به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، به نقل از خبرگزاری انا؛ حجت الاسلام سیدحسین حسینی با حضور در استودیوی پخش زنده برنامه “سوفیا” نقد پژوهشی را تحقیق درباره مسئله نقد برشمرد و افزود: نقد یکسری مطالعات نظری، رویکردی و فکری است.نقد پُر دامنه بوده و حوزههای وسیعی را دربر میگیرد و در کتابِ “الگوی نقد” که در سال جاری به چاپ رسیده، نقد را شاخه و گرایشی میان رشتهای در پیکره علوم انسانی دانستهام که گویی در مرزِ بین سه ضلع مثلث قرار دارد.یک ضلع به مطالعه فلسفه وعلوم باز میگردد و ضلع دیگر روش تحقیق میباشد و ضلع سوم هم مطالعات تفکرِ انتقادی را به خود اختصاص میدهد.
تفاوت نقد پژوهشی و تفکر انتقادی
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، مطالعه درباره نقد پژوهی را با سه مذکور یکی ندانست ولی تاکید کرد برای مطالعات نقد پژوهی باید در این سه ساحت حرکت کنیم؛ بنابراین در نقد پژوهشی باید فیلسوفِ علم، متخصصانِ روش تحقیقیِ کمی و کیفی و روش شناسان و نیز متخصصان مطالعات تفکرِ انتقادی حضور داشته باشند.مطالعات نقد پژوهشی در جامعه علمیِ کشور شبیه تفکر انتقادی نیست که به یک رشته علمی تبدیل نشده است.
نقد پژوهشی و تبدیل شدن به رشته علمی
به گفته حسینی حوزهها و نیازهای جدید ابتدا دامنه خود را با رشتههای دیگر مشخص میکنند و رفته رفته به رشتهای مجزا تبدیل میشوند ولی مطالعات نقد پژوهشی هنوز به این مرحله نرسیده است؛ بنابراین مطالعات نقد پژوهشی یک حوزه وسیع را دربر میگیرد که متشکل از دامنه فکریِ وسیع و بسیار مهم است.
جایگاه نقد در علوم انسانی
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، مطالعات نقد پژوهشی را در مرحله مأخرِ نقد قرار داد و افزود: پرداختن به نقد موجب تحول علوم انسانی میشود و در حقیقت یکی از بهترین مسیرها برای این تحول است.
گاه این تحول را به صورت پر رنگ معنا میکنیم و بحث علوم اسلامی و انسانی مطرح میشود؛ اما گاه علوم بومی را دربر میگیرد. گروهی دیگر این دو را نمیپذیرند و در فرضِ سوم، از تغییر و تحول علوم انسانی یاد میکنند؛ والا علوم انسانی به دریاچهای راکد و صامت بدل خواهد شد.
تحول بدون نقد، شدنی نیست
حسینی تاکید کرد نقد مقدمه تحول علوم انسانی است که بدونِ این جریان، نمیتوان از تحول علوم انسانی سخن گفت. نقد فاصله ما را با دیروز و آینده مشخص میکند و بدونِ نقد دانش امروز، فاصله ما با آن چه باید داشته باشیم، ظهور و بروز نمییابد.پس بهترین کاربرد نقد مشخص سازی فاصله ما با داشتههای امروز و الزاماتِ فردا است؛ لذا جریان نقد تنگ و بسته نیست که به نقد مقالات، کتب، نظریههای علمی و دیدگاههای علومِ انسانی باز میگردد و بدون پرداختن به این حوزه گسترده، سخن از تحول مُیسر نخواهد بود.
نقد پژوهشی روشمند و علمی است
حسینی در بخشی دیگر از مصاحبه با رادیو گفتوگو با بیان این که باید میان مفهوم نقد و انتقاد تفکیک قائل شد، گفت: نقد علمی و روشمند است و متدهای انتقادِ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی متمایز هستند.
این عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: وقتی از نقد علمی سخن میگوییم، عنصرِ اصلی آن روشهای آکادمیک است که از دانشگاه و حوزه بر میآید. این نوع نقد روشمند و مسئله محور بوده و ظهور و بروزی طراحانه دارد. این نقد فاقد نگاه سلبی است و با انتقاد سیاسی اجتماعی در مغایرت است.
ژورنالها بستر انتقادات سیاسیاند
در مقابل، انتقادات سیاسی اجتماعی در فضای ژورنالیستیِ جامعه شکل میگیرد و در جاهایی به واقع لازم و ضروری است. در این نوع انتقاد از یک روش پیروی نمیکنیم. مثلا وقتی مطبی را در یکی از جراید میخوانم، شاهدِ اتصال مسائل کلی به جزئی و بالعکس بوده که مسیر روشمند و علمی را پیش نمیگیرد.
وی ادامه داد: انتقادات سیاسی اجتماعی پراکنده و متفرق هستند ولی نقد علمی کاری پژوهشی است. پس مرزِ انتقاد سیاسی اجتماعی در یک روزنامه با نقد روش مندِ علمی به راحتی تمیز داده میشود.
حال آن که انتقادات سیاسی اجتماعی منفعلانه و جنبههای سلبی مسئله را پر رنگ میکند؛ ولی نقد علمی اندیشه را محرک میسازد.
سهم ناچیز نقدپژوهی در حوزه نشر
این عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی اضافه کرد: عنصر آکادمیک در حوزه و دانشگاه کتب و پارادایمها را نقد میکند و این کار با انتقاداتِ جراید و ژورنالها متفاوت است.
حسینی در مصاحبه با رادیو گفتوگو خاطرنشان کرد: در ایران اغلب کتبِ نقد، به مولفه ادبیی پردازند و کتب اندکی به نقد پژوهی اختصاص دارند.
نقد پژوهی با نقد ادبی برابر نیست
همچنین مسائل مربوط به الگوی نقد علمی، قواعد و شاخصهها کمتر دیده شده است؛ بنابراین مطالعات نقدپژوهی در حوزه علوم انسانی را نباید با نقد ادبی برابر بدانیم.
وی افزود: آن چه از نقد ادبی استخراج میشود، قواعد و شاخصههایی برای ارائه نظریه جامعه شناختی، سیاسی و فلسفی نیست.
نقد مساوی تخریب است؟
در ادامه عبدالرحمن حسنی فر، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در ارتباط زنده تلفنی با رادیو گفتوگو، نقد پژوهی را زیر مجموعه نقادی دانست و افزود: فلسفه و چرایی نقد باید شناخته شود تا به نقد پژوهی برسیم.
وی معتقد است نقد در جامعه ما فاقد جایگاه است که به فقر ادبیاتِ نقد پژوهی باز میگردد؛ یا این که به طور کلی فلسفه نقد را درک نکردهایم. همچنین باید به مبانی مجهز باشیم که باعث میشود نقد در جامعه شیوع پیدا کند؛ بنابراین نقد از جایگاهی برخوردار نیست و عموما آن را مساوی را تخریب میدانیم و این مسئله به حوزههای علمی و فرهنگی باز میگردد.
گام اول برای نقادی شناخت نقد است
حسنی فر با بیان این که جامعه کمتر به ارزشهای نقد نظر میکند، تاکید کرد از نظر ریشههای بنیادی با نقد آشنا نشدهایم و لذا نقد جایگاه لازم را ندارد.
از این رو ابتدا باید نقد را بشناسیم و بدانیم از نظر بستر و زمینه و مبحث مفهومی، به چه معناست تا فضایی برای نقادی در جامعه ایجاد شود.
فلسفه و جایگاه نقد مشخص نیست
این عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بر این باور است که نقد نوعی تعامل است که باید آن را از نوعِ مثبت تلقی کرد که در راستای ظرفیت شناسی و ظرفیت سازی گام بر میدارد.
نقد در حوزه علمی به مقوله دانش اهمیت میدهد و اگر قرار باشد علم را در جامعه به رسمیت بشناسیم و به سمت تثبیت علم قدم برداریم، باید به نقد توجه کنیم؛ همچنین شناخت، از نظر فرهنگی و اجتماعی با مشکل روبهرو است و لذا نقدی هم به وجود نمیآید.
حسنی فر در مصاحبه با رادیو گفتوگو تاکید کرد: فلسفه نقد هنوز در فضای علمی کشور جا نیفتاده است و جامعه علمی و دانشجویان یا گفتگویی ندارند و یا به سخن گفتن با یکدیگر نمیپردازند؛ از این رو نقد کمتر اتفاق میافتد.
https://ihkn.ir/?p=41400
نظرات