به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، ایمان زاغیان دانشجوی دکترای علوم شناخی و پژوهشگر هسته تحکیم خانواده و جمعیت اندیشکده رهیافت، در یادداشتی مطرح کرد؛
بسیاری از افراد این طور بیان میکنند برای اینکه ازدواج کنند لازم است ارتباط داشته باشند. اما این در حالی است که بسیاری از افرادی به دنبال روابط عاطفی میروند دیرتر ازدواج میکنند. سوالی که وجود دارد این است چه اتفاقی می افتد که عده ای با افتادن در ورطه روابط عاطفی دغدغه میل به ازدواج در آنان کاهش می یابد.
رابطه عاطفی در حکم سد جوع نیازهای غریزی
نکته مهمی که وجود دارد این است که روابط عاطفی در حکم سد جوع امیال غریزی انسان عمل میکند. منظور از سد جوع کاری است که انسان انجام میدهد تا اینکه احساس نیاز خود را (موقتاً) ساکت کند. اما نه به واسطه یک پاسخ کامل و درست به نیاز خود بلکه با استفاده از این که تمایل خود را به صورت ابتدایی با یک منبع دم دستی پاسخ بدهد. سوالی که مطرح میشود این است که حال چه اشکالی دارد که انسان به چنین شکلی به نیاز خود پاسخ بدهد ولو بر فرض اینکه سد جوع با یک منبع ناقص برای تأمین نیاز باشد ولی در عین حال فرد از این وضعیت رضایت داشته باشد؟
نکته ای که وجود دارد این است که این نیاز در حقیقت تامین نمیشود و موجب میگردد در زمانی که وقت آن گذشته است فرد متوجه شود زمان را از دست داده؛ در حالی که به آنچه که برای آرامش خود نیاز داشت نرسیده است. در عین حال میبیند دستاوردی را که باید به دست می آمد در واقع امر به دست نیاورده است. یعنی اینکه پس از مدتی نیاز به ثبات و آرامش در زندگی به عنوان نیازی است که وجود دارد ولی برآورده نمیشود.
خانواده پاسخگوی نیاز به استمرار
در واقع امر مسئله این است که هر انسانی نیاز به استمرار وجودی خود دارد برای همین نیاز است بر روی اموری سرمایه گذاری کند که دوام آنها تا پایان عمر او و حتی در نبود او بر سر جای خود استقرار دارد. این در حالی است که خانواده تنها پایگاهی است که به نیازهای مهمی از فرد پاسخ میدهد و موجب احساس خودشکوفایی و خودتحقق بخشی فرد در بستر خود میشود.
اما این در حالی است که با افتادن در ورطه روابط عاطفی اولاً این نیاز حداقل برای مدتی به فراموشی سپرده میشود و احساس بی نیازی نسبت به چنین امری میکند و تصور میکند فرصت کافی برای پرداختن به تشکیل خانواده وجود دارد. اما در عین حال توجه ندارد که نیل به چنین هدفی در صورتی که نظام افکار و هیجانات خود را به هم ریخته باشد امکان پذیر نیست. بدین صورت که دیگر فرد همان احساس اولیه را نسبت به مقوله خانواده، فرزند، جنس زن و رابطه جنسی و عاطفی ندارد؛ زیرا در دوره ای از زندگی امکانات حاصل از رابطه زناشویی و زندگی مشترک را به صورت دم دستی تجربه کرده و دیگر ازدواج برای او امر باشکوهی نیست.
جمع بندی و نتیجه گیری
با توجه به نکاتی که ارائه گردید به نظر میرسد موفقیت در ازدواج مستلزم مراقبت بسیار زیادی در نظام ارتباطات انسان با جنس مخالف می باشد. بنابراین در رابطه با جنس مخالف نمیتوان به هر شکلی عمل نمود و اثرات سویی در پس آن مشاهده نکرد یعنی لزوماً بدون تبعات منفی نخواهد بود.
این در حالی است که امروزه روابط عاطفی با جنس مخالف توسط گروهی از دخترها و پسرها رواج پیدا کرده و به عنوان یک امر معمول در نظر گرفته شده است و به عنوان یک جایگزین ناسالم، نیازهای مرتبط با ازدواج و زندگی زناشویی را تأمین میکند. در چنین موقعیتی برای ازدواج یک رقابت نابرابر ایجاد میشود که میتواند هم میل فردی را که خود به روابط عاطفی روی آورده نسبت به ازدواج و هم دیگرانی که خود هنوز هیچ یک را انتخاب نکرده اند (مانند فردی که به تازگی وارد سنین نوجوانی و فعال شدن غرایز خود میشود و روابط خواهر یا برادر خود از نظر دوستیابی را مشاهده میکند و حتی ممکن است مورد آموزش آنان نیز قرار بگیرد و ترغیب شود) رغبت کمتری به ازدواج نشان میدهند. زیرا این امر را استبعاد میکنند و تصور میکنند باید برای ازدواج آمادگی های بسیار بیشتری نسبت به زمان حال داشته باشند. به همین خاطر همین که نیازهای غریزی خود را پاسخ میدهند دیگر نیازی به اینکه خود را به تکاپو برای ازدواج بیندازند احساس نمیکنند. بدین ترتیب از جایگاه یک نیاز بنیادین که میتواند انگیزش فرد را تحریک کند و حرکت او را برای رسیدن به ازدواج برانگیزد خارج میشود و مشاهده میکنیم فرد با افزایش سن خود هیچ نگرانی از ازدواج ندارد و آن را به فراهم شدن شرایط ایدئه آل احاله میکند.
https://ihkn.ir/?p=40422
نظرات