تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
استاد محمدحسین ملک‌زاده، استاد دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم: نخستين گام حكمت، وا نهادن لذتهاست و آخرين گام آن، دشمن داشتن هر آنچه فانى مى‌شود/ به لحاظ ظهور عرفی، حکیم به انسان عاقل، رشید و ملتفت اطلاق می‌شود پنجمین پیش نشست همایش بین‌المللی روش شناسی استخراج علوم انسانی قرآن بنیان با عنوان جایگاه حکمت به مفهوم قرآنی در نقشه راه وصول به علوم انسانی اسلامی با سخنرانی استاد محمد حسین ملک زاده برگزار شد.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی؛ استاد محمدحسین ملک‌زاده، استاد دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم در پنجمین نشست علمی از سلسله‌ نشست‌های سیزدهمین همایش بین‌المللی پژوهش‌های قرآنی با موضوع «جایگاه حکمت به مفهوم قرآنی در نقشه راه وصول به علوم انسانی اسلامی» که اولین جلسه آن روز گذشته، هشتم آذرماه در دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم قم برگزار شد، اظهار کرد: حکمت کلمه عربی از ریشه «ح ک م» است که از این ریشه کلمه حکم به معنای منع و بازداشتن را داریم و فرمانروا را نیز از این جهت حاکم نامیدند که ستمگران را از ظلم و ستم بازمی‌دارد. لذا، این منع و بازدارندگی در حکم و ریشه لغوی حکمت وجود دارد.

وی ادامه داد: همچنین یکی از معانی لغوی حکم، نسبت دادن امری به امری دیگر است، گاهی این نسبت دادن به نحوه ایجابی و اثباتی و گاهی به نحو سلبی است، در هر صورت حکم کردن به معنای نسبت دادن و حمل کردن است و از همین معانی لغوی که برای ریشه حکمت گفته شده است می‌توانیم به مفهوم حکمت وارد شویم.

ملک‌زاده بیان کرد: حکمت امری است که انسان حکیم را از اینکه به سمت امور قبیح برود باز می‌دارد. علاوه بر این، حکم کردن در حکمت نیز وجود دارد؛ در حقیقت حکم کردن نوعی قضاوت و داوری است و در حکمت نیز چنین امری صورت می‌گیرد، پس حکمت نوعی داوری و قضاوت درباره امور مختلف است.

وی گفت: در برخی منابع برای حکمت معانی مختلفی اعم از علم همراه با عمل، کلام موافق حق، دست یافتن به حقیقت به کمک علم و عقل، شناخت بهترین امور به‌وسیله بهترین دانش‌ها که مصداق این شناخت خداوند خواهد بود، کلام به دور از حشو، دانشی که انسان به کمک آن می‌تواند افعال و اعمال خودش را از روی تدبیر و اتقان به انجام برساند ذکر شده است.

استاد دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم بیان کرد: به لحاظ ظهور عرفی، حکیم به انسان عاقل، رشید و ملتفت اطلاق می‌شود که براساس محاسبات عقلانی تصمیم می‌گیرد و اقدام می‌کند، در مقابل چنین انسانی، انسان مجنون، سفیه و غیرملتفت قرار می‌گیرد. فعل انسان حکیم نیز فعل ناشی از عقل، رشد و التفات است که فعل به آن فعل حکیمانه می‌گویند که شامل رفتار و گفتار است، افکار حکیمانه نیز ناشی از عقل، رشد و التفات است.

وی افزود: از حدود هزار سال پیش کلمه حکمت به آرامی در تعبیرات فلاسفه مسلمان به معنای فلسفه و به‌عنوان جایگزین آن به‌کار رفت، برخی حکمت را از اساس مرادف فلسفه می‌دانند و شخصی مانند ارسطو را حکیم معرفی می‌کنند، کما اینکه نویسندگانی به خصوص قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، حتی برای اشاره به مکاتب فلسفی جدید در مغرب زمین هم از عنوان حکمت استفاده می‌کردند. نحوه استفاده از لفظ حکمت

ملک‌زاده گفت: برخی دیگر برای اشاره به فلسفه اسلامی یعنی فلسفه‌ای که پس از تکمیل مسائل آن به‌وسیله فلاسفه مسلمان و افزوده شدن پاسخ فلاسفه مسلمان به اشکالات افرادی مانند غزالی و فخررازی و امثال اینها به‌وجود آمد، از لفظ حمکت استفاده می‌کنند. برخی نیز اساسا فلسفه هر چه که بوده یعنی همان که در یونان و یا فلسفه پهلویون در ایران باستان و یا فلسفه‌ای که از کنفوسیوس نقل می‌شود را حکمت می‌خوانند.

وی ادامه داد: برخی هم فراتر رفته و نه تنها میراث گذشته فلسفه، بلکه مکاتب امروزی فلسفه که در طی چند قرن در مغرب زمین شکل گرفته را که گاهی اوقات الحادی نیز هستند، حکمت می‌خوانند. عده‌ای دیگر نیز فقط فلسفه اسلامی را حکمت می‌دانند؛ مثلا فلسفه اولی را حکمت الهی می‌خوانند و این عنوان به وضوح در آثار علامه طباطبایی به‌کار رفته و وقتی هم که فلسفه را تقسیم می‌کنند به جای فلسفه از حکمت نام می‌برند: حکمت نظری و حکمت عملی.

استاد دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم گفت: در این میان بعضی از فلاسفه مسلمان پیش‌قدم شده و کتب فلسفی خود را حکمت نامیدند؛ مثلا شیخ شهید، سهروردی نام مهم‌ترین اثر فلسفه خود را حکمت‌الاشراق گذاشت و صدرالمتألهین هم فلسفه خود را الحکمت المتعالیه نامید؛ البته نباید از این موضوع غفلت کرد که هر دو فیلسوف برای اینکه فلسفه مورد نظر خود را حکمت بنامند عقل فلسفی و روش تعقلی محض را کافی ندانستند و به‌طور مثال سهرودی میان شیوه قرآنی و سیر و سلوک قلبی جمع کرد و آن را حکمت نامید و یا ملاصدرا جمع میان برهان عرفان و قرآن را حکمت متعالیه نامید.

وی ادامه داد: شاید همین کاربرد حکمت به معنای فلسفه در لسان فلاسفه اسلامی و رواج این کاربرد و تکرار زیاد حکمت به معنای فلسفه، حتی بر فهم معنای حکمت در قرآن کریم هم سایه افکنده است. زمانی که ما می‌خواهیم معنای کلمه حکمت در قرآن را بفهمیم، احیانا بر این معنا و کاربردی که وجود داشته سایه می‌افکند و برخی آیات قرآن را که در آن کلمه حکمت به‌کار رفته است را تقریبا فلسفه معنا می‌کنند که طبیعتا این یک انحراف است.

ملک‌زاده بیان کرد: این انحراف از آن جهت نیست که حکمت قرآنی هیچ ربطی به روش تعقلی و آنچه که فلسفه نامیده می‌شود ندارد، بلکه از این جهت است که ما اول باید معنای حکمت را از دیدگاه قرآن کریم به‌دست بیاوریم و بفهمیم مراد قرآن از حکمت چیست و بعد نسبت آن‌را با فلسفه بررسی کنیم. حکمت در قرآن کریم

وی اظهار کرد: واژه حکمت ۲۰ مرتبه در قرآن کریم به‌کار رفته است، از جمله اعطا، ایحا و انزال حکمت از جانب خداوند؛ به‌طور مثال در آیه ۲۳۱ بقره آمده است: «وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ»، یعنی انزال حکمت در کنار انزال کتاب مطرح شده است. همچنین در آیه ۱۱۳ سوره مبارکه نسا آمده است: «وَ أَنْزَلَ اللّهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ وَ کانَ فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکَ عَظیماً» یعنی هم کتاب و هم حکمت را خدا نازل کرده است؛ در آیه ۳۹ سوره اسرا نیز می‌خوانیم «ذالِكَ مِمّا أَوْحى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ وَ لاتَجْعَلْ مَعَ اللهِ إِلهاً آخَرَ فَتُلْقى فِي جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدْحُوراً» این بخشی از حکمتی است که پروردگارت بر تو وحی کرده؛ یا در آیه ۲۶۹ سوره بقره خداوند می‌فرماید: «يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثيراً وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ» اعطا و ایطاء حکمت از جانب خداوند است.

استاد دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم گفت: در قرآن کریم در بیشتر موارد حکمت همراه با کتاب آمده است و تعلیم آن از جانب پیامبران نسبت به مردم معرفی شده است؛ به‌طور مثال در آیه ۱۲۹ سوره بقره خداوند می‌فرماید: «رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» پیامبر آیات خداوند را بر آنها تلاوت می‌کند و به مردمان کتاب و حکمت می‌آموزد و در آیه ۱۵۱ بقره نیز آمده است: «كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ»، لذا یکی از وظایف پیامبران تعلیم کتاب و حکمت است و اگر «يُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ» را عطف به تفسیر بگیریم به این معنا خواهد بود که این حکمتی که پیامبران به مردمان می‌آموزند، چیزی است که خودشان نمی‌دانند و نمی‌توانستند بدانند و فقط باید از جانب خداوند باشد و به‌وسیله پیامبران به مردم منتقل شود تا مردم متوجه شوند. از حکمت در قرآن کریم به خیر کثیر و خیر فراوان یاد شده است: «يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثيراً وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ.»

ملک‌زاده بیان کرد: خداوند متعال در قرآن کریم ۹۱ مرتبه خود را با وصف حکیم ستوده است. صفت حکیم در قرآن کریم عموما به همراه یک وصف دیگر به‌کار رفته و به تنهایی نیامده است؛ ۳۶ مرتبه همراه صفت علیم، ۴۷ مرتبه همراه صفت عزیز، چهار مرتبه همراه صفت خبیر، یک مرتبه همراه صفت تواب، یک مرتبه همراه صفت حمید، یک مرتبه همراه صفت علی و یک مرتبه هم همراه با صفت واسع آمده است. علاوه بر ذات ربوبی، خود قرآن و برخی از اشخاص مانند پیامبران و حضرت لقمان نیز در قرآن مجید به‌عنوان حکیم و برخوردار از حکمت معرفی شدند.

وی گفت: برای اینکه بتوانیم به تصور درستی از معنای حکمت در قرآن کریم برسیم ناچاریم این کاربردها را مورد مطالعه قرار دهیم و ببینیم موارد استعمال حکمت و حکیم در قرآن در کدام موارد است تا اینکه آرام آرام ذهنمان نسبت به مراد از حکمت در قرآن کریم روشن شود.

استاد دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم اظهار کرد: آنچه که برای ما مهم است مراد جدی است، دلالت و ظهور به دلالت تصوری و دلالت تصدیقی تقسیم می‌شود. دلالت تصوری یعنی نفس چه معنایی دارد، جدای از اینکه به کار برنده آن چه مرادی داشته باشد، اما در دلالت تصدیقی به کار برنده هم مهم است. در دلالت تصدیقی دو مرحله دلالت استعمالی و دلالت جدی وجود دارد، آنچه که برای ما در این بحث مهم است، مراد جدی است و همه این موارد زمینه‌ساز کشف مراد جدی از نگاه قرآن و خداوند است. حکمت در روایات و احادیث

وی گفت: در روایات نیز کلمه حکمت آمده و در واقع در روایات حکمت توضیح داده شده است. در روایتی حضرت امام باقر(ع) می‌فرماید: حکمت یعنی اطاعت الهی و شناخت امام، ایشان ابتدا حکمت را به یک امر عملی یعنی اطاعت الهی تعریف می‌کنند، بعد به معرفت تعریف می‌کنند. امام صادق(ع) نیز می‌فرمایند: «إنّ الحِكمَةَ المَعرِفَةُ و التَّفَقّهُ في الدِّينِ، فمَن فَقِهَ مِنكُم فهُو حَكيمٌ»، همانا حكمت عبارت است از شناخت و فهم دين؛ پس هر يک از شما كه در دين فقيه و فهيم باشد، حكيم است؛ در حقیقت فقه دین به معنای عام خودش با حکمت برابری دارد و از نگاه قرآن و روایات، فقیه همان حکیم و حکیم همان فقیه است. البته این معنا که حکیم کسی است که مسائل را می‌فهمد نیز دور از ذهن نیست.

استاد دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم ادامه داد: امیرالمؤمنین علی(ع) نیز به‌عنوان سرآغاز و غایت حکمت می‌فرمایند: «أوّلُ الحِكمَةِ تَرْكُ اللَّذّاتِ، و آخِرُها مَقْتُ الفانِياتِ»، نخستين گام حكمت، وا نهادن لذتهاست و آخرين گام آن، دشمن داشتن هر آنچه فانى مى‌شود. لذا، امیرالمؤمنین علی(ع) وقتی از حکمت سخن می‌گویند از یک امر عملی سخن می‌گویند، اینکه لذت‌ها را انسان کنار بگذراند و یا پیامبر اکرم(ص) که می‌فرمایند: «رأسُ الحِكمَةِ مَخافَهُ اللّه»، یعنی ترس از خدا رأس حکمت است. همچنین پیامبر(ص) خودش را شهر حکمت و امیرالمؤمنین(ع) را به‌عنوان دروازه این شهر معرفی می‌کند.

ملک‌زاده در رابطه با موانع حکمت گفت: از جمله موانع کسب حکمت، پرخوری است که نوعی شهوت است، دیگری غضب و خشم است و روایت است که حکمت در جان‌های فاسد اثر نمی‌کند. لذا، باید آمادگی وجود داشته باشد. در روایات، هم به لحاظ معنای حکمت و هم به لحاظ مواردی که باعث ایجاد حکمت می‌شود و هم به لحاظ موانع حکمت و هم به لحاظ آثار حکمت، ما به وضوح مشاهده می‌کنیم که جنبه عملی بسیار مهم است. حکمت از نگاه نویسندگان، مفسران و متکلمان

وی افزود: اگر ما به کتب علمی رجوع کنیم، جدای از کتب تفسیری که حکمت را مطرح کرده‌اند، در علم کلام بسیار از حکمت یاد شده است؛ البته مفسران و محدثانی هم که این بحث را مطرح کرده‌اند، بخشی از بحث‌هایشان، بحث کلامی بوده است و از این حیث حداقل ۹۲ مرتبه در قرآن کریم، خداوند خودش را حکیم معرفی کرده و حکمت را امری دانسته که از جانب خدا وحی می‌شود.

استاد دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم اظهار کرد: برخی از متکلمان، محدثان، مفسران و علما، حکیم را به معنای علیم دانستند، مانند شیخ صدوق، البته در موارد متعددی علیم و حکیم در کنار هم ذکر شده‌اند و لذا زمانی که دو کلمه در کنار هم آمده‌اند، معناهای متفاوتی باید داشته باشند. برخی دیگر نیز گفته‌اند اگر حکیم به معنای علیم نباشد، لااقل علم یکی از مقدمات حکمت است، مانند علامه طباطبایی در تفسیر المیزان که علم را یکی از شرایط حکمت دانستند، بعضی دیگر نیز گفته‌اند حکمت الهی با اتقان و احکام فعل الهی ملازم و همراه است.

ملک‌زاده گفت: برخی نیز حکمت را به معنای اتقان و احکام فعل الهی و برخی حکمت را به معنای عصمت از قبیح دانستد که در علم کلام این معنا پررنگ و مورد تأکید است. برخی نیز حکمت را به معنای هدف‌داری و علت غایی معنا کرده‌اند؛ این معانی در فقه و اصول هم آمده، به ویژه معنای تنزه از قبیح که بسیاری از مسائل را با تأکید بر این معنا حل می‌کنند.

وی گفت: برخی از بزرگان مانند شیخ طوسی برای معنای حکمت در آیه شریفه قرآن، علم دین، اثابت رأی، فهم خشیت، قرآن و فقه را به‌دست آورده‌اند، شیخ طوسی می‌گوید: «برخی گفته‌اند حکمت علمی است که سودش بزرگ و قاعده‌اش حلال است و علم را از آن جهت حکمت گفته‌اند که دعوت به حسن می‌کند و از زشت کاری و بدی منع می‌کند و برخی گفته‌اند حکمت همه آن چیزهایی است که خداوند به پیامبران و امت‌هایشان عطا کرده است، اعم از کتاب‌ها و کلیه تعالیم و راهنمایی‌ها در زمینه دین خدا و معرفت او.» و در جای دیگر می‌فرماید: «حکمت آن دسته دلایلی است که انسان را به معرفت حسن و قبح و فرق میان این دو و تشخیص امر لازم از غیر لازم می‌رساند و همه این موارد در قرآن بیان شده و قرآن حکمت بالغه و کامله است.»

استاد دروس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم در جمع‌بندی بحث اظهار کرد: حکمت عبارت است از علم به همراه فهم، شعور، قدرت تشخیص شرایط و موقعیت‌های مختلف زندگی و اتخاذ موضع فکری قولی و عملی متناسب با آن شرایط و موقعیت‌ها، قرار دادن هر چیز در جای خود هم شامل فکر و تدبیر مناسب، هم سخن به‌جا، به‌موقع و به اندازه و هم رفتار بایسته و شایسته که از افراط و تفریط دور است.

وی در پایان گفت: وقتی علم و حکمت در قرآن کریم به‌کار می‌رود، دو معنای مجزا و متفاوت پیدا می‌کند و به نظر می‌آید علم بیشتر به جنبه نظری و حکمت بیشتر به جنبه عملی و تطبیق نظر دارد.

انتهای پیام/

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.