تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
آیت الله محسن اراکی در نشستی که با موضوع « اجتهاد و تحول در علوم انسانی» مطرح کرد؛ اثر گذاری فقه در علوم انسانی / علوم انسانی متناسب با مجموعه ارزشهای حاکم بر هر جامعه تولید می شود/ قطعا علم انسانی اسلامی داریم هر منظومه ارزشی که بر یک جامعه ای حاکم باشد، می تواند یک علم انسانی متناسب با آن مجموعه ارزشی را تولید کند و این منظومه ارزشی می تواند اسلامی باشد می تواند غیر اسلامی باشد. به دلیل اینکه اسلام دارای منظومه ارزشی آماده است که در علم فقه تبیین می شود، قطعا علم انسانی متناسب با این مجموعه ارزشی را می توانیم کشف کنیم.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی؛ آيت الله اراكي در نشستی که روز دوشنبه 20 آذر ماه با موضوع « اجتهاد و تحول علوم انسانی» در حوزه علمیه امام کاظم علیه السلام برگزار شد بیان داشت؛   برای فهم تاثیر فقه و اجتهاد فقهی بر تحول علوم انسانی در ابتدا باید تعریف علوم انسانی را مشخص کنیم. علوم انسانی در مورد قوانین حاکم بر رفتارهای ارادی انسانی بحث می‌کند به نحوی که رفتارهای انسان از طریق این قوانین قابل پیش بینی است و در نتیجه می‌توان آنها را جهت دهی کرد. مباحث حوزوی در علم اصول به این موضوع با تنوع نظریات واستدلالهای گسترده پرداخته است که نقطه اشتراک مباحث فلسفی و اصولی است. در گذشته علم کلام در مقابل فلسفه قرار داشت که منشا نظریات جدید فلسفی شد. بعد از سقوط جریان کلام اسلامی، علم اصول فقه جدید جای آن را گرفت و در مقابل علم فلسفه قرار گرفت. اصول فقه جدید از زمان وحید بهبانی آغاز شد که نتیجه تقابل با اخباریون بود. همین امر باعث ایجاد اصول فقه جدید شد و با اصول فقه اهل سنت از جهت مسائل و مبانی متفاوت شد. یکی از مهمترین چالش علم اصول فقه با فلسفه، چگونگی نقش اراده انسانی در رفتارهای ارادی انسانی است. این سخن ابتدا میرزای نائیین و بعد شهید صدر به صورت مفصل بیان و نظریه سلطنت را از آن گرفت. زمانی انسان فعلی را صادر می کند که باور داشته باشد این فعل را باید انجام بدهد. اما این «باید» به معنای جبری نیست بلکه «باید» سنجشی است. نکته مهم در این است که اراده انسان باید به مرحله تام و بدون تردید برسد.   مبنای علوم انسانی این است که از انسان فعل بدون تردید صادر شود. باور انسان منشا این اراده است؛ به تعبیر دیگر خواستگاه فعل ارادی انسان این است که به «باید» بدون تردید برسد. با توجه به مطلب بیان شده است که علوم بایدی در علوم انسانی اثر گزار هستد. فقه اسلامی مجموعه ای از بایدهایی است که خداوند به رسول اکرم صل الله علیه واله وحی کرده که در زمان کنونی مجتهدین آن را از منابع استنباط می‌کنند. اگر انسان بر اساس این منظومه رفتار کند، قوانین حاکم بر رفتارش با انسانی که بر اساس منظومه بایدهای دیگری رفتار می‌کند، متفاوت خواهد بود. نمی توانیم همان علم انسانی در غرب کشف شده را در جامعه ایران اجرا کنیم. لذا برای داشتن علم انسانی منطقی، در ابتدا باید انسان این علم را تعریف و قوانین حاکم بر رفتارهای گزینشی او را به دست بیاوریم. بر اساس تحلیل منشا های رفتاری انسان، دو نوع علم فرضیه‌ای و نظریه‌ای خواهیم داشت. علم فرضیه‌ای یعنی یک جامعه ای را که بر اساس قوانین الهی تربیت شده است را فرض می‌کنیم هرچند در خارج وجود نداشته باشد. بر اساس این فرض قوانین حاکم بر این اجتماع را به دست می‌آوریم و آن را تحلیل می‌کنیم. در علم انسانی افتراضی، علم انسانی را کشف می کنیم. به نظر می‌رسد تحول در علوم انسانی یعنی علم انسانی جدید را بر اساساس فرضیه مذکور کشف کنیم. در علم نظریه‌ای، جامعه‌ای اسلامی وجود دارد که به صورت واقعی قوانین اسلام در آن پیاده شده و آن جامعه نیز ملتزم به آن است. این دیگر فرضیه نیست بلکه یک پدیده موجود در عالم واقع است که آن را کشف می‌کنیم. همچنین در علم نظریه‌ای بر اساس فرضیه یک قانونی را مطرح نمی‌کنیم. در فقه اسلامی نیز بر اساس دو نوع علم انسانی مذکور می‌توانیم قوانین اسلام را کشف کنیم. با بررسی جامعه کنونی ایران اسلامی در میزان پای بندی به احکام الهی به این نحو که آنچه هست با آنچه باید باشد را بررسی و میزان پای بندی جامعه را به دست بیاوریم و برای جامعه ای با این میزان از پایبندی به احکام، قوانین متناسب را از فقه استخراج کنیم. احصاء میزان پایبندی جامعه بر عهده حوزه های علیمه است. علم انسانی اسلامی به این معنا است که بیان شد. لذا قوانین به دست آمده به روش مذکور برای کشور ایران فعلی، الزاما عین قوانین حاکم در کشورهای دیگر مانند انگلیس یا آمریکا، نخواهد بود. نباید چشم بسته تولیدات غرب را پذیرفت؛ زیرا تولیدات آنان بر اساس مفروضاتی(ارزشها و باورها) است که متناسب با مفروضات علمی ما نیست. آنها بر اساس مجموعه ارزشها و باروهایی یک جامعه ای را شکل دادند و با بررسی جامعه موجود که خود شکل داده بودند، قوانینی را کشف کردند. علم اقتصاد یا جامعه شناسی آنان، علم نظریه ای است. اگر مجموعه ارزشها و باورها بر اساس بایدها و نبایدهای اسلامی بود، علم انسانی اسلامی ایجاد خواهد شد. حال جامعه ای که این بایدها و نبایدها را دارد، مورد بررسی قرار داده و رفتار حاکم بر آن جامعه را به دست می آوریم. بنابراین فقه اسلامی در علوم انسانی افتراضی و علوم انسانی نظریه ای اثر بگذارد. هر منظومه ارزشی که بر یک جامعه ای حاکم باشد، می تواند یک علم انسانی متناسب با آن مجموعه ارزشی را تولید کند و این منظومه ارزشی می تواند اسلامی باشد می تواند غیر اسلامی باشد. به دلیل اینکه اسلام دارای منظومه ارزشی آماده است که در علم فقه تبیین می شود، قطعا علم انسانی متناسب با این مجموعه ارزشی را می توانیم کشف کنیم.  

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.