تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
گزارش اختصاصی پایگاه خبری علوم انسانی مفتاح از مناظره میان دکتر سیدحسین شهرستانی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، و حجت‌الاسلام والمسلمین مهراب صادق‌نیا، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب؛ فرادینی شدن پیام عاشورا با نگاه تمدنی به اربعین ممکن است / بررسی دلالت‌های جامعه‌شناختی پیاده‌روی اربعین دکتر شهرستانی: ظهور رسانه‌های نوین در یک دهه اخیر، نظام مرجعیت اجتماعی را در سراسر جهان (از جمله ایران) دگرگون کرده است. در همین بستر بود که در دهه ۹۰، در اوج بحران‌های اقتصادی و اجتماعی، پدیده‌ای مانند راهپیمایی اربعین در ایران رونق گرفت و توانست بخشی از انسجام اجتماعی و دینداری عمومی را بازتولید کند. ما در برخورد با پدیده‌های دینی، مانند راهپیمایی اربعین یا مناسک محرم، نباید دچار افراط و تفریط شویم. نباید صرفاً به این دلیل که بخش بزرگی از جامعه در اربعین حضور دارد یا حتی در قالب پیاده‌روی جاماندگان مشارکت می‌کند، تصور کنیم کل جامعه در این فضا غرق شده است.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری علوم انسانی مفتاح، مناظره‌ای با موضوع «دلالت‌های جامعه‌شناختی پیاده‌روی اربعین» روز دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۳ در قالب برنامه «شیوه» از شبکه چهار سیما برگزار شد. در این برنامه دکتر سیدحسین شهرستانی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، و حجت‌الاسلام والمسلمین مهراب صادق‌نیا، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب، دیدگاه‌های خود را مطرح کردند. آنچه در ادامه می‌خوانید گزارشی از این مناظره است:

دبیر نشست:

در جامعه ما همواره نسبت ایدئولوژی با مفاهیمی چون دموکراسی، دین، آزادی‌ها و حتی بی‌بندوباری‌های فرهنگی مورد بحث بوده است. به عنوان نمونه، دموکراسی در قرائت‌های مختلف می‌تواند هم با دین جمع شود و هم در نقطه مقابل آن قرار گیرد. از سوی دیگر، مسائلی چون حجاب و نسبت آن با حکمرانی فرهنگی، سال‌هاست موضوع مناقشه و گفت‌وگوست. برخی بر این باورند که استقرار کامل دموکراسی، در تعارض با برخی مبانی دینی و تاریخی جامعه ایرانی قرار دارد و همین امر گاه به رشد نظریه‌های توطئه نیز دامن می‌زند. در حوزه سیاست خارجی نیز نمونه‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد اتکای صرف به وعده‌های قدرت‌های جهانی خطاست. به‌عنوان مثال، اعتماد بیش از حد به «امضای جان کری» به عنوان تضمین توافق هسته‌ای، بعدها با روی کار آمدن ترامپ و بازگشت تحریم‌ها بی‌اعتبار شد. چنین رویدادهایی نشان می‌دهد که نباید به وعده‌های قدرت‌های بیرونی بسنده کرد و باید به ظرفیت‌های داخلی اتکا داشت. از سوی دیگر، در عرصه سیاست داخلی، نهادهایی چون شورای نگهبان با تأکید بر «نظارت استصوابی»، صلاحیت نامزدها را بررسی می‌کنند تا ساختار سیاسی و حقوق مردم در مسیر درستی قرار گیرد. این موضوع نیز همواره در جامعه ما محل بحث و نقد بوده است. به طور کلی، در جمهوری اسلامی ایران هر سخنی درباره ساختار و مبانی نظام سیاسی اهمیت می‌یابد و حتی نقد نیز باید با حفظ حق و حقیقت بیان شود، نه با تضعیف آن. نسلی که در سال‌های اخیر متولد شده است، با چالش‌های متعددی در زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مواجه است. در این میان، رسانه‌ها نقش برجسته‌ای در شکل‌دهی به الگوهای دینداری ایفا کرده‌اند. پرسش اصلی این است که آیا ظهور و گسترش مناسکی چون اعتکاف، هیئت‌های مذهبی یا پیاده‌روی اربعین، نشان‌دهنده عمق دینداری در جامعه است یا صرفاً صورتی از دینداری مناسکی را بازتاب می‌دهد؟

حجت‌الاسلام والمسلمین صادق‌نیا:

ما باید مناسک را به مثابه یک «نهاد دینی» بررسی کنیم نه صرفاً یک کنش فردی. به بیان او، مناسک قدیمی‌ترین و عینی‌ترین صورت‌های دینداری‌اند و از رهگذر آنها می‌توان به باورداشت‌های نخستین انسان‌ها نیز پی برد. برای مثال، باور به جهان پس از مرگ، در مناسکی همچون تدفین و تلقین متوفی عینیت می‌یابد. وی تأکید کرد که دین از سه بُعد اصلی تشکیل می‌شود: باورداشت‌ها، اخلاقیات و مناسک. این سه بخش از یکدیگر جدا نیستند، بلکه به هم پیوسته‌اند. مناسک، تجلی عینی باورداشت‌ها هستند و در عین حال، زمینه‌ساز تحکیم اخلاق جمعی در جامعه دینی محسوب می‌شوند. انتظار طبیعی آن است که مشارکت در مناسک دینی، سبب ارتقای فضیلت اخلاقی شود. برای نمونه، کسانی که در نماز جماعت یا آیین‌های سوگواری مذهبی شرکت می‌کنند، باید از نظر «تراکم اخلاقی» در سطحی بالاتر از دیگران قرار گیرند. با این حال، واقعیت این است که همیشه چنین انتظاری محقق نمی‌شود. به تعبیر قرآن، نماز باید یادآور خدا باشد و اگر به این هدف منجر نشود، صرفاً یک عمل ظاهری باقی می‌ماند. پیامبر(ص) نیز در نقد کسانی که نماز را تنها به صورت شکلی و شتاب‌زده به‌جا می‌آوردند، هشدار دادند که چنین عبادتی فاقد روح دینی است. امیرالمؤمنین(ع) نیز فرمودند بسیاری از روزه‌داران، جز گرسنگی و تشنگی از روزه چیزی نصیبشان نمی‌شود. این بیان‌ها نشان می‌دهد که مناسک دینی اگر به ارتقای معنویت و اخلاق نیانجامد، حقیقت خود را از دست می‌دهد. بنابراین، بررسی نسبت میان مناسک دینی و اخلاق فردی و جمعی، یکی از مهم‌ترین موضوعاتی است که باید در جامعه‌شناسی دین مورد توجه قرار گیرد. بنابراین این سه‌گانه کاملاً به یکدیگر مرتبط‌اند. از یک‌سو مناسک بازتاب عینی باورهای درونی هستند؛ از سوی دیگر به تقویت انسجام اخلاقی کمک می‌کنند و در نهایت از طریق مشارکت جمعی، همبستگی، همدلی و پیوستگی را میان افراد جامعه پدید می‌آورند. پس مناسک امری نیست که بتوان به سادگی انکار یا کم‌اهمیت جلوه داد. پرسش اصلی این است که آیا مناسک موجود اصالت دارند یا خیر؟ نکته‌ای دیگر درباره مناسک این است که در ادیان، آن‌ها بیشتر ماهیت «توصیفی» دارند تا «توصیه‌ای». برای مثال، در قرآن کریم مؤمنان چنین توصیف می‌شوند که در نماز خود خاشع‌اند. یعنی خضوع در نماز، نشانه ایمان است. اما آیا اگر کسی آگاهانه تصمیم بگیرد در نمازش خاشع باشد، الزاماً مؤمن محسوب می‌شود؟ نه. این خضوع صفتی است که ناخودآگاه در انسان مؤمن پدید می‌آید؛ درست همان‌طور که ترس یا تعجب به‌طور طبیعی در رفتار و زبان بدن انسان آشکار می‌شود. اگر کسی صرفاً خضوع را «نمایش» دهد، این امر لزوماً به معنای ایمان واقعی نیست. بنابراین مناسک، وجهی ناخودآگاه و طبیعی دارند و نمی‌توان آن‌ها را به شکل تصنعی خلق کرد. برای روشن‌تر شدن موضوع، مثالی می‌زنم: کسی که بخشش می‌کند، الزاماً کریم نیست؛ زیرا ممکن است به دلایل دیگری این کار را انجام دهد. اما فرد کریم، بی‌تردید بخشنده است. یعنی فضیلت درونی، به صورت طبیعی در رفتار آشکار می‌شود. به همین دلیل مناسک هم باید بر پایه خلوص و اصالت شکل گیرند وگرنه جنبه‌ای ساختگی پیدا خواهند کرد.

دکتر شهرستانی:

حال از همین نکته می‌توانیم وارد بحث دیگری شویم. عرفا بر این باورند که «حال» و روح باید در عمل دینی حضور داشته باشد، زیرا مناسک از جنس عمل‌اند و نمایانگر بُعد آشکار حیات دینی. اما این به معنای آن نیست که مناسک فقط در شرایط خودانگیختگی شکل می‌گیرند. برعکس، بسیاری از مناسک از دل رخدادهای خودانگیخته تاریخی برآمده و در طول زمان به رفتارهای آیینی و تکرارشونده بدل شده‌اند. مثلاً سعی صفا و مروه، ابتدا حرکتی خودجوش از سوی هاجر برای یافتن آب بود، اما امروزه حاجیان این عمل را به صورت آیینی تکرار می‌کنند. بنابراین در ذات مناسک، همواره نوعی «تشبه» و حتی جنبه‌ای «تصنعی» وجود دارد. این مسئله را می‌توان در مناسک دیگر نیز مشاهده کرد؛ مانند رمی جمرات یا قربانی ابراهیم. همه این‌ها یادآور تجربه‌ای قدسی در لحظه‌ای تاریخی‌اند که ما امروزه با تقلید و تشبه به آن‌ها، خود را به آن تجارب پیوند می‌زنیم. حتی آیینی مثل پیاده‌روی اربعین نیز از همین جنس است: کاروان اسرای کربلا در آن مسیر به اجبار حرکت کردند، اما ما امروز با تشبه به آن حرکت، مناسکی جمعی پدید آورده‌ایم. به این ترتیب، مناسک جایگاهی میانه میان زندگی روزمره و تجربه قدسی دارند. نه آن‌قدر غرق در قدسیت‌اند که فراتر از آیین و عبادت قرار گیرند، و نه آن‌قدر در روزمرگی حل می‌شوند که معنای قدسی خود را از دست بدهند. در واقع، مناسک همان روزنه‌ای هستند که از دل روزمرگی، امکان اتصال به امر قدسی را برای ما فراهم می‌کنند. از سوی دیگر، باید توجه داشت که مناسک در ادیان عمدتاً جمعی‌اند. مهم‌ترین مناسک اسلام مانند نماز و حج، بُعد اجتماعی و سیاسی دارند. همان‌گونه که دورکیم نیز اشاره می‌کند، جامعه و امر اجتماعی در پرتو مناسک دینی شکل می‌گیرد. مناسک، پیوند میان امر قدسی و امر عرفی را برقرار می‌کنند و استمرار امت اسلامی را تضمین می‌سازند.

دبیر نشست:

اکنون پرسشی مطرح می‌شود: آیا اولویت با معنای درونی است یا با شکل بیرونی مناسک؟ برخی مکاتب بر این باورند که ابتدا باید معنا و ایمان درونی پدید آید تا عمل آیینی معنا پیدا کند. اما مکاتب دیگر تأکید می‌کنند که اتفاقاً با انجام مکرر مناسک حتی اگر در آغاز به‌ظاهر تصنعی باشند، کم‌کم روح و معنا در آن حلول می‌کند.

حجت‌الاسلام والمسلمین صادق نیا:

به نظر می‌رسد ادیان، به‌ویژه ادیان توحیدی، بیشتر به رویکرد دوم گرایش دارند. زیرا مناسک نه‌تنها به تجربه قدسی فردی یاری می‌رسانند، بلکه کارکرد اجتماعی و هویتی دارند و جامعه‌ای دینی می‌سازند. ما در اینجا وارد بحث فقهی نمی‌شویم؛ مسئله ما این نیست که آیا مثلاً کسی که سعی صفا و مروه را فقط به این دلیل انجام می‌دهد که فقها دستور داده‌اند، عملش از نظر فقهی درست است یا نه. موضوع اصلی بحث ما این است که آیا این اعمال و مناسک می‌توانند صورتی از دینداری به شمار آیند یا خیر؟در این سطح، آنچه اهمیت دارد کارکرد و نتیجه‌ی مناسک است، نه صرفاً ظاهر یا صحت فقهی آن‌ها. به همین دلیل تأکید می‌کنیم که مناسک دینی را نمی‌توان صرفاً به‌صورت تقلیدی و تصنعی انجام داد و بعد آن‌ها را دینی و اصیل دانست. نکته‌ی مهم دیگر این است که نیتِ فرد در اینجا به معنای فقهی آن تعیین‌کننده نیست. در فقه گفته می‌شود که نیت باید از ذهن بگذرد، و اگر عملی "قربتاً الی‌الله" انجام نشود، باطل است. اما بحث ما فراتر از این سطح است. آنچه ما بر آن تأکید داریم کیفیتی از ایمان است که در فرد پدید می‌آید و سپس همین ایمان از طریق مناسک تعمیق می‌شود؛ نوعی رابطه‌ی دیالکتیکی میان ایمان و عمل عبادی. حتی اگر کسی هنوز به آن توان ایمانی نرسیده باشد، اما با قصد رشد معنوی وارد مناسک شود، همین امر می‌تواند ارزش اخلاقی داشته باشد. به همین دلیل بحث ما اساساً فقهی نیست بلکه اخلاقی و وجودی است. وقتی درباره‌ی رفتار دینی سخن می‌گوییم، باید دامنه‌ی اخلاق را هم در نظر بگیریم. مناسک جنبه‌ی سیاسی هم دارند. باید دقت کنیم که اینجا میان "سیاست" و "امر سیاسی" خلط نشود. مناسک می‌توانند جامعه را سامان دهند، اهداف جمعی تعیین کنند و احساس تعلق اجتماعی ایجاد کنند، اما این با استفاده‌ی ابزاری و توجیه امر سیاسی متفاوت است. اگر مناسک برای توجیه قدرت یا سیاست‌ورزی به‌کار گرفته شوند، این سوءاستفاده از مناسک است، نه کارکرد حقیقی آن‌ها. ویژگی مهم مناسک آن است که به دلیل قابلیت مشاهده‌پذیری، بیش از سایر ابعاد دینداری در معرض توجه قرار می‌گیرند. مثلاً وقتی بخواهیم درباره‌ی دینداری جامعه ایران قضاوت کنیم، اغلب به نشانه‌هایی چون تعداد معتکفان، افزایش مساجد، یا گسترش روزهای مذهبی در تقویم اشاره می‌شود. در چند دهه‌ی اخیر هم تقویم ملی ما دینی‌تر شده، هم امامزاده‌ها و مساجد بیشتر شده‌اند و برخی اماکن خاص تقدس مضاعف یافته‌اند. بنابراین از این زاویه ممکن است گفته شود جامعه‌ی ایران دیندارتر شده است. اما واقعیت این است که افزایش کمّی مناسک لزوماً معیار دینداری حقیقی نیست. همان‌طور که تقویت مناسک سکولار هم دلیل بر سکولار شدن جامعه نخواهد بود. سنجش دینداری باید کیفی باشد: آیا در جامعه صداقت، اعتماد اجتماعی و خیرخواهی افزایش یافته است؟ آیا مردم بیش از گذشته برای یکدیگر همان چیزی را می‌خواهند که برای خود می‌پسندند؟ اگر پاسخ مثبت باشد، می‌توان از رشد دینداری سخن گفت. بنابراین صرفِ پررنگ‌تر شدن مناسک به معنای ارتقای دینداری نیست. مسئله این است که بین رشد مناسک و عمق دینداری در جامعه ایران همبستگی روشنی وجود ندارد.

دبیر نشست:

اگر این ادعا پذیرفته شود، باید وارد مرحله‌ی بعدی بحث شویم: چرا چنین است و چه باید کرد؟

دکتر شهرستانی:

در اینجا اشاره‌ای هم شد به نسبت شریعت و حقیقت. در نگاه عرفانی، شریعت مقدمه‌ی طریقت و حقیقت است. از این منظر مناسک برای اولیای الهی حقیقت‌اند، اما برای دیگران نوعی تشبّه است؛ تمرینی برای نزدیک شدن به حقیقت. البته باید میان تشبّه حقیقی و تصنّعی فرق گذاشت. اگر مناسک به ریا و تظاهر آلوده شوند، به جای تقرّب، انحراف خواهند بود. در نهایت اگر به جامعه ایران بعد از انقلاب نگاه کنیم، می‌بینیم که هرچند مظاهر مناسکی بیشتر شده، اما جوهره‌ی دینداری به همان نسبت تعمیق نیافته است. باید توجه داشت که این مسئله فقط خاص ایران نیست؛ روند جهانی چهارصد سال اخیر به سمت سکولاریسم بوده است. انقلاب اسلامی در چنین شرایطی پدید آمد و دین را دوباره به عرصه‌ی اجتماعی و تمدنی بازگرداند. از این منظر، حتی با وجود کاستی‌ها و تبعات، ظهور دین در سطح حکومت و مناسبات جهانی نقطه‌ی عطفی بود که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. دین امروز دیگر صرفاً یک پدیده عتیقه و تاریخ‌مصرف‌گذشته نیست که تنها در موزه‌ها یا مطالعات باستان‌شناسانه قابل بررسی باشد؛ بلکه وارد مناسبات تعیین‌کننده‌ی تاریخی شده است. ما در عصری زندگی می‌کنیم که جامعه‌شناسان آن را «پست‌سکولار» می‌نامند. در کتاب «مبانی جامعه‌شناسی» گیدنز به‌صراحت اشاره می‌کند که بسیاری از جامعه‌شناسان تصور می‌کردند روند جهانی به سمت سکولاریزاسیون و دور شدن از دین پیش می‌رود، اما انقلاب اسلامی ایران این مسیر را معکوس کرد. به باور من، جامعه ایرانی (فارغ از حاکمیت) پس از انقلاب در مجموع خیرخواه‌تر شده است. یکی از نشانه‌های آن حمایت جدی مردم ایران از مسئله فلسطین است؛ حمایتی که برخاسته از حضور دین در عرصه سیاست و حوزه عمومی است. شکل‌گیری «محور مقاومت» نیز از همین بستر نشئت گرفته است. برخلاف برداشت‌های فرقه‌گرایانه، این محور صرفاً یک پروژه شیعی نیست، بلکه تلاشی است برای دفاع از جهان اسلام و حتی کل بشریت، چرا که اسرائیل امروز به‌عنوان دشمن امر انسانی شناخته می‌شود. البته این حضور اجتماعی دین خالی از پیامدهای منفی نبوده است. برای مثال، برخوردهای قهری و نادرست در موضوعاتی مانند حجاب ضربه‌های جدی‌ای به دینداری وارد کرده و تجربه‌ای تلخ به‌جا گذاشته است؛ همان‌طور که کشف حجاب اجباری رضاخان نیز پیش‌تر ضربه‌ای بزرگ به ایمان جامعه زد. اما با وجود این آسیب‌ها، نباید فراموش کنیم که دین به نیرویی فعال و تاریخ‌ساز در جهان معاصر بدل شده و دیگر صرفاً یک یادگار نوستالژیک فرهنگی نیست. وقتی دین وارد میدان می‌شود، طبیعی است که انحراف‌ها و قرائت‌های تقلبی نیز پدید آید. اگر اصل وجود نداشت، جعل و بدلی هم وجود پیدا نمی‌کرد. همان‌گونه که اگر اسلام قدرت پیدا نمی‌کرد، انحرافاتی مانند بنی‌امیه نیز ظهور نمی‌کرد. بنابراین وجود جریان‌های جعلی و مناسک نمایشی را می‌توان نشانه‌ای از حضور واقعی دین در عرصه عمومی دانست.

دبیر نشست:

از این منظر، لازم است پژوهش‌های اجتماعی دقیقی درباره شاخص‌هایی همچون صداقت، اعتماد و خیرخواهی در جامعه ایران پیش و پس از انقلاب انجام شود. آیا پژوهشی در این زمینه انجام شده است؟

حجت‌الاسلام والمسلمین صادق‌نیا:

برخی از مطالعات موجود نشان می‌دهند که اعتماد عمومی و جایگاه روحانیت به‌عنوان گروه مرجع دستخوش تغییرات جدی شده است. امروز نهاد روحانیت در سلسله‌مراتب گروه‌های مرجع جامعه ایران جایگاهی بسیار پایین‌تر از گذشته دارد؛ در حالی‌که در دوره‌هایی همچون عصر میرزای شیرازی، مرجعیت دینی قدرتی فراگیر حتی در دربار شاهان داشت. نکته مهم دیگر تفاوت برداشت‌ها از «دین» است. ممکن است فردی از نظر من «بی‌دین» تلقی شود چون رفتار غیراخلاقی دارد، اما از نگاه دیگری دیندار باشد چون در مناسک مذهبی شرکت می‌کند. پس باید روشن کنیم که وقتی از «دینداری» سخن می‌گوییم، دقیقا به کدام شاخص‌ها اشاره داریم: مشارکت در مناسک؟ پایبندی اخلاقی؟ یا نفوذ نهادهای دینی در جامعه؟ همچنین باید تفکیک کرد که آنچه امروز با نام دین به عرصه عمومی می‌آید، آیا واقعاً دین است یا قرائتی ایدئولوژیک از آن. برای نمونه، جریان‌هایی چون طالبان یا داعش نیز مدعی‌اند نماینده دین‌اند، در حالی‌که قرائتشان از دین با اهداف خشونت‌بار و ویرانگر همراه است. در جامعه ایران نیز حضور نهاد دین در عرصه سیاسی نیازمند چنین ارزیابی انتقادی است.

دکتر شهرستانی:

روندهای جهانی نیز در این تحولات بی‌تأثیر نبوده‌اند. ظهور رسانه‌های نوین در یک دهه اخیر، نظام مرجعیت اجتماعی را در سراسر جهان (از جمله ایران) دگرگون کرده است. در همین بستر بود که در دهه ۹۰، در اوج بحران‌های اقتصادی و اجتماعی، پدیده‌ای مانند راهپیمایی اربعین در ایران رونق گرفت و توانست بخشی از انسجام اجتماعی و دینداری عمومی را بازتولید کند. ما در برخورد با پدیده‌های دینی، مانند راهپیمایی اربعین یا مناسک محرم، نباید دچار افراط و تفریط شویم. نباید صرفاً به این دلیل که بخش بزرگی از جامعه در اربعین حضور دارد یا حتی در قالب پیاده‌روی جاماندگان مشارکت می‌کند، تصور کنیم کل جامعه در این فضا غرق شده است. با این حال، واقعیت این است که این مناسک برخلاف اعمال ساده‌ای چون نماز در خانه یا شرکت در مراسم مسجد، هزینه، دشواری و سختی زیادی دارد. همین حضور گسترده، نشانه‌ای مهم از دین‌ورزی و همدلی اجتماعی است که نباید نادیده گرفته شود. بخشی از جریان روشنفکری و علوم انسانی در ایران گاهی این واقعیت را نادیده می‌گیرد و جامعه ایران را بدون توجه به چنین مناسکی تحلیل می‌کند. در سوی دیگر، برخی هم این تجربه‌ها را چنان بزرگ جلوه می‌دهند که همه ناکامی‌ها، تضادها و مشکلات جامعه زیر سایه آن پنهان می‌شود. واقعیت این است که باید این پدیده‌ها را در جایگاه واقعی‌شان دید: نشانه‌ای از حیات اجتماعی و دینی جامعه. ظهور چنین مناسکی در ایران، به‌ویژه در مقیاس اربعین، در نوع خود یک پدیده تاریخی و کم‌نظیر است. کمتر ملتی را می‌توان یافت که امروز چنین توان و همبستگی دینی و وجودی (اگزیستانسیال) را به نمایش بگذارد. این تجربه، فراتر از اعمال عبادی صرف، فضایی انسانی، اخلاقی و مبتنی بر همیاری ایجاد می‌کند. البته ناملایمتی‌ها و بداخلاقی‌هایی هم در جریان آن وجود دارد، اما تجربه غالب برای زائران، تجربه‌ای انسانی و اخلاقی است. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های اربعین، جدای از روضه و عزاداری، همین فضای انسانی و برادری است. بسیاری از شرکت‌کنندگان حتی بیش از اعمال عبادی، حلاوت این تجربه جمعی و اخلاقی را در ذهن خود ثبت می‌کنند. با این حال، پرسش مهم این است که چگونه می‌توان این تجربه را به عرصه‌های دیگر زندگی روزمره، از اقتصاد و دانشگاه گرفته تا سیاست و روابط اجتماعی، ترجمه و منتقل کرد؟ از سوی دیگر، بخشی از جامعه، به دلیل تصمیم‌ها و سیاست‌های نادرست، از این فضا فاصله گرفته و حتی دچار گسست شده است. این شکاف اجتماعی واقعیتی است که باید پذیرفت. با وجود این، در بخش دینی جامعه ایران، همچنان نوعی پویایی زنده و پیش‌رونده دیده می‌شود که با وجود بحران‌ها، توانسته است حیات دینی خود را حفظ کند.

دبیر نشست:

اگر جامعه ایران را به سه بخش تقسیم کنیم ـ دینداران متعهد، سکولارها و طیف میانه ـ می‌توان گفت بخش متدین جامعه روزبه‌روز بیش‌تر مناسک‌محور شده و همین مناسک، برخلاف تصور برخی، آن‌ها را اخلاق‌مدارتر، صادق‌تر و اجتماعی‌تر کرده است. این در حالی است که جهان امروز به سمت سکولاریسم و کاهش معنویت پیش می‌رود. بنابراین این مناسک، تا حدود زیادی توانسته‌اند از بروز بحران‌های اخلاقی عمیق‌تر در ایران جلوگیری کنند.

حجت‌الاسلام والمسلمین صادق نیا:

با این حال، برخی معتقدند برای اثبات چنین ادعاهایی باید پژوهش‌های دقیق‌تری انجام داد. پرسش این است که آیا شرکت در مناسک مذهبی، مانند رفتن به مسجد یا حضور در اربعین، واقعاً بر اخلاق فردی و اجتماعی تأثیر می‌گذارد یا نه؟ پیمایش‌های انجام‌شده در ایران نشان داده‌اند که رابطه میان دینداری و اخلاق همیشه آن‌قدر که انتظار می‌رود، مثبت و قوی نیست. علاوه بر این، مفاهیمی چون «سکولار بودن» یا «دیندارتر شدن» باید با دقت بیشتری به کار برده شوند. دین در ایران بیشتر به‌مثابه یک «تعلق اجتماعی» یا «چسب جمعی» عمل می‌کند تا صرفاً یک نظام اعتقادی یا اخلاقی. همین نگاه، باعث شده است که مناسک دینی نتوانند به اندازه کافی به افزایش سرمایه اخلاقی جامعه کمک کنند. به‌طور خاص، در بحث اربعین، دو خوانش متفاوت وجود دارد: ۱. خوانش رسمی و حاکمیتی: این نگاه پیاده‌روی اربعین را نماد هویت دینی جامعه می‌داند؛ نمادی از مقاومت، نفی نظم جهانی موجود، مرجعیت‌بخشی به ایران در سطح بین‌الملل، و حتی نشانه‌ای آخرالزمانی از ظهور منجی. در این خوانش، کمیت و حضور میلیونی زائران اهمیت ویژه‌ای دارد. ۲. خوانش انتقادی و جامعه‌شناختی: این رویکرد اربعین را نه صرفاً یک نماد دینی، بلکه بیشتر به عنوان یک تجربه اجتماعی، انسانی و نوعی تعلق جمعی تحلیل می‌کند. ما این پیاده‌روی را نوعی رسالت جهانی می‌دانیم؛ رسالتی که در نهایت به مشروعیت‌بخشی به نظام سیاسی و قدرت، و نیز به فرآیند تمدن‌سازی و شکل‌گیری چیزی با عنوان «تمدن نوین» منتهی می‌شود. این گزاره‌ها ستون‌های اصلی این گفتمان‌اند. اکنون آقای دکتر مناسک را در همین چارچوب توضیح می‌دهند و بیان می‌کنند که مناسک، همان‌طور که اشاره شد، کارکردی همچون «چسب اجتماعی» دارند؛ یعنی دل‌های مؤمنان را به هم نزدیک می‌کنند و میان آنها نوعی انسجام درونی ایجاد می‌نمایند. من این نگاه را درک می‌کنم و حتی تا حدی از آن دفاع می‌کنم، اما معتقدم در این مسیر چالش‌هایی نیز وجود دارد. وقتی شما مناسک را به‌عنوان عامل انسجام درونی تعریف می‌کنید، باید به این نکته توجه داشته باشید که همان‌قدر که وحدت درونی می‌آفرینند، مرزهای بیرونی و تمایزات با دیگران را نیز پررنگ‌تر می‌کنند. نمونه روشن آن در جامعه ایران رخ می‌دهد؛ جایی که مراسم اربعین در برابر حج قرار می‌گیرد. به‌گونه‌ای که بعضی می‌گویند: «جمعیت اربعین بسیار بیشتر از مکه است» یا «اربعین منظم است و مکه بی‌نظم». این قیاس‌ها عملاً نوعی دوگانه‌ی دیندار/بی‌دین یا شیعه/دیگران را بازتولید می‌کند. به همین دلیل است که پرسش شما درباره اینکه چرا این مناسک منجر به خیرخواهی عمومی نمی‌شوند، پاسخ روشنی دارد: چون خیرخواهی در این چارچوب بیشتر به درون جامعه مؤمنان محدود می‌گردد. من خود سه بار در پیاده‌روی اربعین به‌عنوان زائر-پژوهشگر حضور داشتم و از نزدیک فضا را لمس کرده‌ام و نیز مقالات و مطالعات مرتبط را خوانده‌ام. تجربه و ادبیات موجود نشان می‌دهد که دو نوع رویکرد وجود دارد:
  • رویکرد نخست: مناسک را به‌مثابه چسب اجتماعی می‌بیند؛ به این معنا که گروهی را به هم نزدیک و گروهی را از هم دور می‌کند. پژوهشی در سال ۲۰۱۱ درباره شیعیان عراق نشان داد که آنان خود را ابتدا «عرب»، سپس «عراقی» و در نهایت «شیعه» معرفی می‌کردند. اما پیاده‌روی اربعین هویت مذهبی را برجسته‌تر کرده و این می‌تواند در جوامع متنوع قومی و مذهبی، مانند عراق یا ایران، تنش ایجاد کند. اقلیت‌های مذهبی در چنین شرایطی احساس محرومیت و تبعیض می‌کنند. حتی در ایران، برخی اهل سنت تصور می‌کنند کمبود امکانات در مناطقشان ناشی از این است که «سنی» هستند. این نوع مناسک، به‌جای تقویت همبستگی ملی، می‌تواند بی‌اعتمادی ایجاد کند.
  • رویکرد دوم: بر چالش‌های عملی و پیامدهای اجتماعی این مناسک تمرکز دارد. برای مثال، در ایام اربعین بسیاری از اتوبوس‌ها برای زائران به مرزها فرستاده می‌شوند و حمل‌ونقل عمومی مردم مختل می‌شود. یا امکاناتی مانند برنج و روغن که مردم در داخل کشور نیاز دارند، به موکب‌ها اختصاص می‌یابد. این رویکرد بیشتر بر «کژکارکردها» تأکید دارد تا کارکردهای مثبت.
به نظر می‌رسد بسیاری از انتقادهای این گروه به مداخله سیاست در مناسک بازمی‌گردد. پرسش اصلی این است که آیا پیاده‌روی اربعین ذاتاً و اصالتاً یک مناسک دینی است یا درگیر سیاست شده است؟

دکتر شهرستانی:

از دیدگاه من، اساساً مناسک بنیان اصلی اجتماع‌اند. بدون مناسک، جامعه‌ای شکل نمی‌گیرد. این یک اصل قدیمی جامعه‌شناختی است که حتی دورکیم نیز بر آن تأکید کرده است. مناسک پیوند اجتماعی می‌سازند و همین پیوندهاست که انسان را موجودی اجتماعی می‌کند. اما درست است که وقتی انسجام درونی ایجاد می‌شود، نوعی واگرایی بیرونی نیز به‌وجود می‌آید. در متون دینی نیز آمده است:«اشداء علی الکفار رحماء بینهم»؛ یعنی همین تعریف هویت دینی بر اساس همبستگی درونی و مرزبندی بیرونی. بحث اصلی این است که «دایره دیگری» تا کجا گسترده شود. در مراسم اربعین امروز، دو قرائت اصلی دیده می‌شود: ۱.تشیع برائتی که مرزهای فرقه‌ای را پررنگ کرده و غیرشیعیان را طرد می‌کند. ۲.تشیع وحدت‌گرا که جمهوری اسلامی از آن حمایت می‌کند و می‌کوشد مناسک را وسیله‌ای برای همگرایی شیعه و سنی قرار دهد. واقعیت این است که مناسک محرم در ایران، با گستره قومی و مذهبی متنوع، توانسته‌اند نوعی هویت ملی ایجاد و حفظ کنند. در عراق نیز پیوندهای ناشی از اربعین نقشی اساسی در مقاومت در برابر داعش ایفا کردند. بنابراین، کارکرد مناسک بستگی زیادی به قرائت و گفتمانی دارد که آنها را تفسیر می‌کند. اگر نگاه تمدنی به اربعین به معنای واقعی کلمه (یعنی به‌عنوان الگویی اخلاقی و انسانی برای کل بشریت) تقویت شود، می‌تواند ظرفیت‌های فراگیری داشته باشد. این مناسک باید فراتر از هویت شیعی یا حتی اسلامی، به موضوعات انسانی و اخلاقی مانند فلسطین بپردازند تا تبدیل به الگویی جهانی شوند. ما ایرانی‌ها خود را دارای تمدنی عمیق‌تر می‌دانیم؛ این واقعیت در مقایسه با برخی جوامع اطراف به‌وضوح احساس می‌شود. کسی که از مرز عراق وارد ایران می‌شود، به‌خوبی این تفاوت را لمس می‌کند: از فضایی بیابانی و گاه ویران، وارد سرزمینی آباد و سازمان‌یافته می‌شود. به همین دلیل، بسیاری از زائران در بازگشت از سفر اربعین، در کنار زیارت امام حسین(ع)، نوعی غرور و دلبستگی ملی نیز تجربه می‌کنند. زندگی اجتماعی در عراق عمدتاً طایفه‌ای و قبیله‌ای است؛ الگویی برگرفته از مناسبات کوچ‌نشینی و ساختار عشیره‌ای. حتی تشیع عراقی نیز بیشتر رنگ‌وبوی هویتی و طایفه‌ای دارد و به‌دلیل همین مرزبندی‌های بسته، کمتر توانسته با مفاهیم سیاسی و ملی به معنای مدرن آن پیوند بخورد. در مقابل، تشیع ایرانی با توجه به پیشینه تاریخی و مدنی خود، تا حدی بر تشیع عراقی نیز اثر گذاشته و آن را از قبیله‌گرایی فاصله داده است. در عین حال، برخی انتقادها که مطرح می‌شود چندان دقیق نیست. مثلاً گفته می‌شود کمبود اتوبوس یا امکانات در ایام اربعین مشکل‌ساز می‌شود، در حالی که واقعیت این است که بیشتر خدمات و موکب‌ها مردمی‌اند و بر دوش جامعه قرار دارند، نه دولت. مقایسه هزینه‌ها و تدارکات اربعین با مراسم محرم در دهه اول نشان می‌دهد که بار اصلی بر عهده مردم است و در مواقع بحران، مانند سیل خوزستان یا زلزله کرمانشاه، همین نیروهای مردمی، چه شیعه و چه اهل سنت، نقش یاریگری اصلی را بر عهده داشته‌اند. این روحیه یاریگری، به تعبیر دکتر فرهادی، یکی از ویژگی‌های ریشه‌دار فرهنگ ایرانی است که در مناسک تمرین می‌شود و در بزنگاه‌ها بروز پیدا می‌کند.

حجت‌الاسلام والمسلمین صادق نیا:

با این حال، باید مراقب خطر «دیگری‌سازی» در مناسک بود. اگر مناسک طوری تعریف شوند که تنها اعضای یک گروه خاص را دربرگیرند و دیگران را بیرون بگذارند، ممکن است احساس طردشدگی و واکنش‌های منفی ایجاد شود؛ چنان‌که در برخی مناطق، بازنشر آیین‌های خاص شیعی بدون توجه به بافت قومی و مذهبی محلی، باعث بروز تنش‌های امنیتی و حتی خشونت شده است. در جامعه متنوع و مدرن امروز ایران، ما به‌جای بازتولید امت بر پایه مشابهت‌های مذهبی، نیازمند ملت‌سازی بر اساس پذیرش تفاوت‌ها هستیم. نکته مثبت این است که در ایران، تلاش‌هایی برای بازخوانی مضامین اربعین و عاشورا بر پایه ارزش‌های انسانی و جهان‌شمول آغاز شده است. به‌جای تأکید صرف بر هویت مذهبی یا دعواهای درونی تاریخ اسلام، می‌توان امام حسین(ع) را به‌عنوان نماد مقاومت در برابر استبداد و دفاع از حق مردم معرفی کرد؛ مفهومی که هر انسان آزاده‌ای در جهان می‌تواند با آن همدل شود. همین تغییر رویکرد است که به مبلغان توصیه شده تا به‌جای ترویج صرف هویت مذهبی، پیام آزادی‌خواهی و عدالت‌طلبی را برجسته کنند. با این حال، مانعی جدی وجود دارد و آن «اسلام هویتی» است. در ایران امروز، دو قرائت از اسلام هم‌زمان حضور دارد: اسلام سیاسی و اسلام هویتی. اسلام هویتی چندان پذیرای وحدت‌گرایی و عبور از مرزهای فرقه‌ای نیست و همین امر گاه مسیر حرکت به سمت ملت‌سازی را دشوار می‌سازد. در مجموع، من مخالف مناسک نیستم؛ بلکه برعکس، معتقدم باید مناسک را با توجه به کارکردهای واقعی‌شان تقویت کرد. اگر مناسک به اخلاق، ایمان و انسانیت بینجامند، کارکرد اصلی خود را یافته‌اند؛ اما اگر به تفرقه و دیگری‌سازی منجر شوند، باید در تعریف و اجرای آنها بازنگری کرد. جامعه ایرانی امروز مناسکی‌تر از گذشته نشده است؛ حتی برخی آیین‌های نوظهور بیشتر رنگ‌وبوی مصرفی و کالایی پیدا کرده‌اند. در مقابل، تاریخ ما، چه در دوره صفوی و چه قاجار، سرشار از مناسک پیچیده و پررنگ بوده است. پس راه درست این است که مناسک شیعی در ایران نه کنار گذاشته شوند و نه صرفاً به ابزار هویت‌سازی محدود بمانند؛ بلکه به‌سوی وحدت‌گرایی و ملت‌سازی هدایت شوند.

© 2025 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.