به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی؛ تعداد بالای موالید دهه ۶۰ باعث شده که اینها به همراه خودشان زیرساختهایی را در همه حوزهها ایجاد کردهاند. مثلاً در حوزه تحصیل در دبستان و دبیرستان و همچنین در زیرساختهای دانشگاهی و بعد از آن در حوزه اشتغال و مسکن که ما همین امروز در این حوزهها با ظرفیتهای خالی روبهرو هستیم. یعنی امروز در مدارس و ظرفیتهای دانشگاهی شاهد این هستیم که با ظرفیتهای خالی مواجه شدیم. این اتفاق از حدود ۱۰ سال آینده به بعد در حوزه اشتغال و مسکن هم رخ خواهد داد. خواهیم دید که ظرفیتهای خالی شغلی و ظرفیتهای خالی در حوزه مسکن برای کشور و نسلهای آینده به وجود خواهد آمد. از این رو درباره موضوع جمعیت و رشد آن با صالح قاسمی، دبیر مرکز مطالعات راهبردی جمعیت گفتگوی صورت گرفته که بدین شرح است؛
* همه میدانیم که کشور در دهههای آینده با بحران جمعیت روبهرو خواهد بود. اما با توجه به مشکلات اقتصادی مهمترین سؤال این است که دولت میتواند برای جمعیتی بیش از ۸۵ میلیون نفر به اندازه کافی امکانات مختلف فراهم کند؟
اولاً به لحاظ منابع و زیرساختها و امکانات کافی، واقعاً در کشور امکانات بسیار بسیار زیادی موجود است. چه در حوزه منابع طبیعی و چه در حوزه زمین، زیستبوم، آب و همه منابعی که برای مدیریت یک جمعیت نیاز است کشور ما در وضعیت مطلوبی است. تعجب نکنید که حتی از آب اسم آوردم. دقیقترین پژوهشها به ما اثبات میکنند آنچه که امروز باعث بروز چالش آب در کشور ما شده است فقر منابع آبی نیست بلکه سوء مدیریت منابع آب است و این مسئله بر اساس دادههای مستند موجود قابل اثبات است. بنابراین به طور قطع میتوانیم بگوییم که از لحاظ منابع مثل نفت، گاز، زمین، زیستبوم، محیطزیست و … در کشور ما کمبود وجود ندارد.
اما اینکه ما بخواهیم درباره نسلهای آتی از منظر برخورداری از امکانات بررسی کنیم خواهیم دید که وضعیت ما بسیار بهتر از گذشته و حال خواهد بود. علت هم این است که تورم بالا و تعداد بالای موالید دهه ۶۰ باعث شده که اینها به همراه خودشان زیرساختهایی را در همه حوزهها ایجاد کردهاند. مثلاً در حوزه تحصیل در دبستان و دبیرستان و همچنین در زیرساختهای دانشگاهی و بعد از آن در حوزه اشتغال و مسکن که ما همین امروز در این حوزهها با ظرفیتهای خالی روبهرو هستیم. یعنی امروز در مدارس و ظرفیتهای دانشگاهی شاهد این هستیم که با ظرفیتهای خالی مواجه شدیم. این اتفاق از حدود ۱۰ سال آینده به بعد در حوزه اشتغال و مسکن هم رخ خواهد داد. خواهیم دید که ظرفیتهای خالی شغلی و ظرفیتهای خالی در حوزه مسکن برای کشور و نسلهای آینده به وجود خواهد آمد.
بنابراین ما نسلهای آینده را نسلهای مرفه اما تنها میدانیم. نگرانی از آتیه کشور و نسلهای آینده نگرانی خوب و منطقی است اما نگرانی بلاوجهی است چراکه نسلهای آینده از این منظر مشکلی نخواهند داشت.
* به اشتغال اشاره کردید که یکی از دغدغههای امروز خانوادههاست. تصور غالب در میان عموم جامعه این است که افزایش جمعیت یعنی کاهش فرصتهای شغلی. یعنی کنکور، یعنی رقابت در مصاحبههای استخدامی و… اما از طرفی موتور حرکتی هر کشور جمعیت جوان آن کشور است. این ۲ مورد چگونه قابل توضیح است؟
همانطور که عرض کردم این نگرانی وجود دارد و این صحبتها امروز درباره شغل و مسکن و رقابتهای علمی مانند کنکور و فرصتهای استخدامی و… برای نسلهای آینده مطرح است. اما واقعیت این است که ما امروز در سال حدود ۱ میلیون و ۱۰۰ هزار تولد داریم که دائماً هم در حال کاهش است. اما نهایتاً به عدد بیش از ۲ میلیون تولد سالانه سالهای دهه ۶۰ نخواهد رسید. اگرچه این مطلوب ماست اما این اتفاق نخواهد افتاد. به همین دلیل است که عرض میکنیم متولدین دهه ۶۰ یک فرصت و زیرساختی را فراهم کردهاند که نسل فعلی و نسلهای آتی به شدت از آن بهره خواهند برد و دغدغه تحصیل در دبستان و دبیرستان و دانشگاه و دغدغه پیدا کردن فرصت شغلی و مسکن و… برای نسلهای بعدی وجود نخواهد داشت.
علاوه بر این اتفاقاً وجود جمعیت جوان یعنی وجود تقاضا و وجود تقاضا یعنی چرخه عرضه و تولید بیشتر که موجب تحرک اقتصادی و پویایی اقتصادی بیشتر برای کشور میشود. این نکتهای است که ۷ نفر از دانشمندان نوبلیست اقتصاد هم به صراحت به آن اشاره کردهاند. کاملاً در کشور ما این مسئله قابل پیشبینی است که محقق شود.
* آیا با بالا رفتن جمعیت تعداد افراد کارآفرین نیز افزایش خواهد یافت؟ آیا پژوهشی وجود دارد مبنی بر اینکه مثلاً در هر هزار نفر، یک کارآفرین وجود دارد که منجر به افزایش امکانات و ارزشافزوده خواهد شد؟
دقیقترین نظریات برتر اقتصادی در جهان از گری بکر گرفته تا آدام اسمیت و سایر اقتصاددانان نوبلیست جهان اثبات میکند نرخ رشد مثبت جمعیت موتور محرکه اقتصادی است. در حقیقت این به معنای ایجاد تقاضا است که منجر به ایجاد بازارهای جدید میشود که این یعنی تحرک بیشتر برای تولید و پویایی اقتصاد. ابداً به این معنا نیست که بالا رفتن جمعیت به معنای کمبود امکانات باشد. امکانات و خلاقیتها با کمک نیروی انسانی جوان ایجاد میشود.
به همین خاطر است که اینطور نیست که فکر کنیم اگر نیروی انسانی جوان کاهش پیدا کند و کلاً جمعیت کاهش پیدا کند کاهش امکانات خواهیم داشت. بلکه دقیقاً برعکس این است. چراکه سالخوردگی جمعیت باعث تغییر الگوهای اقتصادی و الگوهای مصرف و تغییر نیازها و تغییر بازارها خواهد شد و اقتصادهایی که امروز در کشورهای سالخورده وجود دارد حاکی از آن است که با سالخوردگی جمعیت اقتصادها به سمت سکون و رکود حرکت میکنند.
اگر بخواهم مشخصاً درباره نکتهای که اشاره کردید عرض کنم باید بگویم پژوهش مستقلی در این زمینه ندیدهام اما آنچه که معمولاً در جامعهشناسی مطرح است و در جمعیتشناسی از آن استفاده میشود این است که معمولاً ۱ درصد از کل هر جمعیتی نخبه محسوب میشوند. اعم از جمعیت افراد دارای آیکیو بالا، افراد کارآفرین، افراد خلاق و نوآور و … . این گزاره در جامعهشناسی و جمعیتشناسی گزاره مقبول و مطرحی است که ۱ درصد از کل هر جمعیتی را این افراد تشکیل میدهند.
* با این اوصاف آیا با توجه به پیری جمعیت ایران در سالهای آینده، بخش قابل توجهی از اعتبارات و بودجهها صرف صندوقهای بازنشستگی و… خواهد شد. آیا سازمانهایی مثل تأمین اجتماعی، سازمان بازنشستگی، بهزیستی و… احتمال ندارد با خطر ورشکستگی مواجه شوند؟
سالخوردگی جمعیت یکی از پدیدههایی است که تقریباً همه ساختارهای کشور را دچار چالش خواهد کرد. همه ساختارهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، خانوادگی، سیاسی، امنیتی و… . البته بیشترین اثر سالخوردگی جمعیت بر روی ساختارهای اقتصادی خواهد بود. در اینجا نیاز است که یک مفهوم را توضیح دهم. نسبت وابستگی و پشتیبانی در صندوقهای بازنشستگی به این معناست که به ازای هر یک نفری که از صندوقهای بازنشستگی دارد مستمری دریافت میکند چند نفر دارند حق بیمه پرداخت میکنند؟ اگر این نسبت بیش از ۶ باشد یعنی به ازای هر یک نفر گیرنده مستمری بیش از ۶ نفر حق بیمه پرداخت کنند وضعیت این صندوقها وضعیت خوبی است.
اگر کمتر از ۶ باشد مثلاً تا حدود ۴ معنایش این است که صندوق بازنشستگی با دریافت حق بیمهها نمیتواند خودگردانی کند و حتماً نیازمند حمایتهای دولتی خواهد بود و باید سالانه از دولت استقراض کند. اگر این نسبت به زیر ۴ و کمتر از ۵/۳ برسد به معنی ورشکستگی آن صندوق بازنشستگی است.
در حال حاضر نسبت پشتیبانی در بیمهها به ویژه در تأمین اجتماعی و صندوقهای بازنشستگی در کشور ما حدود ۴ است. یعنی ما به مرز حداقل رسیدهایم. بنابراین امروز تأمین اجتماعی یکی از بدهکارترین نهادها به دولت است. ما در آینده نزدیک به جایی میرسیم که احتمالاً صندوقهای بازنشستگی و سازمان تأمین اجتماعی در معرض ریسک جدی ورشکستگی و انهدام قرار بگیرند. این از پیامدهای افزایش سالمندان جامعه و افزایش نرخ سالخوردگی است. این خطر به طور جدی کشور ما را تهدید میکند.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=29154
نظرات