به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، آیت الله ابوالقاسم علیدوست در نشستی با موضوع «فقه معاصر بایسته شناسی و آسیب شناسی» که ۱۱ مهرماه که در مدرسه عالی فقهی امام محمد باقر علیه السلام برگزرا شد، بیان داشت؛
آنچه در اینجا مطرح میشود، با هدف روشن شدن و خدمتی به جریانی است که امروزه به عنوان فقه معاصر شناخته میشود. موضوع بحث ما، بایستهشناسی و آسیبشناسی فقه معاصر است. بایستهها و آسیبها مرز مشخصی ندارند؛ به این معنا که هر بایستهای اگر رعایت نشود، به یک آسیب تبدیل میشود و هر آسیبی اگر برطرف شود، به یک بایسته بدل خواهد شد. بنابراین نمیتوان میان این دو دیوار قطعی کشید.
تعریف فقه معاصر
اولین گام در آسیبشناسی و بایستهشناسی فقه معاصر، تبیین مفهوم آن است: فقه معاصر چیست و مراد از آن چه میتواند باشد؟
بزرگان ما در طول تاریخ همیشه تلاش کردهاند تا مسائل جدید را مورد بررسی قرار دهند؛ به عنوان نمونه، محقق حلی (متوفی ۶۷۶) در کتاب “شرایع” حدود دوازده هزار فرع فقهی را مطرح کرده است، در حالی که خواهرزاده او، علامه حلی (متوفی ۷۲۶) این تعداد را به حدود پنجاه هزار فرع در کتاب “تذکره” افزایش داده است. با این حال، “تذکره” در دوران ما کمتر مورد مراجعه قرار میگیرد.
اما باید به شما بزرگواران بگویم که حتماً کتاب “تذکره” را جزو منابع دائمی خود قرار دهید. من در زمانی که بحث شرکتها را بررسی میکردم، متوجه شدم که علامه حلی به طور دقیق تمامی شرکتهای دوران خود را بررسی و بحث کرده است.
اگر با تاریخ فقه و دورانهای مختلف آشنا باشید، میدانید که شکوفایی مدرسه حله در زمان علامه حلی اقتضای این نوع کار را داشت. این نوع تلاشها، یک پدیده مستحدث و جدید نیست. نمونهای دیگر، کتاب “مبسوط” شیخ طوسی در مقایسه با سایر کتابهای قبلی ایشان در بسط مسائل و پرداختن به موضوعات مبتلابه موفق بوده است. از این جهت پرداختن به فقه معاصر یک ضرورت و امری مبارک است؛ فرض کنید که حوزه نسبت به مسائل مبتلابه جامعه بیتفاوت باشد، آیا این ممکن است؟ قطعاً نه، پس ضرورت دارد.
از طرفی پرداختن به فقه معاصر مسیری است که کمتر طی شده است؛ بنابراین یک ضرورت خطرناک است. نمیگویم که اصلاً پیموده نشده؛ قبلاً هم گفتم که بزرگان ما به این مسیر رفتهاند،
نهادسازی در فقه یا نظامسازی باید به صورت عالمانه و در قامت درس خارج انجام شود و در عین حال آسیبهای آن نیز مطرح شود. در غیر این صورت کسانی وارد این بحث میشوند که آسیبها را نادیده میگیرند و خود به مشکلاتی مبتلا میشوند.
آیا این فقه معاصر یک صفت و موصوف است یا مضاف و مضافالیه؟ این تفاوت خیلی بزرگی است. اگر بگوییم صفت و موصوف است، یعنی فقاهت معاصر. عده ای به نظام فقاهت به صورت فقیهانه بپردازند و با نگاه معاصر مسائل مختلف را بحث کنند. ممکن است به موضوعاتی سنتی مانند صوم، صلاه و حجت نیز بپردازند. اگر این نوع نگاه کنیم، سوال پیش میآید که مگر فقه به معاصر و غیر معاصر تقسیم میشود؟
از طرفی اگر فقه معاصر را مضاف و مضاف علیه در نظر بگیریم؛ یعنی “فقه مسائل معاصر”. ای کاش از ابتدا واژه “مسائل” را به کار میبردند تا مشخص باشد که این اصطلاح مضاف و مضاف علیه است.
حال فقه را میتوان به فقه مسائل معاصر و مسائل قدیمی تقسیم کرد. در این صورت اگر کسی کتابی در مورد حج بنویسد هر چند نگاه معاصری داشته باشد، دیگر نمیتوان کتابش را جزو “فقه مسائل معاصر” دسته بندی کرد. اما در تعبیر “فقه مسائل معاصر”، دیگر به مسائل سنتی مانند حج، صوم، صلات و طهارت زیاد پرداخته نمیشود. اگر کسی مسائلی مثل فقه بورس، فقه رمزارزها، یا فقه سیاسی را مطرح کند، آن وقت میتوان گفت که با فقه معاصر سر و کار دارد.
جایگاه اصول فقه در فقه معاصر
مطمئناً فقه معاصر بیشتر از فقه غیر معاصر به اصول فقه نیاز دارد؛ زیرا بنده معتقدم اصول فقه فقط دفتر اولش نوشته شده و دفاتر دوم و سوم اصول همچنان باقی ماندهاند. البته شاید در برخی مباحث اصول معتقد باشیم که باید مختصر بیان شود، مسائلی وجود دارند که باید به اصول فقه اضافه شوند؛ به عنوان نمونه کسی که میخواهد درباره فقه سیاسی یک فقه معاصر است، صحبت کند، (به صورت مضاف و مضاف علیه خوانده شود، یعنی “فقه السیاسه”) ناچار است از گستره شریعت صحبت کند. اگر بگوییم شریعت حداقلی است، دیگر جایی برای بحث گستره شریعت باقی نمیماند. گستره شریعت یک مسئله اصولی است و باید درباره آن صحبت شود. در حالی که برای موضوعاتی مثل حج، صلاه و صوم، نیازی به مطرح کردن این بحث نداریم.
بنابراین برخی مسائل باید در دفاتر دوم و سوم اصول اضافه شود. کسی که میخواهد درباره فقه معاصر بحث کند باید اصول قوی و جامعی داشته باشد. مراد از اصول قوی این نیست که شخصی اقوال را حفظ کند و ردیف کند. بلکه منظور فهم و نگاه اصولی قوی است.
بایستهها و آسیبهای فقه معاصر
اگر میخواهیم درباره بایستهها و آسیبهای فقه معاصر صحبت کنیم، باید سراغ مسائلی برویم که مخصوص فقه معاصر است.
بایستههای فقه معاصر به شرح زیر است:
- گفتمان معاصر برای فقه معاصر
- اطلاعات معاصر و مناسب
- ادبیات معاصر
- استفاده از کارشناسی دقیق در فقه معاصر
- بررسیهای میدانی و مبتلا به
از طرفی برخی از آسیبهای فقه معاصر به شرح زیر است.
- پرهیز از موضوعاتی که هنوز روشن نیست
- پرهیز از طرح احتمالات ناموجه
بایسته های فقه معاصر
۱. گفتمان معاصر
وقتی کسی میخواهد فقه معاصر را بررسی کند، باید یک نگاه معاصر داشته باشد. برخی افرادی که در فقه معاصر تلاش میکنند، گفتمان لازم برای فقه معاصر را ندارند. باید بتوانیم پاسخ دهیم که آیا یک نظام اقتصادی ایجاد کنیم؟ نه فقط روابط دو فرد را، آیا میتوانیم یک نظام بانکی طراحی کنیم که بتواند با نظامهای اقتصادی دیگر مثل کاپیتالیسم، سوسیالیسم، سوسیال دموکراسی و… رقابت کند؟ آیا ما میتوانیم به همین سادگی چنین کاری کنیم؟
نتیجه نداشتن نگاه معاصر این است که نرخ بهره ۲۵ درصدی در کشور را تجربه میکنیم درحالی که در سایر نقاط دنیا نرخ بهره ۳ یا ۴ درصد است.
باید نگاه جهانی بر پایه تراث داشته باشیم؛ به این معنا که باید به یک نگاه جهانی توجه کنیم، اما بر پایه دیدگاه اسلامی.وقتی کسی نگاهش جهانی است اطلاعاتش معاصر و مناسب خواهد شد، اما اگر این گفتمان را نداشته باشد، سعی میکند با همان ادبیات قدیمی به مسائل جدید بپردازد.
شاید هیچ طلبهای به اندازه من از تراث دفاع نکند، به ویژه در جمعهای روشنفکری. گروهی از روشنفکران معتقدند که باید تراث را شخم زد و طرحی نو در انداخت. ما میگوییم نه، باید تراث را حفظ کنیم. نگاه جهانی باید بر پایه تراث باشد. اگر این نگاه را داشته باشیم، بسیاری از مسائل تغییر میکند. وقتی کسی نگاهش جهانی باشد، به طور طبیعی وارد بحثهای جدید میشود و اطلاعاتش مناسب و معاصر خواهد شد. اما اگر این گفتمان را نداشته باشد، میخواهد با همان ادبیات سنتی پیش برود.
۲. اطلاعات معاصر و مناسب
باید بپذیریم که هر دانشی اطلاعات خودش را دارد و این اطلاعات باید مناسب و معاصر باشد. برخی از کسانی که در مسائل جدید فقهی صحبت میکنند اطلاعاتشان خیلی قدیمی است و به عنوان مثال مهمترین منبع اقتصادی اش، کتاب مرحوم آشیخ حسین حلی، است بحثها در دنیا فرق کرده است. منبع اطلاعات ما باید بهروز و مناسب باشد. این روزها بحث هوش مصنوعی مطرح شده است. برخی توجه ندارند که هوش مصنوعی با دانش رباتیک تفاوت دارد.
۳. ادبیات معاصر
وقتی کسی اطلاعات و دانش معاصر را نداشته باشد، ادبیاتش هم معاصر نخواهد بود. قرآن تعبیر لطیفی دارد : “وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ” (ما پیامبران را نمیفرستیم مگر به زبان قوم خود.) این آیه بیان میکند که پیامبران باید با زبان مردمان خود سخن بگویند. مکانها و زمانهای مختلف نیز زبان متفاوتی دارد.
فرض کنید در یک محیط اقتصادی مانند بورس، اگر کسی به مدیرعامل بگویند “مدیر” یا “رئیس اداره”، این نشاندهنده عدم تسلط او به ادبیات مناسب و معاصر است. در فقه معاصر، اگر وارد مسائل جدیدی مثل بورس و بازارهای مالی میشویم، باید با ادبیات و زبان تخصصی خودشان صحبت کنیم.
۴. استفاده از کارشناسی دقیق
قبل از دوران کرونا تصمیم گرفتیم فقه بورس را آغاز کنیم. با این که بنده ممکن است در سایر مسائل فقهی مانند مکاسب تجربه سی سالهای داشته باشم، اما این به این معنا نیست که در بورس به کمک نیاز ندارم. در آن زمان، روشی را اتخاذ کردیم که به نوعی درس سهضلعی بود. یعنی در ابتدا، یک کارشناس معتمد و آگاه به موضوع صحبت میکرد و مسائل مربوط به مسئله جدیدی مانند بورس را از دیدگاه عرفی و تخصصی توضیح میداد. بعد از ارائه اطلاعات از طرف کارشناس، من نیز حدود سی و پنج تا چهل دقیقه بحث فقهی را توضیح می دادم.
یکی از آقایان بیان کرده بود که این شیوه، خلاف سنت حوزه است. حالا از شما سؤال میکنم: کجای این روش خلاف سنت و حوزه است که یک کارشناس دقیق به بیان مسائل بپردازد؟ این روش بهتر از این است که خود استاد از ویکی پدیا استفاده کند و مطالب تخصصی را توضیح دهد.
همان طور که یک دانشگاهی وقتی سعی میکند درباره مباحث فقهی صحبت کنند، اشتباهات زیادی دارند، حوزویان نیز وقتی می خواهند وارد یک موضوع جدید شوند باید از کارشناسی دقیق استفاده کنند.
به نظر من، این نوع نگرش آسیبزا است. گاهی اوقات افرادی که در این مباحث صحبت میکنند، اطلاعات خود را بهدرستی تنظیم نکرده و به اشتباه، نکات غیر مرتبطی را در کنار هم میگذارند. آیا این نوع اشتباهات توسط فقها رخ نمیدهد؟
حرف من این است که اگر فقها میخواهند وارد یک حوزه خاص شویم، باید از کارشناسان دقیق بهره بگیریم. اگر از کارشناسی دقیق استفاده نکنیم، دچار اشتباه میشویم.
۵. بررسیهای میدانی و مبتلا به
اگر کارشناس حضور نداشته نباشد، سوالاتی که مطرح میشود، میدانی نیست. ما باید سوالاتمان باید مبتنی بر واقعیتهای میدانی باشد. آسیبهایی که در بحثها پیش میآید، ناشی از این است که بحثها در میدان واقعی صورت نمیگیرد.
نظرات