدّت نظام، پیشرفت علمی و شکستن خطوط کنونی علم و رفتن به جلو است» درست است. ما قلّهی علم را بلاشک باید فتح کنیم، [امّا] این کارها باید مانع آن نشود؛ منافات هم ندارد، میتوان همین کار را کرد و میتوان حرکت علمی هم کرد؛ میتوان در رشتههای مختلف، دانشجوی برجستهی صاحب رتبههای بالا بود و در عین حال در گروه جهادی حضور داشت، در هیئت دانشجویی حضور داشت، در مجموعههای خدماتی حضور داشت، در کار نشریّاتی حضور داشت.
بنابراین بر جوانان خصوصاً طلاب حوزههای علمیه لازم است که میان «رشد علمی و اخلاقی» با «فعالیت اجتماعی» جمع کنند و اجازه ندهند یکی از این دو عرصه، راهزن دیگری شود. نه کنشگری اجتماعی مانع رشد علمی شود و نه فعالیتهای علمی بهانهای برای کنارهگیری از میدان عمل اجتماعی. تعادل و توازن این دو عرصه، فرمول روشنی دارد که در بخش چرایی مردمیسازی (عنوان چهارم) به آن اشاره شد.
۸. عدم صلاحیت طلبه مبتدی برای تربیت
آسیب یا دغدغهی دیگر این است که طلبه مبتدی یا ناصالح، متولی امر خطیر تربیت شود و در انجام این کار دشوار خطا کند. تربیت کردن و تأثیرگذاری اخلاقی و معنوی، امری تخصصی و از شؤون اختصاصی اساتید و مربیان اخلاق است و طلاب جوان نمیتوانند در مقام کارگزاران تهذیب و تربیت چنین نقشی را ایفا کنند؛ زیرا ذات نایافته از هستی بخش، چون تواند که بود هستیبخش؟
این اشکال، ناشی از دغدغهی مهمی نسبت به منزلت خطیر تهذیب و تربیت است و البته میتوان چند نکته را در رفع این دغدغه بیان کرد:
۱. کارگزاری و همیاری تربیت سطوح و مراتب متعددی دارد و قطعاً بنا نیست طلاب پایههای اول در تراز استاد اخلاق یا معاون تهذیب یا در نقش تجویزگر و راهبر تربیتی عمل کنند؛ بلکه امتدادی برای اساتید بوده و به عنوان یکی از شئون آنان در قامت معین فکری و عملی، مشق مسئولیت میکنند و عملکردشان نیز منقطع از اساتید و مسئولان نیست؛ بلکه گامهای خود را با هدایت و راهبری آنان، متقن و کارآمد برمیدارند. علاوه برآنکه هماندیشی و همکاری گروهی طلاب در کارگروههای تربیتی، موجب استحکام بیشتر تدابیر و اقداماتشان خواهد شد.
۲. پهنای تربیت در تمام ساحتها و بلندای فرایند تربیت تا مقام تثبیت و استقرار قلبی و امتداد عملی آن، جُز با مساعدت خود طلاب به عنوان «افسران و سربازان تربیت» ممکن نیست. فرایند نیازسنجی و مسئلهیابی، تبیین و ترویج، ارزیابی و بازخوردگیری و کمک به فضاسازی،گفتمانسازی و فرهنگسازی نیاز به پیوستار و زنجیرهی انسانی از فرمانده تا افسر و تا سرباز تهذیب و تربیت دارد.
۳. نقشآفرینی و مسئولیتپذیری و بهکارگیری خود متربی، یکی از اصول و روشهای مهم و فصل مقوم درونزایی تهذیب و تربیت است. اگر در مدرسه که اولین باشگاه رزم و کارگاه ورزیدگی طلاب است برای مشق مسئولیت خصوصاً در قوارهی یک مؤثر اخلاقی و تربیتی استفاده نکنیم، طلاب جوان کی و کجا به منزلت یک «هادی» و «راهبر تربیتی» دست بیابند؟
۴. مهمترین پایهی این دغدغه، نه تعظیم جایگاه تربیت که عدم تعظیم جایگاه و منزلت جوان در نگاه متولیان است، آنهم در تراز باوری که امام جامعه به مردم خود دارد. فلسفهی اصلی بیانهی گام دوم نیز تبیین همین عظمت است که بارها پیش از آن نیز در نظرگاه رهبر انقلاب بیان شده بود. در نگاه تربیتی و مردمباور رهبر انقلاب حتی نوجوانان این کشور باید مشق مسئولیت و نقشآفرینی اجتماعی کنند. ایشان در این خصوص میفرمایند: «در محیط مدرسه و خانه، بهعنوان یک نوجوان شاداب، فعّال، کاری و مثبت، حضور خودتان را مؤثّر قرار بدهید. سعی کنید در اطرافیان خودتان اثر بگذارید؛ هم در مدرسه، هم در محیط خانه، هم در محیط بازی، روی همسالان و دیگران سعی کنید اثر بگذارید؛ میتوانید اثر بگذارید».
۵. یکی دیگر از عوامل این قضاوت و ناباوری نسبت به نقشآفرینی طلاب، عدم تلقی کامل از سطح اثرگذاری طلاب بر یکدیگر است. به عنوان نمونه کمترین تأثیر که شاید به چشم هم نیاید تأثیرات منفی بر یکدیگر است که میتواند تمام تلاشهای اساتید و برنامههای اخلاقی را بیاثر سازد؛ همسالان به سادگی میتوانند در نقش یک شتابدهنده، بستر لغزش و خطای دوستان خود را فراهم کنند و برخلاف تواصی به حق و صبر یکدیگر را با وسوسه و سیاهنمایی ناامید سازند؛ بنابراین جلوگیری از تواصی منفی خود بسیار راهگشاست.
۶. وقتی میگوییم مربی برای تربیت اخلاقی و معنوی ضرورت دارد، به این معنا نیست که هر کس در آغاز حرکت خود در جستجوی یک مربی راهرفتهی بهمقصدرسیده باشد و به محضر یک عارف خودساختهی اهل باطن برسد تا از راه دستگیری و راهنمایی او به مقصد نزدیک شود. مربی مورد نیاز در قدمهای آغازین با مربی مراحل نهایی متفاوت است. آنچه مبتدی نوپا برای حرکت نیاز دارد، بهسرعت و سهولت بیشتری دسترسپذیر است؛ زیرا آموزشهای اولیه را میتوان از مربیان درجه دو و سه نیز دریافت کرد.
به چند دلیل نباید انتظار داشت که توان و ظرفیت مربیان درجه یک به توصیهها یا مراقبتهای عمومی صرف شود. دلیل اول اینکه مربیان ممتاز و شخصیتهای برجسته، کارایی خاصی دارند که از غیر آنان برنمیآید و گرفتن وقت آنان برای نوآموزان یا مسائل خرد به صلاح نیست. تربیت کسانیکه تا نیمههای راه رفتهاند تنها بهدست آن بزرگان امکان دارد، اما برای تربیت سطوح پایینتر از شاگردان و شاگردانِ شاگردان آنها هم میتوان بهره گرفت. دلیل دوم اینکه مربیان سطوح بالا به جهت فاصلهای که با مراحل عمومی دارند، ممکن است متناسب با سطح مخاطب نتوانند به انتقال آموزههای عمومی بپردازند. هرچه مربی به متربی نزدیکتر باشد در درک موقعیت او موفقتر است. نظیر این موضوع را در استفاده از استادان دانشگاه برای آموزش ریاضیات و علوم به کودکان ابتدایی میتوان دید: اولاً بهرهگیری از پروفسور استاد دانشگاه برای آموزش جدول ضرب به کودک ابتدایی مقرون بهصرفه و بهینه نیست. ثانیاً این استادان بهسبب فاصلهی علمی زیادی که با کودکان دارند، در ایجاد ارتباط و تفهیم مطالب به اندازهی معلمان ابتدایی موفق نیستند؛ معلم ابتدایی بهدلیل تصور روشنی که از اندوختههای کودک و سیر انتقال او به معلومات تازه دارد و همچنین بهدلیل تسلط بیشتر بر زبان کودک میتواند در انتقال سریع مطالب علمی به او موفقتر باشد. دلیل سوم اینکه تعداد متربیان مبتدی بسیار زیاد و تعداد مربیانی که مراحل عالی اخلاق و سیر إلی الله را طی کردهاند بسیار کم است؛ از این رو امکان دستیابی به مربیان طراز اول نوعاً وجود ندارد.
بنابراین در استفادهی بهینه از استادان و مربیان باید با یک طرح خوشهای یا هرمی پیش رفت. در رأس این هرم استاد یا مربی درجه یک قرار میگیرد که شخصیتهای درجه دو را تحت پوشش خود قرار میدهد. شخصیتهای درجه دو هم با اشراف بر ردهی سوم، بهرهی تربیتی میرسانند. همین طور هر گروه، ردهی پس از خود را سرپرستی میکند. هرچه در این هرم به سمت پایین حرکت میکنیم جمعیت افزوده و سطح کار تنزل مییابد. اگر این هرم تربیتی بهخوبی تکمیل گردد، روش عاقلانه و عادلانهای اعمال میشود که در آن هم مربی و هم متربی رشد میکنند. این طرح خوشهای یک تقسیم کار حکیمانه است که با آن از سرمایههای تربیتی بهتر میتوان بهره گرفت و تمام مشتاقان را تحت پوشش برنامهی تربیت اخلاقی قرار داد.
همینجا اشاره میکنیم که وظیفهی تربیتی شخص در قبال دیگران، بر اساس این منطق، پس از طی مقامات عالی آغاز نمیشود. نباید پنداشت که چون خودسازی بر تربیت دیگران مقدم است، تا رسیدن به درجات نهایی و فراغت از تهذیب نفس وظیفهای در برابر دیگران نداریم.
بله؛ کسب برخورداریهای شخصی بیتردید و از نظر عقلی مقدم بر توجه به دیگران است؛ اما این سخن نیز به جای خود ثابت است که تعلیم و تربیت ـ چه موضوع آن خود انسان باشد و چه دیگری ـ سطوح و مراتب مختلف دارد. هرکس به اندازهای که رشد یافته و حرکت کرده است، قابلیت بهرهدهی پیدا میکند و به پایههای پایینتر اشراف دارد. همانگونه که دانشجو میتواند دروس دبیرستان را تعلیم دهد دانشآموز دبیرستانی هم میتواند دروس ابتدایی را تدریس کند. به این ترتیب یک خوشهی تعلیمی یا تربیتی تشکیل میشود که هر کس باید جای خود را در این خوشه بشناسد. امام صادق۷ فرمودهاند:
ایمان مانند یک نردبان دارای ده پله است که از آن پله پله بالا میروند. پس کسی که در پلهی دوم است نباید به کسی که در پلهی اول قرار گرفته بگوید که تو چیزی نداری. همین گونه تا پلهی دهم. نباید کسی را که پایینتر از تو است ساقط کنی که مبادا کسی که بالادست تو است تو را ساقط کند. هرگاه کسی را دیدی که از تو پلهای پایینتر است او را با مدارا بالا بیاور و بر او بیش از توانش تحمیل نکن که (طاقتش) میشکند؛ زیرا هر کس مؤمنی را درهم شکند باید جبرانش کند.
هر کسی برای فعالیتهای تعلیمی و تربیتی باید اقدامی متناسب و متکامل داشته باشد. «اقدام» یعنی از وظیفه شانه خالی نکند، جای خود را در خوشهی تربیتی خالی نگذارد و عناصر سطوح بالا را با فرار خود به فعالیتهای نازل مشغول ننماید. «متناسب» یعنی پا از گلیم خود فراتر ننهد، جایگاه خود را خوب بشناسد و فقط در محدودهی توان خود فعالیت کند. «متکامل» یعنی با تحصیل و تهذیب مستمر جایگاه خود را در این خوشه بالاتر برد و روز به روز به بهرههای وجودش بیفزاید.
کسانی مانند علامهی طباطبایی و امام راحل که داشتن مربی را برای سلوک اخلاقی لازم میدانند، خود در سنین پختگی و کمال به مربیان عالیمقام دست یافتهاند؛ اینان پیش از این مرحله از توصیههای عمومی و مربیان سطوح پایینتر بهره میگرفتند:
چنین متداول و مرسوم بوده که طالبی که به اوستاد عام برای پیمودن راه خدا مراجعه مینمود، اوستاد عام تربیت دوران مقدماتی او را به دست یکی از شاگردان محول مینمود و بعد از تربیت و بروز استعداد و قابلیت به دست خود اوستاد عام دوران را طی مینمود.
نقل است که مرحوم حاج میرزاجواد آقای ملکی تبریزی; مدت چهار سال ملازم جمالالاولیاء والعرفاء مرحوم آخوند مولی حسینقلی همدانی; بودهاند. مرحوم حاج میرزاجواد آقا میفرمودند که «روزی اوستاد به من فرمود تربیت [فلان کس] به عهدهی شماست و آن شاگرد بسیار همتی عالی و سعی بلند و رسا داشت؛ شش سال در مراقبت و مجاهدت دوران مقدماتی تجرد را پیمود و قابلیت افاضهی مقام تجرد را پیدا نمود. خواستم بهدست اوستاد بدین خلعت مخلّع گردد. او را نزد اوستاد خود بردم. عرض کردم این آقا کار خود را انجام داده و مطلوب آن است که بهدست مبارک بدین فیض نائل گردد».
۹. کمتوجهی یا تضعیف روشهای تربیتی مرسوم
آنچه دربارهی مردمیسازی گفته شد نباید جایگاه منبر و موعظه و کلاس درس و تربیت مستقیم را تضعیف نماید و سنتهای کهن تربیت را نابود سازد. مردمیسازی مکمل برنامههای تربیتی سنتی است نه جایگزین آنها؛ بنابراین شایسته است میدانداری امر تربیت مردمی به دست عالمان اخلاق باشد تا در کنار تلاشهای مرسوم، ظرفیت تودهی طلاب هم در آن اهداف به کار گرفته شود. یکی از آسیبهای مهم مردمیسازی این است که طیف سنتی به جهت تصور ناقص و عدم اقناع نسبت به این راهبرد، از همکاری و تعامل در فعالیتهای نوین تربیتی و مردمی کنارهگیری کند. به همین جهت نشستهای روشنگر و گفتمانساز ضرورت دارد.
پرسش؟
۱. به نظر شما طلاب جوان چقدر میتوانند در تعالی معنوی و تهذیبی حوزه مؤثر باشند؟
۲. سهم امروز طلاب در کمک به اخلاق و معنویت و تهذیب و تربیت در مدارس چه میزان است؟
۳. مسئولیتبخشی و مشارکت فکری و عملی طلاب در ارتقای اخلاق و معنویت مدرسه چه میزان در ارتقای تربیتی و استعدادپروری طلاب مؤثر است؟
۴. هریک از عوامل زیر چه میزان در ارتقای نقشآفرینی طلاب مؤثر است؟
الف) باورمندی مسئولان به جوانان و میدان دهی به آنان
ب) توانمندسازی و مهارت افزایی طلاب
ج) تعریف نقشهای متنوع متناسب با توان و تمایل طلاب
د) تسهیل نقشآفرینی در قالب فعالیتهای گروهی
ه) راهنمایی و مشاورهی طلاب توسط کارشناسان و مسئولان
۵. مهمترین تجارب و ایدههای شما در فعالسازی و مشارکت دهی طلاب چیست؟
۶. مهمترین آسیبها، موانع و مسائل پیش روی طلاب فعال در مدارس چیست؟
۷. مقبولترین برنامهها و الگوهای نقشآفرینی تربیتی طلاب در مدارس کدام است و چرا؟
۸. مؤثرترین طلاب فعال و نخبگان فرهنگی مدارس علمیه چه نوع تأثیرگذاری دارند؟
۹. چگونه میتوان با مردمیسازی سهم عوامل ضد تربیتی (تهاجم فرهنگی، مشکلات معیشتی، عدم همراهی برخی مسئولین حوزوی و …) را کاهش داد؟
۱۰. مردمیسازی چگونه میتواند بحران هویت و انگیزه را در حوزهها مدیریت نماید؟
۱۱. مردمیسازی در نهادهای دیگر چه معنا و مصادیقی دارد؟
پژوهش
۱. سنجش «میزان خودباوری» و «اعتماد به نفس» طلاب نسبت به نقشآفرینی و تأثیر تربیتی بر یکدیگر. با پرسش از دو گروه: عموم طلاب و طلاب فعال و نقشآفرین.
۲. احصا و تحلیل مهمترین «عوامل اعتمادساز و اعتمادسوز» در طلاب جوان با پرسش از دو گروه عموم طلاب و طلاب فعال و نقشآفرین
۳. احصا و تحلیل مهمترین «عوامل تسهیلگر مشارکت طلاب» با پرسش از دو گروه عموم طلاب و طلاب فعال و نقشآفرین.
۴. احصا و تحلیل مهمترین «آسیبها و موانع مشارکت طلاب» با پرسش از دو گروه عموم طلاب و طلاب فعال و نقشآفرین
۵. احصای «ایده ها» و «تجارب موفق» تأثیرگذاری اخلاقی معنوی و تربیتی طلاب در مدارس در دو محور الف. برنامهها و ب.الگوهای نقشآفرینی. با پرسش از دو گروه مسئولان و طلاب فعال
۶. شناسایی طلاب نخبه و مؤثر در ساحت تهذیب و تربیت در مدارس
۷. شناسایی مسئولان معتقد و مجرب در مشارکتدهی طلاب در امور تهذیبی و تربیتی
۸. ضرورت تدبیر و اقدام لازم در بین مسئولان برای ارتقای نقشآفرینی طلاب در ساحت اخلاق و معنویت به عنوان پاسخ به مطالبهی رهبر معظم انقلاب در بیانیهی گام دوم انقلاب.
مبلغ نوع جیم؛ مبلغ راهبر
طلاب علوم دینی در سفرهای تبلیغی فعالیتهای ارزنده فراوان و خدمات گرانقدری به فرهنگ تشیع و مکتب اهل بیت: انجام میدهند. تبادل تجربیات این سفرهای تبلیغی طبعاً برای دیگران نیز مفید است.
از یک زاویه مبلغان را به سه گروه میتوان تقسیم کرد
الف) مبلغی که از سر درد و دغدغه و به هدف اعتلای دین خدا به یک منطقه تبلیغی میرود و در آنجا به انتظار فراهم آمدن فرصتی برای ارتباط مینشیند. فرصت ارتباط شفاهی با مخاطبان معمولاً در مسجد و بعد از نماز پدید میآید. اگر کل زمان تبلیغ را یک ماه (۳۰ روز) در نظر بگیریم و هر وعدهی سخنرانی بعد از نماز را ۳۰ دقیقه بشماریم مجموعا ۱۵ ساعت فعالیت مفید تبلیغی توسط او در یک ماه رقم خواهد خورد؛ البته واقعبینانهتر این است که قبل و بعد این سخنرانی را نیز به آن ملحق سازیم و حداکثر یک ساعت در روز فرصت ارتباطی در نظر بگیریم. آنگاه سی روز ماه رمضان معادل سیساعت فرصت ارتباط تبلیغی برای او پدید آمده است. مابقی حضور طلبه در آن منطقه احتمالاً به برنامههای فردی مانند مطالعه و عبادت و استراحت گذشته است.
ب) مبلغی که منتظر فراهم آمدن فرصت نمینشیند؛ بلکه به فراهم آوردن فرصت تبلیغی و ارتباطی برمیخیزد. تلاش میکند از این فرصت طلایی بیشترین استفاده را بکند و اکثر ساعات حضور خود در آن منطقه را به ساعات تبلیغ تبدیل کند. گاهی با ارتباط با جوانان و نوجوانان، گاهی با ارتباطات چهره به چهرهی صمیمی، گاهی با برگزاری نشستها و جلسات و کلاسها، جلسات پرسش و پاسخ، جلسات انس، جلسات کارگاهی، در کوه و دشت و صحرا و کنار دریا، انس و صمیمیت با جوانان و نوجوانان در مراکز ورزشی و مراکز تفریحی و مسجد و مدرسه، مراجعه به ادارات و مدارس و مراکز، جضور در محیط کسب و کار و بازار و مزرعه، از ساعات حضور خود بیشترین استفاده را به نفع این هدف داشته باشد.
در هر حال این مبلغ نیز به اندازه یک نفر کار میکند؛ اما یک فرد فعال که فعالیتهای او ضایعات ندارد و از عمر خود بهرهورانه بهره میگیرد. بازده کارش خیلی زیاد است. منفعل نیست بلکه فعال است.
مبلغ نوع جیم مبلغی است که به دنبال رسالت است و غایتمند عمل میکند. او میاندیشد که به تنهایی این بار مسئولیت سنگین را نمیتواند بردارد و باید در این زمینه از امکانات بیشتری از جمله از امکانات انسانی بهره گیرد. لذا ساختارسازی و جریانسازی میکند؛ یعنی نیروهای دیگر را هم برای هدف خود بسیج میکند؛ یعنی نه تنها به عنوان یک فرد در خدمت اهداف تبلیغی است افراد دیگر را هم درگیر میکند و از انرژی دیگران هم استفاده میکند؛ به این صورت که ساختارهایی پدید میآورد و سنتهایی حسنه میافکند و تلاش میکند سازههای اجتماعیای پدید آورد که به کار غایت مورد نظرش بیاید و آن غایت را تأمین کند؛ مثلاً گروه مطالعاتی درست میکند و به آنها برنامهی مطالعه میدهد. کانون فرهنگی و ساختارهایی تولید میکند که بعد از او هم بماند. تابلوی دیواری میزند که جوانان آن منطقه آن را پر کنند.
مبلغ الف کاملا منفعل و منتظر است تا راهی باز شود. مبلغ ب یک موجود فعال است که تمام توان خود را به جریان میاندازد و مبلغ ج علاوه بر اینکه خود فعال است، کارآفرین است و دیگران را به فعالیت میاندازد.
مبلغ نوع جیم جامعهسازی میکند. ساختارسازی میکند، به تحول اجتماعی میاندیشد و مهندسی و مدیریت اجتماعی دارد و خود را در راه انجام وظیفهی مهم و سهمگین خود تنها نمیپندارد.
مبلغ نوع الف حداقل وظیفهی خود را انجام میدهد. مبلغ نوع ب حداکثر توان خود را به کار میگیرد و مبلغ نوع جیم از حداکثر توان خود و دیگران بهره میبرد.
مبلغ نوع الف فقط اثر علمی دارد. مبلغ نوع ب اثر علمی، تربیتی دارد. مبلغ نوع ج اثر علمی، تربیتی و مدیریتی. مبلغ نوع الف و ب در صف تعلیم و تربیت قرار گرفتهاند و نیروی مباشر این عملیات هستند؛ ولی مبلغ نوع ج علاوه بر کار صفّی کار مدیریتی نیز انجام میدهد. در این گونهی سوم مبلغ، راهبر و امام است.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=29237
نظرات