تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
دکتر عبدالمجید مبلغی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی: علوم انسانی در ایران به مقوله «ایران» بی‌اعتناست/ انتقاد از عدم توسعه علوم انسانی کاربردی/ مشکل زبان‌آموزی در میان پژوهشگران علوم انسانی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی ضمن اشاره به برخی از کاستی‌های علوم انسانی در سه حوزه بازار، آماد و محتوا تصریح کرد: انتظار نخستین شما از علوم انسانی رفع الرجوع مباحث مربوط به ایران است ولی علوم انسانی ما تقریبا به مقوله ایران بی‌اعتنا است و به صورت موثر به مقوله ایران نمی‌پردازد.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری - تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی؛ نقش اساسی علم و فناوری در پیشرفت و توسعه جوامع از موضوعاتی است که کسی در آن تردید ندارد و عناصری همچون قدرت ملی و رفاه اجتماعی یک کشور تابع این دو مؤلفه بنیادی است. درخشان‌ترین فصل فرهنگ ایرانی اسلامی مقارن با دوره شکوفایی علم و دانش در جامعه و شکل‌گیری تمدن اسلامی بود؛ تمدنی که مسلمانان قرن‌ها در حسرت احیای آن کوشیدند، ولی راه به جایی نبردند. با گذشت زمان مشخص شد که تولید علم در علوم انسانی وضعیت رضایت‌بخشی ندارد. به همین دلیل امروز مسئله «تولید علم» به یکی از دغدغه‌های اساسی مسئولان و اندیشمندان حوزوی و دانشگاهی بدل شده است. به اعتقاد آنان، تولید علم در ایران، خصوصاً در علوم انسانی، وضعیت مطلوبی ندارد و ایرانیان مشارکت چندانی در تولید دانش جهانی ندارند. بی‌گمان ادامه این مسئله در آینده پیامدهای منفی خواهد داشت و ما را در دستیابی به اهداف و آرمان‌های ملی ناکام می‌گذارد. گروه اندیشه ایکنا به انگیزه بررسی وضعیت تولید علم در ایران و عوامل و نتایج آن گفت‌وگو با اندیشمندان و دغدغه‌مندان این حوزه را در قالب پرونده «تولید علم» به روی مخاطبان خود گشوده است. در سیزدهمین گفت‌وگوی این پرونده با عبدالمجید مبلغی گفت‌وگو کردیم. مبلغی فارغ‌التحصیل دکترای علوم سیاسی از دانشگاه تهران و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است. «سیر تطور شیعه نخستین»، «رصد نوآوری در پژوهش‌های دینی» و «سیر اندیشه سیاسی در غرب» از جمله آثار اوست. بخش اول گفت‌وگوی ایکنا با عبدالمجید مبلغی را در ادامه می‌خوانیم: ایکنا ـ برخی معتقدند که وضعیت تولید علم در کشور به ویژه علوم انسانی امیدوارکننده است و عده‌ای هم اوضاع را نگران‌کننده می‌دانند. تحلیل شما چیست؟  علوم انسانی به اندازه کافی در کشور ما سودمند و بارور نیست و به اندازه کافی در آن تولید محتوا رخ نمی‌دهد و در سه چرخه بازار، آمادها و محتوا مشکل وجود دارد و در پرداختن به آنها از مورد کم‌اهمیت‌تر به سوی پراهمیت‌تر می‌روم و وقتی به محتوا برسم، بحث اصلی خود را مطرح خواهم کرد. در حوزه بازار چند مشکل وجود دارد؛ اول، متاع علوم انسانی به دلایل مختلف جامعه‌شناختی خریدار چندانی ندارد. دوم، در مواقع مختلف آنچه از علوم انسانی خواسته می‌شود عیارهای عالمانه ندارد، یعنی بازار، علوم انسانی را به سمت و سویی سوق می‌دهد که پیامدش تولید محتوای دانشی نیست. می‌توان بحث کرد که چه کسانی خریدار متاع علوم انسانی هستند. عموماً در حوزه دولتی خریدار هست، اما به تولید علوم انسانی مؤثر ختم نشده است. سوم، علوم انسانی کاربردی در ایران توسعه پیدا نکرده است که مشکلی قدیمی محسوب می‌شود؛ یعنی علوم انسانی نتواسته است که برای خودش بازار درست کند و ریل‌گذاری بازار را انجام دهد. این مسئله دلایل سیاسی و دانشگاهی دارد و به تاریخ توسعه و گسترش علوم انسانی در ایران مربوط می‌شود. علوم انسانی بر سر چهارراه ارتباطات چهارم، علوم انسانی بر سر چهارراه ارتباطات می‌نشیند و نیاز به گفت‌وگو و مباحث گسترده دارد که این هم در ایران رخ نداده است؛ هم به دلایل آمادی که در بخش دوم بحثم خواهم گفت و هم به دلایل اقتصادی. لذا شما در ایران در عرصه علوم انسانی شاهد ارتباط علمی موثر با فضای بین‌الملل نیستید. دوستانی که تجربه بین‌المللی در حوزه علوم انسانی دارند تأیید خواهند کرد که اساتید علوم انسانی همیشه چمدانشان بسته است و معمولاً در طول سال سیاهه بلندی از ارتباطات علمی و بین‌المللی را در برنامه پژوهشی خود دارند و بدون این ارتباطات، علوم انسانی خیلی رشد نمی‌کند. مشکل پنجم، در حوزه آمادها و آمادگی‌هاست. روش تحقیق در علوم انسانی به چه آمادها و آمادگی‌هایی نیاز دارد. این هم بحث مفصلی است که به مباحث بااهمیت آن می‌پردازم. در حوزه آمادها ابتدا باید یک مفروض پایه را لحاظ کنیم تا بعد ببینیم علوم انسانی‌کار هستیم یا نه، یعنی حاضریم دل به علوم انسانی بسپاریم یا نه. آن مفروض این است که علوم انسانی به لحاظ کاری بسیار دشوار و به لحاظ مالی بسیار کم‌بازده است یعنی اگر این را بفهمیم و دریابیم باید ببینیم حاضریم دل به علوم انسانی بسپاریم یا نه. البته نمی‌گویم همیشه این‌طور است ولی معمولاً بدین صورت است یعنی علوم انسانی نیاز به یک آمادگی خیلی گسترده حتی شامل عمر یک انسان دارد و در عین حال یک بازده بسیار محدود دارد. ایکنا ـ به نظر شما چه عاملی موجب شده است که بازدهی مالی علوم انسانی به رغم کار پیچیده و دشواری که می‌طلبد پایین باشد؟ دلیلش این است که علوم انسانی چیزی بین فضیلت و علم است. به رغم اینکه انگاره‌های پوزیتیویستی آمدند و تلاش‌هایی برای تبدیل علوم انسانی به ساینس رخ داد ولی در پایان سخن‌ها امروز که به پشت سر خودمان نگاه می‌کنیم، به تجربه بعد از عصر رنسانس نگاه می‌کنیم، به تجربه بعد از دو جنگ جهانی نگاه می‌کنیم، به موج تازه علوم انسانی نگاه می‌کنیم، در پایان همه سخن‌ها علوم انسانی چیزی میان فضیلت و علم است. وقتی نام فضیلت به میان می‌آید یعنی شما به نوعی فداکاری و از جان‌گذشتگی نیاز دارید چون فضیلت در معنای موثر کلمه بازار ندارد. نه اینکه علوم انسانی تماما فضیلت باشد و بازار نداشته باشد، اما علوم انسانی چیزی میان فضیلت و علم است. به همین خاطر علوم انسانی بسیار دشوار است ولی به لحاظ مالی کم‌بازده است. یک مثال بزنم چرا علوم انسانی دشوار است. فرض کنید قرار است کار جدی علوم انسانی انجام دهیم، کار جان‌مایه‌دار علوم انسانی انجام دهیم و مثلا بخشی از یک فرهنگ باستانی را مطالعه کنیم. شما برای چنین مطالعه‌ای نیاز دارید به سی سال قبل از زندگی خودتان برگردید و سی سال قبل را به آموختن چندین و چند زبان که ممکن است برخی از آنها زبان زنده نباشند و زبان پژوهشی باشند اختصاص دهید. معنای این حرف این است که شما باید سه دهه از عمر خودتان را بگذارید تا یک بخش از تاریخ را مطالعه کنید و اگر این‌طور نباشد مطالعه شما مطالعه سودمندی نیست. ما در علوم انسانی با این واقعیت روبرو هستیم که یا کار ما اثرگذار است یا اگر به عیار و نصاب علمی اثرگذاری نرسد، آنقدر سودمند نیست. البته اثرگذاری فازبندی و سطوح مختلفی دارد ولی این ظرفیت همیشه باید فراهم بیاید تا بگوییم کاری به مرحله اثرگذاری رسیده است و این بسیار دشوار است. با این مقدمه می‌خواهم به برخی از مشکلات در حوزه آمادی بپردازم. یکی اینکه ما در علوم انسانی به آموزش سطح بالا نیاز داریم اصلا علوم انسانی بسیار به آموزش وابسته است. علوم انسانی آنگاه فراهم می‌آید که شما در یک چرخه موثر از آموزش در مرحله آموزش عالی، ارتباطات و پژوهش قرار بگیرید و این آموزش سطح بالا نیاز به سرمایه‌گذاری جدی و اساسی دارد چیزی که در حوزه علوم انسانی در کشور رخ نداده است. اگر شما نگاهی به دپارتمان‌های مهم علوم انسانی در کشور بیندازید درمی‌یابید چه به لحاظ ایجاد مرکز داده و چه به لحاظ انتشارات و چه به لحاظ شکل‌بخشی به حلقه‌های دانشی سطوح بالا، سرمایه‌گذاری جدی صورت نگرفته است. برخلاف دانشگاه‌های دنیا که همواره بر سر به کارگیری اساتید برجسته نزاع وجود دارد، در ایران اساتید یک دانشگاه آنجا را به ملک طلق خودشان تبدیل می‌کنند و به دیگران اجازه حضور نمی‌دهند تا آنجا به فضایی برای تداوم کارشان بدل شود. مشکل زبان‌آموزی در میان پژوهشگران علوم انسانی یک بحث مهم دیگر زبان است. شما در علوم انسانی نیاز به زبان‌آموزی جدی دارید. زبان‌آموزی که عرض می‌کنم در سطح موثر است نه زبان‌آموزی در حد سفارش پیتزا چون در علوم انسانی باید به مرحله‌ای از زبان برسید که گویش‌ روان زبانی که آموختید در آن سطح نیستند چون شما می‌خواهید عمق یک معنا را در یک گفت‌وگوی زبان‌شناسانه دریابید. یک مشکلی که ما داریم این است؛ زبان‌آموزی نیاز به ارتباطات جدی، عزم و علاقه جدی و منابع قابل توجه دارد. دوستانی که ارتباطات بین المللی دارند می‌دانند خیلی معمول است سر میز شام بعد از یک کنفرانس افراد به چندین و چند زبان صحبت ‌کنند و کسانی که در علوم انسانی کار می‌کنند زبان‌آموزان قهاری هستند ولی این در کشور ما وجود ندارد البته در نسل جدید تا حدی حرکت به این سمت را می‌شود دید ولی باز فاصله زیاد است. یک مشکل دیگر ایدئولوژیک شدن آموختن زبان است. اگر کسی اعلام کند زبان عربی بلد هستم تعجب می‌کنند و فکر می‌کنند جنبه ایدئولوژیک دارد در حالی که ما چه بخواهیم یا نخواهیم بخشی از میراث‌مان با زبان عربی قابل خواندن و فهم و کشف است و شما نمی‌توانید در علوم انسانی به این زبان بی‌اعتنا باشید در حالی که کاملا بی‌اعتنایی وجود دارد. طبعا به زبان انگلیسی، فرانسه و آلمانی و تا حدی زبان روسی هم نیاز است. بگذریم که در برخی رشته‌ها به زبان‌آموزی متناسب با آن رشته‌ها نیاز داریم. در مباحث ایران هم باید سطح جدی‌تری از آشنایی با زبان اوستایی و پهلوی دیده شود که متاسفانه این بسیار کم است یعنی به عنوان کسانی که در ایران به علوم انسانی فکر می‌کنیم باید جامعه موثری از صاحب نظران در حوزه زبان پهلوی و اوستایی می‌داشتیم که نداریم. بحث‌های آمادی متعدد دیگری را می‌توان مطرح کرد مثل منطق صوری حاکم بر روش تحقیق که تاب و توان بخشی از تاملات دانشگاهی علوم انسانی را کاسته و فرسوده است. این هم حوزه دوم تا به حوزه اصلی‌تر یعنی حوزه محتوا برسیم. ایکنا _ در حوزه محتوای علوم انسانی چه مشکلاتی را می‌توان برشمرد؟ وارد حوزه اصلی یعنی حوزه محتوا می‌شوم. مشکل اصلی ما در اینجا رخ می‌دهد. اگر بخواهم در یک جمله عرض کنم علوم انسانی ما به آنچه باید بپردازد نمی‌پردازد یعنی علوم انسانی ما دل‌مشغول آنچه باید باشد نیست. آنچه باید به آن دل‌مشغول باشد چیست؟ مقوله ایران؛ یعنی انتظار نخستین شما از علوم انسانی رفع الرجوع مباحث مربوط به ایران است ولی علوم انسانی ما تقریبا به مقوله ایران بی‌اعتنا است و به صورت موثر به مقوله ایران نمی‌پردازد. در سطوح مختلف می‌توان به مقوله ایران پرداخت از سطوح تاریخی و باستانی گرفته تا مباحث تمدنی و معرفتی و الهیاتی و کلامی و جامعه‌شناسی و رفتارشناسی تا مباحث مربوط به سبک زندگی و زیست مشترک و حتی حوزه روانشناسی و مدیریت. صرف‌نظر از این تنوع یک مشکل مهم این است که علوم انسانی ما به مقوله ایران بی‌اعتنا است به دلیل جنبه وارداتی که داشت، به دلیل فاصله‌ای که میان علوم قدیمه و جدیده افتاد و عوامل مختلف دیگری که در این زمینه دخالت دارد که فرصت پرداختن به آنها نیست ولی نهایتا مقوله ایران در کنه علوم انسانی در ایران جای نگرفته است. به محض اینکه صحبت از مطالعات ایران به میان می‌آید این انگیزه وجود دارد که بحث را متمایل کنند به سمت اینکه از مطالعه ایران دنبال ایدئولوژی باشیم ولی من به هیچ وجه منظورم این نیست و از مطالعه ایران ایدئولوژی را مد نظر ندارم. من در یک نگاه پدیدارشناسانه در یک درک انضمامی ذیل رویکرد انتقادی این مسئله را مطرح می‌کنم. به اقتضای همین درک و در ادامه همین نگاه به این می‌رسیم که در رویکرد به ایران باید چه چیزی را بحث کنیم یعنی اگر قرار است به ایران بپردازیم و رویکرد ما ایدئولوژیک نیست آنگاه باید این پرسش کانونی را پیش بکشیم که در مطالعه ایران درباره چه چیزی بحث کنیم. منظور از اینکه چه چیزی را مطالعه کنیم یعنی جان‌مایه کانونی و بحث مرکزی که بحث‌های دیگر در ارتباط با آن قرار می‌گیرد چیست. فکر می‌کنم در مطالعه ایران مشق نانوشته ما، بحث بر زمین مانده ما، کار انجام نشده ما به مثابه اصحاب علوم انسانی مطالعه دستگاه فاهمه ایرانی است یعنی در ایران چگونه باید تولید آگاهی و محتوا ‌شود. نظام آگاهی از کجا آمده و چگونه عمل می‌کند؟ دستگاه فاهمه ایرانی به ما اجازه می‌دهد نحوه بروز و ظهور متنوعی از مناسبات را دریابیم و گذشته و امروزمان را در ارتباط با هم ببینیم و نگاهی به آینده در چشم‌انداز ظرفیت‌های کنونی پیدا کنیم. ادامه دارد

انتهای پیام/

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.