تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
آیت‌الله فاضل لنکرانی بیان کرد: در جامعه ما به فقه عمل نمی‌شود/ ضرورت گذار از فقه فردی به فقه اجتماعی/ آیاتی که بیانگر احکام اجتماعی است/ روی احکام اجتماعی دین کار نشده است استاد حوزه علمیه ضمن اشاره به اینکه به برکت انقلاب فقه در جامعه ما به میدان آمده است، گفت: با اینکه نظام ما براساس فقه است ولی فقه حاکم بر نظام نیست، یعنی آنطور که شاید و باید به آن عمل نمی‌شود.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی به نقل از ایکنا؛ نشست «کاربردهای اجتماعی فقه و اصول» با حضور آیت‌الله محمدجواد فاضل لنکرانی؛ استاد حوزه علمیه سه‌شنبه ۲۴ مردادماه در مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) برگزار شد که گزیده مباحث آن را در ادامه می‌خوانید؛

بحث ما پیرامون فقه و اجتهاد است. این یک بحث مهم است که نسبت فقه و جامعه چیست. وقتی ما به منابع فقه مراجعه می‌کنیم از قبیل قرآن و روایات، یک مطلبی که خیلی روشن و واضح است این است که برخی احکام موضوعش فرد نیست، شخص نیست، بلکه موضوعش اجتماع است، جامعه است، مجموعه مردم است. این مطلب در فقه رایج ما توجه چندانی را معطوف خود نکرده اما همانطور که خیلی از احکام موضوعش فعل خاص مکلف است، احکام فراوانی داریم که موضوعش جامعه است. یکی از آیات ناظر به این مسئله این آیه است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً». خداوند در این آیه گروه مومنین را به دخول در سلم مکلف کرده است. سلم دو احتمال دارد؛ یک احتمال صلح و سازش و اتحاد و برادری است که از آن به وحدت تعبیر می‌کنیم. احتمال دوم تسلیم مطلق شدن در برابر خداوند است. رجحان با همان احتمال اول است و این آیه دارد یکی از قوانین اجتماعی جامعه مومنین را بیان می‌کند. در جامعه مومنین آن چیزی که مطلوب خداست این است که بینشان سلم و برادری و اخوت و تفاهم باشد. ما می‌توانیم بگوییم به همان اندازه که تفرقه بین کفار مطلوب برای شارع است، به همان اندازه وحدت بین مومنین و سلم میان آنها برای شارع مطلوب است. آیاتی که بیانگر احکام اجتماعی است بنابر همین احتمال که مراد از سلم، صلح و سازش باشد مخاطب آیه کیست؟ آیا افراد و اشخاص هستند؟ یعنی هر شخصی مکلف به این مطلب است و اگر دیگری هم این کار را نکرد، تو باید سلم داشته باشی؟ روشن است مقصود خداوند با این محقق نمی‌‌شود بلکه همه باید تحت این عنوان دربیایند و جامعه مسلمین باید در سلم باشد. این آیه دستوری برای جامعه مومنین و یکی از سیاست‌های راهبردی برای گروه مومنین است. مثال دیگر این آیه شریفه است: «وَأَنتُمُ الأَعلَونَ إِن كُنتُم مُؤمِنينَ». درست است «انتم» ضمیر خطاب جمع است ولی باز مراد، فرد فرد نیست. وقتی خدا می‌فرماید شما برترید مقصود این نیست توی فرد مستقل از سایر افراد علو و اعتلا داری بلکه جامعه مسلمین باید اعلی باشد. «اعلون» عنوانی است که برای مجموعه است. مضاف بر اینها آیات مربوط به رسالت پیامبران ناظر به جامعه است. رسول برای اشخاص نیامده، برای جامعه آمده. همچنین وقتی آیه می‌فرماید: «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا» یعنی مکه محل امن برای مجموع بشر است. قطع نظر از مسائل تکلیفی و انشایی در سنن الهی هم این مطلب وجود دارد؛ «لکل قوم اجل». ما یک اجل برای اشخاص داریم یک اجل برای قوم داریم. باز خدای تبارک و تعالی می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ». ظالم همانطور که صفت فرد قرار می‌گیرد صفت قوم هم قرار می‌گیرد. از این نمونه‌ها فراوان است. می‌خواهم در مقدمه بحث این نتیجه را بگیرم که هم در سنن الهیه مثل اجل و هم در اعتباریات و انشائیات موارد زیادی داریم که موضوعش جامعه است. اولین نتیجه‌ای که از این مقدمه می‌گیریم این است تعریفی که برای فقه ذکر کردند و موضوع فقه را فعل مکلف قرار دادند باید تصحیح شود. موضوع فقه، فقط فعل مکلف به عنوان فرد خاص نیست بلکه مواردی داریم که موضوعش اجتماع است. اگر کسی این نگاه را نداشته باشد به جدایی دین از سیاست منتهی می‌شود ولی اگر کسی این نگاه را داشت که ما احکامی داریم که مربوط به جامعه است، اولین نتیجه آن این است که موضوع فقه دیگر فرد مکلف نیست بلکه احکامی برای جامعه داریم. یکی از این احکام این است که جامعه نیاز به حکومت دارد، جامعه نیاز به سیاست دارد، جامعه نیاز به امنیت دارد، جامعه نیاز به بهداشت دارد. ببینید این چقدر در نگاه انسان به فقه تاثیر می‌گذارد. روی احکام اجتماعی دین کار نشده است فقه ما را گاهی اوقات طوری معنا می‌کردند که از آن یک فقه فردی درمی‌آمد در حالی که فقه ما اینطور نیست. ما همانطور که احکامی برای افراد داریم صدها برابرش احکامی برای جامعه داریم ولی روی احکام اجتماعی فقه و احکام اجتماعی دین کار نشده است. نتیجتا نگاه به فقه ما همان نگاه به فقه فردی است. وقتی ما تعاریف را در باب فقه ملاحظه می‌کنیم، فقه را طوری معنا می‌کنند که برای سعادت اخروی است در حالی که فقه ما هم نگاه به دنیای بشر دارد و هم نگاه به آخرت بشر دارد هم قانون برای دنیای بشر است هم تضمین‌کننده سعادت اخروی بشر است و این همان است که از آن به جامعیت در فقه تعبیر می‌کنیم. فقه نیامده یک دستور سلوکی به انسان بدهد، بلکه برای دنیای بشر برنامه دارد، دستور دارد که از آن به قوانین اجتماعی تعبیر می‌کنیم. همانطور که امام خمینی می‌فرمایند فقه قانون معاش و معاد است یعنی قانون دنیا و آخرت است. اینکه امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمود «الفقه ثم المتجر» یعنی اگر کسی فقه بلد نباشد تجارت بلد نیست یعنی تجارتی که در آن همه حقوق رعایت شود. باید این تعبیر را هم گفت «الفقه ثم السیاسه»، «الفقه ثم الامنیه» و همه ابعاد جامعه بشری را ذکر کرد. فقه با همه این امور ارتباط دارد. به برکت انقلاب فقه به میدان آمده است و با اینکه نظام ما بر اساس فقه است ولی فقه حاکم بر نظام نیست، یعنی به آن عمل نمی‌شود. ادعا می‌شود ولی آنطور که باید و شاید به فقه عمل نمی‌شود. می‌خواهم این را عرض کنم اگر بخواهیم منصفانه راجع به فقه حرف بزنیم فقه یک قانون جامعی است و هیچ‌کس نمی‌تواند خود را از فقه جدا کند. اصلا فقه یعنی قانون. روح فقه روح قانون است. قانون چیست؟ قانون تنظیم‌کننده رفتار فردی و اجتماعی بشر است. مگر کسی می‌تواند بدون قانون زندگی کند. انسان از خانه بیرون می‌آید به قانون عمل می‌کند. مثلا اصل پوشیدن لباس یک قانون است. فقه هم قانون است و تنظیم‌کننده روابط فردی و اجتماعی بشر است. قانونی که براساس فقه جعفری است قوی‌ترین قوانین است. کسانی که دقایق موجود در فقه اهل بیت را دیدند به خوبی به این مطلب اعتراف می‌کنند. هر مشکلی در میان بشر به وجود بیاید و بخواهند آن را براساس قانون حل کنند بهترین قانون برای حل آن فقه جعفری است.

انتهای پیام/

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.