سید کاظم اکرمی، نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی و وزیر آموزش و پرورش کابینه مهندس موسوی، در این مراسم اظهار داشت: در مباحث روانشناسی در سالهای گذشته شخصیتها را به دو عنوان درونگرا و برونگرا تقسیم میکردند که اخیرا چند عنوان هم از جمله تطابقپذیر، تجربهپذیر، روان رنج جو و …مطرح شده که معتقدم کلی نیستند و جامعیت ندارند.
وی با بیان اینکه معتقدم شخصیتهای اجتماعی بشری به چند دسته تقسیم میشوند، گفت: یک دسته شخصیتهای زیستی هستند که آدمهایی پر از خشم، شهوت و خواب جزو این دسته قرار دارند و در طول تاریخ از این افراد بسیار بوده و الان هم از این شخصیتها فراوان وجود دارد. این افراد خودخواه و به دنبال خوردن و خوابیدن هستند.
وزیر آموزش و پرورش دولت جنگ ادامه داد: گروه دوم شخصیتهای اخلاقی هستند که این افراد، انسانهایی هستند که به مسائل انسانی عنایت دارند و نسبت به گروه اول برجسته و در تمام اجتماعات بشری هستند و این دسته نظم دارند و پایبند به قانون محسوب میشوند و هر چه از اروپای مرکزی به سمت اروپای شمال میرویم تعداد این شخصیتهای بیشتر میشود.
اکرمی با اشاره به گروه شخصیتهای علمی افزود: شخصیتهای علمی در تمام جوامع و دنیا حضور دارند و دانشگاههای عالم پُر از شخصیتهای علمی هستند و اساسا این میزان پیشرفت بشر مرهون شخصیتهای علمی است. البته تمام این گروه انگیزه پژوهشی ندارند بلکه عدهای از آنها به دنبال شهرت جهانی هستند و انگیزه دریافت جوایز جهانی و درآمد را دارند، این دسته به روح و طهارت و معنویت توجهی ندارند. این گونه نیست تمام شخصیتهای علمی انگیزه به خدمت را داشته باشند و در طول تاریخ تعداد اندکی از شخصیتهای علمی جلوی پیشرفتهایی که نتیجه آن به زیان بشریت بوده را گرفتهاند. این هم نوعی خودخواهی است که خود را در کسوت علم نشان میدهد.
وی گفت: بگذریم از اینکه در برخی از کشورها با فشار و اجبار میخواهند افراد کم استعداد را به جای اندیشمندان معرفی کنند و این یک فاجعه است.
نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی با اشاره به گروه دیگر شخصیتی ادامه داد: گروه دیگر متفکران و فیلسوفان هستند که از قدیم در جوامع بشری وجود داشتند و از سقراط تا هگل و دکارت و … را میتوان از این دسته نام برد که اندیشه بشری را تغییر دادند که سبب تغییر اندیشه علمی هم شدند و در نهایت عدهای در تغییر در وضعیت اجتماعی و سیاسی جوامع موثر بودند و قانونگرایی و عدم خشونت توسط متفکران تبلیغ شدند. این گروه برخلاف دانشمندان که جزونگر بودند، کلنگر هستند، درباره کل هستی فکر میکنند و اقدامات ارزشمندی انجام دادند.
اکرمی با اشاره به شخصیت عارفان تاکید کرد: این دسته و گروه هم شبیه به فیلسوفان هستند با این تفاوت که این افراد به پشت عالم هستی هم فکر میکنند و با اقدامات متعدد بر روی خود و ریاضتهایی که تجربه میکنند، عالم هستی را بسیار بزرگ میبینند و عالم ملکوت را در همین عالم تجربه میکنند و میبینند. از جمله این افراد در جامعه ما علامه سید محمد حسین طباطبایی بود.
وی ادامه داد: علامه طباطبایی از جمله عرفایی بود که حجاب را برای آنها برداشته بودند و عالم ملکوت را در در همین عالم تجربه کرد. استاد عالی نسب هم از این قبیل تجربه را داشت و زندگی را به این نحو گذرانده بود و دیدگاه عرفانی داشت. اما با این تفاوت که این افراد از تجربههای خود برای مردم کمتر میگویند و فردگرا بودند، اما استاد عالی نسب عارفی جامعگرا و انسانگرا بودند و قبل و بعد از انقلاب برای وی مطرح نبود، قبل از انقلاب مقامات از وی مشورتهای اقتصادی میگرفتند اما متاسفانه بعد از جنگ خبری از حضور استاد عالی نسب در جلسات مشورتی دولت نبود و گفتند آقای عالینسب سوسیالیست است، اما معنی سوسیالیست چیست؟ مخالفت سوسیالیستها با سرمایهگذاران در این بود که معتقدند باید به زندگی تمام انسانها توجه داشت و نه تنها سرمایه داران.
وی افزود: استاد عالی نسب جامعگرایی بود که قبل از انقلاب هم به افراد طاغوتی مشاوره میداد و در چند سال اول جنگ هم در جلسات دولت حضور داشت و در مباحث اقتصادی از مشاوران درجه یک مهندس موسوی بود و بزرگترین همت وی این بود که اجازه نداد ارزش پول ملی تغییری کند و در آن دوران ارزش پول ملی حفظ شد، اما امروز میبینیم که ارزش ریال و تومان از بین رفته است به این دلیل که دیگر آن اندیشهها وجود ندارند.
عظیمی: عالینسب هنوز برای جامعه راهنما است
در ادامه این نشست میکاییل عظیمی، کارشناس اقتصادی و نویسنده کتاب میر نامیرا، اظهار داشت: در سالهای گذشته موسسه دین و اقتصاد نام مهندس عالی نسب را زنده نگه داشته است. همچنین، منابع بسیاری به جز کتاب بنده در مورد مرحوم عالینسب وجود دارد. بنده سخرانی خود را با این پرسش آغاز میکنیم که چرا مراسم بزرگداشت عالینسب برگزار میشود؟ گرامیداشت ایشان به باور من سمبل و نمونه مهمی و البته فراموش شده نقش و جایگاه «راهنماها در جامعه» است. به باور من مرحوم عالینسب هنوز برای جامعه راهنما است.
وی ادامه داد: به باور داگلاس نورث توسعه همعرض یادگیری است. در این رویکرد، یادگیری جمعی با توسعه گره خورده است. کسانی که توانستهاند با پیشینه تاریخی پیوند معناداری برقرار کنند، آنها حاملان تجربه هستند و راهنماها این تجربه را به نسل کنونی منتقل میکنند. اما این انتقال چرا مهم است؟ راهنماها مشاور نیستند بلکه چیزی بیش از آنها هستند و رابطه با آن راهنما بلندمدت است. زمانی میتوان گفت که کسی راهنما است که تجربه منتقل شود. راهنما بازنشسته نمیشود و گزارههای راهنما کوتاه و جهتگیری عرضه میکنند. مجموعه شناخت من از مرحوم عالینسب این اجازه را به بنده میدهد که ایشان را راهنما بدانیم.
یک نویسنده و کارآفرین: برای حل مشکلات از عالی نسب الگوبرداری کنیم
سید علیرضا عظیمیپور، نویسنده و کارآفرین، با اشاره به دوران فعالیت کاری او در برهههای مختلف اظهار داشت: اودر عنفوان جوانی به کار حسابداری پرداخت، در سال ۱۳۲۸ به تجارت ظروف چینی پرداخت و در سال ۱۳۳۴ کار تولید سماور را به صورت کارگاهی آغاز کرد. او مشغول توانمندسازی و سرمایهگذاری روی خوداقدامی که برخلاف آنچه کتابهای زرد با عنوان کارآفرینی به خورد جامعه میدهند، بود.
عظیمی پور با بیان اینکه او در سال ۱۳۳۴ وارد تولید مقیاس صنعتی شد، گفت: سال ۱۳۴۱ کارخانه تولید کارتن میهن را راه اندازی کرد. با مقیاس امروز کارخانه چراغ نفت سوز و کارتن سازی بزرگ نبود اما از جنبه فناورانه مهم بود.
عظیمی پور بیان داشت: عالی نسب در سال ۱۳۱۸ برای کار مدیریت، حسابداری وارد تهران شد و در سال ۱۳۲۱ به تبریز برگشت در این دامنه شهریور سال ۱۳۲۰ ورود متفقین، شورشهای آذربایجان در موضوع نفت شمال، سال ۲۷ ترور محمدرضا شاه، ۲۹ اسفند ملی شدن نفت، ۲۸ مرداد کودتا و.. را داشتیم به این معنا که دوران شکلگیری فعالیتهای عالی نسب ار نظر بنگاه داری و کارآفرینی متلاطم بود، یعنی در پرتنش ترین مقطع تاریخی با اتکا به ظرفیت وجودی رشد کرد.
وی ادامه داد: در آن دوران به دلیل نفوذ حزب توده در تشکلهای کارگری دائم فشارهایی به کسب و کارها وارد میشد و این در حالی است که تنها کارخانجات دولت وقت هم کارخانه قند، سیمان، تولید چای و نساجی بود.
وی گفت: برای اولین بار در سال ۱۳۴۱ مقررات صادرات و واردات تدوین و تصویب شد و تا آن زمان عوارض گمرکی و مالیات نداشتیم. او در چنین فضای کسب و کاری ۲ بنگاه اقتصادی را راه انداخت که تا امروز هم فعال است و به لحاظ بنگاهداری و سبک و روش مدیریتی قابل توجه بود. در مدیریت منابع انسانی بیمه کارگری، بیمه تکمیلی، پیگیری تحصیل فرزندان پرسنل، تامین ناهار کارگران را در دستور کار قرار داد. در شرایطی که هیچیک تا آن زمان در کشور سابقه نداشته است.
این نویسنده اقتصادی با بیان اینکه سهامدار واحدهای اقتصادی که در اختیار داشت خودش بوده است، افزود: در سال ۵۷ تفکیک مدیریت و مالکیت ایجاد کرده و به مدت ۱۰ سال شرکت را به مدیران سپرد، این در حالی است که اکنون عمر مدیریت مدیران به زیر ۲ سال میرسد.
وی گفت: او در مجامع اقتصادی قبل از انقلاب حضور داشت، مشاور بازرگانی بود و سبک تعامل با ذینفعان کاملا مشخص بود زمانی که کارخانه سماور سازی در زمان کودتای مصدق تعطیل شد علیرغم اینکه زاهدی علت تعطیلی را جویا میشود او استوار به روش خود ادامه میدهد. اکنون بعد از ۸۰ سال که او کارخانه برپا کرد هنوز چالش نحوه تعامل سهامدار و مدیران بنگاهها و کارکنان و ذیفعان را داریم و از حافظه تاریخی بهره نمیگیریم. در بخش عمومی و صندوق بازنشستگی مدیر پاسخی به سهامدار نمیدهد چون دوام مدیریت را تابع عملکرد نمیداند. اکنون باید به لحاظ بنگاهداری از عالی نسب الگو و برای حل مسائل امروز بکار بگیریم.
انتهای پیام/
نظرات