تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
احمد پاکتچی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و سفیر ایران در یونسکو در نشستی مطرح کرد؛ بینامتنیت نگاهی تازه در متن پژوهی/ تفاوت متن‌پژوهی سنتی و مدرن به نظرم در حوزه بینامتنیت با مشکلاتی مواجه شده‌ایم از جمله اینکه تلفیق‌های بی‌رویه‌ای بین بینامتنیت و روش‌های متن‌محور صورت گرفته و در بسیاری از موارد بینامتنیت به لغت تقلیل پیدا کرده است. معتقدم برای اینکه درک مناسبی از پدیده بینامتنیت داشته باشیم و ارتباط خوبی با آن بگیریم باید ببینیم چگونه متن‌پژوهی از حوزه کلاسیک خودش در قرن بیستم خارج و وارد مراحل جدیدی شد.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، به نقل از ایکنا، نشست «مسئله نظری بینامتنیت و تمایز آن از نقد منبع» شنبه ۹ دی‌ماه از سوی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد. احمد پاکتچی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و سفیر ایران در یونسکو، در این نشست به سخنرانی پرداخت که گزیده سخنان وی را در ادامه می‌خوانید؛   قبل از هر چیزی از باب تحلیل دلایل مطرح شدن موضوع بینامتنیت، باید گفت ما در حوزه روش‌شناسی، مدت‌هاست از روش‌شناسی‌های پوزیتیویستی عبور کرده‌ایم. ماهیت روش‌شناسی اینگونه است که هیچ وقت به مرحله «هر چه دل تنگت می‌خواهد بگو» نمی‌رسد چراکه تا ابد نمی‌توانیم یک روش‌شناسی داشته باشیم که به یک شکل عمل کند بنابراین معتقدم یکی از موارد نگران‌کننده در حوزه روش‌شناسی در آمیختن عاری از قاعده روش‌ها با همدیگر است.  

مشکلات حوزه بینامتنیت

هیچ ایرادی ندارد یک پژوهشگر در پژوهش خود، از دو یا چند روش در ترکیب با هم استفاده کند اما باید واقف به این روش‌ها باشد و به آنها متعهد هم باشد. نکته‌ای که در حوزه روش‌شناسی بنده را نگران می‌کند تقلیل‌دادن مفاهیم روشی به لغت است. گاهی در تلویزیون یک فیلم نقد می‌شود و ناقد می‌‌گوید می‌خواهم نقد نشانه‌شناسی کنم اما باید دانست نشانه‌شناسی، یک علم است که روش‌های مختلفی دارد لذا تقلیل روش‌ها به یک اسم می‌تواند بسیار خطرناک و نگران‌کننده باشد.   به نظرم در حوزه بینامتنیت با مشکلاتی مواجه شده‌ایم از جمله اینکه تلفیق‌های بی‌رویه‌ای بین بینامتنیت و روش‌های متن‌محور صورت گرفته و در بسیاری از موارد بینامتنیت به لغت تقلیل پیدا کرده است. درست مانند اینکه حرف‌هایی که یک راننده تاکسی در طول مسیر می‌‌زند را علمِ کلام معرفی کنیم. بنده با این مقدمه می‌خواهم مشخص کنم ما در مورد چه چیزی صحبت می‌کنیم؟ معتقدم برای اینکه درک مناسبی از پدیده بینامتنیت داشته باشیم و ارتباط خوبی با آن بگیریم باید ببینیم چگونه متن‌پژوهی از حوزه کلاسیک خودش در قرن بیستم خارج و وارد مراحل جدیدی شد.  

تفاوت متن‌پژوهی سنتی و مدرن

تا اواخر قرن نوزدهم، متن‌پژوهی، تعهد بسیار سختی به متن مورد مطالعه داشت و مطلقا از دایره متن خارج نمی‌شد ولی از اوایل قرن بیستم، شکل‌گیری چند مکتب در حوزه علوم انسانی، از جمله امواجی بود که نگاه کلاسیک را در هم شکست و نگاه تازه‌ای را در این تحقیقات وارد کرد. اتفاق مهمی که حدود سال ۱۹۶۰ رخ داد و با عنوان پساساختارگرایی شناخته می‌شود نوعی از طرز اندیشه در علوم انسانی در شاخه‌های مختلف بود که به یک سلسله از مبانی ساخت‌گرایی اعتقاد داشت ولی ساخت‌گرایی را از درون نقد می‌کند و برخی از روزنه‌ها را برای تنفس در ساخت‌گرایی باز می‌گذارد تا ساخت‌گرایی را از یک ساختار بسته رها ببخشد.   اگر به مسئله فرا رفتن از صرفِ متن به آنچه که در پیرامون متن اتفاق می‌افتد و سپس جریان ساخت‌گرایی که به دنبال باز کردن روزنه‌هایی در فضاهای بسته است توجه کنیم به میزان زیادی درک می‌‌کنیم بینامتنیت چگونه شکل گرفته است؟ در نهایت ما شاهد شکل‌گیری جریانی به نام بینامتنیت در دهه شصت میلادی هستیم و کسی که آن را بنیانگذاری کرد ژولیا کریستوا است که در اصل شخصیتی بلغاری‌تبار است که در دهه ۱۹۶۰ وارد فرانسه و در پاریس ساکن شده است و هنوز هم در قید حیات است.  

خصوصیت مهم بینامتنیت

کاری که کریستوا انجام داد این است که با خوانشی از نظریه گفت‌وگو‌گرایی روسیِ باختین و ساخت‌گرایی فرانسوی، فرزندی به نام بینامتنیت را به دنیا آورد. کریستوا عبارتی دارد و می‌گوید «اثر ادبی، بیشتر تقاطع سطوح متنی است تا یک معنای ثابت بلکه مانند گفت‌وگو میان نوشته‌های مختلف است» وقتی از بینامتنیت صحبت می‌‌کنیم بلافاصله بر حسب عادت ذهنی، سراغ چند متن می‌رویم و ارتباط بین آنها را بررسی می‌کنیم و مثلاً رابطه بین عهد عتیق و جدید و بین عهدین و قرآن را بررسی می‌کنیم لذا ما همواره دنبال رابطه‌ای دو طرفه بین دو متن هستیم.   اما برای کریستوا این به معنای بینامتنیت نیست بلکه وی ساختار متون را همانند شبکه در هم تنیده‌ای می‌داند که این متون به صورت انفرادی هیچ چیز نیستند بلکه برای بررسی یک متن باید بررسی کنیم که این متن در کجایِ جهانِ متون قرار دارد. کریستوا از باختین استفاده زیادی کرده است از جمله اینکه باختین می‌‌گوید هر متنی تقاطع سایر متن‌هاست و هیچ متنی نیست که در ارتباط با متن‌های دیگر نباشد بنابراین باید در ارتباط با هم قابل خواندن باشند در غیر این‌صورت هیچ متنی قابل خواندن نیست چون نمی‌تواند با دیگر متن‌ها ارتباطی داشته باشد.   یکی از خصوصیات بینامتنیت این است که در آن، زمان نادیده گرفته می‌شود و با قیامتی مواجه هستیم که همه آدم‌‌ها با هم محشور می‌شوند در واقع در بینامتنیت با محشر متون مواجه هستیم و این با نگاه سنتی نسبت به متون تفاوت اساسی دارد. با این کاری نداریم که چقدر این نگاه درست است یا نیست بلکه هدف ما این بود که بینامتنیت را معرفی کنیم.    

© 2024 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.