به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، آیت الله محمد حسین ملک زاده استاد درس خارج حوزه علمیه قم در گفتگویی اختصاصی با پایگاه خبری علوم انسانی مفتاح به مفهوم مرز و دارالاسلام پرداخت و به شبهات مطرح شده در این زمینه نیز پاسخ دادد که در ادامه به آن اشاره می شود.
دارالاسلام و مفهوم مرز در فقه اسلامی
یکی از مفاهیم مهم و مورد بحث در منابع فقهی، بهویژه در «کتاب الجهاد»، عنوان دارالاسلام است. دارالاسلام، که امروزه با تعبیر «جهان اسلام» نیز شناخته میشود، به سرزمینهایی اطلاق میشود که مسلمانان در آن سکونت دارند و حکومت در اختیار آنان است. البته، این تنها اصطلاح بهکاررفته برای چنین مناطقی نیست و تعابیر متعددی همچون «بیضه الاسلام»، «دارالتوحید»، «بلادالمسلمین» و… نیز برای اشاره به همین معنا بهکار میروند.
دارالاسلام یک مفهوم سیاسی و حقوقی است که بر سیطره اسلام و مسلمانان بر سرزمینی خاص دلالت دارد. نکته اساسی در تعریف این عنوان، تسلط و حاکمیت مسلمانان بر آن سرزمین است و نه صرفاً تعداد جمعیت مسلمانان. برای نمونه، حتی اگر تنها یک مسلمان در سرزمینی اقامت داشته باشد و مدیریت امور آن منطقه بهنحوی در اختیار او باشد، با وجود فرضی بودن چنین حالتی، باز هم آن سرزمین بخشی از دارالاسلام محسوب میشود. از سوی دیگر، اگر مسلمانان در اکثریت باشند ولی حاکمیت در اختیار کفار باشد، اگر در اصل آن منطقه دارالکفر بوده است، دارالاسلام تلقی نمیشود؛ هرچند ممکن است عنوان «سوقالمسلمین» بر آن اطلاق گردد، که این خود مفهومی مستقل از حاکمیت و سیطره سیاسی است.
در نتیجه، دارالاسلام مفهومی کلیدی در فقه جهاد، فقه به معنای عام، فقه روابط بینالملل اسلامی، و قانون بینالمللی اسلامی است. بهطور خلاصه میتوان دارالاسلام را اینگونه تعریف کرد: دارٌ تَسُودُ فیها عقیدهُ الاسلام و قِیَمه و تحکم أهلها شریعه الاسلام و أنظمته و تظهر فیها شعائر الاسلام و آدابه. طبق این تعریف، آنچه دارالاسلام را شکل میدهد، سیطره عقیده، احکام، نظامها و شعائر اسلامی در آن سرزمین است.
اما پرسشی مهم در این زمینه مطرح میشود؛ در کشورهایی که حاکمان مسلمان بهصورت ارثی بر سر کار هستند ولی در زندگی فردی و در حکومت خود به احکام اسلامی پایبند نیستند، آیا میتوان همچنان آن مناطق را دارالاسلام دانست؟ پاسخ مثبت است، چرا که معیار اصلی یعنی حاکمیت مسلمانان اسماً برقرار است. به بیان دیگر، اگرچه این حاکمان ممکن است تقید چندانی به دین نداشته باشند، اما مادامی که شهادتین را گفتهاند و به اسلام اظهار کفر نکردهاند، مسلمان محسوب میشوند و در نتیجه، حاکمیت آنها حاکمیت اسلامی تلقی میشود، هرچند ناقص یا ضعیف باشد.
مرز در فقه اسلامی
نکته مهم دیگری که در بررسی دارالاسلام باید بدان پرداخت، مسئله مرزها (ثغور) است. در نگاه اولیه اسلامی، دارالاسلام سرزمینی واحد، یکپارچه و تحت حاکمیت مشروع اسلامی است. اما در عمل، این وضعیت اغلب محقق نشده و ما با تعدد حکومتها و دولتها در درون جهان اسلام مواجهایم. برخلاف تصور برخی که گمان میکنند این وضعیت امری جدید و مدرن است، منابع فقهی اسلامی نیز به انقسام دارالاسلام اذعان داشتهاند. برای مثال، مفاهیمی چون «دارالعدل»، «دارالبغی»، «دارالجزیه»، «دارالخراج» و… نشان میدهند که در همان صدر اسلام نیز دارالاسلام به بخشهای مختلف تقسیم میشده است. از نمونههای تاریخی میتوان به حکومت امیرالمؤمنین (ع) و حکومت معاویه اشاره کرد که در عین حال که هر دو بخشی از دارالاسلام بودند، اما به لحاظ مشروعیت، حکومت امیرالمومنین علیه السلام دارالعدل در مقابل منطقه ای که معاویه حکومت می کرد به دارالبغی شناخته میشدند.
بنابراین، وجود مرز و تمایز سیاسی در درون جهان اسلام، نهتنها با فقه اسلامی ناسازگار نیست، بلکه در سنت فقهی و تراث فقهی ما سابقه دارد. مکن است عده ای چنین سوال کنند که آیا می توان به این مرزهای سیاسی بین دولتهای اسلامی عنوان «ثغر» اطلاق کرد؟ یعنی حد فاصل میان سرزمین مسلمانان و کفار در حالی که آن سمت مرز هم مسلمانان هستند؟
در پاسخ باید گفت، در فقه اسلامی، «ثغر» به نقطهای اطلاق میشود که امکان و خوف هجوم دشمن از آن وجود دارد. حتی اگر در آن سوی مرز مسلمانان ساکن باشند، دو این به دلیل نفوذ کفار در آن منطقه است اعم از نفوذ نظامی، امنیتی، فرهنگی یا سیاسی. برای مثال، اگر یک کشور اسلامی بهدلیل ضعف حکومت، آسمان یا خاک خود را در اختیار نیروهای بیگانه قرار داده باشد یا از آن سرزمین حملاتی امنیتی یا فرهنگی علیه کشور اسلامی دیگر صورت گیرد، همان مرز بهلحاظ فقهی «ثغر» تلقی میشود.
با این اوصاف، ثغر چه مفهومی پیدا میکند؟ در پاسخ باید گفت، هنگامی که بخشهای مختلف دارالاسلام را از یکدیگر تفکیک میکنیم، بهطور طبیعی ناگزیر از در نظر گرفتن یک خط جغرافیایی فرضی برای تعیین حدود هر بخش هستیم. به عنوان مثال، اگر بخواهیم دارالعدل را از دارالبغی یا دارالایمان را از دارالخلاف متمایز سازیم، ناچاریم از منظر جغرافیایی، مرزی فرض کنیم که این دو حوزه را از یکدیگر جدا کند. این خط فرضی همان چیزی است که به آن مرز گفته میشود.
امروزه این مفهوم حتی در فضای مجازی نیز قابل تطبیق است. به این معنا که نقاطی از فضای دیجیتال که از آنها احتمال نفوذ فرهنگی، امنیتی یا سیاسی دشمن وجود دارد، بهمثابه «مرز» و حتی «ثغر» قابل شناسایی هستند. بنابراین، میتوان در فضای سایبری نیز تفکیکهایی نظیر فضای داخلی و خارجی، امن و ناامن، و مرزهای واقعی و فرضی را در نظر گرفت.
https://ihkn.ir/?p=42462
نظرات