به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، مهدی احمدی، پژوهشگر حوزه فرهنگ، در یادداشتی مطرح کرد؛
فرهنگ هواداری در فوتبال ایران و حتی دنیا دچار تناقضاتی شده و بسیاری از هواداران با وجود فقر، بیکاری و مشاهده بیعدالتی در پرداختهای نجومی، از جذب یک بازیکن گرانقیمت استقبال میکنند، فقط برای اینکه تیم محبوبشان نتیجه بگیرد.
قراردادهای نجومی فوتبال موضوعی است که این روزها برسر زبانها افتاده است و تورم شدید قیمتهای بازیکنان صدای طیفهای مختلف ورزشکاران و حتی پیشکسوتان فوتبال را هم درآورده است. این تورم قیمت تا جایی است که دستمزد برخی بازیکنان لیگ ایران از بسیاری لیگهای اروپایی و عربی بالاتر رفته است.اما در این میان آنچه متناقض است رضایت برخی هواداران از این قراردادها است، درحالی که خودشان درگیر مشکلاتی نظیر بییکاری و فقر هستند، آنها نه تنها مشکلی با قراردادهای نجومی ندارند، بلکه با این قراردادها برای رقبایشان کری هم میخوانند، فقط برای اینکه تیم محبوبشان قوی باشد، ببرد و قهرمان شود.فرهنگ هواداری فوتبال، بهویژه در کشورهای در حال توسعه، یکی از پدیدههای اجتماعی پیچیده و چندلایه است. این پدیده در نگاه اول، ممکن است عجیب به نظر برسد که میلیونها هوادار که خود با مشکلات اقتصادی، بیکاری یا فقر دستوپنجه نرم میکنند، از فوتبالیستهایی حمایت میکنند که دستمزدهای میلیاردی میگیرند و سبک زندگی لوکسی دارند. این پدیده تناقضآمیز، نهتنها در ایران بلکه در بسیاری از کشورهای دیگر نیز مشاهده میشود. اما ریشههای این تناقض در چیست؟
فرار از واقعیت و جستجوی امید با شریک شدن در موفقیت تیم محبوبدر جامعهای که مردم با مشکلات معیشتی، بیکاری و فشارهای روانی مواجهاند، فوتبال تبدیل به یک پناهگاه روانی میشود. هوادار، با تماشای مسابقه یا پیروزی تیم محبوبش، برای لحظاتی از واقعیتهای تلخ زندگیاش فاصله میگیرد. حمایت از فوتبالیستهای موفق، نوعی فرافکنی و شریک شدن در «برد» آنهاست. به عنوان مثال فردی بیکار، وقتی تیم محبوبش قهرمان میشود، احساس میکند خودش عضوی از آن تیم است و در این پیروزی سهم دارد. اگر دقت کنین این افراد در کریخوانی با هواداران رقیب از ضمیری استفاده میکنند که خودشان را دربر میگیرد مثلاً میگویند اگر فلان بازیکن را بخریم خط دفاعمان قوی میشود و یا فلان تیم را که بردیم، باید فلان تیم را هم ببریم تا به صدر جدول برویم.اسطورهسازی و رؤیا پردازی برای اسطوره شدنجامعهای که با بحرانهای اجتماعی و کمبود الگوهای موفق روبهروست، تمایل دارد از چهرههای فوتبالی قهرمان بسازد. هوادار در ناخودآگاه خود، این بازیکنان را نمادهایی از موفقیت، پشتکار و راهی برای فرار از فقر میبیند و در رویای خود میپروراند که فوتبالیست میشود و او هم معروف و پولدار میشود، در حالی که با نگاهی منطقی هیچ شانسی برای این اتفاق ندارد اما حتی اگر این مسیر برای خودش قابلدستیابی نباشد، با افتخار از آنها یاد میکند.
حس هویت داشتن با هواداری و حس پوچی با بیتفاوتی فوتبال در بسیاری از جوامع نهفقط یک ورزش، بلکه یک ابزار مهم برای شکلگیری هویت جمعی است. حمایت از تیم، بخشی از هویت فردی و اجتماعی افراد میشود، حتی اگر بازیکنان آن تیم از طبقهای کاملاً متفاوت باشند. این احساس تعلق میتواند قویتر از آگاهی طبقاتی یا انتقاد از نابرابری اقتصادی باشد. یعنی شخص اگر در این جمع قرار نگیرد، احساس پوچی و بیهویتی میکند و راه رسیدن به شخصیت اجتماعی را در هواداری میبیند. رسانههایی که از فوتبالیستها ابرستاره و ابرقهرمان میسازند رسانهها و شبکههای اجتماعی با پررنگ کردن چهرههای فوتبالی، آنها را از انسانهای معمولی به ابرستارههایی دستنیافتنی تبدیل میکنند. در این فرایند، تضاد طبقاتی نهتنها پنهان میشود، بلکه گاهی با نوعی تحسین و آرزو همراه است. هوادار نه از فاصله طبقاتی خشمگین میشود، بلکه به آن غبطه میخورد. هوادار احساس میکند که با دیدن زندگی اشرافی بازیکن محبوبش در شبکههای اجتماعی در خانه او حضور دارد و با در ارتباط مستقیم است. او با دیدن زندگی شخصی، خانه مجلل و خودروی لوکس بازیکن تضاد بین زندگی خودش و فوتبالیست را مخفی میکند و خودش را مانند او میبیند.
نپذیرفتن بیعدالتی اقتصادی با بزرگ کردن جایگاه فوتبالیست بسیاری از هواداران تفاوت بین موفقیت مشروع و نابرابری را درک نمیکنند و علیت این امر غیاب آموزشهایی است که مردم را به تحلیل انتقادی پدیدهها ترغیب کند. هوادار دستمزدهای نجومی بازیکنان را فقط نشانهای از استعداد و سختکوشی میداند، نه بخشی از یک ساختار ناعادلانه اقتصادی. هوادار گمان میکند که پرداخت این مبالغ حق بازیکن است و او با تلاش و کوشش به این جایگاه رسیده و در این میان بی عدالتی رخ نداده است.در مجموع تناقض میان شرایط دشوار زندگی بسیاری از هواداران و حمایت آنها از فوتبالیستهای ثروتمند، ریشه در مجموعهای از عوامل روانی، اجتماعی، فرهنگی و رسانهای دارد. این پدیده بیش از آنکه نشانهای از ناآگاهی باشد، بازتابی از نیاز انسان به تعلق، امید، و معنا در جهانی پرفشار و بیعدالت است. اگرچه این تناقض آشکار است، اما در بسیاری از موارد برای افراد، نوعی استراتژی بقا و مقابله با واقعیت محسوب میشود.
https://ihkn.ir/?p=41851
نظرات