به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیتالله محمدمهدی شبزندهدار از اساتید برجسته حوزه در درس خارج فقه معاصر به بررسی سیره متشرعه پرداخت که در ادامه چکیده متن آن را ملاحظه میکنید؛
مطلب اول
استدلالاتی که برای حجیت سیره متشرعه کردیم مقصودمان از آن متشرعه، متشرعهای بود که معاصر با معصومین علیهم السلام هستند اما اگر سیره متشرعهای بعد از اعصار معصومین منعقد شد آیا این سیرههای متشرعه بعد از اعصار معصومین هم حجت هست یا نیست؟ قهراً آن ادلهای که گفته شد مثل برهان إنّی و دلیلهای بعد آنها قابل تطبیق نیست.
چرا؟ برای خاطر این که اینها فرض این است که بعد از اعصار معصومین هستند چطور میتوانیم بگوییم برهان إنّی میگوید تلقی از معصوم کردند. فرضمان این است که زمان معصوم را درک نکردند یعنی زمانی که معصوم حضور ظاهر در بین مردم داشته درک نکردند چه جور میشود بگوییم تلقی از او کردند؟ و هم چنین این که بگوییم اینها دارند إخبار میکنند که آن بیان سوم بود، شهادت عملی میدهند که شارع میخواهد این را بفرماید، چنین شهادت عملی حسی هم نمیتوانند بدهند.
بله اگر بخواهیم بگوییم از راه این که این در مرئی و منظر معصوم بوده، ردع نفرموده خب فرض این است که در زمان معصوم نبوده که بگوییم در مرئی و منظر او بوده و ردع نفرموده. پس هیچ یک از آن ادله ثلاثه و اسس ثلاثه این جا قابل تطبیق نیست. اللهم الا این که یک حرف بزنیم و آن حرفی است که راجع به سیَر عقلایی مستحدثه زده میشود، سیرههای عقلایی که نوپیدا است، در زمان معصومین نبوده مثل این شخصیتهای حقوقی که الان مثلاً در عالم پیدا شده و امثال اینها.
در باره اینها گفته میشود و یک نظریهای وجود دارد که چون این دین دین خالد است و ائمه علهیم السلام میدانستند که آتی الزمان ولو به علم الغیب، چنین اموری پیش خواهد آمد و یا در مواردی که علائم و شواهدی بر این که چنین چیزی پیش خواهد آمد مثل این که در بعضی روایات هست که در اواخر ائمه علیهم اسلام به خصوص زمان عسگریین علیهما السلام میفرمودند که مثلاً شما به زودی به این کتب و اینها نیازمند خواهید شد، یعنی واضح بوده که غیبتی پیش خواهد آمد و ماها دیگر بین شما به طور ظاهر نیستیم، شما راهی ندارید جز مراجعه به همین کتب و روایاتی که مکتوب شده در کتابها و اینها.
ملامح آن آشکار بوده. بگوییم در آن جاها سیرههایی که ملامح و و نشانههای وجودش در آینده آشکار بوده، یا بگوییم مطلقا چه ملامح آن آشکار بوده و چه نبوده و ائمه علیهم السلام به علم میدانستند در آینده این جور خواهد شد اینها باید اگر آن را قبول ندارند ردع کنند چون دین خالد است، همیشگی است. باید در زمان خودشان نسبت به آن چیزی که آینده میخواهد پیدا بشود فرمایش میفرمودند و ردع میفرمودند اگر قبول نداشتند، حالا که نفرمودند، ردع نکردند پس معلوم میشود قبول دارند.
اگر ما این حرف را در سیره عقلائیه مستحدثه بزنیم قهراً در سیره متشرعه مستحدثه هم میتوانیم همین حرف را بزنیم که خب اگر ملامح آن آشکار بود که بله بعداً سیره متشرعه این خواهد شد که از فقهاء تقلید خواهند کرد، فقهایی که به این شکل استنباط میکنند که امروز رائج است، یا به علم غیبشان میدانستند که چنین چیزی پیش خواهد آمد و باید ردع میفرمودند از این سیره آتی الزمانی متشرعه.
اگر این حرف را آن جا زدیم این جا هم میشود بگوییم و اگر آن جا اشکال کردیم که معمولاً هم اشکال میشود که این حرف تمام نیست و وظیفه ائمه و شارع این نیست که برای آتی الزمان ولو دین خالد است ولی وظیفهاش این نیست که اگر سیرهای الان میخواهد انجام بشود بعداً ردع کند، بعداً فقهاء طبق موازین حکم میکنند، دلیل نداشتندمیگویند این سیره حجت نیست، به اصول عملیه مراجعه میکنند، بنبست که ایجاد نمیشود که بر آنها لازم باشد حتماً بیان بفرمایند.
طبق موازین و حججی که در مقام استنباطات به آنها تکیه میشود، فقهای آتی الزمان میآیند… خب این سیره حجت نباشد فرضاً میگویند چی؟ میگویند خب این دلیل نیست پس بنابراین طبق ادله دیگر و فوقش به اصول عملیه تکیه میکنند و حجت برای مردم تمام میشود.
مطلب دوم
«بل قد یقال بأنّ هذه السیره» این سیره یعنی سیره متشرعه «لو انعقد» به دو شرط؛ یک: «لو انعقدت فی عصرٍ قریب من عصر المعصومین علیهم السلام کعصر الغیبه الصغری» اگر این در آن زمان منعقد بشود «من جمیع المتشرعه من الفقهاء و غیر الفقهاء فی مسألهٍ تعبدیهٍ محضه» آن هم در یک مسألهای که تعبدی محض است مثل این که همه آنها، همه متشرعه میبینیم مثلاً اگر فلان عمل توی نماز انجام بشود همه سجده سهو میکنند، خب این جا میفهمیم این سجده سهو یک امر تعبدی محض است دیگر.
پس معلوم میشود که از کجا گرفتند؟ متدین هم که هستند، تشریع که نمیشود بکنند، همه هم نمیشود غفلت داشته باشند، هم آنهایی که در برهان إنّی گفتیم، تشریع که نمیشود کرده باشند، همه نمیشود غفلت کرده باشند. و فرض این است که دلیلی هم در باب نیست که بگوییم فقهاء از آن دلیل گفتند اینها از آن دلیل دارند این حرف را میزنند، پس بنابراین این جا بعید نیست که آن حدس بیاید، آن حساب احتمالات بیاید.
«کشفت» این جا این سیره کشف میکند «عن وجود دلیلٍ معتبرٍ» که «لو ظفرنا» به آن دلیل «لقبناه و عملنا علی طبقه» معلوم میشود یک مطلبی از شارع به دست آنها رسیده که از آن این را فهمیدند که آن دلیل اگر به دست ما هم میرسید ما هم همین را میگفتیم. این را از کجا میفهمیم که اگر به دست ما هم میرسید همین را میگفتیم؟ از باب حساب احتمالات است که آقا همه فقهاء، همه مردم این را فهمیده باشند این دیگر چه احتمالی است که تو بگویی تو غیر این مفهمی. این یک احتمال نیشقولی است که انسان اطمینان به خلافش دارد. اگر همه این جوری فهمیدند، فرض این است. پس بنابراین این اطمینان به حسب حساب احتمالات پیدا میشود که آن عصر این چنین است. بلکه یک مطلبی بالاتر از این مرحوم آقا ضیاء فرموده. فرموده اگر اجماع فقهاء عصر غیبت صغری بر امری بود نه سیره متشرعه که فقهاء و غیرفقهاء، فقط فقهاء. ایشان فرموده اگر فقهای عصر غیبت بر یک امری اتفاق داشتند و ادعای اجماع کردند، ایشان فرموده ما در آن جا باز حدس قوی میزنیم، یعنی اطمینان پیدا میکنیم که این از شارع است.
مطلب سوم
اگر به عنوان یک تنبیه چون مربوط به حجیت سیره مستحدثه نیست، یک امری است، یک مطلب سومی که این جا گفته میشود و آن این است که حالا اگر یک سیرهای در زمان معصومین، معاصر با معصومین بود اما نه مال همه مسلمین بود، و نه مال امامیه بود بلکه مال یک مذهب خاص، حنبلیها مثلاً یا شافعیها مثلاً یک سیرهای داشتند ولی این سیره معاصر با امام صادق علیه السلام بود این جا در بعض فروض میتوانیم بگوییم این سیره کشف از قول معصوم میکند. در چه فرضی؟ در آن فرضی که این سیره راجع به یک عملی است که این احتمال عقلایی وجود دارد که اگر ردع نکنیم شیعهها هم مبتلا به همین میشوند، همین جور عمل خواهند کرد. مثلاً امام علیه السلام میبیند که الان این مذهب شافعی الان سیرهشان بر این مسأله است که اینها با شیعیان مختلط هستند، که اگر ردع نکند، به شیعهها نگویند این کار نادرست است کمکم همین کار در شیعه رایج میشود. ولو الان شیعه این عمل را نمیکند، ولی اگر جلوی آن را نگیرند کمکم سرایت میکند مثلاً توی همین زمان خودمان مثال بزنیم.
مثلاً فقها میبینند که… فرض کنید فقهای زمان ما، میبینند مسیحیهایی که توی ایران زندگی میکنند و زرتشتیهایی که دارند زندگی میکنند اینها الان یک مدل لباس خاصی میپوشند مثلاً کروات میزنند فرض کنید، که میگویند اگر ما… الان شیعهها نمیزنند، مردم غیر آن مذاهب نمیزنند ولی اگر جلوی آن را نگیری فردا کمکم سرایت میکند. اینها هم همان جور خواهند شد. این جا آیا وظیفه نیست به این مردم هشدار بدهند که این راه درست نیست؟ میگوید خب حالا که نمیپوشند. نه وقتی میبینی، اگر الان به آنها نگویی همان روش آنها این جا متعارف خواهد شد، متداول خواهد شد. این جا وظیفه است که جلوی آن را بگیریم. حالا این جا هم میگوییم خصوص سیره متشرعه معاصره با معصوم ولو مال همه مسلمین نباشد، چون اگر مال همه مسلمین باشد خب امامیه هم داخل آن است، و هم چنین سیره مال خصوص امامیه هم نیست ولی مال یک مذهبی است که اگر جلوی آن را نگیریم این باعث میشود که امامیه هم کمکم به همین مبتلا خواهد شد. این جا وظیفه شارع این است که جلوی آن را بگیرد. فلذا میفرماید این سیرههای متشرعه حجت است. این یک تنبهی است که باید قبلاً ذکر بشود.
«ثم إذا لم تنعقد سیره المسلمین جمیعاً علی شیءٍ و لا سیره خصوص الامامیه و انعقدت سیره بعض المذاهب الاسلامیه الأخری» غیر امامیه مثل شافعیه مثلاً. «مثلاً فی زمن الائمه المعصومین علیهم السلام و کانت» آن سیره بعض مذاهب أخری «فی معرض السرایه الی اصحابنا الامامیه» در معرض سرایت است ولی در عین حال «و لم یردعوا علیهم السلام عنها مع امکان ذلک» ردع نکردند مع امکان آن ردع، تقیه و چیزی هم نبوده که نتوانند به خاطر آن. امکان ردع هم بوده باشد «کشف ذلک عن امضاء آن سیره بعض مذاهب بنفس البیانات المتقدمه فی السیر العقلائیه» همان بیاناتی که آن جا داشتیم، آن جا هم همان حرف را میزدیم میگفتیم اگر یک سیره عقلائیهای است که در معرض این است که سرایت بکند به شرع، ولو الان هم سرایت نکرده ولی در معرض سرایت کردن است. آن جا هم امام میفرماید این راه درست نیست که بعداً جلوی سرایت را بگیرد..
مطلب چهارم
خب ما در کنار سیره متشرعه یک چیز دیگر را هم گفتیم داریم و آن ارتکاز متشرعه است. ارتکاز یعنی چیزی که در دلشان است، در مغزشان است، در ضمیرشان است. آیا اگر در ذهن متشرعه و در ضمیر آنها یک امر شرعی مرتکز شده ولو هیچ وقت عمل هم به آن نشده یعنی مورد پیدا نکرده که عمل بشود، ولی توی ذهنشان هست که بله اگر فلان طور شد باید فلان کار را کرد، این توی ذهنشان است که یعنی اگر فلان طور شد شرعاً باید فلان کار را کرد، این توی ذهن همه هست، البته نه آیهای دارد، نه روایتی دارد، نه اجماعی بر آن هست ولی میبینیم توی ذهن همه این مسأله وجود دارد.
یک چیزهایی است که توی ارتکاز متشرعه وجود دارد بما أنهم متشرعه وجود دارد، آیا میتوانیم بگوییم اینها حجت است یا حجت نیست؟ میگوید آره. به نفس بیان… به بعض بیانات اسس ثلاثه میتوانیم بگوییم. به بعض آن، نه به کل آن. خب معلوم است به آن راه آخری که نمیتوانیم بگوییم. راه آخری چی بود؟ شهادت عملی بود، این جا که عملاً کاری نمیکنند که شهادت عملی بدهند، فقط توی ذهنشان است، یک قضیهای در ذهنشان مرکوز است. پس شهادت عملی نمیآید، راه دوم چی؟ این بود که شارع در مقابل این سکوت کرده، این ذهنیت را… بر این راه دوم بعید نیست بگوییم آره. یعنی راه دارد کسی… اگر امام خبر دارد چنین ذهنیتی در ذهنها وجود دارد و ممکن است یک وقتی براساس این عمل کنند، حالا تا ببینیم.
و اما راه اولی چی؟ بله راه اول میآید که بالاخره این بنا عقلاء این ارتکاز عقلایی امرٌ حادثٌ، علت میخواهد. پدیدهای است دیگر، بیعلت که نمیشود این ارتکاز عقلایی پیدا شده، این ارتکاز از کجا پیدا شده؟ فرض این است که منشأ عقلایی ندارد، یک امر تعبدی شرعی است. خب این امر پیدا شده در اذهان، منشأ عقلایی و اینها که ندارد، پس نمیتوانیم بگوییم به خاطر آن است و نمیتوانیم بخواهیم چون براساس تشرعشان چنین بنایی را دارند، نمیتوانیم بگوییم خودشان تشریع کردند و به شارع نسبت دادند، از آن طرف نمیشود گفت اینها غفلتاً همین جور توی ذهنشان این را مرتکز کردند، پس قهراً راهی ندارد جز این که از کی تلقی کرده باشند؟ از شارع تلقی کرده باشند. پس آن برهان اول در این جا میآید.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=14763
نظرات