به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی؛ در صدمین سال احیای حوزه از سوی مرحوم آیتالله عبدالکریم حائری یزدی قرار داریم، صد سالی که دنیا با سرعتی روزافزون با تحولات علمی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و … همراه بوده است.
اینکه حوزه چقدر خود را با این تحولات همراه کرده است، آینده مرجعیت در حوزه چگونه خواهد بود و آیا سیستم آموزشی حوزه متناسب با تحولات و نیاز روز مردم پیش میرود؟ از جمله سؤالاتی است که در گفتوگوی خبرنگار ایکنا با آیتالله ابوالقاسم علیدوست، عضو هیأت علمی گروه فقه و حقوق پژوهشگاه، به آنها پاسخ داده شده است.
در ادامه این گفتوگو را بخوانید.
حوزه درسالهای اخیر روند قابل توجهی را طی کرده است ولی برخی معتقدند حوزه از تحولات دنیا عقب مانده است، تحلیل شما در این باره چیست؟
در چند دهه اخیر سیر تحولات سیاسی، اجتماعی، مذهبی و فرهنگی و حتی اقتصادی سریعتر شده است. در گذشته پیشرفت در علوم مختلف زمانبر بود، ولی الان روزانه شاهد پیشرفت علوم تجربی، ریاضی، فیزیک و تکنولوژی هستیم و به همین میزان سیر تحولات در علوم انسانی هم سریع شده است.
وقتی ما با تحولات در ساحتهای مختلف مواجهیم، فقه هم با همین تحولات روبهرو خواهد شد و نمیتواند ثابت و ایستا باشد، زیرا باید پاسخگوی سؤالات باشد، اما فقه برای تحول نیازمند تحول در اصولش است. این جمله که اصول فقه متورم شده، جمله معروفی است، ولی وقتی تحولات را بنگریم، میبینیم که دهها مسئله در اصول فقه وجود دارد که باید به آنها پاسخ داده شود و هزاران مسئله در فقه هم هست که نیاز به جواب دارد. به موازات تحولات محیطی، فقه و اصول فقه هم باید متحول شوند و خود را بهروز کنند و این به صد سال اخیر و دوره احیای حوزه اختصاص ندارد؛ به ویژه این تحول بعد از انقلاب خیلی چشمگیر شده است، ولی آیا حوزههای علمیه این تحول را پذیرفتهاند و آیا متناسب با آن حرکت کردهاند یا به مقداری که متحول شده بیان هم شده است؟ اینها قابل بحث است.
اگر بخواهیم قضاوت منصفانهای داشته باشیم، حوزه تحول را پذیرفته و شاهد آن هم وجود صدها و هزاران کتاب و مقاله و برگزاری همایش و سمینار علمی و … است. حال آیا اینها متناسب با وضع مطلوب بوده است؟ به نظر بنده نمره خوب میتوان به آن داد، ولی نمره عالی به آن تعلق نمیگیرد و این تحولات رویه و هنجار نشده است. همچنین متاسفانه این تحولات نشان داده نمیشود و در اثر بیاطلاعی و غرضورزی، سیاهنمایی میشود و تبلیغات سوء صورت میگیرد و ما رسانه و سخنگوی رسمی برای بیان پیشرفتها و معرفی نظریهپردازیها نداریم.
گاهی به نظر میرسد حوزه در برابر تحولات کنونی مقاومت میکند و هر نوع فتوا و بازنگری در فتاوای قبلی را هنجارشکنی تلقی میکند. آیا این برداشت درست است؟
حوزه را باید در چند سطح مختلف بررسی کنیم. یکی سطح مراجع که بر قله ایستادهاند. دوم سطحی که در میانه قرار دارند که خود آن هم مراتبی مانند اساتید سطح عالی و خارج دارد. سطح سوم گستردهترین سطح است و در دامنه قرار دارد. بیشترین امید بنده به همین سطح است. طیفی از سطوح عالی و خارج که کم هم نیستند در برابر تحول مقاومت میکنند، ولی این مقاومت چقدر نتیجه دارد و تا چه زمانی میتوانند آن را ادامه دهند؟ این مقاومتها گاهی محصول درک عمیق یا ناشی از احتیاطهای بیش از حد است.
اما در مجموع میتوان نمره خوبی به روند تحول در حوزه داد. البته برخی مقاومت میکنند و خودشان آوردهای ندارند. اگر کسی هم آوردهای داشته باشد، جلوی آن را میگیرند و تخطئه میکنند، ولی فکر میکنم مشکلات در آینده کاهش خواهد یافت.
مرجعیت شیعه در آینده به چه سمتی حرکت خواهد کرد؟ آیا با تخصصی شدن، مرجعیت مطلق کمرنگ نمیشود؟
مرجعیت گاهی به معنای مرجعیت علمی و مرجعیت در فتوا و گاهی به معنای زعامت و رهبری است که الان با این بخش کاری ندارم. من در مرجعیت در فتوا افق روشنی را میبینم. شما از تعبیر تخصص برای آن استفاده کردید، ولی من از تمحض بهره میگیرم؛ یعنی اگر زمانی تخصص مطلوب بود، الان وضعیت پیچیدهتر و خاصتر شده و تمرکز لازم است. مثلاً احتمال دارد کسی مجتهد مطلق باشد و هر مسئلهای را به او بدهیم و روی آن کار کند، ولی این فرد نمیتواند در همه ساحتها ورود بالفعل داشته باشد و این نیازمند تمحض و تمرکز است.
مرجعیت فتوا تابع شرایط و مسائل اجتماعی است؛ ما دوره سنتز را در پیش داریم. دوره تز دوره اثبات است؛ یعنی حاکمیت به آن میپردازد، ولی چون برخی انتظارات برآورده نمیشود، نوعی آنتیتز رخ میدهد که ما الان در آن قرار داریم، ولی خیلی چیزها در آینده روشن خواهد شد و در پرتو این روشنی وضعیت به نفع مرجعیت پیش خواهد رفت.
سیستم آموزشی حوزه هم با نقدهایی حتی از درون آن روبهروست. چقدر این نقدها را درست و لازم میدانید؟
سیستم آموزشی حوزه خوب است، ولی انتقاداتی مانند کمیتگرایی، مدرکگرایی و آمارگرایی به آن وارد است یا اینکه همه کسانی که وارد سیستم آموزشی حوزه میشوند، آیا باید یک مسیر را طی کنند یا بعد از مدتی از هم جدا شوند و افراد متناسب با هدفی که دارند خوراک علمی دریافت کنند یا واحدهای آموزشی زیاد است یا برخی کتب درسی نیازمند تغییر است. این نقدها لازم است اما هیچکدام نباید مجوز این باشد که ما خوبیها و نقاط قوت را نبینیم یا طلبهای که تازه وارد حوزه شده است با این بهانه بخواهد درس نخواند.
اگر کسانی به کتب و روند آموزشی نقد دارند، باید از روش آن وارد شوند و مطرح کنند. الان در مجموع سیستم آموزشی خوب است و امتیازاتی دارد، ولی باید به صورت جدی بازبینی شود و در صدسالگی حوزه سخن گفتن از شدن بیمعناست، بلکه باید شدن تحقق یابد. البته گاهی ممکن است برخی سخنان ظاهر تحولخواهانه داشته باشد، ولی ارتجاع باشد و در اینجا مراقبت لازم است و باید فرایند عقلانی لازم طی شود.
یکی از مشکلات حوزه این است که تعداد بسیاری از طلابی که در قم تحصیل میکنند در آنجا میمانند، در حالی که ما در استانها و شهرهای دیگر با کمبود روحانی مواجه هستیم. در مواجهه با این مشکل چه باید کرد؟
تمرکززدایی نیاز به آیه و روایت و سفارش ندارد، حتی ممکن است مسئولان حوزه راهکارهایی را ارائه دهند؛ مثلا در شهریه کسانی که میمانند مضیقههایی ایجاد شود یا اگر منزل مسکونی به آنها دادهاند پس بگیرند و امیدهای خاص برای حوزه باید بمانند. البته باید به برخی مشکلات اشاره کنیم، مثلا افرادی در اینجا ازدواج کردهاند یا اگر برخی افراد به شهرهای دیگر بروند کاری برای آنها نیست. اینکه صرفا پیشنهاد داده شود که افراد از قم بروند ملاک نیست. ما مساجد زیادی داریم که امام جماعت ندارند، ولی آیا کسی به حوزه پیشنهاد داده است تا طلاب جذب این مساجد شوند؟ ما این طرف قضیه را میبینیم و رسانهها هم میگویند که اینقدر نیرو در قم هست، ولی عوامل آن بررسی نمیشود. البته من قصد دفاع ندارم، ولی تا مسائل حاشیهای حل نشود، مابقی موضوعات هم درست نخواهد شد. به هر حال در اینکه باید مهاجرت عظمایی صورت بگیرد تردیدی نیست، ولی باید عوامل مانع مهاجرت برطرف شود.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=28774
نظرات