به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی به نقل از مدرسه علوم انسانی اسلامی؛ مطالب زیر برگرفته از سخنان شهید بهشتی است که ملاحظه می کنید؛
طی سه و چهار سال اخیر یک چیز تازه پیدا شده است و آن این است که عده ای از علوم انسانی دانشگاه ها به علوم اسلامی دانشگاه ها روی می آورند، یعنی با این که رفتن سراغ علوم انسانی، گمشده خود را آنجا هم پیدا نکردهاند. آن وقت فکر کردن به بیایند سراغ حوزه و علوم اسلامی، شاید گمشده خود را اینجا پیدا کنند.
در همین ماه های اخیر عده از دوستانی که سال آخر اقتصاد یا جامعه شناسی که جزو شاداب ترین و سرزنده ترین رشته های علوم انسانی روز است، هستند، مکرر آمدند که میخواهیم درسمان را تمام کنیم و اسممان را برای فوق لیسانس بنویسیم. آیا طرحی چندساله که برای آشنایی پخته و علمی با قرآن و اسلام باشد دارید؟؟؟
در میان آنها چه عناصر جالبی هستند گروه هایی هم هستن از رشته های مختلف که می پرسند آیا راهی می شناسید که ما اول در زمینه علوم اسلامی کار کنیم بعد برویم برای دکترای اقتصاد؟!
من برای همفکری در طرحی با آنها صحبت میکردم آن وقت طرح خودشان را برای آینده مطرح میکردند میگفتند بدون جهانبینی کامل عملی نیست، بنابراین بنا داریم مدتی راه مصرف آشنایی با مکتب های زنده برجسته فلسفه امروز دنیا بکنیم و فلسفه بخوانیم چون مهد بیشتراین مکتبها آلمان است به خصوص در تماس بین متافیزیک و فیزیک تصمیم داریم برویم آنجا بمانیم آلمانی هم یاد بگیریم که مطالعات دسته اول انجام دهیم و بعد برگردیم…!
زمینه اصلی در ادیان و علوم انسانی، انسان است. شناخت انسان، بافت های گوناگون که در هستی اوست، تار و پود او خواسته ها و نیازها از یک سو، توان ها و کارآیی ها از سوی دیگر.
هدف این سازندگی جهت ها و راههای عملی این سازندگی، زمینههای اصلی علوم انسانی و علوم اسلامی است.
تفاوت اصلی علوم انسانی متعارف با علوم اسلامی در چیست؟!
عرض شد که زمینه علوم انسانی متعارف غیر اسلامی که امروز در مدارس گوناگون دنیا می خوانند با زمینه علوم اسلامی که شما جز خیل پاسدارانش هستید،یکی است.
انسان بافت های هستی او، نیازهای او،توان های او،میزان حدود کارایی، هدف این کارایی، جهت این کارآیی، خود سازی و محیط سازیش، راههای علمی خودسازی و محیط سازی موضوع و زمینه همه علوم انسانی است. زمینه علوم اسلامی هم همین است.
تفاوت اصلی شان در چیست؟! در این است که علوم انسانی متعارف در این راه تنها از مشاهده و تجربه و تحلیل استفاده می کند.
در علوم اسلامی، قبل از هر چیز، یک کاوشگر سخنش این است که ببینم نخست سرچشمه ی وحی در این زمینه چه می گوید. انسان چیست؟ بافت ها، نیازها و توان هایش چیست؟
یک عالم اسلامی اول می خواهد ببیند وحی در این زمینه چه گفته است. میزان کارآیی و اختیار انسان چقدر است؟ اول می خواهد ببیند وحی در این زمینه چه گفته است. هدف لایق زندگی انسان چیست؟ اول می خواهد ببیند وحی در این زمینه چه گفته است. جهت ها و راه های عملی رسیدن انسان به آن هدف چیست؟
اول می خواهد ببیند وحی چه گفته است.
پرسش هایی داریم قبل از وحی، پرسش هایی هم داریم بعد از وحی. قبل از وحی می پرسیم اصلا وحی ای در کارهست تا من سراغ آن بروم؟
باید شناخت و معرفت انسانی را به کار انداخت تا به وجی برسیم؛ معارف مربوط به اثبات خدا یافتن خدا در جهان، پی بردن و راه بردن به خدا یا هر چیزی دیگری که میخواهید اسم آن را بگذارید.
خداشناسی، معارفی است که ما را به وحی می رساند و این که وحی یکی از واقعیت هاست و می تواند تکیه گاه بشر قرار گیرد. اینها همه قبل از وحی است.
محتوای وحی را از کجا باید شناخت؟ امروزه گاهی می گویند برای محتوای وحی، چند نفری در یک اتاق در بسته مینشینیم، بحث میکنیم تا ببینیم مصلحت بشریت چیست!؟ آن وقت می گوییم همان محتوای وحی است.
هم می پزیم و می سازیم و می کشیم و سفره مان را پهن می کنیم و به تمام بشریت میگوییم هرکه خواهان سعادت است بسم الله! وحی همین است که ما می گوییم!!به نظر شما این راه صحیح است؟؟ هیچ عاقلی پیدا می شود که بگوید این راه صحیح است؟ البته که صحیح نیست.
بحث ما در وحی اسلامی، منعکس است در دو آیینه متمم یکدیگر: الف) کتاب ب) سنت
برای شناخت وحی باید رفت سراغ کتاب و سنت بله امروز برای کتاب فهمی و سنت فهمی زنده پویا و نه متحجر و ایستا یا حتی ارتجاعی، علاوه بر همه آنچه تاکنون برای فهم کتاب و سنت به آن احتیاج داشتیم، به یک سلسله معلومات دیگر نیز به صورت کمک نیازمندیم یعنی اگر انسان بخواهد ببیند وحی درباره روند جامعه چه می گویند، تا الفبای از جامعه شناسی نداند نمیتواند اصلا بفهمد وحی درباره روند جامعه چه می گوید اگر بخواهد ببیند و در زمینه تعلیم و تربیت چه میگوید تا آشنایی کلی با روانشناسی و علوم تربیتی به صورت کلی و در حد معلومات عمومی نداشته باشد اصلا نمی شود.
بنابراین اگر امروز انسان بخواهد استنباط زنده از کتاب و سنت داشته باشد، به یک مقدار و در حد در گذار به معلومات عمومی متناسب با زمان احتیاج دارد.
این مطلب هم داریم که مربوط است به بعد از وحی. گیرم که وحی را شناختیم، وحی تمام جزئیات مربوط به همه ی زمان ها را مو به مو که نگفته است. برای پیاده کردن نقشه ی مدون وحی بر روی عرصه ی زمان ما که ناظر به نسل آینده و سرنوشت آینده باشد، خیلی معلومات نیاز است.
اینجاست که معلومات عمومی هم دیگر به درد نمی خورد، اینجا دیگر معلومات تخصصی می خواهد. اسلام و وحی در زمینه ی تعلیم و تربیت، چه مسائل و تعالیم و بنیادهایی را به دست می دهد؟ می خواهیم براساس این بنیادها فن تعلیم و تربیت اسلامی درست کنیم. بسیار خوب، اینجا متخصص تعلیم و تربیتی می خواهیم که علوم اسلامی اش را هم تا حد خوبی فرا گرفته باشد.
می خواهیم جامعه بسازیم، چه کار کنیم؟ اقتصاددان می خواهیم؟ سیاست دان می خواهیم؟ یا به معنی امروز که علوم اجتماعی را دیگر آنقدر گسترش داده اند که همه ی علوم انسانی را در خود جای داده، علوم اجتماعی می خواهیم که بتواند در شاخه های آن بر مبنای این پایه های اسلامی، طرح اجرایی برای امروز و فردا بدهد؛ طرحی که امروز میدهد و ممکن است فردا معلوم شود که اشتباه است، چون طرح است.
اسلام او اشتباه نیست، پیاده کردنش اشتباه است. مشاهده می خواهد، تجربه هم می خواهد، تحلیل هم می خواهد، جمع بندی هم می خواهد. ملاحظه می کنید که در مسئله بعد از وحی باز برگشتیم به مشاهده، تجربه، تحلیل، جمع بندی.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=32823
نظرات