به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در چهارمین شب محرم ۱۴۰۴ که در هیئت میثاق با شهدا، دانشگاه امام صادق(ع) برگزار شد، به موضوع «فرهنگ جهاد و نقشه راه مقاومت» پرداخت که در ادامه به آن اشاره می شود.
تأملی در نبردِ همیشگی انسان
گفتوگوی ما با این مقدمه آغاز میشود که انسان اساساً برای نبرد آفریده شده است؛ و در بستر همین نبرد است که به امتحان، کمال و نهایتاً سعادت دست مییابد. وقتی میگوییم انسان باید در بستر نبرد امتحان شود، مقصودمان این است که امتحان الهی شامل همه ابعاد زندگی است. چراکه خداوند فرموده است: «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاهَ لِیَبْلُوَکُمْ»؛ مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید.
این امتحان، هرگز در مسیری هموار، در سرزمینی بینزاع و در زندگیِ بدون مبارزه روی نمیدهد. بلکه امتحان، یا در مقدمهی مبارزه است، یا در موخرهی آن و یا در متنِ خودِ نبرد واقع میشود. مولوی در اینباره اشعار بلندی دارد و جهان را به زیبایی، صحنهای از جنگ توصیف میکند. برخی از ابیات او چنیناند:
این جهان جنگ است کل چون بنگری / ذره با ذره چو دین با کافری
اگر با نگاه کلان به هستی بنگری، درمییابی که سراسر این جهان، میدان جنگ است؛ همانگونه که دینداران با کافران میجنگند.
آن یکی ذره همی پرد به چپ / وان دگر سوی یمین اندر طلب
ذرهای بالا و آن دیگر نگون / جنگ فعلیشان ببینند اندر رکون
جنگ فعلی میان ذرات، نشانی از جنگی پنهانتر دارد.
زین تخالف آن تخالف را بدان
از اختلافات ظاهری پی به تقابلهای بنیادین ببر.
سپس مولوی این نبرد را چنین جمعبندی میکند:
جنگ ما و صلح ما در نور عین / نیست از ما هست بین اصبعین
جنگ ما و صلح ما، از ما نیست، بلکه میان دو انگشت خداوند است؛ یعنی مقدر شده است.
جهان زین جنگ قائم میبود / در عناصر درنگر تا حل شود
به عناصر عالم نگاه کن تا برایت روشن شود که چرا جهان بر پایهی جنگ استوار است.
پس بنای خلق بر ازداد بود / لاجرم ما جنگیم از زر و سود
آفرینش انسان بر تضاد و تقابل بنا شده و لاجرم انسان درگیر نبرد است.
هست احوالم خلاف همدیگر / هر یکی با هم مخالف در اثر
مولوی سپس به تاریخ اسلام اشارهای زیبا میکند:
جنگها بین کان اصول صلحهاست / چون نبی که جنگ او بهر خداست
غالب است و چیر در هر دو جهان / شرح این قالب نگنجد در دهان
یعنی بسیاری از صلحها در بطن جنگها بهدست میآیند؛ همانگونه که پیامبر اسلام برای خداوند جنگ میکرد و در هر دو جهان پیروز بود.
من این اشعار را برای یادآوری مباحث جلسات قبل آوردم تا تأکید کنم انسان باید مبنای خود را بر مبارزه بگذارد. همین نگاه، ترس را از دل انسان میزداید، شجاعت میبخشد و همت میآورد برای اینکه اصول این جنگها را بشناسیم. پس ما جنگاوریم، در اتاق جنگ نشستهایم. این اتاق کجاست؟ اتاق تعلیم دین. اینجا محل طراحی جنگ است.
شما وقتی دین میآموزید، در واقع نرمافزاری میآموزید برای پیروزی در این جنگ. هیچ جنگی شخصیتر و درونیتر از جنگ با نفس نیست؛ و عرفانیتر از خودسازی هم در دین نداریم. اما همین را نیز «جهاد» نامیدهاند؛ جهاد با نفس.
البته این جهاد، مرحلهی دوم است. ابتدا باید جهاد اصغر را شناخت. وقتی انسان از میدان جهاد اصغر بازمیگردد و مزهی نبرد واقعی را چشیده است، آنگاه پیامبر اسلام میفرماید: اکنون نوبت جهاد اکبر است.
اما چرا امروز بسیاری جهاد اکبر را درک نمیکنند؟ چون جهاد اصغر دفن شده است. ما با یک سونامی فرهنگی پس از دفاع مقدس مواجه شدیم. یادتان هست؟ سونامیای که مرکز آن تهران بود. موجی که میگفت: دیگر از جنگ نگویید، از دفاع مقدس یاد نکنید، مردم را در صلح و آرامش رها کنید. این سونامی، جنگ را از ادبیات ما حذف کرد و بهدنبال آن، فرهنگ را نیز نابود ساخت. مقام معظم رهبری فرمودند: بیحجابی وجه سیاسی دارد. اگر بیحجابها این را بدانند، در نگرششان به حجاب تجدیدنظر خواهند کرد. اما آن موج، دشمن را از نگاه جامعه حذف کرد. گفتند: «دشمنی نیست، خیالتان راحت باشد؛ اینها توهم توطئه است.» وقتی جنگ اصغر را حذف کنیم، نمیتوانیم در جنگ اکبر پیروز شویم.
هفته گذشته، در میانهی حمله صهیونیستها به ایران، برخی میگفتند: من از ایران دفاع میکنم! اما در مقابل، کسانی بودند که همچنان میگفتند باید بهسمت صلح حرکت کنیم. اینها بازماندگان همان سونامیاند. حتی در وسط جنگ، میخواهند اصل جنگ را انکار کنند.
اما جنگ یک حقیقت طبیعی است. جلسه تعلیم دین، یعنی جلسه شناخت راههای پیروزی در این نبرد. حتی در خصوصیترین بخش دین، یعنی تهذیب نفس، باز هم واژهی جهاد را استفاده کردهاند؛ چون درون انسان نیز میدان جنگ است: جنگ عقل با هوای نفس، جنگ عشق به خیر با هوس شر.
کسی که به بدیها دل بسته، طعم عشق را نمیچشد. عشق، آن است که در اوج غربت و فقر، همچون مادری برای فرزند، دل بسوزانی. هیچ مادری بیش از پنج سال برای فرزندش گریه نمیکند، اما برای سیدالشهدا تا آخر عمر اشک میریزیم.
پس حتی در این سطح از معنویت نیز، جنگ و جهاد مطرح است. جهاد اکبر، الگوبرداریشده از جهاد اصغر است. کسانی شایستهی جهاد اکبرند که در جهاد اصغر حاضر بودهاند. در سوره توبه، آیاتی نازل شده درباره آن سه نفری که از جهاد عقب ماندند: «وَعَلَى الثَّلَاثَهِ الَّذِینَ خُلِّفُوا». وقتی رسول خدا از جنگ بازگشت، با کسانی که به جنگ نرفته بودند، قطع رابطه کرد. دیگران هم با آنها قهر کردند. حتی زن و فرزندشان از آنان کناره گرفتند. آنها به بیابانها رفتند و گریه و زاری کردند تا توبهشان پذیرفته شد. کسی که اصلاً در جنگ حضور نداشته، «داخل آدم» حساب نمیشود.
شما در تعلیمات مدرسهایتان دیدهاید که دینداری و اخلاق الگوبرداری شده باشد از جهاد در راه خدا؟ چطور میخواهند به یک نوجوان انگیزه بدهند که خوب باشد؟ وقتی به او نمیگویند دشمنی وجود دارد، بقیه حرفها بیاثر است. خداوند در کلام معصومان فرموده: «اعدى عدوّک نفسُک التی بین جنبیک»؛ دشمنترین دشمنان تو، نفس توست. اما جامعه امروز ما زبان دشمنی را از دست داده است. مثل بیماری که غده تولید هورمون مقاومتش را برداشتهاند. گفتند این پیچ اضافی است، حذفش کن!
اشعار مولوی را حتماً بخوانید؛ برخی از ابیات او سراسر حکمتاند. واقعاً شگفتانگیز است که شاعری در قرنها پیش نشسته و چنین ژرفاندیشانه به مسائل بشر پرداخته، بهگونهای که بسیاری از ابیاتش گویی برای امروز سروده شدهاند.
مثلاً همین ماجرای مقاومت ۱۲ روزه اخیر را اگر با برخی از اشعار او مقایسه کنید، انگار همان لحظه سروده شدهاند. مولوی فرازمانی و فرامکانی است. ادبیاتش از حکمت میجوشد و نگاه او به جهان، نگاهی است که ورای مرزهای مکان و زمان میاندیشد. حتی ترجمههای آثارش در زبانهای دیگر نیز پرفروش شدهاند. در آمریکا، ترجمهای از سخنان او برای یک سال در صدر کتابهای پرفروش قرار داشت.
یکی از دیدگاههای مهم مولوی، نگاه او به جنگ است. او معتقد است جنگ، ذاتی هستی است. زندگی انسان، یا پیش از جنگ است، یا در حین جنگ، یا پس از آن. گاهی این جنگ آشکار است، گاهی پنهان؛ گاه اقتصادی است، گاه فرهنگی، گاه نظامی.
ما پس از انقلاب، همواره درگیر جنگ بودهایم؛ همانطور که پیش از انقلاب نیز چنین بود. تفاوت فقط در شکل و موضعگیری ما بود. قبل از انقلاب، غارتگران میآمدند، ما دفاع نمیکردیم، آنها غارت میکردند و میرفتند. آن هم جنگ بود، فقط ما نمیپذیرفتیمش.
پیش از انقلاب جنگ فرهنگی در جریان بود. علمای دین تا حدی مقاومت میکردند. پس از انقلاب، هم جنگ فرهنگی داشتیم، هم جنگ اقتصادی، و گاه جنگ نظامی. ما همیشه در حالت جنگ بودهایم.
وقتی از زندگی در جنگ سخن میگوییم، منظور تنها جنگ نظامی نیست؛ بلکه اگر جنگ را به ابعاد مختلف تقسیم کنیم، در تمامی آنها حضور دارد. مخصوصاً در جنگ اقتصادی که متأسفانه ما عملکرد مناسبی نداشتهایم. اقتصاد مقاومتی، یکی از مباحثی است که باید یک شب کامل به آن بپردازیم. بسیاری از چالشهای ما به همین نقطه بازمیگردد.
اگر در جهاد با اموال و انفس، ابتدا در بخش اقتصادی موفق بودیم، شاید بسیاری از مشکلات امروز به وجود نمیآمد. مقام معظم رهبری سالهاست که تأکید میکنند خط مقدم امروز، اقتصاد است. اگر دولت و ملت دست به دست هم میدادند و در این جهاد پیروز میشدند، دشمن اساساً به ما حمله نمیکرد.
سالها تحریم کردند تا پایهها را تضعیف کنند و بعد حمله کنند. امروز، حتی در برابر جنایتهای صهیونیستها، یکی از راهبردهای مقابله، همان اقتصاد مقاومتی است. پس باید پرسید: ما چگونه باید وارد این جهاد شویم؟ نقشه راه مقاومت چیست؟
پذیرش مبنای مبارزه؛ اولین گام برای ورود به جنگ
ما پذیرفتهایم که زندگی انسان طراحیشده برای مبارزه است. شیطان، دشمنی است که پیش از ما آفریده شده و از همان آغاز، علیه انسان موضع گرفته است. دشمنیِ تاریخیِ برخی گروهها، از جمله یهودیان افراطی با امت اسلام، داستانی کهن و پیچیده است و هنوز نیز ادامه دارد. اگر ما تضعیف شویم، حتی دشمنان کوچک نیز جرئت پیدا میکنند و لگدی میزنند. پس باید بدانیم اصل ورود به این جنگ، از درون انسان آغاز میشود.
قاعده نخست، برگرفته از قرآن کریم، این است که جنگ اول در ذهنها، در دلها، در روحیه و اراده انسانها اتفاق میافتد. خداوند میفرماید من داور این جنگ هستم. حتی فراتر از داور، من مربی شما و یاریدهنده شما هستم. من دشمنتان را انتخاب کردهام و اجازه نمیدهم دشمنی وارد صحنه شود که شما نتوانید شکستش دهید. اگر شما اراده کنید و به من اعتماد داشته باشید، من کمکتان میکنم. اما این جنگ باید ابتدا در ذهن و دل ما به پیروزی برسد.
امروز از هوش مصنوعی شنیدهاید؛ ابزارهایی که میتوانند از روی واکنشهای کاربران، میزان ترس و اضطراب آنها را تحلیل کنند. میگویند از میزان بازدید ویدیوها و پستها، و حتی از نحوهای که مردم بر روی لینکها کلیک میکنند، ترس آنها را اندازه میگیرند و بر همان اساس، مهمات بیشتری روانه میکنند.
اما اصل این هوش، نزد فرشتگان الهی است؛ «هوش طبیعی». خداوند از دل انسانها آگاه است و با یک نگاه، با یک «کلیک الهی»، میداند دل این امت در کدام سوست. این خداست که تعیین میکند چه کسی در این جنگ پیروز شود.
شما میپرسید: «پدافند ما خوب کار میکند؟»
من میپرسم: پدافند قلب شما چطور؟
آیا ذهنتان آماده مقابله است؟ آیا در دلتان موشکی برای مقابله با دشمن دارید؟
پیش از نبرد بیرونی، پیروزی در نبرد درونی لازم است
طبق حکم قرآن، جنگ واقعی ابتدا در درون انسان اتفاق میافتد. اگر امروز بمبی بر ساختمانات خورده یا موشکی از جانب تو پرتاب شده، پیش از آن، جنگ در دلها اتفاق افتاده است.
ایمان تو به نصرت خدا چقدر است؟
اتکای تو به تکنولوژی و تجهیزاتت چقدر است؟
اتکای تو به خدا چقدر است؟
ایمان تو، سلاح اصلی تو در این نبرد است.
داستانی از حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام هست که فرمودند:
«ما لَقِیتُ رَجُلًا إِلَّا أَعانَنِی عَلَى نَفسِه.»
یعنی: با هیچ پهلوانی مواجه نشدم مگر آنکه خودش به من کمک کرد تا شکستش دهم. رضی (شارح نهجالبلاغه) توضیح میدهد: وقتی حضرت وارد میدان میشد، آنچنان هیبتی داشت که طرف مقابل از ترس، خودش را میباخت. دیگر زدنش آسان میشد.
در روزهای اخیر، دو تن از مراجع تقلید با صدور فتوایی، هیبت اسلام را دوباره یادآور شدند. آنها فرمودند اگر کسی ولیفقیه را تهدید کند، حکم محاربه دارد. اگر چنین حکمی درباره کسی صادر شود، بر هر مسلمانی در هر نقطه دنیا واجب است جان خود را فدا کند و او را به قتل برساند. درباره ترامپ نیز اگر بخواهد تهدیدی دیگر تکرار کند، این حکم در مورد او جاری خواهد شد. این یعنی: دشمن دیگر امنیت نخواهد داشت.
جنگ نخست، پیش از آنکه در میدان نبرد روی دهد، در روحیه، در نگاه، در تفکر و در قلب انسانها آغاز میشود. این همان جایی است که باید برای پیروزی آماده شد. خداوند متعال در قرآن میفرماید: «من در دل دشمنان شما رعب میافکنم». امام زمان (عج) نیز به همین صورت یاری میشود: وَنَصَرَهُ بِالرُّعْب. یعنی خداوند با ایجاد ترس در دل دشمنان، حضرت را یاری میکند. دشمنان، تنها با شنیدن نام یا حضور حضرت، پا به فرار میگذارند.
نمونهای روشن از این مسئله، سردار شهید حاج قاسم سلیمانی است. وقتی داعشیها به کردستان عراق حمله کردند، او تنها با دوازده نفر و یک بالگرد به منطقه رفت. تنها شایعه حضورش کافی بود تا دشمنان عقبنشینی کنند. بدون نیاز به درگیری گسترده، جنگ در دلها به پایان رسیده بود.
در روزهای اخیر، مراجع بزرگ تقلید اعلام کردند که تهدید ولی فقیه، حکم محاربه دارد. این یک موضع جدی و قاطع است. کسی که ولی فقیه را تهدید کند، خونش هدر است و مسلمانان باید در هر نقطهای از دنیا برای اجرای این حکم آماده باشند. این یعنی کسی جرئت نخواهد کرد امنیت این جبهه را به خطر بیندازد.
خداوند در قرآن قاعده نبرد را چنین بیان میکند:
لَنْ یَضُرُّوکُمْ إِلَّا أَذًى… وَإِنْ یُقَاتِلُوکُمْ یُوَلُّوکُمُ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا یُنْصَرُونَ (سوره آل عمران / آیه ۱۱۱)
دشمنان، جز اذیتی سطحی، توان آسیبزدن به شما را ندارند. اگر با شما بجنگند، بهسرعت فرار میکنند و خدا آنها را یاری نخواهد کرد. این وعده الهی است. اگر این وعده را باور داشته باشی، پیروزی از آن توست.
رعب در دل دشمن؛ نتیجه ایمان ماست
در آیات دیگر نیز آمده است:
سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ (سوره آل عمران / آیه ۱۵۱)
دلیل این رعب، بیایمانی و شرک آنهاست. هر جا مؤمنان با ایمان ایستادهاند، خداوند دل دشمنانشان را آکنده از ترس کرده است.
ما هزاران موشک داریم که تنها درصد اندکی از آنها را استفاده کردهایم. اما اگر در دل ما ایمان نباشد، حتی قویترین موشکها هم به هدف نمیخوردند. اگر ایمان در دل باشد، خداوند مسیر اصابت را هدایت میکند و دشمن نمیتواند کاری بکند، هرقدر هم تجهیزاتش پیشرفته باشد.
از شما میپرسم: آیا در قلبتان خشابگذاری کردهاید؟ چقدر از دلتان خواهان نابودی ظلم و آزاد شدن ملتها هستید؟ چقدر در دلتان آرزوی ظهور امام زمان را دارید؟ چقدر دلتان برای آرزوی شهدا تنگ شده، که ببینند صهیونیسم از بین رفته؟ چقدر غصهدار هستید که شهید حاجیزاده در میان ما نیست تا اصابت موشکها به پیکر دشمنان را تماشا کند؟
همه چیز در قلب ماست. اگر دلت خالی باشد، حتی اگر موشکت شلیک شود، به دیوار میخورد. اما اگر دلت پر باشد، همان موشک دشمن که قرار بود تو را بزند، بیاثر میشود.
ایمان در میدان نبرد ساخته میشود، نه کلاس عقاید
ایمان واقعی، در میدان مبارزه شکل میگیرد، نه در کلاسهای تئوری. اگر میخواهی از خودت دفاع کنی، فقط دفاع خواهی کرد. اما اگر قصد داری انتقام خون شهدا را بگیری و برای نجات بشریت بجنگی، همه شهدا پشت تو خواهند بود.
به این سطح از باور رسیدهای که مانند روایت معروف، “الطالب بدم المقتول بکربلا” باشی؟ آیا آمادهای که دیگر از شنیدن روضهها فقط گریه نکنی، بلکه بایستی و برای تحقق فرج گام برداری؟
خشابگذاری واقعی، در دلهایی اتفاق میافتد که صبحها با یاد سیلی به مادرشان از خانه بیرون میروند. در دل کسانی که در تاریکی میگویند “یا زهرا” و موشکشان به هدف میخورد، چون دلشان متصل است. اینجا جایی است که تصمیم میگیری از خودت دفاع کنی، یا دشمن را از بین ببری. اگر فقط بخواهی دفاع کنی، شکست میخوری. اما اگر برای انتقام خون شهیدان بجنگی، آنها پشت سرت خواهند آمد.
امشب که سینه میزنی، تصور کن حضرت عباس (ع) میان ما بود. او چگونه سینه میزد؟ چگونه آتش میگرفت؟ چگونه میگفت:
لقد ضاق صدری من هؤلاء المنافقین…
امشب سینه بزن، با سینهای تنگ از دست منافقین. خشابگذاری همینجاست. بگو: «میخواهم همه جهان را نجات دهم.»
برد موشکها از همین نقطه تعیین میشود.
شک نکن به نصرت خدا
فرشتگان پشت سر تو هستند. اگر غیرت نسبت به خون شهدا داری، اگر ایمان داری، اگر به ضعف دشمن باور داری، دیگر تردید نکن. آری، گاهی دشمن ضربهای میزند، اما آن، تنها «اذیت» است. اگر بیش از این است، یعنی موضعگیری تو اشکال داشته. و اگر درباره شهادت شهدا میپرسی، در شبهای آینده دربارهاش سخن خواهیم گفت. آن موضوع دیگری است.
اما امروز، ایمان خود را در میدان نبرد نشان بده.
https://ihkn.ir/?p=42165
نظرات