به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، حجت الاسلام و المسلمین علی رضاییان استاد درس خارج حوزه علمیه قم در گفتگویی اختصاصی با پایگاه خبری علوم انسانی مفتاح مطرح کرد؛
مفهوم امنیت در منطق انبیا
در دعای حضرت ابراهیم علیهالسلام و در بیانی که قرآن کریم از زبان آن پیامبر بزرگ نقل میکند، میخوانیم: «رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ». حضرت ابراهیم، این پدر مهربان امت، در جایگاه پیامبری که امت برایش به مثابه فرزنداناند، از خدای متعال درخواست میکند که آن سرزمینی که قرار است وطن امت او باشد، سرزمینِ امنیت باشد. این خواست، ترجمان روشن جایگاه بنیادین امنیت در نگاه انبیا و شارع مقدس است.
اگر خود را در جایگاه پدری مهربان فرض کنیم که قرار است فرزندانش در مکانی مستقر شوند، طبیعی است که نخستین و اصلیترین خواستهاش برای آنان، امنیت است. آنگاه اگر آن سرزمین امن باشد، خواستههای دیگر همچون روزی و رفاه، معنا پیدا میکند. چنانکه حضرت ابراهیم نیز نخست از خدای متعال امنیت آن سرزمین را طلب میکند و پس از آن، درخواست رزق و روزی مینماید.
اما نکتهای که در دنیای معاصر باید به آن توجه کرد، دوگانگی امنیت در دو ساحت «واقعی» و «ذهنی» است. گاه انسان در واقع از امنیت بالایی برخوردار است، اما به واسطه القائات ذهنی و روانی، از آن احساس رضایت نمیکند. بهعبارت دیگر، ممکن است فردی دارای امکانات و موقعیتی مطلوب باشد، اما تصورات و فضای روانی پیرامونش، او را به این باور برساند که آنچه دارد، پایدار یا ارزشمند نیست؛ یا هر لحظه ممکن است از او سلب شود. اینجاست که احساس ناامنی(حتی در بستر امن) فراگیر میشود.
تصور کنید غذایی که پدر یا مادر با محبت برای فرزندش فراهم کرده، در واقع مناسبترین و سالمترین غذا برای اوست؛ اما اگر فضای ذهنی و اجتماعی، آن را بیارزش و غیرمطلوب جلوه دهد، فرد از بهرهبردن از آن بازمیماند. همین وضعیت میتواند درباره موقعیت شغلی، روابط خانوادگی، یا دیگر نعمات زندگی نیز رخ دهد. انسان در چنین شرایطی دچار اضطراب، بیثباتی روانی و در نهایت ناامیدی میشود.
اینجاست که میفهمیم فقدان احساس امنیت (حتی در شرایطی که امنیت واقعی وجود دارد) باعث میشود انسان عملاً از رزق و نعمتی که در اختیار دارد بهرهمند نشود. احساس بیارزشی، تصور ناکامی، و گمان بیثباتی در موقعیتها، ذهن را درگیر میکند و بدن را از عمل بازمیدارد. آنگاه انسان، به جای میل به «بودن» و پیشرفت، میل به «نبودن» پیدا میکند.
دعای حضرت ابراهیم علیهالسلام دقیقاً به همین نقطه اشاره دارد؛ امنیت بهمثابه بستر استفاده از سایر نعمتها و عامل آرامش و پویایی انسان. و در دنیای معاصر، این احساس ناامنی در بسیاری از مواقع نه از واقعیت بلکه از تصورات ذهنی برمیخیزد. ذهنهایی که توسط رسانهها، فضای مجازی، و سخنان چهرههای ظاهراً دانا هدایت میشوند.
دوگانگی امنیت واقعی و ذهنی در جهان معاصر
گاهی جامعهای پس از بارها آزمودن یک مسیر ناکارآمد، باز هم تحت تأثیر فضاسازی رسانهای و شرطیسازی فکری، همان مسیر را انتخاب میکند. گویی حافظه تاریخی جامعه عمداً یا سهواً فراموش شده است. نمونهاش تعامل چندینباره با برخی کشورهای متجاوز است که بهرغم بدعهدیها، باز هم عدهای تلاش میکنند آن را تنها راه نجات معرفی کنند.
این نوع القای ذهنی، امنیت روانی جامعه را هدف گرفته است. در حالی که تجربه عینی و واقعی نشان داده راه نجات، راه قوت و عزت است؛ همان راهی که آیات و روایات نیز بر آن تأکید دارند. راهی که در آن، مقاومت و قدرت به عنوان بستر امنیت و پیشرفت معرفی میشوند.
در مکاتب الحادی، بقای جامعه به قدرت گره خورده و در تنازع بقا، تنها قویترینها میمانند. اما در منطق الهی، گرچه بقا برای رسیدن به کمال ضروری است، اما قدرت در چارچوب مشروعیت و اخلاق تعریف میشود. قدرتی که مبتنی بر ایمان، اراده الهی و مسئولیتپذیری است.
در نگاه فقهای اسلامی، احکام شارع مقدس—اعم از واجب و حرام—بر این اساس است که جامعه را هم در مسیر کمال نگه دارد و هم بقای آن را تضمین کند. بنابراین، قدرت حقیقی که زمینهساز امنیت و کمال است، در ایمان ریشه دارد. این قدرتِ ایمانی است که معادلات جهانی را تغییر میدهد.
قدرت نرم و سخت در جامعه توحیدی
جامعهای که بر اساس آیات، روایات، و عقل سلیم حرکت میکند، قدرت و قوت را پیش از آنکه در ابزارها بجوید، در رابطه عمیق و ایمانی خود با خدای متعال و هستی میجوید. ابزار، تنها تابعی از این ارتباط توحیدی و نگاه معنوی است. حتی اگر سلاحی طراحی کند که چشمها را خیره سازد و دشمن را به لرزه درآورد، آن را محصول قدرت الهی و عنایت ربانی میداند، نه صرفاً محصول مهارتهای بشری.
این نوع قدرت، هم قدرت ذهنی و روانی است و هم قدرت عینی و خارجی. بنابراین یک جامعه ایمانی باید ابتدا واقعیتهای اطراف خود را بهدرستی درک کند؛ یعنی اذهان عمومی با واقعیات پیرامون هماهنگ باشند. از سوی دیگر، نحوه دیدن عالم هستی، یعنی آن نگاه متافیزیکی و ایمانآفرین، در کیفیت درک واقعیت بسیار مؤثر است.
فرض کنید دو نفر در دو سوی درهای ایستادهاند و هر دو به دست کسی در بالای دره آویزانند. فرد سمت راست، یقین دارد که دستی نیرومند او را نگه داشته، اما فرد سمت چپ نه این را میداند و نه باور دارد. هر دو در یک وضعیت ظاهریاند، اما احساس امنیت، آرامش، و ثبات روانیشان زمین تا آسمان با هم فرق دارد. یکی فقط به توان شخصیاش تکیه دارد، و دیگری علاوه بر توان خود، به قدرت مطلق خداوند ایمان دارد. همین باور، تمام معادلات را تغییر میدهد.
اگر جامعه ایمانی از این قدرت توحیدی غافل بماند، مانند آن است که چشم بر واقعیت هستی ببندد. واقعیتی که در آن، خالق لایزال پشتیبان مؤمنان است. و این مزیت فقط نسبی نیست، بلکه مطلق است. ما در تاریخ معاصر، نمونههای فراوانی از غلبهی اندک بر بسیار را به اذن خدا دیدهایم؛ از طبس تا جنگ ۸ ساله، از نبرد دوازدهروزه مقاومت تا اصابت موشکها به تلاویو و حیفا. همهجا حضور قدرت الهی معادلهها را عوض کرده است.
در همین دوازده روز اخیر، برخلاف تمام تحلیلهای دشمن، جامعه ما به وحدت، انسجام و ایستادگی رسید؛ حول محور توحید. جامعهای که سابقه آن، چه در تاریخ ایران و چه در فرهنگ اسلامی، ریشه در زیست توحیدی دارد. این همان شاخص ذهنی و ایمانی است که دشمن از آن بیبهره است و در برابر آن ناتوان است. شاید دشمن در ابزارهای مادی، تسلیحات، یا اطلاعاتی از ما جلوتر باشد، اما در این مؤلفه بنیادی و سرنوشتساز—یعنی ایمان و امنیت روانی—هرگز به پای ما نمیرسد.
نقش نخبگان و حاکمیت در تبیین صحیح واقعیت
امروز این واقعیت باید برای جامعه تبیین شود. این وظیفهای است بر دوش نظام سیاسی و نخبگان فکری و فرهنگی، که حقیقت هستی را آنگونه که هست، برای مردم ترسیم کنند؛ بهویژه در بزنگاههایی چون جنگ، صلح یا مذاکره. در کنار همه تحلیلهای سیاسی و نظامی، باید وجه اصلی جامعه ما، یعنی وجه توحیدی و رابطه با خداوند متعال، بهعنوان نقطه وحدت و شاخص اصلی امنیت تبیین شود.
و این شاخص فقط مخصوص جامعه ایرانی نیست. هر جامعه توحیدی در لبنان، یمن، عراق، افغانستان یا هر نقطهای از عالم اسلام، برای تحقق امنیت حقیقی، باید نسبت خود را با هستی و خالق آن مشخص کند. آنگاه است که امنیت درونی شکل میگیرد و آثار بیرونی آن نیز متجلی میشود.
فرمایش نبی مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم که فرمودند: «لا خیرَ فی القَولِ إِلّا مَعَ الفِعل، و لا خَیرَ فِی الوَطَن إِلّا مَعَ الأمن» یعنی خیر و مطلوبیت، در صورتی در یک وطن محقق میشود که امنیت در آن حاکم باشد. و این امنیت، پیش از آنکه در مرزها و دیوارها پدیدار شود، باید در درون انسانها شکل بگیرد؛ با نگاهی صحیح به هستی و ایمان به قدرت مطلق خداوند.
اگر این ایمان حاصل شود، طرح و برنامه جامعه اسلامی، طرحی موفق خواهد بود. زیرا در این حالت، دشمن دچار هراس میشود و احساس ناامنی به او دست میدهد. این ترس، محصول درک ناتوانی از مقابله با جامعهای است که بر پایه توحید بنا شده و اذهان آن درست و روشن است.
در پایان، باید به نکتهای اساسی اشاره کرد: امنیت، هم عوامل ایجابی دارد و هم عوامل سلبی. یکی از مؤلفههای کلیدی امنیت، بازدارندگی است. یعنی جامعه باید به نقطهای از قدرت برسد که دشمن حتی جرأت تعدی نداشته باشد.
خدای متعال در آیه ۶۰ سوره انفال میفرماید: «وَأَعِدُّوا لَهُم مَا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّهٍ» یعنی تا حد توان قدرت آماده کنید. این آمادگی، هم در حوزه سختافزاری و هم در حوزه نرمافزاری، لازم است. جامعهای که در ایمان، معنویت، توکل و درک واقعیتها قوی باشد، به همان اندازه در برابر دشمن بازدارنده خواهد بود.در نهایت، همانگونه که امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند: «أهمُّ الأُمورِ عِندَ الأزمَنِ: الأمن»
در روزگار ما، امنیت بهعنوان مهمترین خیر، مقدم بر همه چیز است. حتی در فقه نیز بحث اهم و مهم، معیار تشخیص اولویتهاست و هیچ خیری بدون امنیت محقق نمیشود. از این روست که امنیت، مقدمه و شرط لازم همهی خیرات است.
انشاءالله خداوند متعال این توفیق را به همه ما عطا کند تا بتوانیم در مسیر حفظ، تقویت و بازتولید امنیت حقیقی، ایمانی و تمدنی قدم برداریم.
https://ihkn.ir/?p=42379
نظرات