به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی؛ حجت الاسلام عبد الامیر خطاط استاد جسته حوزه علمیه اصفهان در درس خارج خود که با موضوع «سبک زندگی» برگزار گردید به بیان ضرورت بحث از سبک زندگی پرداخت که در ادامه به آن اشاره می شود. سبک زندگی از موضوعاتی است که بحث و بررسی آن در عصر حاضر بسیار ضروری است؛ زیرا در پرتو گسترش ابزار ارتباطات جمعی، روابط آحاد جامعه با یکدیگر و حتی روابط آحاد ملت ها دچار پیشرفت روزافزون و پیچیدگی شده است که این ارتباطات در جای جای زندگی انسان ها اثرات شایان و چشمگیری دارد و نمی توان از آثار آن غافل شد. از این رو باید در عصر حاضر به بحث سبک زندگی توجه ویژه ای نمود. برخلاف آنکه در گذشته روابط، بسیط بوده و نیاز به بحث جدی پیرامون سبک زندگی وجود نداشته است، خصوصاً آنکه بین مردم و علما، آمد و شد وجود داشته و مردم از رفتار ایشان، روابط اجتماعی و سبک زندگی ار می آموختند. اما با کمال تأسف هر قدر از عصر گذشته به عصر حاضر نزدیک شده ایم، بحث از سبک زندگی تقلیل یافته و نگاه شایسته ای به آن نشده است که ریشۀ آن، دو علت ذیل می باشد: 1- نوع نگرش به بحث حجت در اصول فقه؛ وقتی«حجت»، در اصول فقه به «منجریت» و «معذریت» تعبیر می شود، دیگر نگاه ها از مستحبات و مکروهات خارج شده و بر واجبات و محرمات متمرکز می گردد، گو اینکه فقه فقط متکفل بیان واجبات و محرمات است. از این رو بسیاری از مباحث سبک زندگی که در دایرۀ مستحبات و مکروهات واقع می شود مورد غفلت قرار می گیرد. 2- مبنای «تسامح در ادلۀ سنن» و «روایات من بلغ» منجر شده تا به سبک زندگی و مباحث پیرامون آن، توجه نشود. مرحوم «ماممقانی» در کتاب «مرآة الکمال» بعد از بیان ضرورت بحث از آداب و سنن می فرماید: «كانت همم الفقهاء رضوان اللّه تعالى عليهم مصروفة غالبا إلى بيان الواجبات و المحرّمات، و لم يستوفوا لذلك ذكر الآداب و السنن و المكروهات، بحيث صارت جملة منها من المنسيّات، و جملة أخرى - بزعم من لا خبرة له - من المبتدعات» بنابراین، فقه شیعه با تمام پیشرفت های شایانی که داشته و دارد که با سایر علوم انسانی قابل مقایسه نیست، اما هماره از نقاط ضعف آن، عدم پرداختن به سبک زندگی می باشد که باید با دقت های فقهی و توجه خاص به این موضوع، این ضعف نیز جبران شود. از این رو اگر در علم اصول فقه، «حجت» به «هر امر معتبری» تبدیل شود، محذوریت های بسیاری مرتفع شده و بسیاری از روایات که چون «منجزیت» و «معذریت» در آنها معنا ندارد، به کار می آیند؛ مانند روایات تفسیری، عقائدی، اخلاقی و... که منجز یا معذر بودن در آنها بی معناست. اما اگر با دید معتبر بودن و اینکه عقلا به امور معتبر اعم از منجز و معذر توجه می کنند به این روایات نگریسته شود، دیگر از ثمرات و آثار آن روایات محروم نخواهیم شد. لازم به ذکر است که یکی از عوامل محجوریت قرآن، نوع نگرش به «حجت» در اصول است. این نوع نگاه به حجت، سبب می شود تا صرفاً به آیاتی نگریسته شود که جنبۀ فقهی دارند، ازا ین رو از آیاتی که در قالب قصص به تربیت و تعلیم پرداخته غفلت میشود.