تنظیمات
اندازه فونت :
چاپ خبر
تصویر آیت‌الله مهدی هادوی تهرانی، استاد درس خارج حوزه علمیه، در حال تشریح اهداف برون‌مرزی مکتب سیاسی اسلام و مفهوم عرضه چهره عدالت‌گرای اسلام. آیت الله مهدی هادوی تهرانی، مجتهد و استاد دروس خارج حوزه علمیه، در سومین جلسه درس خارج «مکتب و نظام سیاسی اسلام» مطرح کرد؛ عرضه چهره عدالت‌گرای اسلام، هدف برون‌مرزی مکتب سیاسی اسلام آیت الله مهدی هادوی تهرانی: نظام سیاسی اسلامی باید برای ناظر بیرونی جلوه‌ای از اخلاق باشد. این مطلب با توجه به جمله معروف پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم قابل تبیین است؛ آنجا که فرمودند: «بُعِثتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الأخلاق»؛ من برانگیخته شدم تا مکارم اخلاق را به کمال برسانم. این جمله در کتاب «مصباح‌الشریعه» نقل شده است. در این کتاب، در بخشی مربوط به حلم چند جمله از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نقل شده که برخی از آن‌ها مربوط به حلم است و سپس این عبارت «بُعِثتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الأخلاق» نیز ذکر شده است. البته این کتاب سند ندارد؛ یعنی چنین نیست که این کتاب با سلسله سند مشخصی به معصوم برسد.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری علوم انسانی مفتاح، به نقل از پژوهشگاه فقه نظام، آیت الله مهدی هادوی تهرانی، مجتهد و استاد دروس خارج حوزه علمیه، در سومین جلسه درس خارج «مکتب و نظام سیاسی اسلام» که هشتم مهر ماه سال ۱۴۰۴ در مدرس علمیه گلپایگانی برگزار شد، عرضه چهره عدالت گرای اسلام در بُعد نمایش عملی را به عنوان یکی از اهداف مکتب سیاسی اسلام در بیرون از جامعه تبیین کرد که در ادامه به آن اشاره می شود. در اهداف مکتب سیاسی اسلام، نسبت به درون جامعه اسلامی، مواردی را ذکر کردیم. نسبت به بیرون جامعه اسلامی نیز مباحثی مانند تثبیت قدرت اسلام در جغرافیای سیاسی، وحدت امت اسلامی، استقلال و خودکفایی را بیان کردیم و به موضوع «عرضه چهره عدالت‌گرای اسلام» رسیدیم. گفتیم این موضوع دو بُعد دارد: یکی تبیین روشن مفاهیم و دیگری نمایش عملی در بُعد تبیین روشن مفاهیم، به مواردی مانند آموزش و آگاهی‌بخشی، گفت‌وگوی بینافرهنگی، استفاده از رسانه‌های مدرن، بهره‌گیری از پلتفرم‌های جهانی و در نهایت استفاده از زبان جهانی اشاره کردیم. اما بحث نمایش عملی: در این زمینه تأکید بر «حکومت اخلاقی» مطرح است. یعنی نظام سیاسی اسلامی باید برای ناظر بیرونی جلوه‌ای از اخلاق باشد. این مطلب با توجه به جمله معروف پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم قابل تبیین است؛ آنجا که فرمودند: «بُعِثتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الأخلاق»؛ من برانگیخته شدم تا مکارم اخلاق را به کمال برسانم. این جمله در کتاب «مصباح‌الشریعه» نقل شده است. در این کتاب، در بخشی مربوط به حلم چند جمله از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نقل شده که برخی از آن‌ها مربوط به حلم است و سپس این عبارت «بُعِثتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الأخلاق» نیز ذکر شده است. البته این کتاب سند ندارد؛ یعنی چنین نیست که این کتاب با سلسله سند مشخصی به معصوم برسد. همان‌طور که می‌دانید، کتاب‌های روایی یا باید متواتر باشند مانند «کافی»، «من لا یحضره الفقیه»، «تهذیب» و «استبصار» که در این صورت نیاز به سند ندارند، یا اگر جزء این‌ها نباشند باید دارای سند باشند؛ و در این آثارِ غیرمتواتر، اختلاف سندی بسیار است. روایت «بُعِثتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الأخلاق» در «مصباح‌الشریعه» آمده است، و مرحوم طبرسی نیز با الهام از همین روایت کتاب «مکارم‌الاخلاق» را نوشته است. همچنین مضمون این روایت در نقل دیگری آمده است که شیخ طوسی در «امالی» خود، آن را مسنداً روایت کرده است؛ یعنی همراه با سند ذکر شده است. شیخ طوسی رضوان‌الله‌علیه سند آن را مفصل بیان می کند: «أخبرنا جماعة عن أبی‌الفضل، قال: حدثنی أبو عبدالله جعفر بن محمد بن جعفر علوی حسنی، قال: حدثنی محمد بن علی بن الحسین بن زید بن علی، قال: حدثنا علی بن موسی الرضا، قال: حدثنی أبی عن أبیه عن جده عن أبیه عن جده عن علی بن أبی‌طالب صلوات‌الله‌علیه، قال: قال رسول‌الله ...» در این سند، اولین معصومی که در سلسله روایت قرار دارد، حضرت علی بن موسی‌الرضا علیه‌السلام است. پس از ایشان، راویان از اجدادشان نقل می‌کنند تا به پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله برسد. در این روایت، از پیامبر با این تعبیر نقل شده است که فرمودند: «علیکم بمکارم الأخلاق؛ یعنی بر شماست که ملتزم به مکارم اخلاق باشید، فإنّ الله عزوجل بعثنی بها؛ خداوند متعال مرا به‌وسیله مکارم اخلاق برانگیخت؛ بُعثتُ لمکارم الأخلاق ندارد.» احتمالاً عبارت اصلی همین بوده و تعبیرهای دیگر نقل به معناست. به‌هرحال، طبق این روایت، خداوند پیامبر را برای مکارم اخلاق مبعوث کرده و مطابق روایتی که پیش‌تر از «مصباح‌الشریعة» نقل کردیم، پیامبر برای تکمیل مکارم اخلاق برانگیخته شده است. بنابراین، تحقق مکارم اخلاق از آرمان‌های عمومی اسلام است، در همه زمینه‌ها، از جمله در حوزه سیاست. بر همین اساس، ما باید حکمرانی عادلانه را از طریق نشان دادن بُعد اخلاقی حکومت به جهان معرفی کنیم. البته مکارم اخلاق در این روایت معنا شده و این معنا در روایات متعددی تکرار شده است. حضرت در اینجا فرمودند: «وإنّ من مکارم الأخلاق أن یعفو الرجل عمّن ظلمه، و یعطی من حرمه، ویصل من قطعه، وأن یعود من لا یعوده» آنچه در این روایت به‌عنوان مکارم اخلاق معرفی شده، در حوزه روابط اجتماعی معنا می‌شود؛ و همان‌گونه که عرض کردم، این مضمون در روایات متعدد تکرار شده است. البته آن بخشِ صدر روایت که «بعثنی بها» را دارد، در روایات دیگر از ائمه علیهم‌السلام نیامده است. آن روایات سندهای متفاوتی دارند و برخی از آن‌ها بسیار معتبرند. اما مضمون مشترک است: اینکه «یعفو الرجل عمّن ظلمه»؛ انسان کسی را که به او ظلم کرده ببخشد. «ویعطی من حرمه»؛ کسی که هنگامی که ما نیازمند بودیم به ما چیزی نداد، حال که او نیازمند شده، ما به او ببخشیم. «ویصل من قطعه»؛ کسی که با ما قطع رابطه کرده، ما با او پیوند برقرار کنیم. «وأن یعود من لا یعود»؛ انسان به سراغ کسی برود که هیچ‌گاه به سمت او بازنمی‌گردد. جناب صدوق رضوان‌الله‌تعالی‌علیه در کتاب «معانی الأخبار» بابی دارد تحت عنوان «معنی مکارم الأخلاق» و روایات متعددی درباره معنای مکارم اخلاق آورده است. همین مضمون در آن‌ها تکرار شده؛ مثلاً از امام صادق علیه‌السلام سؤال می‌کند: «یا ابن رسول‌الله، أخبرنی بمکارم الأخلاق.» حضرت می‌فرمایند: « العفو عمن ظلمك، وصلة من قطعك، وإعطاء من حرمك، وقول الحق ولو على نفسك». این همان تعابیر روایت قبلی است: «العفو عمّن ظلمک» همان عبارت «أن یعفو الرجل عمّن ظلمه» است؛ تفاوت در تعبیر است. «صِلْ من قطعک» همان «وَیَصِلَ من قطعه» است؛ «وإعطاء من حرمك» همان «وَیُعطی من حرمه». «قُلِ الحقّ ولو علی نفسک» عبارتی است که در آن روایت قبلی نبود؛ یعنی انسان حق را بگوید ولو به ضررش باشد. البته این کار بسیار دشوار است. روایت دوم این باب نیز چنین است: جراح مدائنی می‌گوید امام صادق علیه‌السلام به من فرمودند: «ألا أُحدِّثُک بمکارم الأخلاق؟» آیا برایت از مکارم اخلاق بگویم؟ گفتم: بله، عرض کردم بفرمایید. حضرت فرمودند: «الصفح عن الناس»؛ یعنی از مردم بگذری. مقصود این است که اگر ظلمی به تو کردند، آن‌ها را ببخشی؛ که همان معنا در روایت قبلی نیز بود. سپس فرمودند: «ومواساةُ الرجلِ أخاه فی مالِه، وذِکرُ الله کثیراً.» این دیگر نکته تازه‌ای است. یعنی انسان با برادر دینی‌اش در مال خود شریک‌گونه رفتار کند؛ نزدیک‌ترین تعبیر فارسی آن این است که مال خودش را گویا مال برادرش بداند و در اختیار او بگذارد. شاید این تعبیر ناظر به همان عبارت «أعطِ من حرمک» در روایات قبلی باشد. اما در ادامه، نکته‌ای مطرح می‌شود که در روایات پیشین نبود: «ذکرالله کثیراً»؛ یعنی یاد خدا بسیار. البته مرحوم آقای بهاءالدینی رضوان‌الله‌علیه می‌فرمودند ذکر به معنای گفتن عبارات لفظی مانند «سبحان‌الله» و «لا إله إلا الله» نیست—گرچه ذکر لفظی اشکالی ندارد—اما مهم ذکر قلبی است؛ یعنی انسان به یاد خدا باشد و توجه دائمی به او داشته باشد. همان تعبیری که گاهی امام خمینی رضوان‌الله‌علیه می‌فرمودند: «عالم محضر خداست؛ در محضر خدا معصیت نکنید.» انسان اگر توجه به خدا داشته باشد، جهان را چنین می‌بیند که خداوند در همه جا حاضر است. باز روایت دیگری وجود دارد که سند بسیار خوبی دارد. عبدالله بن مسکان از امام صادق علیه‌السلام نقل می‌کند که حضرت فرمودند: «إنّ الله تبارک وتعالی خصّ رسول‌الله بمکارم الأخلاق»؛ خداوند تبارک و تعالی رسول خدا را به مکارم اخلاق اختصاص داد. سپس می‌فرمایند: «فامتَحِنوا أنفسکم»؛ خودتان را بیازمایید پیش از آنکه دیگری شما را قضاوت و داوری کند. «حاسِبوا أنفسَکم». اگر مکارم اخلاق در شما بود—«وإن کانت فیکم»—خدا را سپاس گویید: «فاحمدوا الله عزوجل» و از خدا طلب افزایش آن کنید: «وارغبوا إلیه فی زیادة منها» سپس حضرت مکارم اخلاق را برمی‌شمارند؛ ده مورد: اول یقین؛ یقین به خدا. دوم قناعت؛ اینکه انسان به آنچه دارد راضی باشد. همان روایاتی که می‌گویند: «الغنی فی القناعة». خطری که در حوزه اقتصادی وجود دارد و ما امروز در کشور شدیداً گرفتار آن هستیم این است که از فقر خطرناک‌تر، احساس فقر است. اگر کسی فقیر باشد اما احساس فقر نکند، چندان خطرناک نیست؛ اما هنگامی که انسان احساس فقر می‌کند، خطرناک می‌شود. قناعت نقطه مقابل همین حالت است؛ یعنی انسان احساس فقر نداشته باشد. در ادامه، در شمار مکارم اخلاق «صبر» ذکر شده است. معنای لغوی صبر، ظاهراً «تلخ» است و صبر ذاتاً تلخ است؛ چون صبر یعنی مواجهه با سختی. چه صبر بر بیماری باشد، چه صبر بر فقر، چه صبر بر مصیبت. چیزی هست که من در روایت ندیدم، اما به‌نظر من بسیار تلخ‌تر است: صبر بر جهل تا انسان به علم برسد. علم، صبر می‌خواهد؛ اگر کسی عجله داشته باشد، به علم نمی‌رسد. «إنّ الله مع الصابرین». این معیت، معیت خاص است؛ خدا با همه هست، اما برخی معیت‌ها ویژه است، یکی از آن‌ها همراهی با صابرین است. طلبه‌هایی که به نتیجه نمی‌رسند—اگر نگویم همه‌شان، بالای نود درصدشان—مشکلشان مشکل صبر است؛ صبر ندارند. این روایات می‌گویند پیامبر برای تکمیل مکارم اخلاق آمد، یا اساساً برای مکارم اخلاق برانگیخته شد. آن روایتِ امالی که پیش‌تر عرض کردم نیز دارد: «بعثنی بمکارم الأخلاق». بنابراین، نظام اسلامی باید چهره‌ای اخلاقی از خود به جهان بیرونِ اسلام نشان دهد. با همین چهره اخلاقی است که می‌تواند دیگران را با عدالت اسلامی و ارزش‌های اسلامی آشنا کند؛ یعنی نشان دهد که «ما حکومتی با این ویژگی‌ها هستیم».

© 2025 تمام حقوق این سایت برای پایگاه خبری مفتاح انسانی اسلامی محفوظ می باشد.