به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه، آیتالله علی اکبر سیفی مازندرانی از اساتید سطوح عالی حوزه علمیه قم در درس خارج فقه معاصر به بررسی مسائل مستحدثه پرداخت که در ادامه متن آن را ملاحظه میکنید؛
حقوق متقابل بین والی و رعیت
در روایتی از امیرالمؤمنین علیهالسلام خطاب به رعیت اینطور آمده«لا تُکَلِّمُونى بِما تُکَلَّمُ بِهِ الْجَبابِرَهُ» با من به گونهای که با جبابره تکلّم میشود تکلّم نکنید. سلاطین و قدرتمندان وقتی با رعیت و مردم مستضعف مواجه میشدند، مانند مولا و عبد با آنها تکلّم میکردند، حضرت میفرمایند: چنین برخوردی با من نکنید و هرگز مرا مانند آنها فرض نکنید و با من مانند برادر مؤمنتان رفتار کنید.
«وَلاَ تَتَحَفَّظُوا مِنِّی بِمَا یُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ الْبَادِرَهِ» بادره یعنی اهل غضب و خشم و آن سلاطینِ جابرِ طاغوتی که اهل غضب و خشم بودند و مردم از خشم و غضب آنها میترسیدند، حضرت میفرماید: هرگز مثل آنها با من برخورد نکند و از من آنچه که در دل دارید، و اسرارتان را از ترس غضب و خشم من حفظ نکنید، حضرت با این بیان دارد به رعیت جرأت میدهد که شما آنچه که در دل دارید برای من بیان کنید ولو اینکه به ضرر من باشد، من هم وظیفه دارم که در خودم هرگز حالت غضب و خشم احساس نکنم به این خاطر که بعضی از چیزهایی که در دل دارید برای من ناخوشایند است.
«وَلاَ تُخَالِطُونِی بِالْمُصَانَعَهِ» با من از باب زد و بند سیاسی وارد نشوید به این معنا که در جایی از من پشتیبانی کنید و از من توقّع داشته باشید در قبال آن پشتیبانی، بخشی از اموال بیت المال را به شما اختصاص بدهم و یا برای شما در مقابل پشتیبانی که از من میکنید، امتیازی قائل شوم، خیر من هرگز اهل چنین مصانعه ای نیستم.
«وَلاَ تَظُنُّوا بِىَ اسْتِثْقَالا فِی حَقٍّ قِیلَ لِی» و هرگز خیال نکنید اگر در مورد من حقّی گفته شود و حقّی در مورد کارهای من که برای من ناخوشایند است گفته شود، من بر شما حالت غضب میگیرم، من هرگز چنین نیستم که به خاطر اینکه حقّی را در مورد کارهای من بگویید و آن علیه من باشد، من از شنیدن آن حرفِ حقّ بخواهم حالت سنگینی و غضب به خود بگیرم، هرگز اینطور نیست.
«وَلاَ الْتمَاسَ إِعْظَام لِنَفْسِی» و نمیخواهم با برخورد خودم برای خودم عظمت فراهم کنم و بزرگی خودم را حفظ کنم، در این مراودات و مواجهاتی که با شما دارم هرگز در پی این نیستم که مرا بزرگ بشمارید و بزرگی خودم را حفظ کنم، بلکه اگر حرفِ حقّی باشد ولو اینکه علیه من باشد و با بزرگی من منافات داشته باشد و به آن لطمه بزند، من باید آن را بشنوم و شما هم باید بگویید، نه شما باید کتمان کنید و نه من باید استنکاف و استنکار داشته باشم.
«فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ یُقَالَ لَهُ أَوِ الْعَدْلَ أَنْ یُعْرَضَ عَلَیْهِ،کَانَ الْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَیْهِ.» اگر من نتوانم حرف حقّی را بشنوم یا عدلی به من عرضه شود و گفته شود اما من از آن استنکاف کنم و غضب کنم و ناراحت شوم، قطعاً در مقام اجراء هم عاجز هستم که آن را انجام دهم، وقتی طاقت شنیدن آن را نداشته باشم، طبعاً عملِ به آن هم برای من سخت است، کسی که بخواهد در مقام عمل و اجراء اهلِ عدالت باشد، نشانه ی اوّلش اینست که او از شنیدن عدل استنکاف و استثقال و سنگینی نداشته باشد بلکه برای او خوشایند باشد و طالب و مشتاق شنیدن حرفِ عدل باشد، کسی که در این مرحله با شنیدن سخن عدل و حقّ ناراحت شود و از آن استنکاف کند، طبعاً در مقام عمل و اجراء، اجرای حق و عدالت برای او سخت تر است.
«فَلاَ تَکُفُّوا عَنْ مَقَالَه بِحَقٍّ، أَوْ مَشْوَرَه بِعَدْل» خودداری نکنید از اینکه بخواهید یک حرف حقّی را در مقابل من ابراز کنید که آن به نفع من نیست، چون اگر آن حرف حقّ به نفع والی باشد، هرگز این تعبیر مناسب نیست مثلاً به او بگویند تو عدالت گستری و راهت حق است، این دیگر خودداری ندارد بلکه موجب میشود ارزش این رعیت نزد والی بالاتر رود و بیشتر شود، پس معلوم میشود به قرینه ی مناسبت حکم و موضوع و مناسبت سیاق، مقصود آن حرف حقّی است که آن کسی که این حرف حقّ را ابراز میکند میخواهد بگوید شما این حرف حق را انجام نمیدهید و انجام بده ، فلذا حضرت میفرماید اگر شما احساس میکنید من یک چنین حقّی را انجام نمیدهم و شما در ذهنتان اینست که این حق دارد پایمال میشود، شما خودداری نکنید و آن را بیان کنید ولو اینکه به ضرر من بوده باشد، من دوست دارم که حقی که انجام گرفته را به من بگویید و من آن را انجام دهم.
«فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِی بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ» من اینطور نیستم که بگویم: بالاتر از این هستم که اهل خطا باشم، امثال سید رضی گفتند این عبارت از باب: «ایّاک أعنی واسمعی یا جاره» است یعنی ولو اینکه امام علیهالسلام معصوم است اما میخواهد این درسی برای حاکمان اسلامیو أمرای عادل باشد، زیرا ائمه عالم هستند به اینکه بعداً چه بر سر مسلمین خواهد آمد، این اتمام حجّت و یک درسی برای آیندگان است، یا برای استانداران و نمایندگان و أمَراء و قضات و حکّام منصوب خودشان بود، حضرت این سخنان را میفرماید برای اینکه به آنها برسد و آنها این نصایح را رعایت کنند، پس هم برای زمان خودش بود و هم زمآنهای بعد که حضرت میدانست مسلمین مبتلا به أمراء و حکمای اسلامیمیشوند و از باب «ایّاک أعنی واسمعی یا جاره» است.
«فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِی بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ» من بالاتر از این نیستم که خطا نکنم، من هم مانند شما بنده ای از بندگان خدا هستم و باید خودم را در معرض خطا ببینم تا اینکه غافل نشوم از اینکه حقّی اجرا شود.
«وَلاَ آمَنُ ذلِکَ مِنْ فِعْلِی، إِلاَّ أَنْ یَکْفِیَ اللهُ مِنْ نَفْسِی» من هرگز ادّعا نمیکنم که جانب خود و با قدرت و فکر و تدبیر و درایت و قوّت خودم، کارم خطا بردار نیست، مگر اینکه خدای تعالی مرا کافی باشد، اعتقاد همه ی ائمه علیهم السلام و رسول خدا هم این بود که اگر حمایت خدا نباشد، خودشان را کاملاً ذلیل و در خطا میدانستند و لکن ما به إخبار من الله تعالی میدانیم، در قرآن مجید أمر فرمود: «أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم»، همین امر به طاعت دلیل است بر اینکه رسول و أولی الأمر خطابردار نیستند چون اگر خطابردار بودند عقلاً جائز نبود که ذات مقدّس حقّ امر به اطاعت آنها کند، یکی از ادله ی عصمت همین آیه ی شریفه است.
این عبارت بسیار زیبا و درسی برای همه است. حضرت در کلام دیگر میفرمایند «أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّ لِی عَلَیْکُمْ حَقَّاً، وَلَکُمْ عَلَیَّ حَقٌّ: فَأَمَّا حَقُّکُمْ عَلَیَّ فَالنَّصِیْحَهُ لَکُمْ،» حقی که شما بر گردن من دارید اینست که من باید شما را نصیحت کنم و اگر من نصیحت نکنم فردای قیامت مواخَذ میشوم که تو که امیر بودی و من تو را ولیّ خودم قرار دادم چرا راه حقّ را به مردم نصیحت نکردی، این حقّی است که فریضه است.
«وَتَوْفِیرُ فَیْئِکُمْ عَلَیْکُمْ» یعنی از سهم شما کم نگذارم و آنچه از بیت المال که سهم شما است به شما بپردازم نه اینکه بعضی از کارگزاران چندین برابر شما از این بیت المال بهره ببرند، بارها عرض کردیم اینکه مجلس بیاید حقوق ۱۰ برابری کارکنان و کارگزاران نظام را تصویب کند به عنوان اولی ، این خلاف شرع مسلّم است و برخلاف حکومت عدل امیرالمومنین است، که کارگزار و کسی که ائمه العدل است ده برابر حقوق از بیت المال بگیرد این خلاف مسلم است.
اینکه شورای نگهبان بیاید به عنوان مصلحت و عنوان ثانوی، حقوق چندبرابری را تصویب کند، این بحث دیگری است، که معذور عند الله هستند. یا اینکه توجیه کنند که کسی عهده دار تصدی امور نمیشود یا اینکه توجیه شود اگر این متصدیان امور بی نیاز نشوند دست به دزدی و و رشوه و اختلاس میزنند، همانطور که در قاضی داریم که باید به مقداری از بیت المال به او بدهند که او غنی باشد و احساس نیاز و فقر نکند که به رشوه مبتلا شود.
اما عرض ما این است که در مورد قاضی نص داریم و قاضی در حال اجرای حکم خداست و حق ندارد در قبال کار واجب، پول بگیرد لذا از بیت المال به اندازه غنی شدن سهم میبرد.، اما اینکه گفته شود که بقیه عمال هم مثل قاضی هستند با کلام امیرالمومنین منافات دارد زیرا ایشان میفرماید ای عمال حق ندارید از فیء بیشتر از بقیه بردارید.
«وَتَعْلِیمُکُمْ کَیْلا تَجْهَلُوا، وَتَأْدِیبُکُمْ کَیْ ما تَعْلَمُوا. وَأَمَّا حَقِّی عَلَیْکُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَیْعَهِ، والنَّصِیْحَهُ فِی الْمَشْهَدِ وَالْمَغِیبِ، وَالاْجَابَهُ حِیْنَ أَدْعُوکُمْ، وَالطَّاعَهُ حِیْنَ آمُرُکُمْ.» ادب و اخلاق الهی و نبوی را باید به شما بیاموزم، تا اینکه بدانید و حجت بر شما تمام شود.حق من (امیرالمومنین) بر شما این است که وقتی مرا به عنوان ولی و امیر گذاشتید آنچه وفاء ایجاب میکند انجام دهید و مرا اطاعت کنید و همینطور مرا نصیحت کنید. زمانی که شما را دعوت میکنم اجابت کنید.در فراز دیگری از کلام امیرالمومنین آمده است «فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَکَ، وَأَلِنْ لَهُمْ جَانِبَکَ.» نسبت به مردم تواضع داشته باش و به میان مردم بیا. در روایتی آمده است که حضرت از اسب پایین میآمد و به مردم میگفت من هم باید از اسب پایین بیایم و مثل شما بشینم.
«وَابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ» چهره ات را با تواضع و خوشرویی برای مردم بگشا همچون دو برادر مومن شفیق، با مردم با نگاه هیبت و قدرت برخورد نکن. «وَآسِ بَیْنَهُمْ فِی اللَّحْظَهِ وَالنَّظْرَهِ» در این لحظه و نگاه به مردم، مواسات به خرج بده (واس به معنای مساوات و برابری و برادری است و این عبارت بهتر است زیرا آس، به معنای حزن و اندوه است)
«حَتَّى لاَ یَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِی حَیْفِکَ لَهُمْ… .» تا اینکه سران قوم و کسانی که بر مستضعفین سلطه دارند، از نگاه به آنها طمع نکنند تا دیگران را بیشتر به استضعاف بکشانند.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=23114
نظرات