به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، محمد علی فائضی کارشناس مسائل فرهنگی در یادداشتی با محوریت «ابزارها و قواعد اجتماعی فقه برای تدبیر مسأله حجاب» که در رهیافت اندیشه منتشر شد نوشت؛
بیعملی در عرصه فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و تبلیغی و درعین حال، حدود دو دهه فعالیت گشت ارشاد و چهاردهه فعالیت کنترلی و نظارتی در موضوعات اخلاقی و پوشش، باعث شده در عموم جامعه و حتی جامعه علمی دانشگاهی تصور شود دین، شرع و فقه تنها دارای ابزارهای بگیروببند، مجازات، نظارت، کنترل، اجبار و الزام برای مدیریت فرهنگ و مسائل فرهنگی است. در یادداشت پیشین به بعضی زمینهها و قواعد ایجابی موجود در ادبیات دینی و فقهی اشاره شد. در ادامه تلاش میشود به مفاهیم و قواعدی دیگر که بنظر میرسد میتوان از آنان در مدیریت و تدبیر مسأله حجاب استفاده کرد، پرداخته شود.
«طبیعیسازی/ نمونهسازی» از طریق «اقامه سنت حسنه»
وقتی هدف به پا داشتن یک معروف باشد، یکی از نتیجهبخشترین اقدامات، ایجاد یک «سنّت» یا به بیان امروزی، «نمونه» برای آن است. این روش که فضا و فرهنگی میسازد که باعث میشود ارزشها و هنجارها بهصورت «طبیعی» میان افراد گسترش یابد، مورد توجه رسول خدا (ص) و اهل بیت (ع) نیز بوده است و در احادیث نیز به آن اشاره است؛ هرچند کمتر در فقه و بسیار کمتر، در حکمرانی ما به آن توجه میشود.
در حدیثی از امام صادق (ع) آمده است که «فضیل بن عیاض گوید از ایشان پرسیدم: آیا جهاد سنت است یا فریضه؟[۱] حضرت فرمود؟ جهاد چهار نوع است: دو جهاد فریضه هستند و یک جهاد سنت است که جز با فریضه انجام نمیشود، و یک جهاد هم فقط سنت است … جهادی که (فقط) سنت است، هر سنتی را بهپا دارد و در راه عمل به آن مبارزه و جهاد کند و برای رسانیدن آن به مردم و زندهکردن سنّت بجنگد، بدین ترتیب سعی و تلاش و کار برای انجام آنچه گفته شد، از باارزشترین کارها است؛ چرا که زندهشدن سنّت را درپی دارد. و رسول خدا (ص) فرمود: هرکس کار نیکى را آغاز کند و دیگران بدان عمل کنند، پاداش آن کار و پاداش تمام کسانى که تا روز قیامت آن کار را انجام دهند، بدون این که چیزى از پاداش آنها کاسته شود، براى او نیز خواهد بود» (حر عاملی، ۱۳۷۰، ج۱۵: ۲۴).
براساس روایات نیز، سنت، عملی است که باعث میشود دیگران نیز به آن عمل میکنند: «رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرموده:«و هر کس سنّت حقّ و درستى را پایهگذارى نماید، پاداش آن براى همه است، و اجر هر که عمل بدان کند نیز تا روز قیامت براى او خواهد بود، و هر که سنّتگذار باطلى باشد، بار گناه آن بر دوش خود اوست، و گناه هر که مرتکب آن شود نیز تا روز قیامت بر دوش او خواهد بود» (حر عاملی، ۱۳۷۰، ج ۶: ۱۷۴). جالب است که شیخ حر عاملی، فقیه بزرگ شیعه و صاحب کتاب وسائل الشیعه، بابی را با همین عنوان «اقامه سنت حسنه» گشوده و احادیثی مرتبط با این معنا را جمعآوری کرده؛ هرچند پس از او به این ایده و شمّ او کمتر توجه شده است.
همراهسازی مردم از طریق «بیعت»
برای بیعت در صدراسلام، انواع مختلفی ذکر شده که بسیاری از آنان یا مورد قبول فقهای شیعه نبوده یا ارتباط مستقیمی با غرض ما در اینجا ندارد. به صورت کلی، میتوان سه دسته بیعت را درنظر گرفت: ۱. بیعت بر اسلام ۲. بیعت در حکومت و خلافت ۳. بیعت بر تبعیت.
تاکید و نقطه تمرکز ما اما بر «بیعت بر تبعیت» است. در این نوع از بیعت، پیامبر خدا (ص) با مسلمانان، در باب یک مساله و موضوع خاص بیعت میکردند که نشان از اهمیت آن داشته است. این نوع بیعت، بیعت بر متابعت و فرمانبرداری از پیامبر بوده است و هدف از آن، پایبندی بر حکمی الهی بوده که از قبل نازل شده بوده است یا تعهد بر همراهی با پیامبر در جهاد یا جنگی بوده است.
انواع بیعت با پیامبر بر تبعیت
پیامبر در دوران نبوت و حکومت خود چندین بار از این نوع بیعت برای همراهی مومنان استفاده کرده است. بیعت عقبه اول یکی از این نوع بیعت است که در سال ۱۲ بعثت در موسم حج صورت گرفته است. این بیعت میان رسول خدا و ۱۲ تن از هفت خانواده دو قبیله اوس و خزرج بوده است. بیعت عقبه دوم نیز یک سال بعد، دوباره در موسم حج، هردو در محل عقبه (مکانی در میانه راه مکه و منا) انجام پذیرفته است. این بیعت ها مقدمه هجرت رسول خدا (ص) به یثرب (مدینه الرسول) شد. از دیگر بیعت های این نوع، بیعت مسلمانان با رسول خدا (ص) هنگام حرکت به سوی بدر بوده که مفاد آن متابعت از پیامبر در میدان جنگ تا آخرین قطره خون با او بوده است.
بیعت رضوان یا شجره نیز که در آیه ۱۰ سوره فتح از آن سخن رفته، نمونهای دیگر از این نوع بیعت بوده است که در ماجرای حدیبیّه صورت پذیرفت. وقتی کار سخت شد، پیامبر خدا(ص) مومنان در جنگ را جمع کرد و به آنان فرمود: «از شما بر مرگ بیعت میگیرم. نباید فرار کنید. باید آنقدر بجنگید تا پیروز و یا کشته شوید!». خداوند متعال نیز در آیه ۱۸ همان سوره، با اعلام رضایت الهی از آن بیعت، به مؤمنانِ بیعت کننده وعده پیروزی نزدیک داده شده است.
بیعت با زنان (بیعت النساء) نیز از دیگر بیعت های پیامبر خدا با مومنان بوده است که در سال هشتم هجرت اتفاق افتاده و آیه ۱۲ سوره ممتحنه به آن اشاره دارد که مفاد آن دوری از شرک، پرهیز از دزدی و فحشا، نکشتن فرزندان خود، نسبت ندادن اولاد دیگران به همسران خود و مخالفت نکردن با پیامبر(ص) در کارهای نیک بوده است.
اتقان کار، رشد و همراهسازی مردم بوسیله «مشورت» و «شورا»
امور جامعه اسلامی را به دو دسته تقسیم کرده اند: اوامر الهی و امرالناس. احکام الهی، آن دسته احکامی هستند که خداوند متعال از طریق وحی به پیامبر خود (ص) نازل میکند. دسته دیگر اموری هستند که درمورد آن ها وحی نازل نشده است. رسول خدا (ص) در بسیاری اوقات در این موارد با اصحاب و مومنین مشورت می کرد.
خداوند متعال در قرآن کریم پیامبر خویش را به مشورت با مسمانان امر میکند: «فبما رحمه من اللّه لنت لهم و لوکنت فظّاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولک فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوکل على اللّه» (آل عمران / ۵۹). مرحوم نائینی میگوید: «دلالت کلمه (فى الامر) که مفرد محلّى و مفید عموم اطلاقى است بر اینکه متعلق مشورت مقررّه در شریعت مطهّره کلیه امور سیاسیه است هم در غایت وضوح است و خروج احکام الهیه از این عموم از باب تخصص است نه تخصیص» (نائینی، ۱۳۹۳ : ۵۳).
خداوند متعال در هنگام بیان اوصاف برجسته مومنان، مشورت در کارها را از آن جمله برمیشمارد: «و الذین استجابوا لربّهم و اقاموا الصلوه و امرهم شورى بینهم» (شوری/ ۳۸). در روایات نیز برای جلوگیری از استبداد در رأی، جلوگیری از هلاکت و… امر به مشورت شده است. پیامبر خدا (ص) فرمود: «من اراد امراً فشاور فیه و قضى هدى لارشد الامور». على (ع) نیز میفرماید: «لارأى لمن انفرد به» و همچنین فرمود: «لاتستبد برأیک فمن استبد برأیه هلک».
اهداف مشورت
مشورت و ایجاد شورا علل، اهداف و فواید مختلف و متفاوتی برای فرد و جامعه اسلامی دارد. اولین نکته آن است که ۱) مشورت از خودمحوری، استبداد رأی، خودکامگی و انحصارطلبی دوری میکند که نه فقط برای تمامی افراد، که برای مسئولان و حاکمان ضروریتر است. ۲) به علت محدودیتهای معرفتی و تجربی افراد و مسئولان و حاکمان، مشورت استفاده از عقل و تجربه دیگران است تا به تصمیم و نتیجهای صحیحتر دست یافت. ۳) علاوه بر نتایج مثبت مشورت برای مسئولان و حاکمان، مشورت و شورا با مردم و مومنان، حق مردم برای مشارکت در تصمیمگیری تصمیمات اجتماعی است. ۴) رشد فکری و عقلی افراد در موارد تصمیم و دوراهیهای سخت نظری و عملی اتفاق می افتد. از آنجا که هدف جامعه اسلامی تربیت، رشد و بالندگی مومنان است، مشورت و واگذاری تصمیم به مردم به آزمون و خطا و رشد عقل و فکر آنان کمک میکند. ۵) اعتماد به حاکم و همراهی با او.
«اقامه حجاب و رفع بیحجابی» از طریق «امر به معروف و نهی از منکر»
امر به معروف و نهی از منکر شاید پُربسامدترین مفهوم در سیاستگذاری و کنترل مسأله حجاب بوده است؛ چه برای توضیح لزوم اقدام توسط مردم و چه برای تبیین چرایی مقابله حاکمیت با بدحجابی و بیحجابی. امر به معروف و نهی از منکر یعنی مردم را به کار نیک واداشتن و از کار زشت بازداشتن. در ادامه نکاتی ناظر به چیستی امر به معروف و نهی از منکر بیان میشود.
اصل در امر به معروف و نهی از منکر، غرض یعنی اقامه واجب و رفع منکر است
اصل هدف است؛ نه وسیله: امر به معروف و نهی از منکر واجب توصلی است[۲] درمقابل واجب تعبدی؛ و واجب کفایی است[۳] در مقابل عینی. واجب توصلی، واجبی است که قصد قربت در آن شرط نیست واجب کفایی، واجبی است که مقصود و غرض مولا، تحقق عمل است و با انجام آن توسط برخی مکلفین، تکلیف از دیگران برداشته میشود. شهیدثانی در شرح لمعه در باب امر به معروف و نهی از منکر میگوید: «وجوبهما (على الکفایه) فی أجود القولین، للآیه السابقه ولأن الغرض شرعا وقوع المعروف، وارتفاع المنکر من غیر اعتبار مباشر معین فإذا حصلا ارتفع وهو معنى الکفائی» (شهید ثانی، ۱۴۱۲ ه.ق، ج۲: ۴۰۹).
بنابراین، آنچه در نهی از منکر اصل است، غرض یعنی مبارزه و ازبین بردن منکرات است و لذا روش و کیفیت انجام آن برعهده عقل گذاشته شده است. به همین علت، منطق و تدبیر در کیفیت امر به معروف و نهی از منکر بسیار اساسی است. شهید مطهری میگوید: «در کار معروف و منکر باید تدابیر عملی اندیشید و باید دید چه طرز عملی مردم را نسبت به فلان کار نیک تشویق میکند و مردم را از فلان عمل زشت باز میدارد» (مطهری، ۱۳۸۸). شهید مطهری با ذکر مصداقی منظور از منطق و تدبیر در رفع منکر را توضیح میدهد و میگوید در آمریکا، زنها قمارباز شدند و صحبت و نصیحت تأثیری نداشت. بجای آن باشگاه تأسیس کردند، مساله حل شد! بنابراین، از نظر شهید مطهری، شکل و کیفیت رسیدن به غرض، یعنی مبارزه و رفع منکر را باید با عقل و تدبیر تشخیص داد. او ادامه میدهد: نماز تعبدی محض است «ولی امر به معروف و نهی از منکر از کارهایی است که ساختمان و کیفیت ترتیبی آن و اینکه در کجا مفید است و به چه شکل مفید است و موثر است و نتیجه میدهد، همه را شارع در اختیار عقل ما و فکر ما و منطق ما گذاشته است» (مطهری، ۱۳۸۸).
با این حال، مبتنی بر لسان ادله، فقها میگویند «امر» و «نهی» به معنای عرفی خود باید حفظ شود و وجود داشته باشد و بیان حکم شرعی یا بیان مفاسد منکر و اثرات واجب کفایت نمیکند؛ مگر اینکه مخاطب از آن امر و نهی بفهمد (امام خمینی، ۱۳۶۸، ج۱: ۴۴۰)[۴].
همانطور که در بخش «زمینه» گفته شد، بستر این فریضه در نظم اجتماعی ولایی است. شهید مطهری میگوید: «اساس امر به معروف و نهی از منکر نیکوکاری است. مگر ممکن است کسی بخواهد از خودگذشتگی کند و خود را در خدمت خلق خدا قرار دهد، بخواهد خودش خوب باشد و به مردم خوبی کند و آنگاه قدرتی بتواند جلو خوبی او یا خوبی کردن او را بگیرد؟» (مطهری، ۱۳۸۸).
باید به اهمیت امور واجب و حرام توجه کرد. به عنوان مثال اگر رفع منکری، مانند بیحجابی، متوقف باشد بر ارتکاب حرام یا ترک واجبی دیگر (مانند ولایت میان مؤمنان)، باید ملاحظه اهمیت را نمود (ر.ک: امام خمینی، ۱۳۶۸، ج۱: ۴۴۰) [۵].
این فریضه – یعنی امر به معروف و نهی از منکر – شروط بسیار دیگری نیز دارد که این متن کوتاه ظرفیت پرداختن به آنان را ندارد (ر.ک: امام خمینی، تحریرالوسیله).
«دعوت و مبارزه برای حجاب» از طریق «جهاد»
با اینکه تصور میشود «جهاد» به معنای دفاع از دین و وطن در مقابل دشمن است، در کتب فقهی این مسأله تحت عنوان «دفاع» در کتاب حدود بحث و بیان میشود. جهاد اما «بذل جان و مال و تلاش در برافراشتن کلمه اسلام و إقامه شعائر ایمان» است (نجفی جواهری، ۱۳۶۲، ج ۲۱: ۳) که هدف آن، «دعوت به اسلام» است (همان، ۱۸) که شامل جنگ و قتال با مشرکان و کافران نیز میشود. شیخ حر عاملی در کتاب وسائل الشیعه نیز، ذیل کتاب جهاد، بابی با عنوان «باب در کیفیت دعوت به اسلام» باز کرده و احادیثی را ذیل آن قرار داده است (ر.ک: وسائل الشیعه، ۱۳۷۰، ج ۱۵، کتاب جهاد). او همچنین ذیل کتاب امر به معروف و نهی از منکر نیز ابوابی با همین مضمون گشوده است: «باب استحباب الدعا الی الایمان و الاسلام مع رجاء القبول و عدم الخوف» و «باب تأکد استحباب دعاء الاهل الی ایمان مع الامکان» (ر.ک: حر عاملی، ۱۳۷۰، ج۶، کتاب امر به معروف و نهی از منکر).
در یکی از احادیث، آمده است: «سلیمان بن خالد گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: برای من خانوادهای است و آنان به سخن من گوش میدهند؛ آیا آنان را به این امر (ولایت) دعوت کنم؟ حضرت (ع) فرمود: بله. همانا خداوند در کتابش میفرماید: (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ[۶]) (حر عاملی، ۱۳۷۰، ج۶: ۱۸۹).
با این حال، مباحث آیت الله خامنهای در باب جهاد (خامنهای، ۱۳۹۶)، از نوآوریهایی متناسب با مقاصد این پژوهش و مباحث گفته شده برخوردار است. ایشان با محور قرار دادن «دعوه الی الاسلام» و «از بین بردن موانع پیشرفت اسلام» در جهاد، قتال و جنگ نظامی را تنها یکی از انواع جهاد میدانند که تولید و اعمال «قدرت» دربرابر دشمن ابزار آن محسوب میشود که عنصر اساسی جهاد است. برخلاف مشهور که جهاد را به جهاد ابتدایی و دفاعی تقسیم میکنند، ایشان معتقد است که این تقسیمبندی متعلق به فقهاء است، نه مستقیماً برگرفته از ادلهی شرعی؛ به همین دلیل ایشان مستند به ادلّه حیثیّات متعدّدی برای جهاد مطرح کرده و حدود ۶ تقسیمبندی جدید برای جهاد مطرح میکنند.
همچنین معنای «دشمن» نیز از دیگر نوآوریهای ایشان است که ایشان براساس ادله فقهی، نه «مشرکان و اهل کتاب و بغاه»، که «طاغوت مُحارب» را متعلّق جهاد میدانند که از این جهت، فرقی میان کافر و حتی مسلمان نیست. بنابراین، ممکن است حالتی پیش آید که نیاز باشد برعلیه مسلمانی، «جهاد» کرد. با این حال، ایشان با نگاهی کلان و اجتماعی، جهاد اصلی و حقیقی را با «حاکمیت کفر» میدانند نه افراد کافر. بنابراین، «مبارزه» عنوانی است که ایشان برای ترجمه جهاد بر میگزینند.
«دعوه الی الاسلام» اما صرفاً به معنای گفتن «مسلمان شوید» نیست؛ بلکه منظور تبلیغی فرهنگی است که دربرابر تهاجم فرهنگی دشمن که ممکن است سالیان متمادی نیز طول بکشد و تا آنجا باید پیش رود که اتمام حجت شود و إعذار ایجاد شود (ر.ک: کعبی، ۱۳۹۸). نکته مهم آن است که آنچه در اینجا مدنظر است، جهاد به معنای جهاد نظامی برای دعوت به اسلام که با نام «جهاد دعوت» مشهور است – ومیان فقها اختلافی است-، نیست؛ بلکه مطلق جهد و تلاش برای دعوت به اسلام از طرف مسلمانان و حاکمان اسلامی است که در احادیث و روایات بیان شده است.
«دعوت مردم (جهان) به حجاب» را نیز میتوان یکی از مصادیق این جهاد دانست. همچنین مقابله با طاغوت محارب، چه طاغوت خارجی و چه طاغوت داخلی و مسلمان علیه حجاب نیز از دیگر مصادیق جهاد در این موضوع است.
«مقاومت دربرابر دشمن» از طریق «دفاع»
دفاع، بابی است که ابواب مقابله با محاجم را مطرح میکند. سدههای گذشته دفاع را در بحثی ذیل حدود و تعیزات مطرح و به سه دسته تقسیم کردهاند: نفس و حریم و مال (محقق حلی، ۱۴۰۸، ج۴: ۱۷۶/ شهید اول، ۱۳۹۲: ۲۴۷)[۷]، امام خمینی (ره) اما در تحریرالوسیله، آن را ذیل باب جهاد آورده، دو دسته کلی کرده و دفاع از اساس اسلام را نیز به آن اضافه میکند: دفاع از اساس اسلام و قلمرو آن و دفاع از خود و مانند آن (خمینی، ۱۳۶۸، ج۱: ۴۶۱)[۸]. بحث از دفاع از نیز ناموس همیشه ذیل مبحث دفاع مطرح میشود.
همین باعث شده بحث امام در نگاهی کلان مطرح شود و مبارزه اسلام و مسلمانان و کفر و دشمنان، اعم از تهاجم نظامی یا سیاسی و اقتصادی درنظر گرفته شود. مثلا ایشان در چهارمین مسأله این بخش مینویسند: «اگر بر قلمرو اسلام از استیلاى سیاسى و اقتصادى که منجر به اسارت سیاسى و اقتصادى مسلمین و موهون شدن اسلام و مسلمین و ضعیف شدن آنها مىشود، ترس باشد، با وسیلههاى مشابه و مقاومتهاى منفى، دفاع واجب است؛ مانند نخریدن کالاهاى آنان و ترک استفاده از آن، و ترک رابطه و معامله با آنان به طور مطلق» (خمینی، ۱۳۶۸، ج۱: ۴۶۱).
همانطور که در بخش جهاد گفته شده، مبتنی بر تعریف و مبنای آیت الله خامنهای، این نوع از مقاومت و دفاع نیز ذیل عنوان «جهاد» تعریف خواهد شد.
مقاومت در مفهوم «جهاد کبیر»
بر این اساس، هنگامی که دشمن قصد استیلای سیاسی، اقتصادی [و فرهنگی اجتماعی] بر مسلمانان را داشته باشد، باید با «مقاومت منفی» در مقابل آنان دفاع کرد. بنابراین، اگر دشمن تلاش کند بر «ناموس» مسلمانان استیلای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی یابد، لازم است از ایشان «دفاع» کرد. تهاجم فرهنگی علیه حجاب میتواند از این دسته از تهاجمات باشد که بر مسلمانان واجب است دربرابر آن دفاع کنند. با اینکه جهاد متفاوت از دفاع بحث شده، اما دفاع، در میان فقها نیز، نوعی جهاد نیز دانسته شده و در تقسیمبندیهایی، نوعی از جهاد ذکر شده است (منتظری، ۱۴۱۵ق.، ج ۱ :۱۱۵)[۹]. این معنای از دفاع و جهاد، از آیه شریفه «فَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَجَاهِدْهُم بِهِ جِهَادًا کَبِیرًا»[۱۰] نیز به دست میآید. آیت الله خامنهای میگوید: ««فَلا تُطِعِ الکفِرینَ وَ جهِدهُم بِه»، یعنی «بعدم الاطاعه»؛ عدمالاطاعه یعنی آن مصدری که فعل از آن انشقاق پیدا [میکند] و مستتر در آن فعل است؛ فَلا تُطِعِ الکفِرینَ وَ جهِدهُم بِه، یعنی به این عدمالاطاعه، جِهادًا کَبیرًا؛ پس عدمالاطاعه شد جهاد کبیر» (۰۶/۰۳/۱۳۹۵).
منابع:
قرآن کریم.
نائینی، محمدحسین (۱۳۹۳). تنبیه الامه و تنزیه المله. تهران: بوستان کتاب
شهید ثانی، زینالدین بن علی (۱۴۱۲ ه.ق). الرَّوضَهُ البَهیَهُ فی شرح اللُّمعَهِ الدِّمِشقیَّه. قم: دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم.
منتظری، حسینعلی (۱۴۱۵ق). دراسات فی ولایه الفقیه و فقه الدوله الاسلامیه، قم: نشر تفکر.
منتظری، حسینعلی (۱۴۱۵ق). دراسات فی ولایه الفقیه و فقه الدوله الاسلامیه، قم: نشر تفکر.
کعبی، عباس (۱۳۹۸). نوآوریهای فقهی در جهاد اسلامی. در سایت khamenei.ir
محقق حلی، جعفر بن حسن (۱۴۰۸ ه.ق). شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام. قم: مؤسسه اسماعیلیان.
عاملی (شهید اول)، محمد بن مکی (۱۳۹۲). اللمعه الدشمقیه، قم: دارالفکر.
خامنهای، علی (۱۳۹۶). ثلاث رسائل فی الجهاد. تهران: انتشارات انقلاب اسلامی.
حر عاملی، محمد بن حسن (۱۳۷۰). وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه. قم: موسسه آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث
نجفی، محمدحسن (۱۳۶۲). جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام. قم: موسسه نشر اسلامی.
مطهری، مرتضی (۱۳۸۸). ده گفتار. تهران: صدرا.
[۱] به اعمالی که با دستور مستقیم خداوند واجب شدهاند، فریضه و آن چه را پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) واجب کردهاند، سنّت میگویند.
[۲] (مسأله ۱۳): لایعتبر فیهما قصد القربه والإخلاص، بل هما توصّلیان لقطع الفساد وإقامه الفرائض. نعم لو قصدها یؤجر علیهما (امام خمینی، ج۱، ۱۳۶۸: ۴۴۱).
[۳] وهما واجبان على الکفایه على رأى، إلا الأمر بالمندوب فإنه مندوب (علامه حلی، إرشاد الأذهان إلى أحکام الإیمان، ج۱: ۳۵۲)
[۴] (مسأله ۱۱): لایکفی فی سقوط الوجوب، بیان الحکم الشرعی أو بیان مفاسد ترک الواجب وفعل الحرام، إلّاأن یفهم منه عرفاً- ولو بالقرائن- الأمر أو النهی، أو حصل المقصود منهما، بل الظاهر کفایه فهم الطرف منه الأمر أو النهی لقرینه خاصّه؛ وإن لم یفهم العرف منه.
[۵] (مسأله ۹): لو توقّفت إقامه فریضه أو قلع منکر على ارتکاب محرّم أو ترک واجب، فالظاهر ملاحظه الأهمّیّه.
[۶] سوره تحریم / ۶
[۷] للإنسان أن یدفع عن نفسه و حریمه و ماله ما استطاع و یجب اعتماد الأسهل./ الدفاع عن النفس والمال والحریم بحسب القدره معتمدا على الاسهل
[۸] وهو على قسمین: أحدهما: الدفاع عن بیضه الإسلام وحوزته. ثانیهما: عن نفسه ونحوها. وأرادوا من الأول قتال المشرکین والکفار لدعائهم إلى الاسلام والتوحید والعداله. ومن الثانی قتال من دهم المسلمین منهم للدفاع عن حوزه الاسلام وأراضی المسلمین ونفوسهم وأعراضهم وأموالهم وثقافتهم.
[۹] الجهاد على قسمین: وقسم الفقهاء الجهاد إلى قسمین: الجهاد الابتدائی، والجهاد الدفاعی.
[۱۰] سوره فرقان / ۵۲
https://ihkn.ir/?p=38745
نظرات