به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، به نقل از خبرگزاری رای الیوم؛ دکتر طارق لیساوی، نویسنده مراکشی و استاد دانشگاه، در یادداشتی مطرح کرد:
مقدمه
در مقاله «آیا منابع موجود در زمین برای بشر کافی است؟ / بررسی تفاوت نگاه اقتصاد اسلامی و نظامهای سرمایهداری» بیان شد که عنصر انسانی در تفکر اقتصادی اسلامی هدف اصلی توسعه انسانی و یکی از مهمترین وسایل آن است. از اینرو، اسلام به تربیت انسان برای انجام وظیفه «خلافت» اهمیت داده است و شرط خلافت را به کارگیری این ثروت برای خدمت به مخلوقات و فراهم کردن دسترسی به آنها، یعنی تسهیل استفاده و مالکیت بهرهبرداری قرار داده است. خداوند در قرآن میفرماید: «وَ لَقَدْ مَکَّنَّاکُمْ فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا مَعَایِشَ قَلِیلًا مَا تَشْکُرُونَ» [الأعراف – ۱۰]. آمادگی انسان برای انجام وظیفه خلافت، یعنی آبادانی زمین، به ضرورت تربیت اسلامی صحیح و آشنا ساختن او با این نکته است که ثروت مال خداست. خداوند میفرماید: «وَآتُوهُمْ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِی آتَاکُمْ» [النور – ۳۳]. همچنین باید آشنا شود که او موظف است این ثروت را بهطور حلال به دست آورد و آن را برای تولید و مصرف صحیح هدایت کند. این امر از طریق ایمان به اینکه خدا مالک واقعی این ثروتهاست و او به دلخواه خود در آن تصرف میکند و انسان فقط به عنوان خلیفه بر آنها نظارت دارد، تحقق مییابد. بنابراین، انسان باید آنها را به کار گرفته و توسعه دهد به اندازهای که بتواند به آبادانی زمینی که خدا او را در آن منصوب کرده و مأمور به آبادانی آن کرده است، بپردازد و ایمان داشته باشد که خداوند همه چیز را در کائنات برای خدمت به انسان و انجام فعالیتهای اقتصادی تسخیر کرده است.
آزادی انسان
اسلام نه یک ایدئولوژی است و نه فلسفهای که منشاء آن عقل بشری باشد، بلکه وحیای از سوی خالق جهان و بشر است. از اینرو، شریعت اسلام برای هر زمان و مکانی مناسب است و پیامی است از جانب پروردگار عالم برای تمامی جهانیان… پیامی که بر پایه عدالت و کرامت انسان، بدون توجه به دین، نژاد، یا رنگ او استوار است، پیامی که ظلم و استبداد را محکوم کرده و به آزادی انسان از بندگی به غیر از خدا میپردازد. من عبارتی بهتر از سخنان دکتر “نظمی لوقا” (شاعر و فیلسوف مصری ۱۹۲۰-۱۹۸۷ م) برای توصیف حقیقت اسلام نیافتم؛ او که مسیحی است و مطالعاتش درباره سیره پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و اصول شریعت اسلامی او را به نوشتن این کلمات صادقانه و عینی درباره حقیقت اسلام سوق داد، گفت: “هیچ شریعتی را نمیبینم که به اندازه شریعتی که میگوید: {وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا} [المائده:۸] به انصاف نزدیک و از ظلم و تعصب دور باشد.”
روش زندگی
بنابراین، اسلام تنها یک دین روحی یا مجموعهای از مفاهیم الهی نیست، بلکه یک روش منحصر به فرد در زندگی است و تمام مسلمانان باید زندگی خود را تنها بر اساس این روش هدایت کنند. اسلام دعوتی است از سوی خدا به تمامی انسانها و پیام او به جهانیان، دینی که به تعامل فرهنگی بهطور صریح و قوی دعوت میکند. گفتوگو که اسلام بر آن تأکید دارد، در ذات و ماهیت خود دینی است که عقل را خطاب قرار داده و بر اساس شواهد استوار است. همچنین این دین بر پایه تسامح استوار است. این رویکرد راه را برای تماس گسترده با ملل و قومهای دیگر گشود و حقیقت آن است که گسترش این دین از طریق گفتوگو تحقق یافته است، نه از طریق شمشیر. مسلمانان نه با حمله به شرق آسیا بلکه از طریق تجارت اسلام را به آنجا بردند و همین امر در بسیاری از کشورهای آفریقا و اروپا نیز صادق است. گسترش اسلام در عصر حاضر و ورود بسیاری از مردم به آن، نه با شمشیر بلکه از طریق مطالعه و تحقیق آگاهانه در روح اسلام بوده است.
تمدن انسانی علمی
اسلام حامل پروژهای تمدنی و بینشی واضح از سعادت انسان در دنیا و آخرت است. با مراجعه به زمینه تاریخی، میبینیم که نشانههای پروژه تمدنی اسلامی از گذشته با نزول وحی به خاتمالانبیا محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم آغاز شد. این وحی، پایهگذار تمدن عربی اسلامی بود که محیط عربی موجود را از شعر به وحی تبدیل کرد و آغاز شد با کلمه “اقْرَأْ”. پیامبر صلیاللهعلیهوآلهسلم بر پایه توحید به عنوان یک عقیده جامع برای عربها و تمام مردم، و در ابتدا هدف اصلی تأسیس دولتی بود که پایهگذار وحدت باشد، پیش از آنکه به تصور و فتوحات خارج از بلاد عرب بپردازد. فتوحات عربی شروعی برای حرکتی تاریخی جدید به منظور وحدت قبایل عرب بود. سپس مسلمانان موفق به ارث بردن امپراتوریهای ایرانی و رومی شدند، که در حال جنگ برای کنترل جهان و بردگی مردمانش بودند. پس از آنکه دولت اسلامی بنیانهای خود را مستحکم کرد، در علوم پیشرفت داشت. هدف آن ایجاد تمدن انسانی علمی بود که در آن علم و بهکارگیری عقل معادل دین و همراه آن بود و حتی یکی از آنها در خدمت دیگری قرار داشت. این امر باعث شد که ایده دینی و تأثیر آن بر فرد مسلمان، تمدنی نمونه برای علم، فکر و هنر ایجاد کند که در آن اندیشمندان، دانشمندان و ادیبان با خلفا، امرا، قضات و فقهاء به رقابت پرداختند.
تحجر فکری و توقف نقش رسالت
تحجر فکری که امت اسلامی از آن رنج برده، سبب عقبماندگی تمدنی و ناتوانی در ایفای نقش رسالتی خود شده است. این امر منجر به شکست در هدایت مردم و خارج کردن آنان از بندگی انسانها به سوی بندگی پروردگار شده است. امروزه کسی نمیتواند انکار کند که انسان برده هواهای نفسانی، لقمه نانی یا حکام فاسدی شده که خود با آزادی آنها را انتخاب نکرده است. جنبههای مختلف بردگی در عصر ما آنقدر پیچیده و گسترده است که نمیتوان آنها را به سادگی شمرد. بتپرستی امروز ما پیچیدهتر و دشوارتر از بتپرستی دوران جاهلیت است. شاید همین موضوع باعث شده که برخی از اندیشمندان غربی با دیدی منصفانه و عمیق درباره پیامبر اسلام، محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) اظهار نظر کنند.
عدالت، ارزش همه ارزشها:
عدالت یک اصل بنیادین در شریعت اسلامی و ستون دین و دنیا است. خداوند پیامبران را برای بشارت و انذار با این اصل برانگیخت. عدالت فرمان الهی به پیامبر ما (صلی الله علیه و آله و سلم) و امت او است. خداوند در قرآن میفرماید: «خداوند به عدالت، نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان امر میکند و از فحشا، منکر و ظلم نهی میکند؛ به شما پند میدهد شاید متذکر شوید» (نحل: ۹۰). همچنین میفرماید: «خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به اهلش بدهید و هنگامی که میان مردم داوری میکنید، به عدالت حکم کنید» (نساء: ۵۸). و نیز در جای دیگری فرموده: «به من دستور داده شده که بین شما به عدالت رفتار کنم» (شورا: ۱۵).
ظلم و نابودی تمدن:
مسئله عدالت اختیاری نیست و جزو فضائل عمل به شمار نمیآید، بلکه یک امر واجب است که شریعت بدون آن معنا ندارد. مؤمن نمیتواند به چیزی جز عدالت حکم کند و با آن است که صلاح بندگان و سرزمینها تکمیل میشود. از بین رفتن عدالت، به نابودی تمدنها منجر میشود. خداوند فرموده است: «و آن شهرها را هنگامی که ظلم کردند نابود ساختیم و برای نابودی آنها موعدی تعیین کردیم» (کهف: ۵۹). ظلم، زمین و نسلها را تباه میکند و با فطرت الهی که مردم بر آن آفریده شدهاند در تضاد است. خداوند متعال در حدیث قدسی میفرماید: «ای بندگان من، من ظلم را بر خود حرام کردهام و بین شما نیز حرام قرار دادهام، پس به یکدیگر ظلم نکنید.» خداوند همچنین فرموده است: «و ترازوهای عدل را در روز قیامت برپا میکنیم و هیچ کس به اندازه ذرهای ظلم نخواهد شد و اگر به اندازه دانه خردلی باشد، آن را حاضر میکنیم و کافی است که ما حسابگر باشیم» (انبیا: ۴۷). بشریت در طول تاریخ خود چیزی نیکوتر از عدالت برای شادی و شکوفایی ندیده و چیزی بدتر از ظلم برای بدبختی و ویرانی نمیشناسد. وجود عدالت نشانه سلامت یا فساد جامعه است و تضمینی برای الفت قلبها، نزدیکی ملتها و همزیستی اقوام و ارتباط بین مردم است، زیرا عدالت کینهها را از بین میبرد. عدالت یکی از نامهای خداوند و صفات اوست و ترازو و معیار او در جهان است. خداوند میفرماید: «آسمان را برپا داشت و ترازو را گذاشت» (رحمان: ۷).
عدالت مقصود اصلی شریعت
به همین دلیل، اسلام بر عدالت تأکید کرده و آن را به عنوان یک مسئله مرکزی در نظر گرفته است. هیچ رکن از ارکان اسلام نیست که در آن عدالت مطلوب نباشد، چه در ارتباط با فرد، جامعه یا امت باشد و چه در ارتباط با عقیده، معاملات یا عبادات. اسلام عدالت را به عنوان مقصود اصلی که شریعت برای آن آمده، معرفی کرده است. ابن قیم الجوزیه (فقیه مکتب حنبلی – دمشق – ۶۹۱-۷۵۱ ه.ق) در کتاب «اعلام الموقعین» میگوید: «شریعت بر اساس حکمت و مصالح بندگان در دنیا و آخرت استوار است. این شریعت همگی عدالت، رحمت، مصلحت و حکمت است. هر مسئلهای که از عدالت به ظلم، از رحمت به قساوت، از مصلحت به مفسده و از حکمت به عبث منتهی شود، از شریعت نیست، هرچند با تفسیر وارد شده باشد. شریعت، عدالت خداوند بین بندگانش، رحمت او در میان خلقش، سایه او بر زمین و حکمت او است که بر صداقت پیامبرش دلالت دارد.» (ج ۳، ص ۵).
عدالت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
زندگی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نمونهای واقعی از ارزش عدالت بود و این امر در تمامی گفتارها و رفتارهای او نمایان بود. ابوهریره روایت کرده است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود: «هفت نفر هستند که خداوند آنها را در سایهاش قرار میدهد، روزی که هیچ سایهای جز سایه او نیست»، و یکی از آنها را «امام عادل» معرفی کرد. همچنین عایشه روایت کرده است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود: «هر کس به اندازه یک وجب از زمین را به ناحق غصب کند، آن زمین همچون طوقی از هفت طبقه زمین بر گردن او قرار خواهد گرفت». و عبدالله بن عمر نقل کرده است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود: «هر کس در ستیزهجویی به ناحق کمک کند یا به ظلم یاری رساند، همواره در خشم خدا خواهد بود تا اینکه دست از آن کار بردارد».
عدالت فراگیر
با وجود این روشنی در بیان که مسلمان و غیرمسلمان را شامل میشود، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میخواست به هر مسلمانی بفهماند که ظلم حتی نسبت به غیرمسلمان نیز پذیرفته نیست. در سخنی جامع و محکم منسوب به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آمده است: «آگاه باشید! هر کس به فردی پیماندار ظلم کند، یا از حق او بکاهد، یا بیش از توان او از او طلب کند، یا چیزی را بدون رضایت از او بگیرد، من در روز قیامت دشمن او خواهم بود». این مفاهیم ارزشمند صرفاً قواعد نظری نبودند بلکه در تمامی رفتارها و معاهدات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به وضوح نمایان بودند و او همیشه در تلاش بود تا عدالت به بهترین شکل ممکن اجرا شود.
دولت عدالت
در معاهداتی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) با یهودیان هنگام هجرت به مدینه منعقد کرد، این مفهوم به وضوح در متن معاهده آمده است. یکی از بندها چنین بود: «هیچ کس به سبب همپیمانش گناهکار نمیشود و یاری برای مظلوم است». این اصل به صراحت بیان میکرد که ظلم به هیچ وجه پذیرفته نیست و مظلوم، چه مسلمان باشد و چه یهودی، باید یاری شود. این امر در واقعیت نیز به اثبات رسید. تمامی بندهای معاهده بر عدالت تأکید داشتند.
همانطور که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در معاهده با یهودیان بر این مفاهیم تمرکز داشت، در معاهداتی که با مسیحیان بست، نیز همین کار را کرد. روایت شده است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در معاهدهای که با مسیحیان نجران منعقد کرد، فرمود: «هیچ فردی به خاطر ظلم دیگری مجازات نمیشود». برای اطمینان از تداوم روابط بر پایه عدالت، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) تصمیم گرفت فردی را همراه مسیحیان نجران بفرستد تا نظارت بر اجرای توافقات داشته باشد و مهمترین ویژگی این فرد، امانتداری بود. با وجود اینکه امانتداری صفتی بود که در تمامی یاران پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) وجود داشت، او کسی را انتخاب کرد که در این ویژگی به کمال رسیده بود. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) درباره این فرد فرمود: «با شما مردی امانتدار، بهراستی امانتدار خواهم فرستاد». یاران پیامبر آرزو داشتند که آن فرد باشند، تا اینکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرمود: «بلند شو ای ابوعبیده بن جراح». وقتی ابوعبیده برخاست، پیامبر فرمود: «این است امین این امت».
توجه به عدالت با غیرمسلمانان در توصیه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به معاذ بن جبل به خوبی نمایان است، زمانی که او را به یمن فرستاد؛ جایی که تعداد زیادی یهودی و مسیحی زندگی میکردند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به معاذ فرمودند: «تو به سرزمینی میروی که مردم آن اهل کتاباند. پس وقتی به آنجا رسیدی، ابتدا آنها را به شهادت بر اینکه “هیچ خدایی جز الله نیست و محمد فرستاده خداست” دعوت کن. اگر از تو پذیرفتند، آنگاه به آنان بگو که خداوند بر آنها پنج نماز در هر روز و شب واجب کرده است. اگر آن را پذیرفتند، به آنان بگو که خداوند بر آنها صدقهای واجب کرده که از ثروتمندان گرفته شده و به فقرا بازگردانده میشود. اگر از تو پذیرفتند، از گرفتن بهترین داراییهایشان پرهیز کن و از دعای مظلوم بترس، زیرا میان او و خدا هیچ حجابی نیست.»
دعای مظلوم
این نگاه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به مظلوم است که فرمودند: «از دعای مظلوم حتی اگر کافر باشد بپرهیزید، زیرا هیچ حجابی میان او و خدا نیست.» این بیان روشن میکند که دعای مظلوم مستجاب است، و بنابراین مسلمان راستین هرگز ظلم نمیکند، چرا که همیشه خود را در حضور خدا میبیند و میداند این موضوعی اعتقادی است. خداوند عزّ و جلّ در روز قیامت مظلوم را بر ظالم پیروز میکند، حتی اگر مظلوم کافر و ظالم مسلمان باشد. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نیز در روز قیامت از مظلوم علیه ظالم حمایت میکند، فارغ از اینکه دین هرکدام چیست. این اسلام است و این پیامبر اسلام است که با دشمنان و کسانی که با او جنگیدند، عدالت و انصاف داشت؛ چه رسد به کسانی که او را پیروی و به رسالتش ایمان آوردند و با او عهد بستند. اما متأسفانه این عدالت در دنیای معاصر ما، در تمدنها و دولتهای آن، غایب است؛ دنیایی که فقیر را فقیرتر و ثروتمند را ثروتمندتر میکند، قوی را تمجید کرده و ضعیف را سرکوب میکند، باطل و هواهای نفسانی را یاری داده و با حق و عقل میجنگد. این مسئله را در مقاله بعدی به امید خدا بررسی خواهیم کرد. “خداوند بر امر خویش چیره است، ولی بیشتر مردم نمیدانند.”
https://ihkn.ir/?p=38441
نظرات