به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی؛ حجتالاسلام والمسلمین محسن عباسی ولدی، استاد حوزه و دانشگاه در سخنانی به مفهوم شناسی تربیت پرداخت که متن آن بدین شرح است؛
وجود نگرش ها و دیدگاه ها نسبت به مفاهیم کلیدی تربیت، تعیین کننده نوع نگاه ما در مبانی است؛ به عنوان مثال اگر در تربیت، موضوع اصلی را انسان دانستیم باید در بحث مبانی نگرش و تعریف ما نسبت به انسان و ابعاد وجودی آن مشخص شود.
در اصول به دنبال قواعد کلی میباشیم که از درون این مبانی استخراج میشود؛ به عنوان مثال اگر اکرام در تربیت دینی، یک اصل است باید را بررسی کنیم که چه کسی گفته اکرام اصل است. بعد از اثبات آن به عنوان قاعده کلی تربیت، وارد مرحله سوم که روش است میشویم.
روش جزئی تر از قاعده است، وقتی می گوییم در تربیت یک اصلی به نام موالات وجود دارد؛ یعنی از اصول و قواعد اصلی تربیت این است که مخاطب خود را ولایت مدار تربیت کنیم. پاسخ به این سوال که روش تربیت ولایت مدارانه چیست؟ روش تربیت مبتنی بر اکرام چیست؟ و اینکه مربی قصد دارد متربی را مبتنی بر قاعده اکرام یا ولایت مدارانه تربیت کند چه کارهایی باید انجام دهد؟ ار در مرحله روش مورد بررسی قرار میدهیم.
عمده اختلافات میان مباحث تربیت دینی و غربی، در بیان روش ها میباشد و در اصل بحث ها در این حوزه بیشتر مبنایی است. بحث در مورد روش ها بدون اینکه در مورد مبناها صحبت شود به جایی نخواهید رسید؛ زیرا روش ها مبتنی بر اصول و مبانی میباشند و تا زمانی که در اصول و مبانی نتیجهای حاصل نشود، نمیتوان در مورد روش هایی که با هم تفاوت های فاحش دارند صحبت نمود.
اگر با نگارش مبنا محور به مباحث تربیتی نگاه کنیم، مشاهده می شود که تفکر دین تفکر «تعالوا» است و دین اهل این که به سراغ تربیت غربی رفته و آن را اسلامیزه کند، نیست بلکه اهل دعوت است. مشکل زمانی ایجاد میشود که فکر میکنیم این هایی که ساخته شده صرفا روش های خنثی بدون توجه به مبانی است، بعضی از تحقیقاتی که در روانشناسی غربی صورت گرفته و به دست ما رسیده، تحقیقاتی است که بر روی حیوان انجام گرفته و به انسان تسری دادهاند؛ زیرا آن ها معتقد هستند همانگونه که در علم پزشکی مطالعاتی بر روی حیوانات انجام و نتیجه آن به انسان قابل تسری است در حوزه تربیت نیز همین گونه است.
چند سوال اساسی در حوزه تربیت و مبانی آن وجود دارد که باید پاسخ داده شود که در اصول و روش تربیت هم موثر است.
۱.مخاطب تربیت
سوال اساسی این بخش این است که چه کسی قرار است تربیت بشود؟
نوع نگاه به شخص متربی، هم بر اصول تربیتی و هم بر روش تربیت اثر گذار است؛ از این رو و باید تفاوت میان نوع نگاه غرب با نوع نگاه دین به متربی مشخص شود. همچنین باید به این سوال پاسخ داده شود که آیا ممکن است نگاه دو مکتب به انسان دو نگاه متفاوت و یا حتی متضاد باشد اما از اصول و روش تربیت واحدی تبعیت کنند؟
۲.مربی
از نگاه دین مربی خداوند است و تربیت الهی از طریق حجج الهی به جامعه تسری پیدا میکند. مهمترین سوالی که باید در این بخش پاسخ داده شود این است که خداوند در مکتب مادیگرایغربی در تربیت انسان از چه جایگاهی برخوردار است؟ بنظر اسلام خداوند در رأس است؛ یعنی عهده دار تربیت تک تک انسانها است و مسیر تربیت آنها را تعیین میکند. هرچند صراط یکی است اما مسیر تربیت هر شخصی میتواند متفاوت باشد.
۳.هدف تربیت
هدف تربیت چیست؟ هدف تربیت در روش تربیت تأثیرگذار است؛ به عنوان مثال اسبی را تصور کنید که از ابتدا پرورش آن را به دست شخصی سپردهاند اگر هدف از پرورش آن برای کار باشد به یک نحوی باید تغدیه شود و اگر برای مسابقه باشد به نحوی دیگری باید تغذیه شود. حال هدف تربیت در دین چیست؟ دین قرار است انسان را به کجا برساند؟ اگر مکتب مادیگرای غربی را بررسی کنید مشاهده میشود که سخنی از بندگی به میان نیامده است. گاهی اوقات توقعات ما از مکاتب به مقداری است که خود آن مکتب هم آن را نفی میکند.
۴.مکان تربیت
مکان تربیت کجاست؟ دنیا مکان تربیت است اما نوع نگاهی که دین به دنیا با نوع نگاهی که مکتب غربی به دنیا دارد متفاوت است. مکان تربیت از اهمیت ویژهای برخوردار است. باید دقت کرد که بحث از این موضوع، نباید از مباحث صرفا اخلاقی شمرده شود.
۵.زمان تربیت
زمان تربیت از چه زمانی تا چه زمانی است؟ زمان تربیت از قبل تولد تا مرگ است. اینکه خیال میکنیم زمان تربیت چندی قبل از انعقاد نطفه است، اشتباه میباشد. بلکه زمان آن عقب تر است. چه کسی گفته است که افراد فقط در تربیت کودکان خود اثر میگذارند، چه کسی گفته است شما در نسل آینده خود که در حال حاضر وجود ندارند، اثربخش نیستید؟ این بیان در مکتب غربی نوعی تمسخر است در حالیکه حقایقی است که نمیشود از وادی تربیت جدایشان کرد.
۶.محدوده تربیت
محدوده تربیت کجاست؟ آیا دین منحصرا در خصوص رابطههای خاصی اظهار نظر میکند مثلا در رابطه بین شخص با والدینش صحبت میکند و دیگر کاری به رابطه وی با همسایه ندارد یا اینکه آن را نیز جزء تربیت میداند؟ برخی تنها چهار رابطه را برای انسانی تصور کردهاند؛ رابطه انسان با خویش، رابطه انسان با دیگران، رابطه انسان با خدا و رابطه انسان با طبیعت. اما سوال این است که رابطه انسان با فرشتهها کجاست؟ آیا دین در خصوص رابطه انسان با فرشتهها سخنی گفته است؟ بخش اعظمی از کتاب «السماء و العالم»[۱] در مورد این موارد است.
۷.منبع تربیت
منبع تربیت چیست؟ آیا با قرآن به عنوان یک منبع تربیت سروکار دارید؟ آیا روایات و سیره، منبع تربیت هستند؟ چه میزان و چگونه این موارد را پذیرفتهاید؟ آیا عقل را به عنوان منبع تربیت قبول دارید؟ عقلی که آن را به عنوان منبع قبول دارید چه ویژگیهایی دارد؟
امروز در بازار علم، ظن و گمان را به اسم عقل و علم به ما میفروشند و در کمال تأسف باید عرض کرد که ما هم خریدار خوبی هستیم. بعضیها میگویند مخالفت شما با مباحثی که حاصل ۱۵۰ سال تجربه و تحقیق است به این معنای مخالفت با عقل است. زمانی که عقل مدنظر مکتب غرب و مادیگرا را که در به آیات و روایات عرضه میکنیم، به نتایج عجیبی دست پیدا مییابیم؛ به عنوان مثل واژه «اولوالالباب» که و غربی هم تفسیر میشود به نخبههای فکری و جالب اینجاست بعضی از ما اولوالالباب را هم که میخواهیم تفسیر کنیم نتیجهاش صاحبان مغز است یعنی آنچه که در سر قرار دارد.
اولوالالبابی که قرآن گفته زمین تا آسمان با عقل و مغزی که در مکتب مادیگرا گفته میشود متفاوت است. در سوره مبارکه آل عمران در مقام تشریح کلمه اولوالالباب میگوید: «الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَامًا وَ قُعُودًا وَ عَلَى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ[۲]»؛ اولین ویژگی اولوالالباب این است که دائم الذکر هستند. اما اولوالالباب در مکتب مادیگرا یعنی افرادی که در خلقت آسمانها و زمین تفکر می کنند و سریع به نتیجه می رسند که خداوند این عالم را به بیهودگی و باطل خلق نکرده است؛ یعنی قیامتی وجود دارد، از عدم بطلان خلقت به وجود معاد و از آنجا هم به وجود پاداش و آتش رسیدند و گفتند خدایا ما را از عذاب آتش نگهدار.
۸.عوامل موثر در تربیت
عوامل تاثیرگذار در تربیت چیست؟ فردی را تصور کنید که به فرزندش ساندویچ دزدی داده است بدون اینکه فرزند بر این مطلب آگاه باشد، سوال آیا این عمل در تربیت کودک اثر دارد؟ شاید برخی بگویند اگر کودک دزدیدن ساندویچ را مشاهده میکرد اثر بدی داشت؛ زیرا قبح دزدی در نزد او از بین میرفت اما در حال که او متوجه آن نیست ایرادی ندارد. بنظر این نگاه اشتباه است. در تربیت دینی بیان میشود که این عمل، در تربیت فرزند مؤثر است. امام صادقعلیه السلام می فرمانید: (کَسبُ الحَرام یَبینُ فِی الذُّرِیَّهِ[۳]).
انتهای پیام/
[۱] کتاب السماء و العالم جلد چهاردهم بحارالانوار، تألیف علامه محمدباقر مجلسى است که در سال ۱۳۵۱ش توسط محمدباقر کوه کمرهاى، به زبان فارسی شرح و ترجمه شده است. محور مطالب بیشتر معارف عمومى راجع به زمین وآسمان و آنچه در آنها از کلام گوهر بار معصومین علیهم السلام و بیانات و تفاسیر دانشمندان علوم مختلف است. ترجمه کتاب لفظ به لفظ بوده با اضافات و تشریحاتى که مترجم آوردهاند.
[۲] سوره مبارکه آل عمران؛ آیه۱۹۱
[۳] {اثر} درآمد حرام در نسل آشکار میشود، الکافی، ج۵، ص۱۲۴
https://ihkn.ir/?p=27307
نظرات