به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی؛ دکتر علیاصغر پورعزت در مطلبی نوشت؛
بحث از عدالت اجتماعی، بحثی نیست که به سالهای اخیر یا قرنهای اخیر یا حتی هزاره اخیر مربوط شود. شما در آثار فلاسفه قدیم ایران یونان، مصر و حتی چین، مباحثی را مرتبط با عدالت اجتماعی میبینید که یا به طور مستقیم یا غیرمستقیم با مقوله عدالت مرتبط است. شاید بتوان گفت از زمانی که انسان زندگی اجتماعی را آغاز کرد، مفاهیم مرتبط با عدالت اجتماعی برایش صورتبندی شدند و به صورت مساله درآمدند و در ذهن او مطرح شدند و بین انسانها به بحث گذاشته شدند.
به فراخور وضعیت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اداری هر جامعه، جنبههایی از عدالت برایشان مهم میشود و میبینیم که نظریههای هر دوره تا حد زیادی معطوف به حل مساله عدالت و معماهای عدالت در آن دوره میشود. بنابراین تعاریف، متعدد و متنوع هستند. تعریفی که من براساس آنچه در محضر نهج البلاغه آموختهام، رصد کردهام، عدالت حقمدار است. به این معنا که عدالت، به شرایطی اشاره دارد یا دلالت دارد که در آن همه آحاد جامعه بتوانند آگاهانه و در شرایط امنیت کامل و رفاه نسبی به مشارکت اجتماعی بپردازند.
عدالت حقمدار، دال بر شرایطی است که همه آحاد جامعه بتوانند در امنیت کامل و برخوردار از رفاه نسبی به مشارکت آگاهانه در امور جامعه بپردازند. بدون برخورداری از امنیت، بحث از عدالت اجتماعی بیربط است. بدون برخورداری از رفاه نسبی، و بدون برخورداری از آگاهی معنا ندارد. هرگونه مشارکت اجتماعی، ناآگاهانه است و به نوعی پوپولیسم ختم میشود و هرگز شرایط دموکراتیک در آن ایجاد نمیشود. با اختلاف نظرهایی که در باب عدالت بوده است، جنبشهای اجتماعی که برای نیل به عدالت بوده است، ماهیت کاملا متفاوت داشتند؛ از جنبشهای کمونیستی معطوف به ایجاد عدالت مکانیکی و برابری ایستا گرفته تا جنبشهای لیبرالی معطوف به توسعه عدالت در فضایی کاملا آزاد.
دیدگاههای مختلف درباره عدالت در مکاتب غربی
۱. قرائت لیبرالی و سوسیالیستی
لیبرالها به آزادی و آزادی افراطی متمایل شدند و سوسیالیستها به برابری و گاهی مفهومی بسیار خشک و منجمد از برابری. در این میان، لیبرال دموکراتها پیدا شدند که آمیزهای از برابری و آزادی را با قرائتها و دیدگاههای متفاوت مدنظر قرار دادند.
۲. قراردادگرایی
یکی از این دیدگاهها، قراردادگرایی است که تاکید بر این دارد که عدالت، مبتنی بر نوعی قرارداد اجتماعی نانوشته است که همه را موظف میکند حداقلی از برابری و رفاه را برای همه آحاد جامعه مدنظر قرار بدهند و سپس آزادانه بدون اینکه خدشهای به زندگی یکدیگر وارد کنند، در کنار هم زندگی کنند.
۳. فایدهگرایی
فایدهگرایی قرائت دیگری است که تاکید دارد ما باید تلاش کنیم که فایده و سودمندی و لذت افراد را از زندگی در جامعه بیشینه کنیم و این، مستلزم این است که حداقلی از رفاه برای همه فراهم شود، زیرا رفاه اولیه برای همه آحاد جامعه و حداقلها بسیار ارزشمند و پرسود و پرفایده است؛ درحالیکه انسانی که ثروتمند میشود، ثروت اضافی برایش جذابیت و آن حد از سودمندی و فایده را متبلور نمیکند.
۴. اصول اخلاق گفتمان
دیدگاه اصول اخلاق گفتمان هم دال بر نوعی نگاه آگزیوماتیزه است که اصول اولیهای را مبنا قرار بدهیم که روی آن توافق داریم. مثلا همه میپذیریم که انسان آزاد است، همه می پذیریم که انسان، ابتدائا از حقوق برابر برخوردار است؛ مگر اینکه بعدها اعمال او خدشهای بر آن وارد کند. همه میپذیریم که استقلال چیز خوبی است و همه میپذیریم که رعایت حقوق متقابل، ارزشمند است؛ البته اصول اخلاقی گفتمان قرائتی از برابری و آزادی را ترسیم میکند که طبق آن، مطلوب است که ما نگاهی خردمندانه و اخلاقی به عدالت اجتماعی داشته باشیم.
۵. اجتماعگرایی
مورد بعدی، کسانی هستند که به نوعی اجتماعگرایی اعتقاد دارند و خیر عمومی یا نفع عامه را مدنظر قرار میدهند و تا حدی مهار کردن آزادی فردی را برای رسیدن به خیر جمعی توجیه میکنند. در این نگاه هم میبینیم که تا حدی رفاه عامه مدنظر قرار میگیرد و آزادی فردی تحت الشعاع آن قرار میگیرد؛ به صورتی که خیر عمومی و نفع عمومی و مصلحت عمومی تامین شود.
۶. فمینیستها یا تأنیثگراها
نگاه دیگر، نگاه فمینیستها یا تأنیثگراهاست که دال بر این است که اساسا شما مقوله عدالت را اشتباه طراحی میکنید و اشتباه مینویسید. مساله عدالت بین ثروتمند و فقیر و … نیست، بلکه اساسیترین مقوله بیعدالتی بین زن و مرد در تاریخ رخ داده است و زنها در تاریخ به حاشیه رانده شدند، منافع آنها تحت الشعاع قرار گرفته است. مردهای قویتر آنها را از حیث سواد، تسلط و مالکیت به حاشیه راندند. بیشتر ثروت دنیا در اختیار مردان قرار گرفته است و ادبیات دنیا توسط مردان نوشته شده است و توسط آنها بارها و بارها بازنویسی شده است و به اذهان رسوخ کرده است؛ به طوری که الان یک سری از مفاهیم غلط نابرابرانه در ذهنها جا افتاده و پاگیر شده است. بنا بر نگاه تانیثگرها ابتدا باید عدالت بین زن و مرد را بازتعریف کنیم و سپس به عدالت بین سایر آحاد جامعه یا سایر اجزای فعال در جامعه بپردازیم.
۷. فرانوگرایان
گروه دیگر، فرانوگرایان هستند که قرائتشان اینگونه است که اساسا ما نباید برای عدالت اجتماعی گرنددتئوری داشته باشیم. این فراروایتها یا نظریههای کلان، واقعیت را به درستی نمیبینند. از آنجا که هر جا به فراخور نوع خاصی از بیعدالتی است، پس نمیتوان تعریف جامعی از عدالت اجتماعی ارائه داد و باید مفهوم عدالت را به فراخور نیاز جامعه و ضرورتها و دغدغههای هر جامعه به صورت local و limited (محدود زمانی و مکانی) بازتعریف کرد. طبق این نگاه، عدالت باید به صورت محلی و غیر محدود تعریف شود.
اگر این نگاه با رویکرد اقتضایی مدنظر قرار بگیرد، میتواند در پرتو گرندتئوریها یا نظریههای کلان، جلوههای اختصاصی و اقتضایی داشته باشد که نگاهی معقول است. در یک نگاه دیگر، بنیان عدالت را به حدی سست میکند که نوعی نسبیگرایی و سستی در درک مفهوم عدالت را توجیه میکند و براساس آن ممکن است بیعدالتی در جای دیگر عدالت نامیده شود یا ظلم و ستم در جایی عادلانه تلقی شود. به عبارت دیگر، از آنجا که مردم بلوغ کافی برای تعریف درست عدالت برای خودش را ندارند، بیعدالتی تحمیل شده از قدرتمندان را عدالت تلقی میکنند. به این ترتیب پایههای فهم عدالت سست میشود.
من تصورمیکنم که فلاسفه فرانوگرا بیشتر متمایل به رویکرد اقتضایی هستندکه براساس تفاوتهایی که در ظلمگستری و ستمگستری در جهان وجود دارد، مفهوم عدالت را تعریف مفهوم عدالت را به ویژه از حیث مصداقها، محلی و محدود میکند و این را ضروری میکند.
حالا میتوانیم به بحث از عدالت در متون دینی بپردازیم. در متون دینی، به ویژه دو قرائت مورد تاکید قرار گرفته است. قبل از اینکه بحث از دین را مطرح کنم، قرائت لیبرالی را گفتم. دوم قرائت سوسیالیستی را گفتم. سوم، چهارم و پنجم، قرائتهای فایدهگرایی و اصول اخلاقی گفتمان را در لیبرال دموکراسی گفتم. ششمین موردی که مطرح کردم، اجتماعگرایی بود. هفتمین، تانیثگرایی یا فمینیستی بود و هشتمین، عدالت فرانوگرایانه بود.
قرائتهای عدالت در متون دینی
۱. عدالت تقدیرگرایانه
دو مورد دیگر هم درنظر بگیرید. عدالت تقدیرگرایانه و عدالت حقمدار. عدالت تقدیرگرایانه، نحلهای است که در ادیان گوناگون مطرح شده است که هر آنچه که خداوند انجام دهد، عدل است و جهان، جلوه خداوند است. بنابراین، جلوه عدل است و آنچه که ما ظلم تلقی میکنیم، کجفهمی ما از واقعیتهای اجتماعی است.
۲. رویکرد حقمدار به عدالت اجتماعی
در مقابل این رویکرد، رویکردی است دال بر اینکه خداوند عادل است و جهان را به اختیار انسانها قرار داده تا انسانها خیر و شر را اختیار کنند و در این اختیار به دور از جبر و تفویض، در فضای اختیار بتوانند انتخاب کنند و اسم بزرگ او یا عدل را در هستی تجلی بدهند. رویکرد حقمدار به عدالت اجتماعی، برداشتی از همین رویکرد مقابل تقدیرگرایی است، با تاکید بر اینکه جهان فقط یک پروردگار دارد و همه هستی جلوه اراده اوست، او عادل است و عدل را انشا فرموده و جهان را به گونهای آفریده که انسان مخیر است خیر و شر را انتخاب کند، چون او انسان را آزاد و برابر آفریده است، این برابری و آزادی ناشی از توحید، بسیار ریشهای و ماندگار و احترامبرانگیز باید تلقی شود.
اصول رویکرد حقمدار
اصل اولی اینکه جهان، فقط یک پروردگار و آفریدگار دارد که مالکیت مطلق هستی از آن اوست. دوم اینکه او انسانها را برابر آفریده است و برابری بین انسانها به واسطه منشا آفرینش برابر توسط انسانهای دیگر خدشهپذیر نیست. سوم، او انسانها را آزاد آفریده است و به واسطه آفرینش آزاد انسانها توسط آفریدگار، این آزادی توسط دیگران خدشهپذیر نیست.
انسانهای آزاد و برابر، شرایط اجتماعی متفاوتی دارند. این شرایط اجتماعی حق و تکلیف را برای آنها متفاوت میکند. انسان ثروتمند، وظایفی متفاوت با انسان فقیر دارد و انسانی که در عصر حاضر زندگی میکند، وظایفی متفاوت با انسانهایی که در عصرهای گذشته یا در عصرهای آینده زندگی خواهند کرد. بنابراین، حق و تکلیف با هم ارتباطی متوازن دارند و همیشه از هم تبیعت میکنند. هر چه تکلیف یک فرد بیشتر باشد، حقوق او بیشتر خواهد بود و هرچه حقوق یک فرد بیشتر باشد، تکالیفی که بر عهده او خواهد بود، بیشتر خواهد شد و این پویایی جامعه را بارها و بارها بازتعریف میکند.
اصل آخر، اصل اهمیت رفع موانع کمالگرایی یا تسهیل کمالگرایی است. انسان آزاد برابر، ممکن است میل به کمال یا قهقرا داشته باشد. هیچ کسی حق ندارد او را مجبور کند که به سوی کمال برود، ولی مسیر حرکت او به سوی کمال نباید توسط عوامل اجتماعی و شرایط اجتماعی مسدود گردد. یعنی عواملی چون فقر، فساد، تبعیض نباید به گونهای در جامعه مستولی شوند که مانع حرکت انسان آزاد برابر به سوی کمالگرایی شوند. بنابراین، باید شرایط اجتماعی به گونهای فراهم شود که جلوی حرکت کمالگرایانه افراد گرفته شود. این نگاه، خیلی با نگاه رویکرد قابلیتمحور به فقر یا Capability approach اثر آمارتیاسن همگرایی دارد.
منبع و مبدا اصلی تعریف گزارههای عدالت حق مدار -که الان خدمتتان عرض کردم- آیات قرآن حکیم هستند. ضمن اینکه تفاسیری که از کلام رسول الله (ص) و امیرالمومنین (ع) درباره آیات قرآن حکیم در سیره آنها متجلی شده است و مطرح شده است، نیز مورد استناد و استفاده قرار گرفتهاند.
شاخصههای عدالت در مکتبهای گوناگون
بنابراین به شاخصهای عدالت در مکتبهای گوناگون میرسیم. توضیح دادم که در نگاه مارکسیستی، سوسیالیستی و اجتماعگرایی، تاحد زیادی منافع جمعی و برابری مبنا و شاخص قرار میگیرد. در نگاه لیبرالی و حتی لیبرال دموکراسی، تا حد زیادی آزادی مبنا قرار میگیرد. در لیبرال دموکراسی، آزادی با برابری ترکیب میکند؛ برمبنای سه سنگپایه یا قرارداد اجتماعی -هرچند فرضی- یا سودمندی اجتماعی یا اصول اخلاقی گفتمان. معیار در نگاه فمینیستی برابری زن و مرد است. نگاه در فرانوگرایی، بازتعریف معیارهای عدالت براساس سلایق، خواستهها و رویکردهایی است که در یک نگاه تکثرگرا به جوامع متعدد در هر جامعه ممکن است بارز شود.
نگاه تقدیرگرا نگاه فاجعهآمیزی است که خطاهای نگرشی وحشتناکی را به مفهوم مقدس عدالت تحمیل میکند. در واقع این نگاه تقدیرگرا نگاهی است که به مفهوم عدالت، به اصالت مفهوم عدالت نمیکند و شعور مخاطب را به بازی میگیرد. شاید خطرناکترین نگاه، این نگاه باشد. در نگاه حقمدار، مبنای عدالت، تامین امنیت کامل، رفاه نسبی، آگاهی کافی برای مشارکت اجتماعی است که در ابعاد گوناگون اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اداری جامعه به شکلدهی جامعهای میانجامد که در آن فقر، ترس، جهل وجود نداشته باشد، برابری و آزادی متجلی باشد و اختیار انسان به هیچ وجه محدود و تخطئه نشود، آرای جمعی در تعیین شیوه حکمرانی نافذ باشد و شعور مردم بازیچه قدرتمندان و ثروتمندان نشود.
بنابراین، شاخصهای متنوعی را میشود براساس این سه شاخص اولیه (امنیت کامل، رفاه نسبی، آگاهی کافی) برای مشارکت اجتماعی بازتعریف کرد و زیرشاخصهای متعددی را تعریف کرد که در این مقال نمیگنجد. بنابراین، میشود شاخصهای متعددی را بر اساس سه شاخص امنیت کامل، رفاه نسبی و آگاهی کافی بازتعریف کرد که جایش اینجا نیست و به فضای بیشتری نیاز دارد و در این مقال نمیگنجد.
شاخصهای زیادی در ارتباط با تامین امنیت کامل، تامین رفاه نسبی و تامین آگاهی کافی برای مشارکت اجتماعی قابل تعریف و بازپردازی و رواداری هستند؛ مثل تأمین مقدمات سوادآموزی همگان، تأمین بهداشت عمومی، تأمین مسکن اولیه، دستکم مسکنی که انسان بتواند در آن زندگی کند و دچار آلودگی نشود. برای همه تامین غذا و تامین کار برای همه مردم و ایجاد شرایطی که فرد بتواند به بروز استعدادهایش، به هدف ابراز استعدادهای خود برسد و استعدادهای خودش را شکوفا کند که عرض کردم اینها خیلی مفصل میتواند باشد و در این مقال نمیگنجد.
اصول و چارچوب را بالا گفتم؛ توحید، برابری مبتنی بر توحید، آزادی مبتنی بر توحید، برابری حق و تکلیف و رفع موانع کمالگرایی. اینها اصول اولیه هستند. تامین امنیت، رفاه و آگاهی، اصول بعدی هستند و براساس اینها بحث استقلال و حق برخورداری از سایر حقوق شهروندی، تحصیلات و غیره مطرح میشود.
متغیرهای دخیل در ایجاد عدالت
اینکه چه متغیرها و جریانهایی در ایجاد عدالت نقش دارد، میشود گفت که هر متغیری که بتواند بر جامعه و سیستم اجتماعی اثر بگذارد، در عدالت هم اثرگذار خواهد بود و در بین این متغیرها، متغیر سیستم حکمرانی و دولت و حکومت جایگاه ویژهای دارد. دولت در هر سه شاخه قانونگذاری، اجرایی و قضایی میتواند بر عدالت اثرگذار باشد. میدانیم که قانون ظالمانه، اجرای نادرست و ناروا و قضاوت ناروا چطور میتواند کل جامعه را به قهقهرا بکشاند و فساد و تباهی را در جامعه پاگیر کند. بنابراین، نقش دولتها در ایجاد عدالت یا ایجاد ستمگری به شدت پررنگ است.
رانتهایی که از اعمال دولتها برمیخیزند، میتوانند جامعه را در سراشیبی گسست فقیر و غنی به حدی شتابزده از هم جدا کنند که فروپاشی جامعه به سرعت ایجاد شود.
پرسش شده که که چه اصولی باید رعایت شود تا جامعه دچار هرج و مرج نشود؟ اصول را گفتم؛ توحید و برابری و آزادی مبتنی بر توحید، نفی موانع کمالگرایی و ضرورت بازتعریف رابطه حق و تکلیف است و براساس ضرورت، وجود دولتی که این شرایط را ایجاد کند، مقرراتی که این شرایط را در سه شاخه قضایی، قانوگذار و اجرا ایجاد کند. این اصول فرعی را شاید بشود در قالب ۵ اصل کلی و ۱۹ اصل فرعی در سیستم نظری عدالت حقمدار یا نظریه عدالت حقمدار بیان کرد که میشود به منبع اصلی مراجعه بفرمایید.
جایگاه شعارهای عدالتخواهی در انتخابات ۱۴۰۰
سوال شده که در انتخابات ۱۴۰۰ نقش شعارهای عدالت و عدالتخواهی چه کمکی به برونرفت مشکلات کشور خواهد داشت؟ عدالت، مقدس واژهای است که بازیچه احزاب سیاسی شده و خواهد شد. عدالت، یک دانشواژه برای سیستم حکمرانی است، اما بازیچه رویکردهای سیاسی هم میشود و همه خودشان را عادل فرض میکنند. ما مفهومی به نام عدلانگاری ظلم و ظلمانگاری عدل داریم که در یک نگاه، فرانوگرایی توجیهپذیر میشود و در یک برداشت غلط از فرانوگرایی در یک رویکرد خردمبنا به فرانوگرایی، به اقتضایی نگاه کردن به مسائل و بازتعریف مکرر مسائل در شرایط اقتضایی منجر میشود.
واقعیت این است که عدالت را باید شناخت و مبنا قرار داد و درباره آن به مصادیق عینی اشاره کرد. بدون شک جامعهای که در آن ضریب جینی شرایط نابهنجاری داشته باشد، نمیتواند عادلانه تلقی شود. شکاف فقیر و غنی از حدی که بگذرد، جامعه دچار فساد، تباهی، اضمحلال و فروپاشی خواهد شد. یک مفهوم دیگری به نام شهرعدل و دولت هوشمند مطرح کردند که در آن شاخصهای پایداری جامعه را گفتم. مهمترین شاخصی که برای پایداری جامعه لازم است، عدالت و تامین رفاه اولیهای است که آحاد جامعه یعنی خانواده ها را قدرتمند کند.
خانوادهها اگر قدرتمند شوند، جامعه قدرتمند خواهد شد. جامعهای که خانوادههای ضعیف دارد، جامعهای که خانوادههای متمایل به فروپاشی دارد، هرگز نمیتواند قدرتمند باشد. قدرت اصلی جامعه در استحکام خانوادهها، آرایی است که از آن خانوادههای سالم برمیخیزد. در شرایط فساد اقتصادی، رانتهای اقتصادی گسترده و شکاف فقیر و غنی، نمیشود خانواده سالم داشت.
احزاب سیاسی این را بازیچه میکنند. ما هیچ حزب خردمندی را ندیدیم که مبنای عاقلانه و عادلانهای را برای تعریف سیستم حکمرانی خودش انتخاب کند و روی آن پافشاری و اصرار داشته باشد. خواهید دید که این مفهوم باز هم در انتخابات ۱۴۰۰ مثله خواهد شد. اگر بخواهیم کاندیداها و مدعیان را متمایز کنیم، یک نکته را در نظر بگیریم، اینها گاهی خودآگاه و گاهی ناخودآگاه مردم را احمق فرض میکنند. یک زمانی واقعا عمدا مردم را احمق فرض میکنند و میخواهند خودشان را جواهری نایاب نشان بدهند. گاهی وقتها واقعا باروشان میشود که جواهر نایاب هستند و مردم را احمق فرض نکردند؛ بلکه در سرشت اعمال آنها رفته است.
انتظارات از کاندیداهای ریاست جمهوری درباره مقوله عدالت
برای اینکه این مسئله یک مقدار باز شود، خوب است که از هر کاندیدا خواسته شود که دو تا نکته را توضیح بدهد: یک، چگونه میخواهد عدالت اجتماعی را محقق کند؟ دو، اگر محقق نشد، او چگونه جبران خواهد کرد؟ یعنی اول توضیح بدهد که چگونه و با چه روشی براساس چه نظریهای با چه روشی با کدام نگاشت نهادی این کار را خواهد کرد؟ به عبارت دیگر، هم مراحل کار را توضیح بدهد، هم نحوه استفاده از نهادهایی که رئیس جمهور در اختیار دارد را توضیح بدهد. هر وزارتخانه چه خواهد کرد و چگونه پس از مدتی ما به ضریب بهتری از عدالت میرسیم؟ در بند دوم توضیح بدهد که اگر من نتوانستم مردم با من چه معاملهای کنند؟ من مردم را فریب دادم، من به مردم دروغ گفتم، مرزهایی را مشخص کردم که به آن مرزها نمیرسم. آن مرزها مبهم بودند. در بند اول باید مرز موفقیت و شکست را با دقت مشخص کند. مثلا بگوید که ضریب جینی چگونه خواهد شد یا بگوید هر کسی از چه میزان قدرت خرید برخوردار خواهد بود؛ یا براساس سبد کالا بگوید یا براساس یک ارز متعارف بگوید، نه ریال که در آن دروغ و بیاعتباری نهادینه شده است. براساس ارزی که مردم بتوانند درک کنند به چه ثروتی و چه موقعیتی خواهند رسید و چگونه خواهند رسید.
دوم، توضیح بدهد که اگر نتوانست با این همه نهاد، از این فراگرد یا آن نظریه به آن سطح از انتظاراتی که وعده داده است، برسد، مردم با او چه معاملهای کنند؟ او چگونه جبران خواهد کرد؟ این را هم توضیح بدهد. اگر این دو تا توضیح داده شود، فکر میکنم یک مقداری بازیهای سیاسی، تحت الشعاع قرار بگیرد.
انتهای پیام/
نظرات