به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی؛ در سلسله مباحثی با عنوان «اندیشههای راهبردی تهذیب و تربیت» موضوع «جمع سپاری و مردمیسازی تربیت» توسط حجت الاسلام والمسلمین عالم زاده نوری معاون تهذیب و تربیت حوزه های علمیه مطرح می شود.
وی در بخشهای گذشته از ادله و مبانی مردمیسازی تربیت به مواردی اشاره کرده است و در این بخش نیز این بحث را پیمیگیریم:
مردمیسازی تربیت عامل رشد مدیران و مربیان تربیتی
یکی از مهمترین پیامدها بلکه اهداف ثانویهی این رویه، کمک به تعالی و ارتقای مسئولان مدارس است. مردمی عمل کردن و کارسپاری با رویکرد راهبری، یکی از ممتازترین الگوهای تربیتی مدیران سازمانهاست. حتی در سطح خانواده، گرچه مادران و پدران گمان میکنند مشارکتدهی و مسئولیتبخشی به فرزندان بیشتر برای رشد و تربیت فرزندان است؛ اما میتوان ادعا کرد خود آنان پیش از فرزندانشان در مقام یک راهبر تربیتی رشد میکنند. اصولاً یکی از مهمترین موانع شکلگیری تربیت مسئولانه و درونزا، ضعف اولیا و مربیان در ایفای شأن یک «راهبر تربیتی» است که باید از یک مدیر تصدیگر و اقتدارگرا در جایگاه یک راهنما و راهبر تربیتی قرار گیرند. رهبر انقلاب در جمع کارگزاران نظام در بیانی ممتاز به این تلازم اشاره کردهاند: «امروز بهترین چیزی که ممکن است ما بتوانیم برای تصحیح اخلاق و رفتار و منش خودمان – یعنی مسئولان کشور – ملاک قرار دهیم، مردمسالاری دینی است».[۱]
بنابراین مسئولان باید از حیثت معرفتی توجیه شوند که کارسپاری به جوانان و راهبری تربیتی آنان گرچه آنان را به زحمت میاندازد و فکر و ذهنشان را مرتب درگیر میکند اما برای آنان سازنده است. طرح مردمیسازی تربیت، قبل از هر چیز محتاج تربیت مسئولانی است که باید ظرفیت روحی و تدبیر لازم برای کارسپاری به جوانان را به دست آورند.
آنچه در بند پیشین گفته شد بر این فرض بود که مدیر با تلاش و مجاهدت میتواند به تنهایی از پس مسئولیت تربیت برآید و کار همگان را انجام دهد؛ در حالی که امر تربیت و سازندگی انسان آن هم در تیراژ بالا، چنان حجیم و دشوار و پیچیده است که جز با استفاده از توان جمعی و به میدان آوردن ارادههای متراکم مردمی تحققپذیر نیست. باید همگان فراتر از موظفی رسمی و عنوان کارمندی به خدمت این کار بزرگ درآیند و هر کس گوشهای از این بار سنگین را بر دوش گیرد.[۲] مدیر باید بداند که این مسئولیت خطیر از وسع فردی او خارج است و با استفاده از امکانات فردی و حتی امکانات اداری رسمی نمیتواند از پس آن برآید.
درک این واقعیت مدیر را برآن میدارد که جبههای پدید آورد و بسیج عمومی بپا کند و برای این منظور به مردم خود (یعنی به طلاب) اعتماد کند. با ورود همگان به این کار بزرگ می تواند موجی سنگین یا سیلی خروشان از جمع قطرهها و ضرب افراد پدید آورد و کار بزرگ تربیت را سهل کرد؛ زیرا ظهور ارادهی عمومی و بسیج نیروهای مردمی همواره کارهای ناشدنی را شدنی ساخته است.[۳]
خصوصاً به این موضوع توجه کنیم که تهذیب و تربیت در لایههای پیدا و پنهان زندگی افراد سریان دارد و طلاب علوم اسلامی به جهت همراهی طولانی در نقش دوست، همبحث و همحجرهای و به جهت همسالی و مؤانست فراوان، بیشترین تأثیرگذاری و تأثیرپذیری را دارند. پس لازم است با هوشمندی از این ظرفیت ممتاز در کنار اساتید و مسئولان تهذیب استفاده شود.
ثمرهی این مشارکت و حرکت جمعی، پدید آوردن عزمهای بزرگ و انجام دادن کارهایی فراتر از توان فردی و به جریان انداختن تودهای از ارادههای انسانی و شبکه کردن انسانهاست. از باب نمونه کسی که به مستمندان کمک میکند هرقدر سخاوتمند و بذول باشد تنها به اندازه یک فرد کار کرده است؛ اما کسی که مؤسسهی خیریه تأسیس میکند و دهها فرد دیگر را به همکاری و همراهی میگیرد، نه یک فرد که یک جریان انسانی شده و یک تودهی اراده پدید آورده است.
مدیر و مسئول تهذیب مدرسه نیز باید تلاش کنند انسانها را به هم پیوند زنند و از فردیت و تنهایی درآورند. انسانها باید دور هم جمع شوند، گفتگو کنند و با یک هدف، یک جهت و یک اهتمام و اراده در یک تیم منسجم، انرژی متراکمی پدید آورند و بتوانند کارهای بزرگی را رقم زنند. وقتی انسانها تنها میشوند و در یک جریان گروهی قرار نمیگیرند کارها و خدمتشان کوچک و تنها به قدر وسع باقی خواهد ماند.
کسانی که مخلصانه و مجاهدانه در میدان فعالیت میکنند؛ اما توان خودشان را کافی میدانند و از پیوند و همکاری با دیگران احساس بینیازی میکنند معمولاً همت پایینی دارند؛ زیرا اگر قرار بود کاری بزرگ انجام دهند لاجرم وسع محدود و توان اندک خود را برای آن کافی نمیدیدند. کسی که واقعاً اراده کرده است یک بنای رفیع یا برج بلند بسازد طبعاً نمیتواند به تنهایی پای در صحنه گذارد و به سرعت درک میکند به تنهایی برای این کار کافی نیست و به پیوند با دیگران و به راهانداختن ارادههای دیگر نیاز دارد! علاوه بر این با مشارکت، اهتمام جمعی و تضارب آرا و نیز اشراف و نظارت همگانی، امکان اشتباه کاهش یافته و دقت در امور افزایش مییابد، همچنین سرعت و سهولت پدید میآید.
اساساً اراده خدای متعال به این حقیقت تعلق گرفته است که خود مردم در پیشبرد اهداف و تعالی فردی و اجتماعی نقشآفرینی داشته باشند؛ به همین جهت اقامهی اسلام که پروژهی بزرگ و طرح راهبردی خدای متعال است، با اقدام صرفاً رهبران دینی یا یکی دو نفر و یا حضور یکی دو گروه و یا حتی حرکت یکی دو نسل شکل نمیگیرد؛ بلکه کار بزرگی است که میبایست قرنها و نسلها در آن مشارکت داشته و آن را به سامان برسانند.
احساس مسئولیت و رسالت اجتماعی درمان ضعف هویت
یکی از راهبردیترین تدابیر برای حل ریشهای بحران بیانگیزگی و ضعف هویتی طلاب، تبدیل مدرسه به پایگاه رزم و سنگر جهاد تربیتی است؛ زیرا یکی از مهمترین عوامل بحران هویت، «عدم کارآمدی» یا «عدم احساس کارآمدی» است؛ بنابراین اگر طلاب به خودباوری در شناخت و حل مسائل اجتماعی و توانمندی در امور تربیتی برسند، احساس کرامت، فایدهمندی و اثرگذاری خواهند یافت و تا حد زیادی از بحران هویت رهایی مییابند. طلاب حوزههای علمیه با هدف شورآفرین بنا کردن پایگاهی تربیتی از مدرسهی خود دغدغهی تشکیل یک جامعهی کوچک تربیتی را مشق میکنند. تلاش و همبستگی فکری و عملی برای تحقق این هدف بزرگ، موجب تقویت «ولایت و اخوت» و «روح جمعی» در میان طلاب میشود؛ علاوه بر آنکه افزایش دلبستگی آنان به تعالی مدرسهی خود، شور و شوق تحصیلی طلاب را نیز ارتقا میبخشد و در نهایت، تعالی مدرسه به پایگاه تربیتی مقدمهای خواهد بود برای نقشآفرینی طلاب در جامعه و گامی است برای ورود به راهبرد «برونگرایی مدارس».
در این راهبرد به دنبال تحقق نقشآفرینی حداکثری و مسئولانهی عموم طلاب برای تبدیل مدرسه به کارگاه تربیتی و پایگاه تهذیبی هستیم تا علاوه بر تحول تربیتی در محیط مدرسه، طلاب نیز با مشق مسئولیت، مسئلهشناسی و نقشآفرینی، برای راهبری تربیتی ورزیده شوند و به ویرایش تربیتیِ محیط علمی و آموزشی مدرسه و خارج از آن بپردازند.[۴] این فعالیتها اگر هدایت شده باشد، هم انگیزهی طلبه را برای درسخواندن بالا میبرد، هم موجب رشد طلبه در امور اخلاقی و معنوی میشود و هم کارآمدی صنفی او را میافزاید.
نقشآفرینی عمومی و مردمی، مقتضای ولایت مؤمنان
قرآن کریم مؤمنان را ولیّ یکدیگر دانسته و در قالب اخوت اسلامی و ساختار امتی از آنان خواسته تا از این حق ولایت و پیوند اخوت در اصلاح و تعالی همدیگر استفاده کنند: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ».[۵] امر به معروف و نهی از منکر بیان دیگری از حضور و نظارت همگانی و مردمیسازی تربیت است و مؤمنان را نسبت به جامعه و محیط پیرامون خود، رسالتمند و غیور میسازد. جوشش درونی و احساس مسئولیت مؤمنان برای اصلاح جامعه لازمه این فریضه اسلامی و پیامد آن است.
این توصیف از اهل ایمان شامل طلاب جوان هم میشود و در زندگی طلبگی نیز این ولایت ایمانی باید وجود داشته باشد.
البته این تقریر از حرکت جمعی یک پیوند یا ولایت عرضی است که باید با پیوند طولی با ولیّ جامعه تکمیل شود. توضیح اینکه یک گروه از اجزای هماهنگ حول یک محور شکل میگیرد؛ بنابراین «محور هماهنگکننده» در هر حرکت جمعی ضامن هدایت، انسجام و عدم انحراف آن است. خود آن شخص محوری در کنار اشخاص دیگری که محور گروههای دیگرند، میبایست به عنوان اجزای یک مجموعهی شامل و بالاتر، حول یک محور هماهنگکننده به هماهنگی برسند تا خطر انحراف و اشتباه آنها به حداقل برسد، این هماهنگیها در یک سلسلهمراتب نهایتاً به ولیّ و امام جامعه به عنوان محور اصلی میرسد و از این طریق جریان ولایت در همه ارکان و اجزا جاری میگردد، این شبکه پیوسته از گروهها، یک جبهه یکپارچه منسجم را تشکیل میدهند که آماده بر عهده گرفتن رسالتهای بزرگ و حرکتهای تاریخی است: «وطَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّه، وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً لِلْفُرْقَه».[۶]
عزم جمعی مردم از قدرتی فوق قدرتهای شناخته شده در عالم طبیعت برخوردار است. امام راحل میفرمودند ارادهی مردم مظهر ارادهی الهی است.
«هر جایی که مسئولین کشور تواناییهای مردم را شناختند و به کار گرفتند، ما موفق شدیم. هر جایی که ناکامی هست، به خاطر این است که ما نتوانستیم حضور مردم را در آن عرصه تأمین کنیم».[۷] «از اوّل انقلاب تا امروز هر وقتی هر کاری را محوّل به مردم کردیم، آن کار پیش رفته است؛ هر کاری را انحصاری در اختیار مسئولان و رؤسا و مانند اینها قراردادیم، کار متوقّف مانده است. نمیگوییم حالا همیشه هم متوقّف مانده امّا غالباً یا متوقّف یا کُند [شده]؛ اگر متوقّف نمانده است، کُند پیش رفته است؛ اما کار دست مردم که افتاد، مردم کار را خوب پیش میبرند. این مخصوص ما هم نیست؛ این را هم عرض بکنم که این مخصوص ما ایرانیها نیست. در هر نقطهای اگر کار دست مردم قرار گرفت و مردم دارای هدف بودند- [نه] آدمهای بیهدف، آدمهای سرگردان در امور زندگی، گرفتار امور روزمرّهی شخصی، آنها نه – هر جور کاری، سختترین کارها، کارهای نظامی، کارهای امنیتی، دست مردم وقتی افتاد، صحنه وقتی در اختیار مردم قرار گرفت، پیش خواهد رفت…. مردم اینجورند؛ هرجا صحنه به مردم سپرده شد، انگیزههای مردمی، نیروهای متنوّع و متکثّر مردمی، کارها را پیش خواهد برد…. این یک قاعدهی کلّی است. در هر مسئلهای از مسائل خُرد و کلان کشور که ما حضور مردمی را داشتیم، این معجزه را مشاهده کردیم».[۸]
«معجزههای اجتماعی برخلاف معجزهی اژدها شدنِ عصای موسی است؛ چون آنطور معجزهها ربطی به ارادهی انسان ندارد؛ اما معجزههای اجتماعی بهطور مستقیم به ارادهی انسانها ارتباط پیدا میکند؛ «انّ اللَّه لا یغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم». هرگاه ملتی تصمیم بگیرد، اراده کند، اقدام کند، حرکت متناسب با هدفش را انجام دهد، آن وقت معجزهی اجتماعی اتفاق میافتد».[۹]
وظیفه الهی تمدنی و اجابت درخواست رهبری
در چهلمین سالگرد پیروزی نهضت امام خمینی، بیست و دوم بهمن ماه سال ۱۳۹۷ رهبر انقلاب حضرت آیتالله خامنهای بیانیهی گام دوم انقلاب را صادر کردند. در این پیام مهم به گذشته، حال و آیندهی انقلاب اشاره شده و مسیر رسیدن به آیندهی روشن تمدن اسلامی ترسیم گشته است. ۱. عظمت حادثه انقلاب، ۲. عظمت راه طی شده و کارکرد انقلاب تا به امروز، ۳. عظمت چشمانداز پیش رو و ۴. نقش نیروی جوان متعهد در این مسیرِ مبارک، مطالبی است که به ترتیب در این بیانیه آمده است.
اگر بخواهیم این پیام مفصّل را در یک جمله خلاصه کنیم و برای آن یک نمایهی محتوایی پدید آوریم به چنین عبارتی میرسیم: «دعوت از نسل جوان برای ورود به عرصهی مدیریت نظام و احساس مسئولیت نسبت به حل مسائل انقلاب»، «آماده کردن نسل جوان برای پذیرفتن مسئولیتهای بزرگ»، «گام دوم انقلاب در گرو مشارکت جوانان در خودسازی، جامعهسازی و تمدنسازی»، «جهاد تمدنی جوانان» یا «قیام جوانان برای ساخت ایران به عنوان جامعه اسلامی».[۱۰]
برای اینکه جوان بتواند امر رهبری را اطاعت کند و با احساس مسئولیت به میدان انقلاب آید، بیتردید باید آمادگیهایی داشته باشد.
- این آمادگیها چگونه ایجاد میشود و ما چه کاری برای این موضوع باید انجام دهیم؟
- به چه صورت نسل جوان را آماده کنیم تا بار مسئولیت اجتماعی را به دوش بکشد؟
- آیا جوان امروز برای این امر آماده است؟
- آیا جوان درک درستی از این تکلیف تاریخی دارد؟
- آیا دانش، توان و مهارت آن را دارد؟
- چه کنیم که هم درک آن را پیدا کند و هم توانش را بیابد؟
رهبر معظم انقلاب در دیدار دانشجویی (اول خرداد ۹۸)، پس از تبیین ماهیت بیانیه (ترسیم کلّی از گذشته و حال و آیندهی انقلاب و نقش نیروی جوان متعهّد) فرایند ورود جوانان به این حرکت عمومی را توضیح دادهاند. ایشان در این باره فرمودند اگر جوان میخواهد در این حرکت عمومی به شکل معقول و منضبط حضور داشته باشد؛ اولاً به شناخت درست از صحنه و ثانیاً به جهتگیری مشخص به سمت جامعه و تمدن اسلامی و ثالثا به عامل امیدبخش (توجه به ظرفیتهای خود و فرسودگی جبهه مقابل) نیاز دارد.
رهبر انقلاب در ادامه، راهکاری را برای آمادهسازی نسل جوان و به قول خود ایشان: «کارهایی که میتواند نسل جوان را در نقش و شأنِ محور بودنِ حرکت عمومی جامعه کمک کند و ظرفیّت لازم را به آنها بدهد» بیان میکنند. راهکار ایشان این است که جوان برای آمادگی نسبت به پذیرش مسئولیت سنگین انقلاب باید در «قالب گروهی» (کارگروه) با «دغدغهی انقلابی» و «ناظر به افق تمدن اسلامی» فعالیت کند و گوشهای از بار انقلاب را بردارد. تا جوان مشق فعالیت اجتماعی نداشته باشد آمادهی فعالیت اجتماعی نمیشود. تا جوان تمرین کنشگری نکرده باشد امکان حضور اجتماعی موفق ندارد و تا کسی در زمین خاکی محل بازی نکرده باشد شایستگی حضور در تیم ملی را ندارد.
برای ایجاد این فضا و تقویت آن، باید بسترهایی طرّاحی کنیم تا برای جوان مؤمن انقلابی، فرصت نقشآفرینیهایی ولو جزیی فراهم شود تا او خود را برای عرصههای برتر محک بزند و طی فرایندی تدریجی، آماده خدمتهای بزرگتر گردد؛ چرا که نمیتوان جوان را بیمقدّمه و یکباره در مسئولیتهای سنگین و خدمات بزرگتر وارد کرد.
سپردن بخشی از کارها به جوانان و باز کردن عرصههایی برای کنشگری ایشان نوید دهندهی نتایج خوبی در عرصه ورود نسل جوان متعهّد به خدمتهای بزرگتر است.
نمونههایی از کارهایی که میتواند نسل جوان را در نقش و شأنِ محور بودنِ حرکت عمومی جامعه کمک کند و ظرفیّت لازم را به آنها بدهد…. یکی تشکیل کارگروههای فرهنگی است؛… یک کار دیگر، تشکیل گروههای فعّالیت سیاسی [است]؛… سوم تشکیل میزگردها و کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاهها که بنده مکرّر این را تکرار کردهام و تأکید کردهام… یک راهکار دیگر تشکیل گروههای نهضتی در ارتباط با مسائل بینالملل و مسائل جهان [است]…. یک راهکار دیگر تشکیل گروههای علمی و همکاری با مراکز علمی [است]. یک راهکار دیگر همکاری با شرکتهای دانشبنیان و کار اقتصادی [است]. یک راهکار بسیار مهم دیگر کارهای خدماتی [است؛ یعنی] همین کارهای گروههای جهادی که میروند به این مناطق مختلف که یکی از بهترین کارهای دانشجویی است؛… [راهکار دیگر] فعّالیّتهای اطلاعاتی مردمی [است]… و کارهای اجتماعی. ببینید، الان در این فهرستی که من گفتم تا حالا هفت هشت تا، ده دوازده تا راهکار شده؛ از این قبیل پنجاه تا راهکار میشود پیدا کرد..؛ اما بایستی هدایت بشوند، باید برنامهریزی بشود. همهی این کارها باید به وسیلهی جوانها برنامهریزی بشود؛ البته همهی اینها هم بایستی با الهامگیری از آن جهتگیری کلّی که عرض کردم [یعنی] در جهتِ رسیدن به جامعهی اسلامی و تمدّن اسلامی است. در همهی این کارها، آن برنامهریزان، آن مراکز برنامهریزی و هدایت -که گفتیم حلقههای میانی باید آن را انجام بدهند- باید به آن جهتگیری توجّه داشته باشند.
در نهایت فرمودهاند:«نتیجهی اینها چه میشود؟ اینجا من این جور یادداشت کردهام که سرانجام [اینها]، کشاندن نسل جوان متعهّد به عرصهی مدیریّت کشور [است]، که یکی از دوستان گِله میکردند که جوانها را به عرصهی مدیریّت راه نمیدهند. خب چه جوری وارد عرصهی مدیریّت میشوند؟ ورود در عرصهی مدیریّت برای نسل جوان از این راهها اتّفاق میافتد و طبعاً اگر نسل جوان وارد عرصهی مدیریّت شد، و مدیران ارشد نظام از جملهی جوانهای متعهّد [شدند]… آن وقت آن حرکت عمومی کشور طبعاً استمرار پیدا میکند، سرعت پیدا میکند و انجام میگیرد».
نتیجهای که رهبر انقلاب فرمودهاند (کشاندن نسل جوان متعهّد به عرصهی مدیریّت کشور) بسیار مهم است؛ زیرا دست یافتن به این نتیجه، معیار درست بودن فعالیت ما و محک ارزیابی این تلاشها خواهد بود. اگر این نتیجه حاصل شود معلوم است که راه را درست رفتهایم و آنچه مطلوب رهبری است محقق گشته است و اگر هزار فعالیت مفید انجام دهیم و به این نتیجه دست نیابیم آب در هاون کوبیدهایم.
گام دوم انقلاب اسلامی، گام حضور مردم خصوصاً جوانان به عرصهی مسئولیت اجتماعی و گامی برای خودسازی، دیگرسازی، جامعهسازی و تمدنسازی است و بنابراین باید به حضور جوانان در آن اهتمام ورزید. از آنجا که اصلیترین هدف و مطالبهی رهبر حکیم انقلاب در بیانهی گام دوم انقلاب، «زمینهسازی برای پذیرش مسئولیت و نقشآفرینی جوانان برای پیشرانی حرکت عمومی جامعه به سمت آرمانهای انقلاب» است راهبرد مردمیسازی میتواند بستر لازم برای تمرین نقشآفرینی تربیتی طلاب جوان در مدارس خصوصاً در راستای توصیهی دوم بیانیه یعنی اخلاق و معنویت را فراهم آورد.
بنابراین ماهیت بیانهی گام دوم، حرکتآفرینی و جریانسازی است؛ یعنی به جریان انداختن ارادههای عمومی و فعالسازی عزم جوانان و صیرورتبخشی و پویاسازی آنان برای پاسداری از انقلاب و نصرت دین خدا؛ یعنی دعوت آنان به حضور و مساهمت در مسائل اسلام و نظام اسلامی. این بیانیه شبیه اولین پیام سیاسی امام راحل که با آیهی شریف «قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَه أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنی وَ فُرادی»[۱۱] آغاز میشد، از مقولهی توصیه به قیام و اقدام و عمل و جهاد و حرکت و پویایی است و جوان را در مسیر اقامهی دین راه میاندازد و تلاش دارد از جوان یک عنصر دردمند، پردغدغه، حاضر در میدان، دستاندرکار، صحنهگردان، نقشآفرین، اثربخش، متعهد، رسالتمند و مسئول برای دین و نظام دینی بسازد؛ جوانی که نسبت به تحقق و اقامهی دین در جانها و جوامع انسانی، التزام و اهتمام دارد.
به این ترتیب مقیاس تهذیب و تربیت تغییر خواهد کرد و سطح تربیت از تربیت فردی و یکطرفه به تربیت جمعی و تعاملی ارتقا خواهد یافت؛ زیرا بر اساس گمانههای برخاسته از معارف اسلامی، دست خدا با «جماعت» است و بسیاری از روابط اثرگذار و سازندهی تربیتی در میان جماعت شکل میگیرد و مصداقی از «تَعاوَنوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی»[۱۲] میگردد.
رهبر انقلاب در بیانیهی گام دوم «عنصر ارادهی ملی» را روح و جانمایهی «پیشرفت همهجانبه و حقیقی» معرفی میکنند که انقلاب آن را در «کانون مدیریت کشور» قرار داد و سپس مبتنی بر آن جوانان را میداندار اصلی حوادث انقلاب ساخت و در نتیجه روح خودباوری را از این طریق به همگان منتقل کرد. شاهد آن نیز توفیقات بیشمار جوان انقلابی است که در میدان دفاع مقدس و جهاد علمی برای کشور رقم زده است. به همین ملاک جوانباوری مسئولان حوزه و اعتماد به عنصر ارادهی جوان، شرط تحول و پیشرفت حقیقی و همهجانبهی حوزه است و تحول تهذیبی و تربیتی نیز از این قاعده مستثنی نیست.[۱۳]
[۱] رهبر معظم انقلاب: ۱۲/۹/۱۳۷۹.
[۲] به تعبیر امام راحل: «باید هر جوانی یک نیرو باشد برای دفاع از اسلام» (صحیفهی امام، ج۱۹، ص۲۲۰).
[۳] مدل پیشنهادی امام راحل برای حل مسائل انقلاب همین حضور مردمی بود. این تجربه در اصل انقلاب اسلامی و در دوران جنگ تحمیلی به کار گرفته شد. حضرت امام مشکل جنگ را تنها با متولیان رسمی (ارتش و سپاه) نمیتوانست حل کند؛ به همین جهت نیروی مردمی را بسیج کرد. برای سازندگی کشور نیز مشارکت تودهی مردم را لازم دانست و جهاد سازندگی را پدید آورد.
تکنیک موثر در این مدل استفاده کردن از نیروهای خرد در تیراژ انبوه است. شبیه جمعکردن پولهای خرد برای ساختن یک مسجد. با استفاده از این مدل انجمن اولیا و مربیان در مدارس، نظام معتمدان و کنشگران محلی، شوراهای محل، و نظام سنتی کدخدامنشی در روستاها به نحو بسیار کارآمدی به جای نظامات دولتی یا در کنار آنها کار کردهاند. در این مدل از تکلف نهادسازیهای رسمی پرهیز شده و ساختار چالاک بالندهای برای راهبری جریانات اجتماعی شکل میگیرد.
امام راحل در وصیتنامه نوشتهاند: « از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه برخلاف مسیر ملت و کشور اسلامی و مخالف با حیثیت جمهوری اسلامی است به طور قاطع اگر جلوگیری نشود، همه مسئول میباشند و مردم و جوانان حزباللهی اگر برخورد به یکی از امور مذکور نمودند به دستگاههای مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهی کردند، خودشان مکلف به جلوگیری هستند». منطق حرکت آتش به اختیار، در بیان رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنهای دقیقاً همین است.
[۴] یکی از ویژگیهای طلبه مطلوب، صفت کارآفرینی است. «طلبهی کارآفرین» طلبهای است که در عالم طلبگی کاری ابداع کند؛ همان گونه که کشاورز کارآفرین در عرصهی کشاورزی و دامدار کارآفرین در زمینهی دامداری کاری میآفریند.
[۵] سوره توبه، آیه ۷۱.
[۶] طبرسی؛ الاحتجاج، ج۱، ص۹۹.
[۷]. رهبر معظم انقلاب، ۲۰/ ۷/ ۱۳۹۰.
[۸]. رهبر معظم انقلاب، ۲۹/ ۱۱/ ۱۳۹۳.
[۹] رهبر انقلاب فرمودهاند: «چه کارکنیم که خدا ما را یاری کند؟ این یک مسئله است. چه کار کنیم که نصرت خدا شامل حال ما بشود؟ این را هم خود قرآن به ما گفته: «ان تنصروا اللَّه ینصرکم»، «ولینصرنّاللَّه من ینصره»؛ شما خدا را نصرت کنید، دین خدا را نصرت کنید، برای خدا قیام کنید، خدا شما را نصرت خواهد کرد. هر جا ملتها برای دین خدا قیام کردند، نیروشان را آوردند وسط صحنه، خدای متعال آنها را نصرت کرد. و وقتی خدا آنها را نصرت کرد، دیگر هیچ کس نتوانست بر آنها غلبه پیدا کند» (رهبر معظم انقلاب: ۱۴/ ۴/ ۱۳۹۰).
این نگاه رفیع متأثر از رفعت مقام مردم در نگاه حضرت امام بود که به همه ما آموخت و امروز به شایستگی شاگرد ایشان آن را با اعتقاد راسخ تبیین و حراست میکنند. امام در یک کلام مردم را رهبر خود میخواند و جدایی مردم از سیاست را خطرناکتر از جدایی دین از سیاست میدانست: «خمینی دست یکایک شما مردم را میبوسد و به یکایک شما احترام میگذارد و یکایک شما را رهبر خودش میداند» (صحیفهی امام، ج۱۴، ص۴۷۴).
[۱۰] معمولاً گمان میشود «بیانهی گام دوم انقلاب» خطاب به ملت ایران صادر شده است. این تصور، گمان درستی نیست و همان گونه که در متن بیانیه به صراحت آمده است مخاطب این متن اولاً جواناناند نه همهی ملت ایران؛ گرچه در مرحلهی بعد همهی ملت ایران مخاطباند. رهبر انقلاب فرمودهاند: «اینک در آغاز فصل جدیدی از زندگی جمهوری اسلامی، این بندهی ناچیز مایلم با جوانان عزیزم، نسلی که پا به میدان عمل میگذارد تا بخش دیگری از جهاد بزرگ برای ساختن ایران اسلامی بزرگ را آغاز کند، سخن بگویم».
در جای دیگری نیز آوردهاند: «جوانان عزیز! اینها بخشی محدود از سرفصلهای عمده در سرگذشت چهلسالهی انقلاب اسلامی است؛ انقلاب عظیم و پایدار و درخشانی که شما به توفیق الهی باید گام بزرگ دوّم را در پیشبرد آن بردارید». فرازهای دیگری از این بیانیه نیز خطاب صریح رهبری به جوانان را نشان میدهد.
البته و بدون شک همهی ملت ایران و همهی غیرجوانان وظیفه دارند که برای تحقق بیانیه اقدام کنند؛ ولی کاری که آنان باید انجام دهند این است که مخاطبان اصلی بیانیه یعنی جوانان، هم بیانیه را بفهمند و هم زمینهی لازم برای تحقق آن را داشته باشند. اگر بخواهیم این بیانیه را محقق کنیم باید راه را باز کنیم و جوان را آماده و مجهز سازیم تا وظایف مورد نظر رهبری را به خوبی بر دوش گیرد و ساختار را به گونهای همراه کنیم که این مهم انجام شود. باید کاری کنیم که جوان، خود را مسافر قطار انقلاب نداند؛ بلکه نسبت به نیازهای انقلاب احساس مسئولیت کند و خود را متعهد بداند.
خلاصه اینکه رهبری معظم، نسل جوان را برای پذیرش بار سنگین مسئولیتهای انقلاب فرامیخواند. به نسلی که انقلاب را پدید آورده، «خسته نباشید» میگوید و به نسل جوان فرمان آمادگی میدهد؛ یعنی نسل اول، در یک حرکت امدادی تاریخی، باید بار مسئولیت انقلاب را به نسل بعد انتقال دهد. این، سخن اصلی و روح محتوای بیانیه است که ساختار محتوا و آرایش موضوعات آن را فاش میسازد. به این صورت که راهبر امت، در مقام انتقال این مسئولیت عظیم برای جوان تبیین میکنند که:
- حقیقت و ماهیت این انقلاب چه بود و ما چه چیزی را به او تحویل میدهیم؟
- در طول این مدت تا کدام نقطه آمدهایم؟
- از اینجا به بعد، چه مسیری پیش رو داریم؟
- چگونه باید این مسیر را ادامه داد و پیمود؟
ابتدای بیانیه که ماهیت انقلاب اسلامی بیان شده است پاسخ سؤال اول است. سؤال دوم (تا کجا آمدهایم؟) در بخش دستاوردهای انقلاب ذکر شده است.
«کجا باید برویم؟» همان بحث تمدن اسلامی است و «چگونه باید برویم؟» همان محورهای هفتگانه که در انتهای پیام ارایه شده است. و بدین ترتیب یک بستهی هوشمندانه، ناظر به آن هدف محوری طرح شده است.
اشتباه کمابیش رایج در فهم مفاد این بیاینه جزیینگری است؛ یعنی از آنجا که این متن از مفاهیم درخشان، ارزشمند و کلیدی مشحون است روح کلی و مقصود اصلی آن مورد توجه واقع نمیشود. اگر به این رشته انسجام توجه نکنیم و فهم ما از این متن، در حد مجموعهای پراکنده از مفاهیم بنیادین انقلاب باشد، مقصود رهبری را متوجه نشدهایم، و آنچه انجام میدهیم بیشتر در اندازهی خدماتی جزیی است؛ اما اگر مقصود اصلی و دالّ مرکزی بیانیه را تشخیص داده باشیم، همهی این مفاهیم جزیی را ذیل آن روح حاکم، خوشه و زنجیره میکنیم.
[۱۱] سوره سبأ، آیه ۴۶.
[۱۲] سوره مائده، آیه ۲.
[۱۳] رهبر انقلاب فرمودند: «ما بحمدالله دارای قدرتیم و به توفیق الهی قویتر هم خواهیم شد؛ البته قدرت فقط قدرت نظامی نیست؛ قدرت، قدرت نظامی نیست؛ اقتصاد کشور باید قوی شود، وابستگی به نفت بایستی تمام بشود، نجات پیدا کنیم از وابستگی اقتصادمان به نفت؛ جهش علمی و فنّاوری باید ادامه پیدا کند؛ پشتوانهی همهی اینها هم حضور مردم عزیزمان در صحنه است.»؛ «برادران عزیز، خواهران عزیز، ملّت عزیز ایران! حضور ملّت ایران مهمترین عامل اقتدار است و این حضور در جاهای متعدّدی است» (۲۷/ ۱۰/ ۱۳۹۸).
https://ihkn.ir/?p=28548
نظرات