به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، به نقل از مدرسه مطالعات فقه نظام؛ آیت الله محسن اراکی در درس خارج «فقه نظام سیاسی» که در ۱۵ فروردین سال ۱۴۰۰ برگزار شد به موضوع اجرای عدل و حقوق شهروندی پرداخت که در ادامه به آن اشاره می شود.
تأمین نیازهای ضروری زندگی
حق دوم از حقوق شهروندی، حق تأمین نیازهای ضروری زندگی شهروندان است که بر دولت اسلامی و بر حاکم اسلامی وظیفه است که نیازمندیهای ضروری شهروندان را تأمین کند؛ خوراک، پوشاک، مسکن و درمان که اینها مهمترین نیازهای ضروری شهروندان است؛ واجب است که این نیازها را تأمین کنند؛ دلیل بر این مطلب روایت مرحوم کلینی است که میفرماید:
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ عَنْ حَنَانٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم: «لَا تَصْلُحُ الْإِمَامَهُ إِلَّا لِرَجُلٍ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ وَ حِلْمٌ یَمْلِکُ بِهِ غَضَبَهُ وَ حُسْنُ الْوِلَایَهِ عَلَى مَنْ یَلِی حَتَّى یَکُونَ لَهُمْ کَالْوَالِدِ الرَّحِیمِ»[۱]
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: امامت شایسته نیست، جز براى مردی که داراى سه خصلت باشد: تقوى و ورعى که او را از نافرمانى خدا باز دارد، خویشتن دارى که خشمش را کنترل کند، نیکو حکومت کردن بر افراد زیر فرمانش، تا آنجا که نسبت به ایشان مانند پدرى مهربان باشد.
شاهد بحث ما جمله آخر است که فرمود: «وَ حُسْنُ الْوِلَایَهِ عَلَى مَنْ یَلِی حَتَّى یَکُونَ لَهُمْ کَالْوَالِدِ الرَّحِیمِ»؛ ولایت بر مولیّعلیهاش را خوب انجام دهد. یکی از مهمترین ارکان حسن الولایه، تأمین نیازمندیهاست و تشبیه نیز کرده است: «حَتَّى یَکُونَ لَهُمْ کَالْوَالِدِ الرَّحِیمِ»؛ اگر بخواهد والد رحیم باشد، یکی از مهمترین ارکانی که والد رحیم بخواهد انجام دهد، تأمین نیازمندیهای ضروری فرزندانش است؛ لذا از این روایت _ و لو اجمالا_ استفاده میشود که بر ولیّ امر و حاکم وظیفه است که به نیازمندیهای مردم و شهروندان بپردازد و نیازمندیهای تأمین کند.
مؤید این در بعضی موارد، روایت دیگری است که این روایت نیز از لحاظ سندی تام است:
عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ صَبَّاحِ بْنِ سَیَابَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم : «أَیُّمَا مُؤْمِنٍ أَوْ مُسْلِمٍ مَاتَ وَ تَرَکَ دَیْناً لَمْ یَکُنْ فِی فَسَادٍ وَ لَا إِسْرَافٍ فَعَلَى الْإِمَامِ أَنْ یَقْضِیَهُ فَإِنْ لَمْ یَقْضِهِ فَعَلَیْهِ إِثْمُ ذَلِکَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَقُولُ ﴿إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینِ﴾ الْآیَهَ فَهُوَ مِنَ الْغَارِمِینَ وَ لَهُ سَهْمٌ عِنْدَ الْإِمَامِ فَإِنْ حَبَسَهُ فَإِثْمُهُ عَلَیْهِ».
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هر مؤمن و یا مسلمانى که بمیرد و بدهى داشته باشد که از بابت فساد و اسراف نباشد، بر امامست که آن را بپردازد و اگر نپردازد، گناهش به گردن او است، همانا خداى تبارک و تعالى مىفرماید: «صدقات از آن فقیران و بىچیزان است» و او از قرضداران است و نزد امام سهمى دارد (که بعد از فقیران و بىچیزان در آیه شریفه ذکر شده است) و اگر امام آن را نگهدارد گناهش بر اوست.
اگر مؤمنی قرض گرفته باشد و در نتیجه عدم توانایی مالی، از عهده ادای قرض برنیامده باشد، بر امام است که دین او را پرداخت کند البته به شرط آنکه اینطور نباشد که این پول را خرج فساد و کار حرام کند یا کارهای مسرفانه انجام دهد؛ بلکه اگر برای نیازهای عادی و روزمرهاش دینی گرفته و نتوانسته پرداخت کند، میفرماید:«عَلَى الْإِمَامِ أَنْ یَقْضِیَهُ»[۲]
این از دو جهت دلالت بر مراد ما میکند: یکی از آن جهت که این دینی را که فرمود در نتیجه فساد و اسراف نیست باید امام بپردازد؛ که معنای در فساد و اسراف نبودن یعنی دینی که هزینه خرج زندگی شده؛ لذا معلوم میشود خرج زندگیاش به عهده امام است که امام باید دین او را بپردازد. علاوه بر اینکه خود دین، یکی از نیازهاست و اینکه چنین نیازی را امام باید بپردازد خود شاهدی است بر اینکه نیازهای ضروری شهروندان را امام باید بپردازد.
نمی دانم چرا الان اینگونه است که شخص را به دلیل بدهی به زندان میاندازند؛ آنوقت مردم پول جمع میکنند که او را از رندان آزاد کنند. من نمیفهمم؛ اگر پول دارد و او را به زندان انداختید؛ که این میشود [و مشکلی ندارد] یعنی اگر کسی داراست و با اینکه داراست، دین خود را نمیپردازد که در اینجا باید حاکم او را حبس کند تا دینش را بدهد؛ منتهی این برای کسی است که پول دارد و غنی مؤسر است؛ اما کسانی که در زندان میافتند و مردم جمع میشوند برای آنها پول جمع میکنند تا از زندان آزادش کنند که مؤسر نیستند، به چه میزان شرعی اینها باید زندان بروند؟ من توجیه این را نمیدانم! آنوقت عده زیادی پول جمع میکنند که او را آزاد کنند و یکی از پروژههای معروف مملکت این شده که پول جمع کنند که بیایید زندانی را آزاد کنید! یکی از شرم آورترین پدیدهها در نظام ما این است و اصلا با نظام جمهوری اسلامی سازگار نیست؛ با شرع نیز سازگار نیست. دولت باید بپردازد. وقتی بودجه را تصویب میکنند، یکی از هزینههایی که در بودجه درنظر میگیرند، پرداخت دیون معسرین باشد؛ این از وظایف دولت است «فَإِنْ لَمْ یَقْضِهِ فَعَلَیْهِ إِثْمُ ذَلِکَ»، وظیفه است.
روایت دیگر نیز از مرحوم کلینی نقل میکند:
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ وَ غَیْرُهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ حَبِیبِ بْنِ أَبِی ثَابِتٍ قَالَ: «جَاءَ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام عَسَلٌ وَ تِینٌ مِنْ هَمَدَانَ وَ حُلْوَانَ فَأَمَرَ الْعُرَفَاءَ أَنْ یَأْتُوا بِالْیَتَامَى فَأَمْکَنَهُمْ مِنْ رُءُوسِ الْأَزْقَاقِ یَلْعَقُونَهَا وَ هُوَ یَقْسِمُهَا لِلنَّاسِ قَدَحاً قَدَحاً فَقِیلَ لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا لَهُمْ یَلْعَقُونَهَا فَقَالَ إِنَّ الْإِمَامَ أَبُو الْیَتَامَى وَ إِنَّمَا أَلْعَقْتُهُمْ هَذَا بِرِعَایَهِ الْآبَاءِ».[۳]
حبیببنابىثابت گوید: از همدان و حلوان (شهریست نزدیک بغداد) براى امیرالمؤمنین علیه السلام عسل و انجیر آوردند، حضرت به نقیبان و رؤساء اصحابش دستور داد تا یتیمان را حاضر کنند، سپس سر مشکهاى عسل را در اختیار آنها گذاشت تا بلیسند و خود عسلها را قدح، قدح، به مردم تقسیم میکرد. به حضرت عرض شد: اى امیر مؤمنان! چرا باید یتیمان سر مشکها را بلیسند؟ فرمود: زیرا امام پدر یتیمان است و من به حساب پدرها لیسیدن آنها را به ایشان واگذاشتم.
همان وظیفهای که أب نسبت به فرزندان خودش دارد، حاکم نسبت به یتامای جامعه دارد؛ البته تنها یتامی نیست؛ منتهی اینها را به عنوان مصادیق بیان میکنیم که مؤید آن کبرای کلی است.
روایت دیگر، صحیحه عبداللهبنسنان است که مرحوم حر عاملی در وسائل الشیعه بیان میکنند. در ابواب زکات روایات متعددی وجود دارد که دال بر این است که تأمین نیازمندیهای نیازمندان وظیفه امام است؛ از جمله این روایت که مرحوم صاحب وسائل از مرحوم صدوق روایت میکند:
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَبِی الْحُسَیْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الْأَسَدِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْبَرْمَکِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مُعَتِّبٍ مَوْلَى الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ: قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام : «إِنَّمَا وُضِعَتِ الزَّکَاهُ اخْتِبَاراً لِلْأَغْنِیَاءِ وَ مَعُونَهً لِلْفُقَرَاءِ وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ أَدَّوْا زَکَاهَ أَمْوَالِهِمْ مَا بَقِیَ مُسْلِمٌ فَقِیراً مُحْتَاجاً وَ لَاسْتَغْنَى بِمَا فَرَضَ اللَّهُ لَهُ وَ إِنَّ النَّاسَ مَا افْتَقَرُوا وَ لَا احْتَاجُوا وَ لَا جَاعُوا وَ لَا عَرُوا إِلَّا بِذُنُوبِ الْأَغْنِیَاءِ وَ حَقِیقٌ عَلَى اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَمْنَعَ رَحْمَتَهُ مَنْ مَنَعَ حَقَّ اللَّهِ فِی مَالِهِ وَ أُقْسِمُ بِالَّذِی خَلَقَ الْخَلْقَ وَ بَسَطَ الرِّزْقَ أَنَّهُ مَا ضَاعَ مَالٌ فِی بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ إِلَّا بِتَرْکِ الزَّکَاهِ وَ مَا صِیدَ صَیْدٌ فِی بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ إِلَّا بِتَرْکِهِ التَّسْبِیحَ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ وَ أَنَّ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى أَسْخَاهُمْ کَفّاً وَ أَسْخَى النَّاسِ مَنْ أَدَّى زَکَاهَ مَالِهِ وَ لَمْ یَبْخَلْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ بِمَا افْتَرَضَ اللَّهُ لَهُمْ فِی مَالِهِ».[۴]
امام صادق علیه السلام فرمود: همانا که زکات براى آزمایش اغنیا، و کمک به فقرا وضع شده است، و اگر مردم زکات اموال خود را مىپرداختند، هیچ مسلمانى فقیر و محتاج نمىماند، و هر آینه با سهمى که خداى عزّوجلّ براى او مقرّر فرموده است مستغنى میشد، و مردم فقیر و محتاج و گرسنه و برهنه نشدهاند مگر به علت گناهان اغنیا، و خداى عزّوجلّ را سزاوار است که رحمت خود را از کسى که حقّ خدا در مال خود را بازداشته است بازدارد و به آن کسى که خلق را آفریده و خوان رزق را گسترده است قسم یاد میکنم که هیچ مالى در خشکى یا دریا تباه نمیشود مگر به علّت ترک زکات، و هیچ صیدى در خشکى یا دریا شکار نمیشود مگر به علت ترک تسبیح در آن روز، و همانا که محبوبترین مردم نزد خداى عزّوجلّ گشودهدستترین ایشان است، و سخاوتمندترین مردم کسى است که زکات مالش را بپردازد، و درباره مؤمنین نسبت به حقّى که خداى عزّوجلّ براى ایشان در مال او مقرّر داشته است بخل نورزد.
وقتی مصرف زکات این مصارف است؛ که برهنهها را بپوشاند و گرسنهها را سیر کنند و حاجت حاجتمندان را روا کنند، بعد هم این زکات را چه کسی باید بگیرد؟ ﴿خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهً﴾. وظیفه حاکم است که این زکات را بگیرد و وظیفه حاکم است که این زکات را در [این مصارف هزینه کند]. اولا و بالذات این کار حاکم است و اگر حاکم نتوانست و یا نبود، وظیفه مردم است که خودشان این کار را انجام دهند.
اخذ و تقسیم زکات، کار حاکم است که در گذشته به همین مطلب اشاره کردیم. بنابراین روایت، [حاکم] هم پوشاک مردم هم تأمین غذای آنها و هم نیازمندیهای آنها را از این زکات تأمین میکند. روایت میفرماید: «وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ أَدَّوْا زَکَاهَ أَمْوَالِهِمْ مَا بَقِیَ مُسْلِمٌ فَقِیراً مُحْتَاجاً»، معلوم میشود برای هر فقیر محتاج باید زکات را خرج کند؛ البته این موراد تسعهای که برای مصرف زکات معین شده است، معینند؛ اگر این موارد تسعه همه نیازها را پوشش داد و نیازمندی نماند، فبها؛ اما اگر نیازمندی خارج از این عناوین تسعه باقی ماند، باید به او نیز از زکات بدهد.
در جواب پرسش یکی از شاگردان: در محل خود گفتهایم؛ در همین مباحث فقه سیاسی و همچنین در مباحث اقتصاد این مطلب را بیشتر توضیح دادهایم که در نظام مالی اسلامی، نیازمندی و طبقات نیازمندان تعریف شده و برای هر نوع از این نیازمندیها، یک منبع تأمین تعریف شده است؛ محل تأمین نیازمندیهای دستگاههای حکومتی و مدیریتی خمس است؛
﴿وَ اِعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی اَلْقُرْبى وَ اَلْیَتامى وَ اَلْمَساکِینِ وَ اِبْنِ اَلسَّبِیلِ﴾.[۵]بدانید هرگونه غنیمتی به دست آورید، خمس آن برای خدا، و برای پیامبر، و برای ذیالقربی و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه (از آنها) است.
خمس برای خدا و رسول و ذی القربی که ائمه اطهارند و دستگاه حکومتی است؛ آن مساکین و یتامی و ابنالسبیل نیز مساکین و یتامی و ابنالسبیلی است که هزینهشان به عهده دولت است که آن مساکین و یتامی و ابناء السبیل از آل محمد صلی الله علیه وآله وسلم هستند؛ هزینه تأمین این دسته از مساکین باید از محل خمس تأمین شود زیرا سادات، به طور مستقیم عیال دستگاه حاکمیتیاند و این نکتهای دارد که نمیخواهیم در اینجا به آن بپردازیم که چرا در نظام مالی اسلامی، اولاد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم و اولاد پیوسته به رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم ، محل تأمین نیازمندیهایشان، منبعی است که باید هزینههای خود دولت از آن تأمین شود.
این یک نوع هزینه است که منبع آن مشخص شده. یک نوع هزینههایی وجود دارد که باید آنها را از زکات تأمین کرد؛ کل فقرا و فقر و نیازمندان کلاً، محل تأمینشان از زکات است. زکات، تأمین نیازمندیهای جامعه و مردم است. اینکه راه بسازند و مسجد بسازند و مدرسه بسازند؛ اینها وظایف حاکمیتی است و دستگاه حاکمیت باید از راه خمس این کارها را انجام دهد؛ اگر از محل خمس کفاف نکرد، از محل زکات میتواند بدهد. الان در جامعهمان همه چیز به هم ریخته است؛ هنوز به نظام مالی اسلامی توجه ندارند اصلاً و هنوز درست و حسابی استنباط نشده است.
ما در بحث خمس این را آوردهایم که هر نوع هزینه، یک نوع منبع تأمین برای آن تنظیم شده است؛ حتی گفتیم نحله که فدک را حضرت رسول «نحلها فاطمه سلام الله علیها » چیست؟ که گفتهایم این نحله یک نوع منبع درآمدی است که مصرف خاص دارد؛ یک اموالی را حاکم در اختیار مثلا حضرت زهرا سلام الله علیها قرار داده که ایشان این اموال را در مواردی که حفرههایی که وجود دارد که این حفرهها را بودجه عمومی _ چه از محل خمس تأمین شود و چه از محل زکات تامین میشود_ تأمین نمیکند [هزینه کند]؛ زکات را تقسیم کردند و خمس را به همه دادند اما یک کسی آمده و خانه او خراب شده است؛ کسی مریض شده و هیچ محلی برای تأمین آن نیست؛ اینجا یک نحلهای وجود دارد که به حضرت زهرا سلام الله علیها میدهند که ایشان از این محل فدک، حفرههایی که به وسیله بودجه عمومی تأمین نشده را او تأمین میکند.
بعضی از چیزها را نظامهای غربی از ما یاد گرفتند اما ما متوجه نیستیم که اینها از ما یاد گرفتند؛ در نظامهای غربی اینگونه است که ملکه (همسر شاه)؛ که در دوران شاه نیز این کار در ایران انجام گرفته بود که مثلا فرح مؤسسه خیریهای زیر نظر او به اسم شیر خورشید بود یا مثلا در اردن نیز همینطور؛ در بعضی از این نظامهای پادشاهی نیز همینطور؛ حتی فکر کنم در انگلیس؛ موسسات خیریه زیر نظر ملکه است؛ یعنی کار ملکه، کاری فرابودجهای و فرادولتی است. کار ملکه این است که یک اموالی در اختیار ملکه قرار داده میشود که این اموال، فرابودجهای باید مصرف شوند؛ هر مقدار هم که بودجه ممکلت درست تنظیم شود، به هر حال حفرههایی میماند که این حفرهها به وسیله این بودجه عمومی و برنامه ریزی عمومی این حفرهها پر نمیشود، نیازمندیهای استثنایی و فوقالعاده میماند؛ این فدک را نحله حضرت زهرا سلام الله علیها کردند برای پر کردن این حفرههایی که با بودجه عمومی تأمین نمیشود. میخواهم بگویم که برای هر نوع هزینهای، در نظام مالی اسلام، یک نوع منبع تأمین تعریف شده. من خواهش میکنم از دوستانی که میتوانند بر روی نظام مالی تحقیق کنند و دنبال کنند؛ نظام مالی غیر از مسأله اقتصادی است؛ غیر از مسأله فقه اقتصادی است؛ این جای بحث دارد؛ ما مقدار مختصری از این را در اواخر مباحث خمس آوردهایم.
روایت دیگر صحیحه عبداللهبنسنان از امام صادق علیه السلام است که فرمود:
«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ الزَّکَاهَ کَمَا فَرَضَ الصَّلَاهَ فَلَوْ أَنَ رَجُلًا حَمَلَ الزَّکَاهَ فَأَعْطَاهَا عَلَانِیَهً لَمْ یَکُنْ عَلَیْهِ فِی ذَلِکَ عَیْبٌ وَ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ لِلْفُقَرَاءِ فِی أَمْوَالِ الْأَغْنِیَاءِ مَا یَکْتَفُونَ بِهِ وَ لَوْ عَلِمَ أَنَّ الَّذِی فَرَضَ لَهُمْ لَا یَکْفِیهِمْ لَزَادَهُمْ وَ إِنَّمَا یُؤْتَى الْفُقَرَاءُ فِیمَا أُوتُوا مِنْ مَنْعِ مَنْ مَنَعَهُمْ حُقُوقَهُمْ لَا مِنَ الْفَرِیضَهِ».[۶]
عبداللّهبنسنان روایت کرده است که امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند عزّوجلّ،زکات را مانند نماز،واجب گردانید. و اگر چه بندگان، زکات را آشکارا پرداخت نمایند. پرداخت زکات، بدان جهت است که خداى عزّوجلّ، تأمین نیازمندیهاى فقرا را،در اموال اغنیاء، مقرّر نموده است. و مىدانست که اگر آن مقدار تعیین شده، ایشان را کفایت نمىکند، مقدار زکات را بیشتر قرار مىداد. هرگونه تنگدستى که متوجّه فقرا است، به سبب خوددارى اغنیاء از پرداخت حقوق واجب بر ایشان است. (نه از جهت مقدار زکات و نارسایى آن) .
ما بحثی داریم در مورد اینکه خدای متعال علانیه بودن بعضی از اعمال را دوست دارد؛ یعنی خود علنی بودنش استحباب دارد: ﴿اَلَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ اَلنَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَهً﴾[۷] خود علانیه بودنش نیز محبوب است؛ سرّش هم محبوب است؛ علانیهاش نیز محبوب است که این روایت اشاره به آن دارد که اگر کسی زکات را علنی بپردازد اشکال ندارد.
برخیها میگویند این زکات کافی نیست و خمس تمام نیازها را پوشش نمیدهد؛ نه خیر؛ شما خمس و زکات را بگیرید؛ کاملا پوشش میدهد؛ منتهی از آنهایی که نمیدهند، باید گرفت؛ که ما معتقدیم در نظام مالیاتی، این کار غلطی است که ما انجام میدهیم و از اروپاییها و غربیها یاد گرفتیم که مالیات [می گیریم].
اگر از ما نظر بخواهند ما میگوییم راهش این است که زکات و خمس را از مردم بگیرید و به فرض اگر این زکات و خمس معمولی کفاف نکرد، بعد به قدر ما به الکفایه مالیات بگیرد؛ که آنوقت مالیات باز هم زکات است؛ یعنی آن را هم به عنوان زکات بگیرید؛ زکات را اضافه کنید؛ ما در نظام دینی و در نظام مالی اسلام، چیزی به نام مالیات نداریم. اعشار و تعشیر و اینها چیزهایی است که طاغوتها وارد دین ما کردهاند؛ این مالیات همان تعشیر و اعشار است؛ و مالیات بگیر، بسیار مذمت شده که در حقیقت یک نوع باج گیری است؛ چیزی که در شرع آمده، زکات و خمس است. اگر زکات در همین موارد معین؛ در غلات و انعام ثلاثه و در نقدین؛ اگر این زکات را گرفتید و زکات مال التجاره بعد از اینکه تبدیل به نقد میشود را نیز گرفتید و اگر کفاف نکرد، آنوقت زکات دیگری اضافه کنید.
امیرالمؤمنین علیه السلام در دوران خلافتش در روایت است که زکات خیل را نیر معین کرد که از اسبهای ماده زکات میگرفت زیرا نیازمندی وجود داشت. این کار را بکنید. به اندازه نیازمندی بیوت مراجع هر کسی به آنها خمس را داد و رسید را به اداره مالیت یا اداره جمع زکات و خمس داد، بگویید ما قبول میکنیم؛ ولی باید مشخص شود که هر مرجعی هزینه سالانهاش چقدر است و چه مقدار به حوزه و تشکیلات میدهد؛ مثلا میگوید صد ملیون؛ تا حد صد ملیون هرکس به این مرجع خمس داد قبول است.
این خمس خیلی میتواند منبع در آمد مبارکی باشد؛ مردم اگر بفهمند که این پولی که به دولت میدهند، وظیفه شرعیشان را دارند انجام میدهند؛ ذمهشان بری میشود؛ مالشان پاک میشود؛ [با اشتیاق بیشتری این را میپردازند]؛ شما این را امتحان کنید ببینید چه میشود؟
اگر به تدریج مردم با رغبت نداند، بعد بگویید! اینهمه فرار مالیاتی! اصلا گردن کلفتها که مالیات نمیدهند که! این مالیات را شما از حقوق کارمندان و کسانی که درآمد پایین دارند که دولت سلطه بر آنها دارد میگیرید. [به جای این،] زکات و خمس را قشنگ با تنظیم و نظام بگیرید؛ این نظام مالیاتیای که دارید را به تشکیلات جبی خمس و زکات تبدیل کنید؛ ما اداره جمع آوری خمس و زکات باید داشته باشیم به جای اداره جمع آوری مالیات. اگر این خمس و زکات معمولی کفاف نکرد، باز هم چیز دیگری به عنوان زکات اضافه کنید تا وقتی که نیازها تأمین شود؛ این راهش است؛ نه این راهی که امروزه انجام میدهید.
[۱] . الکافی- ط الاسلامیه، الشیخ الکلینی، ج۱، ص۴۰۷.
[۲] . الکافی- ط الاسلامیه، الشیخ الکلینی، ج۱، ص۴۰۷.
[۳] – الکافی- ط الاسلامیه، الشیخ الکلینی، ج۱، ص۴۰۶.
[۴] – وسائل الشیعه، الشیخ الحر العاملی، ج۶، ص۴، أبواب ما تجب فیه الزکاه، باب۱، ح۶، ط الإسلامیه.
[۵] – سوره انفال؛ آیه ۴۸
[۶] – من لا یحضره الفقیه، الشیخ الصدوق، ج۲، ص۳.
[۷] – سوره بقره آیه ۲۷۴
https://ihkn.ir/?p=39839
نظرات