به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی،به نقل از دانشگاه کربلا؛ دکتر مواهب صالح مهدی، دانشیار دانشکده علوم اسلامی در دانشگاه کربلا، در یادداشتی مطرح کرد؛
زن در اندیشه غرب مدرن به یکی از محورهای اصلی نزاع علیه اسلام و مسلمانان تبدیل شده است. هدف این نزاع، یا نتیجه آن، چیزی جز تسلط غرب بر سرنوشت امت اسلامی، کنترل اراده آن، بهرهبرداری از منابعش و کشاندن آن به دایره وابستگی کامل نیست.
غرب هیچ فرصتی را برای مطرح کردن موضوع زن مسلمان از دست نمیدهد و از هر ابزار ممکن، از جمله قلمهای داخلی و خارجی، استفاده میکند تا این موضوع را به جایگزینی برای مسائل اساسی امت اسلامی تبدیل کند؛ مسائلی که برای امت اهمیت دارد و آن را به خود مشغول کردهاند، نظیر آزادی، آموزش، فرهنگ، مدیریت، پژوهش علمی، قدرت اقتصادی و نظامی و سایر مسائلی که بهطور مستقیم با وضعیت و آینده مسلمانان مرتبط هستند.
اصرار مکرر بر موضوع زن و طرح آن در متون و ادبیات، بیش از آنکه اطمینانآور باشد، شائبهبرانگیز است. بهویژه که این موضوع دیگر محدود به نهادهای غربی نیست، بلکه به نهادهای جهانی و بینالمللی نیز گسترش یافته است؛ نهادهایی که قرار بود نماینده تمام ملتهای دنیا باشند.
امروزه اکثر کشورهای اسلامی مملو از مدارس و دانشگاههایی است که دختران را آموزش میدهند. همچنین، مؤسسات آموزشی مشترک بین پسران و دختران، خیابانها، مراکز علمی و تولیدی، بیمارستانها، ادارات دولتی، و انجمنهای عمومی و خصوصی، و مجالس مردمی و پارلمانی شاهد حضور زنان با تخصصها و سنین مختلف هستند. این موضوع نشان میدهد که زن مسلمان مشکل اساسی ندارد. درست است که مشکلاتی ناشی از سنتها و عادات وجود دارد، اما چه کسی گفته است که این عادات و سنتها نماینده وضعیت عمومی جوامع اسلامی هستند و به «رهایی» نیاز دارند؟ و این رهایی از چه چیزی و از جانب چه کسی باید باشد؟
اسلام برای زن آنچه را که جوامع غربی قادر به ارائه آن نیستند، محقق کرده است. اسلام به زن کرامت بخشید، انسانیتش را تحقق داد، شرایط طبیعی و بیولوژیکی او را مدنظر قرار داد و جامعه را – به نمایندگی از پدر، شوهر یا خویشاوندان – ملزم به حمایت، حفظ و مراقبت از او کرد. علاوه بر این، اسلام برای زن مالکیت مالی مستقل و حقوق مادی تعیین کرده است که هیچکس حق ندارد به آن دستدرازی کند. این در حالی است که در جوامع غربی، زن به کالایی تبدیل شده است که میان تاجران، تولیدکنندگان فیلم و تلویزیون، برگزارکنندگان مسابقات زیبایی، و دیگر افراد دخیل در تبلیغات، مافیا و شبکههای فحشا دستبهدست میشود. شاید همین امر یکی از دلایل افزایش گرایش زنان اروپایی به اسلام باشد که بیشتر از مردان مشاهده میشود.
زن مسلمان نقش انسانی خود را با کارآمدی، برتری و شادی ایفا میکند. او مدیر خانه و مربی فرزندانش است، بدون ادعاهای بزرگ یا فریادهای ناخوشایند. او در کنار مرد، با مشکلات و سختیهای زندگی با نوعی شجاعت مواجه میشود و برای فراهم کردن نیازهای اساسی زندگی با صبر و تلاش بزرگ همراه مرد تلاش میکند. همچنین، او به مدرسه میرود، آموزش میبیند، موفق میشود و با مردان رقابت میکند، بدون اینکه محدودیتی جز آنچه اخلاق اسلامی و ارزشهای شرافتمندانهای که زنان و مردان هر دو به آن پایبندند، وجود داشته باشد.
تهاجم یورش فرهنگی غربی بر انتقال انحطاط خود یا انحطاط برخی از الگوهای زنانه به امت ما اصرار دارد. این یورش از برخی عبارات کلی استفاده میکند تا این انحطاط را به شکلی عام صادر کرده و پذیرش آن را القا کند. یکی از این موارد، مطرح کردن ایده برابری مطلق میان مردان و زنان در همه چیز، بدون توجه به ویژگیهای خاص هر جنس، بهعنوان حقی از حقوق بشر است. هدف آنها این است که تعداد زنان مثلاً در دولتها، مجالس قانونگذاری، ادارات محلی و موقعیتهای قدرت در همه جا با مردان برابر شود.
در حالی که برخی جوامع غربی توجه به نهاد خانواده را کنار گذاشته و دیگر ارزشی برای آن قائل نیستند، خانواده طبق فطرت انسانی یک نهاد ضروری است که جوامع طبیعی نمیتوانند آن را نادیده بگیرند یا با بیتوجهی به آن بنگرند.
مسائلی که در کنفرانسهای بینالمللی مرتبط با زنان مطرح میشود، از یک تصور غربی نشأت میگیرد که در درجه اول بر مفاهیم بنیادین اسلامی در مورد زن متمرکز است تا آنها را از بین ببرد و رفتارهای غربی را جایگزین آن کند.
برای مثال، مفهوم «افراطگرایی دینی» نه واضح است و نه دقیق تعریف شده، اما از نوشتههای غربی و نویسندگان همسو با آنها چنین برداشت میشود که این مفهوم به معنای رفتار ضد آزادی، انسانیت و زن است. اندیشه اسلامی ما این نوع رفتار را رد کرده و محکوم میکند، اما هدف غرب از طرح این مفهوم، طرد اسلام و جلوگیری از حاکمیت آن در مسائل جوامع اسلامی بهطور کلی و زنان بهطور خاص است. طبیعتاً از نگاه آنان، پوشیدن حجاب، اقامه نماز و ازدواج اسلامی همگی مصادیق افراطگرایی محسوب میشوند.
موضوعاتی نظیر «مادر نوجوان» و «مادر مجرد» نیز از سوی دولتهای غربی با اصرار به کشورهای اسلامی تحمیل میشود. این کشورها خواهان قانونی کردن و پذیرش چنین مفاهیمی در جامعه اسلامی هستند، بهطوری که هر دختری بتواند آزادانه روابط غیراخلاقی داشته باشد، باردار شود و جامعه اسلامی موظف باشد این رفتار را به رسمیت بشناسد و برای آن حقوق قانونی، مشروعیت و حمایت مادی و معنوی فراهم کند!
حال تصور کنید وضعیت اجتماعی ما چگونه خواهد بود اگر به دختران خود اجازه دهیم به انحطاط اخلاقی و زایمانهای نامشروع تن بدهند و سپس مجبور شویم این وضعیت را بپذیریم و با آن کنار بیاییم؟
بدون شک، صدور انحطاط به جوامع ما، تعرضی آشکار به ارزشها، اخلاق و حقوق انسانی مشروع ما در باور، تفکر و آزادی است. چنین رویکردهایی با دیدگاه اسلامی که در بسیاری موارد بهطور بنیادین با تصورات و اهداف بینالمللی متفاوت است، در تضاد کامل قرار دارد.
اگرچه نهادهای اسلامی در جهان اسلام تا حد ممکن با این فشارهای بینالمللی مقابله میکنند، متأسفانه گروهی از زنان فعال در حوزه زنان و انجمنهای زنان در سرزمینهای اسلامی، به تبلیغ این مفاهیم، دعوت به پذیرش آنها و دفاع از آنها میپردازند، در حالی که حقوق کلی امت، شامل آزادی، شور و امید را نادیده میگیرند.
https://ihkn.ir/?p=39783
نظرات