پاکتچی با بیان اینکه تمام خصوصیات انسان باید پشتوانه نصشناسی باشد، اظهار کرد: ما غالبا تصور میکنیم چیزی گفته شده است که باید آن را بفهمیم در حالی که کل قضیه برای ماست و خداوند از ابتدا با ما سخن میگوید، وقتی قرآن با انسان مکالمه میکند شما چطور میتوانید انسانشناسی نداشته باشید و قرآنشناسی داشته باشید؟
به گزارش پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح_اندیشه؛ همایش «انسانشناسی و اسلام» دیروز ۱۱ مهر با سخنرانی احمد پاکتچی، عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) برگزار شد.
پاکتچی در آغاز سخنانش با عنوان «روششناسی انسانشناسی تاریخی و کاربرد آن در مطالعات انسانی» گفت: هدف از برگزاری این همایش بیان ابعاد مختلف انسانشناسی و اسلام بوده است و بحث بنده نیز مناسب همایش خواهد بود. از زمان پیدایش انسان تاکنون گونههای مختلف انسان و فرهنگ وجود داشتهاند و انسانشناسی تاریخی به فرهنگهای تاریخی میپردازد.
وی در ادامه سخنانش گفت: دانش انسانشناسی تاریخی به مطالعه دگرگونی کنشهای جمعی انسانها در ظرف زمان و انسانشناسی تاریخی بخشی از کلیت تاریخ میپردازد. مسئله اینجا و اکنون نیست، مسئله این است که در نگاه تاریخی دگرگونیها اهمیت زیادی دارند و انسانشناسی تاریخی به همان اندازه که از الگوهای انسانشناسی استفاده میکند، بخشی از کلیت تاریخ هم هست.
عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع) افزود: توجه دوستان را به عبارت «تاریخ علم مطالعه انسانها و زمانهاست» جلب میکنم که از «مارک بلش» است. او در خصوص انسانشناسی تاریخی حرف نمیزند و در خصوص تاریخ حرف میزند، اما انگار تاریخ در این بیان، همان انسانشناسی است. یکی از سوالاتی که من فکر میکردم باید به آن جواب داد نیاز به «روششناسی انسانشناسی تاریخی و کاربرد آن در مطالعات انسانی» است.
پاکتچی تصریح کرد: آیا هدف از موضوع بحث من تنها بیان یک نکته تازه است یا اینکه ما به چنین حوزه مطالعاتی نیاز داریم؟ ما باید از دو منظر به این موضوع بپردازیم؛ از منظر اول درک نصوص دینی در شرائط زمانی و مکان صدور و بازخوانی نصوص دینی متناسب با شرایط اکنون و اینجا، نیاز ما به این پژوهش را نشان میدهد. از منظر دیگر این پژوهش توضیح میدهد که تاریخمندی محتوای نصوص و نسبت برداشت از نصوص با تحول تاریخی چگونه است و اینکه نصوص برای انسان هستند. این پژوهش به ما نشان میدهد که انسان تاریخی است از این رو محتوای نصوص تاریخمند هستند.
عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع) افزود: بخش مهمی از چالشهای ما خوانشهایی هست که از متون وجود دارد، از اینرو مشاهده میکنیم در طول قرنهای متمادی آیه «ما بقوم» را میخوانند و آن را دال بر عذاب الهی میفهمیدند و اینکه خود قوم کاری کردهاند که مستحق عذاباند و از زمان سیدجمالالدین اسدآبادی معنا تغییر یافت و خوانندگان آیه از آن چنین میفهمیدند که خداوند وضعیت جامعهای را بهبود نمیبخشد، مگر خود جامعه بخواهند. تفاسیر ما از آیات واحد در طول تاریخ تغییر یافته است. چه اتفاقی روی میدهد؟ مسئله این است که با تغییر فرهنگ فهمهای متفاوت ایجاد میشود.
پاکتچی ادامه داد: ما غالبا تصور میکنیم چیزی گفته شده است که باید آن را بفهمیم در حالی که کل قضیه برای ماست و خداوند از ابتدا با ما سخن میگوید؛ بنابراین همه خصوصیاتی که انسان دارد، باید پشتوانه نصشناسی باشد و وقتی قرآن با انسان مکالمه میکند شما چطور میتوانید انسانشناسی نداشته باشید و قرآنشناسی داشته باشید.
پاکتچی با طرح این پرسش که سهم انسانشناسی در این بحث چیست؟ گفت: سهم انسانشناسی به دست دادن تصویری از الگوهای متنوع زیست انسانی و تحلیل ساختارهای فرهنگی و فرایندهای زیست انسانی و گواهگیری است. در انسانشناسی ما صرفا توصیف نمیکنیم و علم از آن ایجاد نمیشود و علم وقتی ایجاد میشود که چارچوب تبیینی وجود داشته باشد. انسانشناس تاریخی وقتی میخواهد در خصوص عرب حجاز صحبت کند و یا در خصوص مردم کوفه در خلافت امام علی (ع) یا واقعه کربلا صحبت کند، باید با آنها زندگی کند و رفتار آنها را با الگویی تحلیل کند. پشتوانه آکادمیک انسانشناسی این است که او الگوهای متنوع زیست انسانی را استخراج کرده است و توصیف محض نیست. ما دقیقا وقتی با جوامع تاریخی مواجه میشویم الگوهای تاریخی را داریم.
عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع) تصریح کرد: همچنین انسانشناسی کمک میکند تا فرایندهای زیست انسانی شناسایی شود. باید بتوان تشخیص داد، چه فرایندهایی در خصوص افعال انسانی مانند آموزش وجود دارد. آیا وقتی گفته میشود پیامبر اکرم (ص) و ائمه (ع) آموزش میدادند، این آموزش چه نوع الگویی داشته است؟ ما از دادههای دانش انسانشناسی میتوانیم گواهگیری کنیم.
وی ادامه داد: سهم تاریخ در این مطالعات به دست دادن تصویری از تحول تاریخی و تاریخیت است و اینجا نظریه تاریخی اهمیت دارد. همچنین تاریخ در زمینه شناسایی منابع و نقد و ارزیابی آنها مفید است و همچنین الگوهایی تحلیل تاریخی در قسمت روششناسی تاریخی کمک میکند و دستاورد مهم تاریخ در انسانشناسی تاریخی مفصلبندی روابط زمانی و روابط بینانهادی است؛ برای مثال اقتصاد چه تاثیری روی سیاست میگذارد.
پاکتچی با بیان اینکه انسانشناسی تاریخی معنای اعمی دارد، گفت: مراد مطالعه انسان درباره جامعهای است که در زمان گذشته زیسته باشد و امروز امکان مطالعه مستقیم درباره آن وجود ندارد. معنای خاص آن رویکرد به موضوعات انسانشناختی با نگرش و روش تاریخی است. تاریخ برای خود نگرش و روشی دارد که اگر با آن به سراغ انسانشناسی برویم، بر اساس مبنای درک تاریخ حرکت خواهیم کرد.
عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع) تصریح کرد: انسانشناسی به هر دو معنا جامعه زنده ندارد که بر روی آن مطالعه میدانی انجام دهد. انسانشناسی تاریخی به دو شکل از دادههای پژوهشیهای میدانی بهره برده است؛ اول به عنوان «t+۱» و دوم به عنوان الگوی گواه. مراد از اولی این است که دورهای قبلی و بعدی پدیده تغییر را نشان میدهد و گمشده اینجا تغییری است که انجام شده است. به همین دلیل است که مطالعات در خصوص قبایل عرب بادیه که انجام میشود خیلی از مواقع به ما کمک میکند تا به آنچه در صدر اسلام بود نزدیک شویم. البته این طور نیست که تمام دادههای زندگی امروزی در قبایل بوده است، از آنجا که اقوام سامی و نظامهای قبیله «عبرانی»، «آرامی» و «کندی» را را به عنوان t-۱ را داریم، وضعیت میدانی هم t+۱ یک باشد، ابزاری خواهد بود برای ناحیههای تغییر و جاهایی که تغییر روی داده است.
پاکتچی تصریح کرد: در خصوص الگوی گواه باید گفت: خیلی از مواقع وقتی رویدادهای فرهنگی در جامعه مورد مطالعه با یک ابهاماتی مواجه است، باید بتوانیم با مطالعه میدانی این را معنایابی کنیم.
عضو هیئت علمی دایرهالمعارف بزرگ اسلامی افزود: در بحث تاریخ دو محور مفهومی زمان و تغییر را داریم. بحثهای روششناسی متکی به درک ما از زمان و تغییر هستند و در حوزه بحث ما مطرحاند. انسان تا درکش این است که انسانشناس تاریخی جوینی را باز میکند و هر چه نوشته شده را باور میکند در اشتباه است و چنین نیست که انسانشناس معتقد باشد که تمامی این مطالب را میتواند به عنوان انسانشناس تاریخی دوباره بیان کرد. این قصهنویسی است.
عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق (ع) ادامه داد: در انسانشناسی ما با دو نوع منبع با عنوان گزارشها و یادمانها داریم. یادمانها گاهی اشیا فرهنگی مانند آثار فرهنگی هستند. اگر اشیا فرهنگی داشته باشم میتوانم نتایجی را در خصوص متن و موضوع مورد مطالعه داشته باشم؛ برای مثال بگویم در کل حجاز آسیاب وجود داشته است و یا خیر؟ اگر در کل حجاز آسیابی وجود داشته باشد این به ما کمک میکند بفهمیم قوت غالب آن زمان آرد و نان نبوده و این غذایی لوکس بوده است. یادمانهای شیئی یا اشیا فرهنگی در این مورد مهم هستند، اما مهمتر یادمانهای ذهنیاند که عبارتند از: واژگان، ضربالمثل و نامها. این یادمانها اطلاعات زیادی به ما میدهند. یادمانهای داستان بنیاد مانند اسطورهها و آئینها هم وجود دارند.
وی افزود: انسانشناس تاریخی تنها به سراغ کتب نمیرود که مردم چگونه غذا میخورند و … البته این منابع نیز میتوانند مرجعی برای استفاده باشند، اما اعتماد کامل به آنها وجود ندارد و با نگاهی شکمآبانه به این گزارشها نگاه میشود، اما در خصوص یادمانها عملا جایی برای تحریف وجود ندارد و کارآمدتر و قابل اعتمادتر هستند. قرآن در خصوص لباسهای مختلفی صحبت میکند و تمام لباسهایی که در خصوص آنها صحبت میکند خارجی هستند و هیچ کدام از لباسها عربی نیستند و معنیاش این است که تحول مهمی در خصوص لباس در آستانه نزول قرآن روی داده و این به ما کمک میکند که نظام پوشاک را بررسی کنیم.
پاکتچی در پایان گفت: به صورت مختصر تصویری کلی این است که ما با روششناسی پیچیدهای مواجه هستیم که انسان باید با تئوریهای جامع انسانشناسی تاریخی، نظریههای تاریخی آشنا باشد و با نقد متن و یادمانها بتواند خوب کار بکند که یک انسان شناس تاریخی موفق باشد، مشکل دیگر و مهم، ارتباط این مطالعات با متن و مسائل متن پژوهی است. برای مثال در حوزه حدیث ما بحث نقل به معنا را داریم، مشکلاتی اینجا وجود دارد و یک نقل به معنا میتواند اتکای ما به واژه را از بین ببرد. از این رو از نظر روششناسی این نوع مطالعات پر خطر هستند و جوانب مختلفی وجود دارند که باید در نظر بگیریم.
انتهای پیام/
منبع: ایکنا
https://ihkn.ir/?p=7869
نظرات