محمدامین مهدیزاده، پژوهشگر حوزه تحکیم خانواده، در یادداشتی برای اندیشکده رهیافت مطرح کرد؛
مؤلفههای سیاستگذاری خانواده در ایران
دولت، بهعنوان نهاد مدیریتی و سیاسی، مسئولیت تنظیم روابط اجتماعی، حفظ نظم، اجرای عدالت و تأمین رفاه عمومی را برعهده دارد. بنابراین، مداخلۀ دولت در حوزۀ خانواده باید بهصورت دقیق و با توجه به ویژگیهای این نهاد انجام شود.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری علوم انسانی مفتاح، محمدامین مهدیزاده پژوهشگر حوزه تحکیم خانواده در یادداشتی برای اندیشکده رهیافت مطرح کرد؛ خانواده نخستین و کوچکترین نهاد اجتماعی، در شکلگیری و تداوم حیات جوامع بشری همواره نقش محوری ایفا کرده است. این نهاد نهتنها کانون اصلی تربیت و جامعهپذیری افراد است، بلکه در جایگاه پایه و اساس ساختار اجتماعی بر فرهنگ، اقتصاد و سیاست جامعه تأثیر عمیقی دارد. از همین رو در دین اسلام، خانواده از جایگاهی ویژه برخوردار است. بااینحال در عصر مدرن، با ظهور تحولات فرهنگی، اقتصادی و سیاسی، خانواده با چالشهای متعددی روبهرو شده است. این چالشها شامل تغییراتی در نقشهای جنسیتی، افزایش سن ازدواج، کاهش نرخ باروری، گسترش طلاق و تأثیر فرهنگهای غیرمحلی میشود. از سوی دیگر، حاکمیت بهعنوان نهاد کلان سیاسی و مدیریتی، مسئولیت تنظیم روابط اجتماعی، حفظ نظم، اجرای عدالت و تأمین رفاه عمومی را برعهده دارد. در این میان، تعامل و همکاری میان خانواده و حاکمیت از موضوعات مهمی است که نیازمند بررسی عمیق و همهجانبه است؛ بهخصوص با توجه به تحولات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در عصر حاضر، این تعامل با چالشها و پرسشهای جدیدی مواجه شده است. درواقع پرسش اصلی این است که این دو نهاد چگونه باید با یکدیگر تعامل کنند؟ آیا حاکمیت حق دخالت در امور داخلی خانواده را دارد؟ حدود و ثغور این دخالت چیست؟ تمامی این سؤالات را میتوان در نحوۀ سیاستگذاری دولت در عرصۀ خانواده جای داد. بهصورت کلی مداخلۀ دولت عبارت است از فعالیت عمدی، برنامهریزیشده و هدفمند در سامانه یا فرایندی که از طریق قانونگذاری، مقرراتگذاری، ارائۀ خدمات و… صورت میگیرد. (مهاجری،1400: 31) که استفاده از هریک از این ابزار بسته به نوع موضوع و مسئله است. درواقع از یکسو نهاد خانواده بارزترین مصداق حریم خصوصی است و هم با توجه به آثار و کارکردهایی که دارد، در حوزۀ عمومی از نهادهای مؤثر بهشمار میرود. به همین دلیل نسبت خانواده و حاکمیت ابعاد گوناگونی دارد که در ذیل عنوان سیاستگذاری خانواده بحث میشود. در ذیل بحث سیاستگذاری خانواده از یکسو میتوان به نحوۀ تعامل خانواده و دولت پرداخت و از یکسو میتوان به آن بهعنوان برنامههای تلویحی و تصریحی نگاه کرد که میتوانند براساس مشاهدات، اطلاعات معتبر، پژوهشهای عینی و نیازسنجیها توسعه یابند که البته این فرایند شامل مطالعه و بررسی نیازها، اقتضائات و چالشهای خانواده است (زارعان، برزگر، 1402). درنتیجه، در سیاستگذاری خانواده، سیاستگذار پس از مشخصکردن نحوۀ تعامل خود با خانواده به طراحی و پیادهسازی راهبردها و اقداماتی با هدف حمایت از استحکام نهاد خانواده، پاسخگویی به نیازها و حل مشکلات مربوط به آن میپردازد. حال در این یادداشت به بیان برخی مؤلفههایی که بهصورت کلی در زمینۀ سیاستگذاری خانواده باید جالب توجه سیاستگذار قرار بگیرد، اشاره میکنیم و تلاش میشود در یادداشتهای بعدی به هریک از حیطهها بهصورت جداگانه پرداخته شود.