به گزارش خبرنگار پایگاه خبری علوم انسانی مفتاح، آیتالله عباس کعبی، عضو مجلس خبرگان رهبری، چهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۴۰۴ در جمع مدیران مدارس حوزههای علمیه خوزستان به موضوع «دین وتمدن وانقلاب اسلامی؛ فرصت ها وتهدیدها وافق های تمدنی» با نگاهی تطبیقی به ادوار مواجهه تمدنی اسلام وجاهلیت صدر اسلام وجاهلیت پیچیده غربی پرداخت که مشروح صحبتهای ایشان به شرح زیر است:
اسلام دینی تمدنساز است
دین اسلام، دینی تمدنساز است. نقشه راه این تمدن، قرآن کریم، سنت پیامبر اکرم (ص) و سیره امیرالمؤمنین و اهلبیت (ع) است. مفاهیم کلانی همچون توحید، عدالت، کرامت انسان، علم و دانش، رحمت و مودت، جهاد، ایثار و فداکاری، عقلانیت و معنویت، اخلاق، کار و تلاش، زهد و قناعت و بسیاری مفاهیم دیگر، همگی قابلیت تمدنسازی دارند. این مفاهیم در عرصههای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و امنیتی قابل بسطاند و میتوان ساعتها در مورد هر یک بحث کرد.
اسلام دینی فردی و صرفاً مناسکی نیست، بلکه دینی است که کنشگری در همه عرصههای زندگی را مطرح میکند و ارمغان آن یک تمدن است؛ تمدنی که پیامبر اکرم (ص) در برابر تمدن جاهلی مطرح کرد و چهار ساحت آن را دگرگون ساخت:
۱. نظام معرفتی جاهلیت که مبتنی بر جهل و گمان بود و قرآن از آن به «جاهلیت» تعبیر کرد.
۲. نظام اخلاقی جاهلیت که بر خودنمایی و غرور استوار بود.
۳. نظام اجتماعی جاهلیت که بر تعصب و حمیت جاهلی بنا شده بود.
۴. نظام سیاسی جاهلیت که قرآن از آن به «حکم جاهلیت» تعبیر میکند.
اسلام این چهار نظام را متحول ساخت:
-
نظام معرفتی مبتنی بر علم و یقین؛
-
نظام اخلاقی مبتنی بر بندگی خدا و تقوا؛
-
نظام اجتماعی مبتنی بر برادری و اخوت؛
-
و نظام سیاسی مبتنی بر ولایت الهی.
بنابراین، اسلام دینی تمدنساز است. تمدن اسلامی از نظر ساختاری بر سه ضلع استوار است:
۱. نظریه تمدنی برگرفته از قرآن و سنت و مبانی دین، که جمع میان دوگانههایی چون علم و ایمان، عقلانیت و معنویت، عدالت و پیشرفت، اسلامیت و حضور مردم، محبت و رحمت و اقتدار است.
۲. بهرهگیری از علوم، فنون و تجارب بشری و رساندن آنها به قله پیشرفت.
۳. مقاومت و بازدارندگی دفاعی، امنیتی و نظامی؛ زیرا اگر نظریه و دانش باشد اما اقتدار نظامی وجود نداشته باشد، تمدن حذف خواهد شد.
تمدن اسلامی بر اساس این سه ضلع تثبیت شد؛ هم نظریهای که از وحی برمیخیزد، هم علم و دانش که قرآن کریم بر ارزش آن تأکید میکند، و هم مقاومت و اقتدار.
انقلاب اسلامی در عصر ما، بازتولید همین نگاه تمدنی به اسلام است؛ بر پایه اجتهاد اصیل متناسب با زمان و مکان و دیدگاه ویژه بنیانگذار جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی (ره)، که سپس در اندیشههای تابناک رهبر معظم انقلاب ادامه یافت.
مراحل مقابله جاهلیت با اسلام
در مقابل این حرکت تمدنی، جاهلیت آن زمان چند موضع و مراحل مختلفی را پشت سر گذاشتند. مرحله اول را میتوان “هضم تمدنی” نامید؛ یعنی تلاش برای حفظ ظاهر و ذوب کردن زیربنای اسلام در دل جاهلیت. در آن زمان، جاهلیها میخواستند اسلام را از زیربنای فرهنگی خود حذف کنند.
مرحله دوم “مهار تمدنی” است؛ جاهیلیت سعی داشت اسلام را کنترل و محدود کنند و پیشنهاد سازش را مطرح کردند. مقاومت پیامبر (ص) و یارانش باعث شد که نتوانند اسلام را مهار کنند. به پیامبر پیشنهاد میدادند که برخی آموزهها را کنار بگذارد، اما ایشان با صلابت فرمودند: «اگر خورشید را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهند، هرگز دست از این راه برنمیدارم مگر آنکه این امر الهی محقق شود یا جانم گرفته شود.» همین مقاومت پیامبر و یاران، با وجود سختیها و شکنجهها و هجرتها، موجب تداوم اسلام شد.
مرحله سوم را میتوان «حذف تمدنی» نامید؛ یعنی جبهه جاهلیت کمر بست تا اسلام را نابود کند. به تعبیر خودشان تصمیم گرفتند اسلام را دفن کنند. جنگهای تمامعیار علیه اسلام آغاز شد؛ از بدر تا احد، از احزاب تا دیگر غزوات. اما به لطف خداوند و در پرتو ایمان راسخ پیامبر، رهبری الهی ایشان، یاران شجاع و جانبرکف که در رأس آنان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) قرار داشت، و نیز حضور مردم، اتحاد، مقاومت، صبر، ایثار و شهادتطلبی، اسلام از این مرحله هم عبور کرد و دشمن نتوانست آن را حذف کند.
پس از آن، حرکت تمدنی اسلام وارد مرحله چهارم شد که میتوان آن را «رقابت تمدنی» نامید. در این مرحله، مسئله صلح حدیبیه پیش آمد؛ جایی که پیامبر از موضع اقتدار و پایاپای با دشمن به مذاکره نشست. صلح حدیبیه مقدمه یک فتح بزرگ تمدنی بود و آن، فتح مکه.
بدینترتیب، مراحل مختلفی طی شد: هضم تمدنی، مهار تمدنی، حذف تمدنی، و سپس رقابت تمدنی که در نقطه عطف صلح حدیبیه به اوج رسید و نهایتاً به مرحله پنجم یعنی «فتح تمدنی» منجر شد. فتح مکه با شعار رحمت الهی و بر اساس منطق «محمدٌ رحمهٌ للعالمین» محقق گردید و سنگبنای یک تمدن جهانی نهاده شد. اسلام پیروز و کامل شد و این تکامل با ابلاغ ولایت استمرار یافت؛ چراکه اگر ولایت نباشد، روح تمدنی اسلام دچار تلاطم و خطر میشود. چنانکه قرآن کریم فرمود: «الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا».
پس از رحلت پیامبر اکرم (ص)، جریان جاهلیت در لباس نفاق اجتماعی و سیاسی و با استفاده از ساختارهای اجتماعی آن زمان، یک انحراف تاریخی ایجاد کرد و اسلام را وارد مرحله ششم کرد؛ مرحله نفوذ و انحراف از درون، تلاشی برای تحلیل و نابودی تمدن اسلامی از درون. آنان کاری کردند که اسلام تمدنی مبتنی بر ولایت رسولالله، تنها پنجاه سال بعد، به اسلام سلطنتی در قالب پادشاهی مطلقه معاویه تبدیل شود. این ضربهای بسیار سهمگین بود.
حضرت فاطمه زهرا (س) در خطبه فدکیه به این نفاق و ظهور خارهای درون جامعه اشاره کردند. این روند به گونهای بود که میتوانست اسلام را زمینگیر کند. اما مجاهدتهای امیرالمؤمنین، حضرت زهرا، امام حسن و در اوج خود، قیام امام حسین (ع)، اسلام را حفظ کرد. عاشورا نقطه اوج ایثار برای بقای اسلام بود. در زیارت اربعین میخوانیم که امام حسین (ع) با خون خود در برابر نظام جاهلیت ایستاد و اسلام را نگاه داشت. اگر عاشورا نبود، جاهلیت بازمیگشت.
انقلاب اسلامی بازتولید مراحل تمدنی صدر اسلام است
پس از آن، هر یک از ائمه (ع) در دورهای نقش تاریخی خود را ایفا کردند تا سرانجام اسلام به عصر غیبت و سپس به دوران انقلاب اسلامی رسید. انقلاب اسلامی در حقیقت بازتولید همان مراحل تمدنی صدر اسلام بود.
مرحله اول انقلاب اسلامی، مرحله «هضم تمدنی» بود. غرب باور نمیکرد که یک انقلاب تمدنی بر پایه دین شکل بگیرد. آنها گمان میکردند که این انقلاب، حرکتی احساسی و گذراست و بهسرعت در ساختار تمدنی غرب هضم خواهد شد. حتی خوشحال بودند که در اطراف انقلاب چهرههایی مانند دولت بازرگان حضور دارند و از طریق آنها میتوان انقلاب را به شاهراه تمدنی غرب متصل کرد.
اما امام خمینی (ره) با هوشمندی ایستادند و خط روشنی ترسیم کردند. در برابر شعارهایی مانند «جمهوری دموکراتیک اسلامی» یا «جمهوری منهای اسلام» فرمودند: «جمهوری اسلامی؛ نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد». ایشان در برابر گرایشهای غربگرا قاطعانه ایستادند و تأکید کردند که انقلاب اسلامی نظمی فراتر از دموکراسی لیبرال است. امام حتی در آغاز انقلاب بهشدت علیه غربگرایان موضع گرفتند.
در این مرحله، غرب تلاش کرد انقلاب اسلامی را در خود هضم کند، اما ناکام ماند. تصویب قانون اساسی بر پایه فرهنگ اهلبیت (ع) و استقرار ساختار نظام، مسیر انقلاب را تثبیت کرد. به همین دلیل، این مرحله از هضم تمدنی نیز پشت سر گذاشته شد.
پس از مرحله نخست، وارد مرحله دوم شدیم که میتوان آن را «مرحله محدودسازی» نامید. در این مقطع، مخالفان انقلاب گفتند: حالا که نتوانستیم آن را از بین ببریم، دستکم باید انقلاب اسلامی را در مرزهای ایران محدود کنیم. اما انقلاب صادر شد. جوانان فلسطینی و جوانان لبنانی با الهام از انقلاب اسلامی حرکتهایی را آغاز کردند و این روند نشان داد که انقلاب قابل مهار و محدودسازی نیست.
به دنبال این ناکامی، سیاستهای دوگانهای طراحی شد: مهار نظامی، مهار اقتصادی و اجتماعی، با ابزارهای مختلف. هشت سال دفاع مقدس گذشت، اما انقلاب نهتنها از این مرحله عبور کرد، بلکه تثبیت شد و به الگویی برای لبنان و بسیاری از کشورهای دیگر تبدیل گشت. انقلاب بهتدریج شاخه و برگ پیدا کرد و بهمثابه یک قدرت نوظهور تمدنی، بر پایه اسلام ناب و شعار «نه شرقی، نه غربی» ظاهر شد. این برای دشمنان غیرقابل تحمل بود و آنان را وارد مرحله سوم، یعنی حذف تمدنی کرد.
در این مرحله، هدفشان نابودی انقلاب بود. فرقی هم نمیکرد چه حزبی در آمریکا بر سر کار باشد، جمهوریخواه یا دموکرات؛ همه در این هدف مشترک بودند. حدود سی سال پیش، در زمان بوش پسر، ایران در کنار عراق و افغانستان بهعنوان «محور شرارت» معرفی شد. طرح «خاورمیانه آمریکایی» مطرح گردید و عملیات نظامی علیه طالبان، القاعده و رژیم صدام آغاز شد. اما در مقابل ایران نتوانستند کاری از پیش ببرند. خودشان اعتراف کردند که ایران قدرتمند است، زیرساختهای محکمی دارد و برای مقابله نظامی مستقیم به ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار نیروی رزمی نیاز دارند؛ در حالی که چنین چیزی ممکن نبود. بنابراین روش حذف تغییر کرد و از حذف سخت به سمت جنگ نرم، جنگ ادراکی، جنگ شناختی و فشار اقتصادی حرکت کردند.
تحریمهای اقتصادی و بهویژه تحریمهای فلجکننده را بهعنوان ابزار نابودی انقلاب در دستور کار قرار دادند. حتی مذاکرات هستهای و موضوعاتی مانند حقوق بشر و مسائل زنان را دستاویزی برای فشار و محدودسازی انقلاب قرار دادند.
در این میان، برخی چهرههای داخلی هم مأیوسانه سخن از پایان انقلاب میگفتند. به یاد دارم یکی از افراد، حدود سی سال پیش به من میگفت: «اینها از قیافه من خوششان نمیآید، دیگر نمیتوانیم ادامه دهیم، انقلاب تمام شده و باید خداحافظی کنیم.» چنین فضای یأس و ناامیدی در برخی جریانها وجود داشت.
با این حال، دشمنان با انواع فتنهها و ترفندها نتوانستند انقلاب را از پا درآورند. همه این تلاشها ادامه یافت تا به جنگ ۱۲ روزه رسیدیم. جنگ ۱۲ روزه نیز در حقیقت تداوم همان طرح حذف تمدنی بود؛ طرحی که بیش از ۳۰ سال برای آن برنامهریزی کرده بودند، از ابعاد اطلاعاتی و امنیتی گرفته تا نظامی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، رسانهای و حتی استفاده از رسانههای نوین و شبکههای هوشمند. هدفشان این بود که روح و روان ملت ایران را فرسوده و خسته کنند و ملت را به نقطهای برسانند که بگوید: «دیگر نمیشود، دست کشیدیم، خسته شدیم.»
آنها زمان این اقدام را زمانی انتخاب کردند که تصور میکردند ایران ضعیفتر از همیشه است؛ میپنداشتند اگر یک ضربه وارد شود، ملت ترک برمیدارد، مردم به خیابانها میریزند و نظام فرو میپاشد. حتی در طراحی اولیه، هدف اصلیشان حمله به برخی ارکان نظام نبود، بلکه میخواستند با اتکا به اعتراضات مردم، کار را یکسره کنند. اما در عمل دیدند اتحاد ملی، حضور قوی مردم، تدابیر حکیمانه رهبری و اقتدار نیروهای مسلح، آنان را به عقبنشینی و پایان تجاوز وادار کرد.
از فردای جنگ ۱۲ روزه، وارد مرحله رقابت تمدنی با غرب شدیم
به نظر من، از فردای جنگ ۱۲ روزه، وارد مرحله رقابت تمدنی شدیم. اکنون ما در مرحله رقابت تمدنی هستیم.
رقابت تمدنی یعنی چه؟ یعنی ایران اسلامی بهمثابه یک قدرت نوظهور تمدنی، در برابر قدرتهای جهانی ــ آمریکا، رژیم صهیونیستی، اروپا و همپیمانانشان ــ ایستاده است. دشمنان در برابر مقاومت ملت ایران شکست خوردند و نتوانستند به اهدافشان برسند.
اگر بخواهم این رقابت را با زبان روابط بینالملل توضیح بدهم: مذاکره پیش از جنگ، مذاکره در حین جنگ و مذاکره پس از جنگ، هرکدام معنای متفاوتی دارد. مذاکره پیش از جنگ، همان مذاکرات هستهای بود؛ مذاکره در حین جنگ باید بر توقف تجاوز متمرکز میبود؛ و مذاکره پس از جنگ باید همسو با میدان و مبتنی بر قدرت و دستاوردهای ایران باشد. امروز ایران سرافراز و مقتدر، در جایگاه یک قدرت نوظهور بینالمللی، طرف مذاکره است و دشمنان کاری از پیش نبردهاند.
اما در برابر این نگاه، یک نگاه دیگر هم وجود دارد: نگاه ذلیلانه و منفعلانه؛ نگاهی که میگوید «ما نمیتوانیم»، «باید غرب را به رسمیت بشناسیم» و «نهتنها از غرب نباید عبور کنیم بلکه باید تابع آن باشیم.» نمونه این نگاه را میتوان در بیانیه برخی مدعیان اصلاحطلب دید؛ آنها سخن از تعلیق، مذاکره مستقیم، بازگشت سپاه و نیروهای مسلح به پادگانها و محدودسازی قدرت دفاعی کشور میزنند و با ادبیاتی مانند «آشتی ملی» درصدد بازگشت به ذیل غرب هستند.
کاربرد اصطلاح «آشتی ملی» در ادبیات سیاسی زمانی است که یک ملت دچار چنددستگی و شکافهای عمیق شود؛ مانند وضعیتی که در کشورهایی نظیر سودان یا برخی دیگر وجود دارد؛ عدهای طرفدار تجزیه هستند، گروهی دیگر طرفدار فدرالیسم و هر جریان سیاسی و اجتماعی در قطبی جداگانه حرکت میکند. اما ملت ایران چنین وضعیتی ندارد. مردم ما اگرچه اختلاف سلیقه دارند، اما قهر نیستند که نیاز به آشتی داشته باشند. آنچه ما نیازمند آن هستیم، «وحدت و انسجام ملی» در ذیل چتر ولایت است، نه آشتی ملی که در واقع راهی برای نفوذ اپوزیسیون و دشمنان ملت ایران محسوب میشود.
اکنون در مرحله «رقابت تمدنی» قرار داریم. اگر در این مرحله به چند الزام پایبند باشیم، میتوانیم این رقابت تمدنی را به مرحله «فتح تمدنی» برسانیم:
۱. عمل به فرمان راهبردی رهبری در چهلم شهدای حماسه اقتدار ملت ایران. این فرمان شامل تقسیم کار ملی، توجه به اقتضائات پس از آتشبس، و تکالیف روشن برای صیانت از وحدت ملی است. در رأس آن، جلوگیری از دوقطبیسازی و تضعیف روحیه ملت قرار دارد. وحدت و همدلی وظیفه همه نود میلیون ایرانی است و گروههای سیاسی حق ندارند منافع شخصی و باندی خود را در قالب منافع عمومی مطرح کنند.
۲. صیانت از اقتدار نظامی و امنیت ملی. نیروهای مسلح موظفاند آسیبها و ضعفهای جنگ ۱۲ روزه را شناسایی و برطرف کنند، و در کنار آن، روحانیت نیز وظیفه دارد با هدایت دینی، افزایش آستانه صبر و استقامت مردم، تقویت مساجد و ارتباط با خانوادهها و مدارس، جامعه را آماده نگه دارد.
۳. حفظ شور و شوق انقلابی، بهویژه در میان جوانان؛ همانگونه که رهبر معظم انقلاب تأکید کردهاند.
۴. صیانت از آبرو و عزت کشور. مسئولان، سخنرانان و رسانهها نباید پیام ضعف به دشمن منتقل کنند؛ بلکه باید قدرت و صلابت ملت ایران را برجسته سازند.
۵. توجه به ولایت فقیه و استقلال ملی. این دو رکن، ستونهای اندیشه امام راحل برای حفظ کشور بودند و تعادل میان عقلانیت و احساسات در پرتو آنها شکل میگیرد.
۶. هوشیاری در برابر دشمن. غفلت از نقشههای دشمن میتواند خسارتبار باشد؛ زیرا جنگ هنوز پایان نیافته است. ترک میدان رقابت تمدنی و بیتوجهی به این مسئولیت، مصداق گناه کبیره و موجب غضب الهی است.
۷. آمادگی برای هزینه دادن. همانگونه که رزمندگان در حوزههای موشکی و نظامی جانبرکف ایستادند، ملت ایران نیز باید آماده باشد هزینه انقلاب، نظام و کشور را بدهد.
۸. حوزه علمیه و نظام آموزشی، تنها محل تعلیم و تعلم نیستند. این نهادها باید در میدان تبلیغ، روشنگری و سازماندهی با محوریت مساجد حضور فعال داشته باشند و پیام امید، صلابت، عزت و آینده روشن را به جامعه منتقل کنند.
امروز وظیفه ما تبدیل رقابت تمدنی به فتح تمدنی است.
تجربه انقلاب اسلامی نشان داده است که در طول سی سال گذشته، از دل تهدیدها فرصت ساخته شده است. حتی جنگ ۱۲ روزه، با وجود خسارات و شهادتها، دستاوردهای عظیمی برای جبهه مقاومت داشت. امروز وظیفه ما پاسداری از خون شهدا و تبدیل رقابت تمدنی به فتح تمدنی است.
در این راستا به آیات و روایات توجه کنیم؛ به ویژه آیه ای که مسلمانان صدر اسلام را تهدید میکند که اگر مرتد شوید قومی خواهد آمد که از شما بهتر است و پرچم اسلام را به دست میگیرد و راه آن را ادامه میدهد؛ منظور آیات ارتداد اعتقادی نیست ارتداد اجتماعی سیاسی است؛ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَهَ لَائِمٍ ۚ ذَٰلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ» «وَمَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ» مائده آیه ۵۴ و ۵۵ و ۵۶ ُ ۚ وَإِنْ تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَکُمْ ثُمَّ لَا یَکُونُوا أَمْثَالَکُمْ محمد ۳۸
از این ایات و همچنین چند آیه دیگر استفاده میشود که اگرچه ممکن است در آینده سختیها و بلاهای بیشتری در پیش باشد، اما علیرغم آن، انقلاب اسلامی ادامه خواهد یافت و به مرحله «فتح تمدنی» و زمینهسازی برای تمدن جهانی حضرت بقیهالله الاعظم (عج) خواهد رسید.
https://ihkn.ir/?p=42838
نظرات