به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، دانشگاه علامه طباطبایی هم به عنوان بزرگترین دانشگاه علوم انسانی در زمینه توسعه علوم انسانی اسلامی اقداماتی انجام داده است. خبرنگار ایکنا با هدف بررسی وضعیت علوم انسانی در کشور و میزان پاسخگویی آن به نیازهای روز با عبدالله معتمدی؛ رئیس دانشگاه علامه طباطبایی گفتوگو کرده است که در ادامه میخوانیم و میبینیم؛
ایکنا ـ وضعیت علوم انسانی در کشور چگونه است و آیا ما توانستهایم به خصوص در این چند دهه اخیر کاری چشمگیر در این زمینه انجام دهیم؟
علوم انسانی در سالهای بعد از انقلاب اسلامی متناسب با رشد جمعیت دانشجویی و رشد کلی آموزش عالی رشد کرده و شاید رشد علوم انسانی به لحاظ کمیت دانشجویان و تعداد رشتههای آموزشی حتی مقداری بیش از سایر گروههای آموزشی و تحصیلی بوده است و یکی از دلایلش این است که این رشته نسبت به سایر رشتههای علوم تجربی و مهندسی و … تجهیزات، امکانات و هزینههای کمتری لازم دارد و مهم داشتن استاد است لذا علوم انسانی رشد بیشتری پیدا کرد چنانکه بیش از ۵۰ درصد دانشجویان امروز در رشته علوم انسانی مشغول به تحصیل و یا فارغالتحصیل هستند.
علوم انسانی به لحاظ کیفی هم رشد خوبی پیدا کرد و امروزه در تمامی رشتههای علوم انسانی دوره دکتری و حتی پسادکتری راهاندازی شده است و این تخصصها وجود دارد و میلیونها نفر در رشتههای مختلف علوم انسانی فارغالتحصیل شده و مشغول به کار هستند.
دامنه رشتهها و زمینههای علوم انسانی هم گسترده است و حداقل در دانشگاه علامه طباطبایی ۱۱دانشکده فعالیت دارند و ۲۷۰ رشته هم داریم که رشتههای علوم انسانی هستند و هنوز هم تعدادی رشته ایجاد نشده است.
این رشتهها هم شامل شاخههای مختلف اقتصادی، تربیتی، سیاسی، روانشناسی، جامعهشناسی، ارتباطات، حقوق و … هستند لذا ما امروز با کثرت دانشجویان در رشتههای مختلف علوم انسانی در مقاطع مختلف مواجهیم.
گرایش به علوم انسانی در سالهای اخیر کیفیتر از سالهای قبل شده است به عبارت دیگر نگرانی قبلی خانوادهها این بود که اگر فرزندشان وارد رشتههای فنی مهندسی شود زمینه شغلی بیشتری دارد و علوم انسانی زمینه شغلی کمتری دارد در حالی که علوم انسانی نسبت به سایر رشتهها مانند علوم پایه و فنی مهندسی، بعد از علوم پزشکی بیشترین درصد اشتغال را دارد
لذا برخی از رشتهها در مقطع کارشناسی ارشد دانشجویان علوم پایه را به خود جذب کرده است و یا کسانی که از فنی مهندسی به علوم انسانی آمدهاند. مثلا در ارشد روانشناسی بیش از ۵۰ درصد افراد در مقطع کارشناسی، رشتهای غیر از علوم انسانی خواندهاند. در سالهای اخیر این احساس ایجاد شده است که دانشجو در رشتههای علوم انسانی بیشتر و بهتر میتوانند نقش ایفا کنند و کاربرد و قابلیت استفاده بیشتر است.
در سالیان اخیر نیروهای کیفیتری هم وارد رشتههای علوم انسانی شدهاند و اثربخشی علوم انسانی هم بیشتر شده است؛ مثلا در رشته بیمه، دانشجویان از روز اول که دانشجو هستند امکان اشتغال دارند، رشته مالی و حسابداری هم هینطور است.
ایکنا ـ با این آمارها و توصیفاتی که گفتید آیا از نظر کیفی هم در وضعیت مطلوبی قرار داریم؟
با وضعیت مطلوب فاصله زیادی داریم؛ الان بحث اصلی برای ما اثربخشی علوم انسانی است و الان این اثربخشی نمایان شده است؛ شما وقتی فارغالتحصیلانی در رشتههای علوم سیاسی، روابط عمومی، ارتباطات و بیمه و … را به کار بگیرید قطعا چنین افراد تحصیلکرده از کارآیی بیشتری نسبت به سایر افراد برخوردار هستند و همین اثرگذاری سبب جذب افراد میشود.
البته اینکه فکر کنیم وضعیت کمی و کیفی علوم انسانی باعث خلق نظریات جدید خواهد شد هنوز این اتفاق به آن شکل مدنظر نیفتاده است ولی به لحاظ خلق نظریات و اندیشههای جدید در حوزههای مختلف باز بزرگانی داریم که شهرت جهانی دارند از جمله در رشته زبانشناسی، یکی از استادان کتابی نوشته است که حاصل ۲۱ سال تحقیق ایشان است.
الحمدلله دست ما خالی نیست و در رشتههای مختلف حرفهای جدید و در مرز دانش داریم ولی واقعیت آن است که مطلوب ما همچنان بیش از این حد است و امید داریم که روزی آنقدر گسترش پیدا کند که طالبان علم علاقهمند باشند که زبان فارسی یاد بگیرند و دانش ما را بفهمند.
امروز در زمینه علوم انسانی، صدها اتفاق فاخر رخ داده است؛ کتب، مقالات و تحقیقات بزرگی تهیه و نظریاتی ارائه شده و بستری فراهم شده است که دنیای بیرون علاقهمند به شنیدن آن است ولی تاکید میکنم فاصله ما با آنچه مدنظر است فاصله زیادی داریم. امروز در رشتههای مختلف علوم انسانی استادان و دانشجویانی را در رشتههای مختلف داریم که اثر خود را بر جای گذاشتهاند ولی این اثر بطئی و تدریجی است.
ایکنا ـ به نظر میرسد جامعه ما با دغدغههای زیادی مواجه است که علوم انسانی میخواهد به آنها پاسخ بدهد آیا به نظر شما علوم انسانی موجود میتواند از پس این مسئولیت برآید؟
واقعیت آن است که نه تنها ایران بلکه دنیا به این مسئله محتاج است؛ امروز دنیا در تکنولوژی رشد زیادی کرده است ولی مشکل دنیا، مشکل تکنولوژی نیست بلکه مشکل روابط انسانی است؛ مشکل کرامت انسانی و تنهایی است و حتی در برخی کشورها، وزارتخانه تنهایی ایجاد شده است زیرا الگوی مناسبی برای زیست متعالی ندارد؛
امروز بحث خانواده در دنیا آسیب جدی دیده و تعریفی که ما از خانواده داریم در دنیا به حداقل رسیده است و اشکال دیگری چون تک والدی، زن و مرد ازدواج نکرده، همجنس و … پیدا کرده است و پاسخ همه این مشکلات در علوم انسانی است.
علوم انسانی که ما به آن معتقدیم مبتنی بر مبانی معرفتی و هستیشناسی متفاوتی از اومانیسم و لیبرالیسم و هستیشناسی مادیگرایانه است. غرب به سمت اومانیسم و مادیگرایی رفته و الان نتیجه آن ایجاد مشکلات جدی در روابط انسانی است و ادعای علوم انسانی اسلامی این است که انسان ابعاد روحی و معنوی دارد و فقط مادی نیست که البته خود دنیای غرب هم به این بعد معترف است ولی باز سراغ آن بعدی از معنویت و روح انسان میروند که متفاوت از مبانی دینی ماست؛ در این مبنا، کمک به دیگران امری معنوی است ولی رقص هم یک امر معنوی است.
اسلام نگاه عالمانه به معنویت دارد و معنویت را مبتنی بر یک جهانبینی ویژه تعریف کرده است. منابعی که ما در اختیار داریم میتواند الگویی به بشر بدهد که بشر را از سردرگمی و افسردگی و بیماریهای روحی و روانی که در برخی کشورها وجود دارد تا حدودی برهاند؛ این راهی است که به نظر میرسد از علوم انسانی اسلامی بیرون میآید. علوم انسانیای که مبتنی بر مبانی هستیشناسی اسلامی و انسانشناسی اسلامی است.
یکی از ویژگیهای مبانی انسانشناسی اسلامی این است که انسان فقط از تولد تا مرگ را نمیبیند و به قبل و بعد از آن هم توجه دارد و فقط به عوامل مادی نگاه نمیکند بلکه عوامل غیرمادی هم در این عرصه مؤثر است و زمینه رشد انسان را فراهم میکند. کسانی که در علوم انسانی مانند روانشناسی اسلامی، حقوق و جامعه شناسی اسلامی کار میکنند، معتقدند که این علوم انسانی میتواند حال بد بشر امروز را تغییر دهد.
ایکنا ـ کشور ما سابقه چند قرن اسلامی بودن را دارد ولی اکنون به سرعت به سمت فرهنگی میرود که امروز در غرب وجود دارد و مورد انتقاد ماست، آیا علوم انسانی اسلامی نسخه آمادهای برای ارائه به دنیا دارد در حالی که هنوز خودمان نتوانستهایم مشکلاتمان را حل کنیم.
وضعیت امروز خانواده در ایران خیلی بهتر از غرب است؛ در ایران با وجود همه مشکلات، رابطه پدری و فرزندی خیلی جدی است، رابطه همسری خیلی جدی است و روابط عاطفی در بین اقوام زیاد است و این ناشی از فرهنگ اسلامی ایرانی است و در عین حال آنچه را داریم باید به علوم انسانی روز تبدیل کنیم.
علوم انسانی که ما میگوییم به معنای جایگزینی علوم و معارف دینی صرف نیست که وقتی کسی کتاب جامعهشناسی اسلامی مینویسد کتابش را از آیات و روایات پرکند، ممکن است کسی کتاب و مقاله بنوسید ولی یک آیه و روایت هم به کار نبرد ولی مبانی معرفتی، هستیشناسی، جامعهشناسی و انسانشناسی او با رویکرد اسلامی باشد.
امروز یک کتابی نوشته میشود که ممکن است از ابتدا تا انتهای آن یک کلمه در مورد فمنیسم نباشد ولی در عین حال دائما مبانی فمنیسم را ترویج کند. بنابراین ما دانش انسانی را محفوظ داریم ولی این دانش مبتنی بر یک رویکرد انسانشناسی و هستیشناسی متفاوتی است. چشمانداز برای ما روشن است و تصورمان این است که میتوانیم الگوهای مناسبی را در اختیار بشریت قرار دهیم.
ایکنا ـ رشد علوم انسانی در گرو آزاداندیشی و برگزاری کرسیهای آزاداندیشی و ارائه آزادانه نظرات است و این نظرات گاهی ممکن است مخالف نظرات رایج و رسمی باشد و به همین دلیل ممکن است محدودیتهایی وجود داشته باشد. در این صورت چه باید کرد؟
این مشکل در همه دنیا وجود دارد زیرا یک دیدگاه جدید گاهی اوقات مورد توجه قرار نگرفته یا ممکن است به شکل منفی با یک دیدگاه برخورد شود ولی یک نظریهپرداز با اصرار بر اندیشه خود توانسته است دیگران را متقاعد کند و گاهی هم ممکن است فرد وفات کرده باشد و نظریه او در حیاتش مورد تخطئه باشد ولی بعد از وفات پی ببرند که درست بوده است.
لذا یک اصل اساسی وجود دارد که معمولا افراد چیزهایی را که با ذهنشان آشناتر است، بهتر و بیشتر میپذیرند ولی معمولا وقتی فردی نظریهای خلاف نظریات رایج ارائه دهد با واکنش مواجه میشود و زمان میبرد تا استقرار پیدا کند؛ بنابراین این مسئله منحصر به ایران نیست و در همه کشورها وجود دارد کما اینکه در تعابیر وارد شده است: الناس اعداء بما جهلوا. انسانها دشمن چیزی هستند که نسبت به آن جهل دارند
لذا خصلت انسان این است که برخی مسائل را که با آنها آشنایی ندارد نپذیرد. در ایران هم همینطور است و اگر کسی یک دیدگاه متفاوتی ارائه دهد باید این دیدگاه را آنقدر غنی کند تا دیگران بپذیرند. مطرحکننده نظریه ابتدا باید رابطه نظریه خود را با نظریات قدیم و جدید برقرار کند همچنین استدلال و براهین و اسناد لازم را داشته باشد.
ما در دانشگاهها باید این مسئله را رواج دهیم که آمادگی برای پذیرش افکار و نظریات جدید ایجاد شود و این کار مستلزم فرهنگسازی است؛ دانشگاه محل اندیشهورزی است و دو قشر استاد و دانشجو، دو قشر فرهیخته هستند که در فرایند مواجهه با مسائل، نظرات متفاوتی دارند لذا باید زمینه برای تحمل در آحاد دانشجویان و استادان فراهم شود. این موضوع هم نیازمند کار فرهنگی است و از سوی دیگر باید صاحبان نظریه هم به این درک برسند که به محض ارائه یک نظر اینطور نیست که دیگران نظریه او را به راحتی بپذیرند؛ معمولا افراد و شاگردانشان باید تلاش کنند تا یک نظریه را پرورش دهند و جا بیندازند.
پس هم تحمل شنوندگان در مواجهه با نظریات گوناگون باید افزایش یابد و هم افراد نظردهنده صبر و تحمل خود را بالا ببرند. ما در فرایند زمان به افکار و اندیشههای جدید برای پاسخگویی به پرسشهای جدید نیاز داریم.
ایکنا ـ شما خطوط قرمز در مسائل علمی را چه مواردی میدانید؟
به نظر بنده هیچ خط قرمزی وجود ندارد تا کسی بخواهد رویکرد متفاوتی را در حل مسائل و معضلات جامعه داشته باشد البته گاهی برخی افراد قصد دارند یکسری سلایق سیاسی را پشت برخی نظریات علمی پنهان کنند، اینجا دیگر بحث علمی و مرز علمی مطرح نیست.
الان در طول ۴۵ سال بعد از انقلاب نمیتوان کسی را پیدا کرد که به خاطر اندیشه متفاوت حذف شده باشد. الان اتفاقا و متاسفانه رویکرد غربی بر علوم انسانی در محیطهای علمی ما مسلط است و کسی که بتواند آن را نقد کند و اندیشه جدیدی ارائه بدهد ارزشمند است. الان اندیشه مسلط در دانشگاهها، اندیشه جمهوری اسلامی و ایرانی و اندیشه مسلط و رسمی نیست و اتفاقا شاید نقطه ضعف کار ما این باشد که اندیشههای مبتنی بر نگرش اسلامی و بومی کم داریم لذا افرادی که بتوانند آن را نقد و به چالش بکشند مورد استفاده قرار میگیرند.
الان حوزههای علمیه به عنوان نهادی علمی است که در آن بزرگان حوزه دارای مبانی معرفتی مختلفی بودهاند و هر کدام اندیشه خود را تحکیم کردهاند و فضای دانشگاه هم باید اینطور باشد و همه استادان احساس کنند میتوانند اندیشهورزی داشته باشند البته باید حرف خود را مستدل و مستند کنیم و براساس شواهد این کار را انجام دهیم.
https://ihkn.ir/?p=36978
نظرات