به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی؛ آیت الله سید منذر حکیم طی سخنانی که در مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد، موضوع نظریه اجتماعی شهید صدر را محور سخنان خود قرار داده و در این رابطه بیاداشت؛
اهمیت حرکت حوزه، پیشاپیش زمان
امام خمینی معمار انقلاب، فرمودند حوزه های علمیه باید پیشاپیش زمان حرکت کنند. هم چنین آیت الله وحید در مورد امام زمانعج می فرمایند ایشان امام الزمان هستند یعنی پیشاپیش زمان حرکت می کند و در غیر این صورت اصلا امکان امامت وجود ندارد. از ویژگی های سردار سلیمانی هم جلوداری ایشان بود. حوزه علمیه مدعی است که می خواهد جامعه را مدیریت علمی و فرهنگی و تربیتی کند، در نتیجه جامعه را امامت می کند. این نهاد، نهاد امامت جامعه است و از لحاظ تاریخی دستیار امامان معصوم بوده اند. امام معصوم پیشاپیش و جلوتر از زمان حرکت میکند یعنی پیش بینی می کند و جلو تر از حوادث حرکت می کند.
این مسئله راهکار دارد و در سیره نظری و عملی امام راحل هم وجود دارد که یکی از آن ها تسلط بر تاریخ و سنت های تاریخی است و در حوزه متأسفانه این مسأله در حاشیه است در حالی که یک سوم قرآن (دو هزار آیه از شش هزار آیه) بیان و تحلیل تاریخ است. بدون تاریخ نه حال و نه آینده را نمی توان خوب درک کرد. کار شهید مطهری در علوم اسلامی یک شاهکار فنی است. فقه را با تاریخ فقه آوردند و با مطالعه آن نگاه جدیدی پیدا می شود؛ آثار ایشان در اصول و کلام و تصوف هم همین گونه بوده است. خواننده، ریشه این وضع موجود را می فهمد و به علل دست می یابد و می تواند برای آینده برنامه ریزی کند.
متأسفانه وقتی میگوییم دچار بحران هستیم و در سیاه چاله جمعیت فرو خواهیم رفت چون ظاهر جامعه را می بینند میگویند مبالغه می کنید. عوامل آسیب زایی وجود دارد که مثل خوره جامعه را در می نوردد. چندین عامل دارد. جوان ما انگیزه ازدواج ندارد. اگر انگیزه به او بدهیم میگوید توان مدیریت ندارد. توان هم به او بدهیم بعد از چند سال به طلاق میکشد چون به ایده آل هایش نمی رسد. اگر هم به او کمک کنیم و مشاوره دهیم، به یک فرزند اکتفا میکند.
طلاق گاهی بر ازدواج می چربد و عوامل فروپاشی، سقط جنین های رسمی و غیر رسمی، حوادث و مرگ و میر بر اثر بی دقتی و بی فرهنگی و کرونا هم از طرف دیگر وجود دارد. عوامل تخریب کننده نظام اجتماعی نشان میدهد ما در سراشیبی حرکت می کنیم. این جا است که مجبوریم در برنامه های آموزشی و روش آموزش و پژوهشمان تجدید نظر کنیم تا از زمان عقب نمانیم. الآن اطلاع ما از حادثه بعد از حادثه است یعنی ما عقب تریم.
امتیاز شهید صدر و علامه طباطبایی شهید مطهری و بهشتی و امام، این بود که خودساخته بودند و فراتر از برنامه رسمی حوزه، بیرون زدند و با حفظ اصالت ها پیرامون مباحثی که روی دید و نگاه، و نوع فهم مسأله مؤثر است، و پیرامون روش مند شدن خود به جهت حل مسئله تلاش کردند که متأسفانه امروزه در حوزه ها و دانشگاه ها به آن توجهی نمی شود. با فقدان روش مندی نمی توانیم به فهم مسائل و حل آن ها بپردازیم. مبانی خوبی داریم اما این در این منظومه فهم و حل مسائل یک عنصر است. اصول می خوانیم و قواعد استنباط را در اختیار داریم اما این قواعد مکفی و جایگزین روش حل مسئله نیست. ما در کفایه و قبل و بعد آن در خارج، روش استنباط نمی خوانیم. حد اکثر چیزی که رخ می دهد، استنباطی است که فقیه در درس خارج خودش انجام می دهد و روشش را هم نمی گوید و طلبه خود باید بفهمد. و یا حد اکثر در جلسات استفتاء شم الفقاهه را به طور عینی می بینند. اما این روش تفقه که با نگاه فردی و بدون نگاه اجتماعی صورت می گیرد پاسخگوی مسائل و نیاز های امروز ما نیست.
لذا اولین کار و مقاله ای که از شهید صدر صادر شد حاشیه ای بر کتاب فقه الامام جعفر صادق مغنیه بود که در شش جلد از طهارت تا دیات است. در این کتاب شهید صدر عنصر مهمی را روشن کرد و فرمود الفقه الاجتماعی للنص. یعنی آیات و روایات را با رویکرد اجتماعی بخوانیم. یعنی وقتی فقیهی از یک روایت مسافت طواف را ۲۶ ذراع در می آورد در شرایط کرونا فقط ۱۰۰ نفر می توانند در این فاصله طواف کنند. اما وقتی تعداد، ۱ میلیون نفر شدند برخی در طواف می مردند، شیعیان در ۲۶ ذراع می آمدند و غیر از هتک هایی که انجام می شد، مشکلات بسیار زیاد دیگری نیز رخ می داد.
فقیه چه گونه فتوا می دهد؟ اما اگر سخت بود و حرجی بود چه می شود؟ معمولا نگفته اند. مرحوم خویی فرموده بود کل مسجد الحرام مطاف است و شهید صدر این فتوا را یک فتوای جهانی و شق القمر می دانست. برخی فقها هم گفتند که مراد روایت الاقرب فالاقرب است. ولی وقتی فقیه روایتی می خواند می گوید این حکم برای کل تاریخ و ازمنه است و با وجود حضور مردم در ایام معدودات و کثرت جمعیت همه باید این وظیفه را انجام دهند.
سیر تطور نظریه اجتماعی شهید صدر
حتما این مقاله شهید صدر «الفهم الاجتماعی للنص» مطالعه شود. این آغاز حرکت شهید صدر برای ایجاد تحول در حوزه فقه در حوزه است. مغنیه چه طور شد که خود، به این فهم اجتماعی نص دست یافت؟ لبنان محیطی باز است و طلبه لبنانی با ما بسیار متفاوت است و ملیت ها و ادیان مختلف وجود دارند. مغنیه هم در آن محیط و شرایط قاضی شده. در آن فضا که به ادله مراجعه می کرده است، گویا شرایط روز این را دیکته می کند که باید در این جامعه فتوا دهی و این نگاه اجتماعی روی کل دیدگاهش روی متون روایات و آیات مورد استنادش موج می زند.
بحث دیگر شهید صدر «الاتجاهات المستقبلیه لحرکه الاجتهاد» است که بسیار مهم است. ایشان با توجه به تطور فقه تا آن زمان، پیش بینی می کند که فقه به کجا خواهد رفت. پایه فقه های تخصصی را شهید صدر با نوشتن اقتصادنا گذاشت. این بذر در حال آبیاری است و روی آن کار می شود و ما هم در مجتمعنا همان مسیر را امتداد می دهیم.[۱]
شهید صدر در مقدمه و در پایان فلسفتنا به مجتمعنا پرداخته است که خواندنش لازم است. البته این بیانات، و کلیه بیانات شهید صدر که به نظریه و نظام اجتماعی ربط دارد و به روش استنباط نظریه و نظام می پردازد همه را در کتاب آوردیم و چون بسیار فشرده است، از سال ۹۰ بحث را به زبان فارسی باز کردیم و در سایت مدرسه فقاهت وجود دارد. از سال ۹۰ تا ۹۴ این بحث را داشتیم. صوت آن هست و متنش هم هست ولی هنوز بارگزاری نشده است. سه کار انجام شده است که هر سه الهام گرفته شده از شهید صدر است.
شهید صدر به دلیلی اقتصادنا را مقدم کردند. شرایط سیاسی و هجوم کمونیسم با شعار های اقتصادی، باعث شد بگویند اسلام اقتصاد ندارد شهید صدر برای تبیین این که اسلام اقتصاد دارد، این کتاب را نوشتند؛ گرچه، اقتصاد بخشی از نظام اجتماعی است و اول باید نظام اجتماعی را فهمید. لذا ایشان حرکتی غیر فنی از باب ضرورت انجام داد. ایشان تصریح میکند که اول فلسفتنا و مبانی، بعد مجتمعنا و نظریه و نظام اجتماعی، و بعد اقتصادنا سیاستنا و اسرتنا به عنوان اجزاء آن پازل باید بررسی شوند.
شهید صدر در آخر مدرسه قرآنی تصریح می کند که اگر کسی بخواهد فقه را خوب بفهمد باید حتما نظریه اجتماعی را بفهمد تا نظام اجتماعی برخواسته از این نظریه را به دست آورد تا بتواند در اجزاء فقه کار کند. تمام فقه های تخصصی، منهای این نظام اجتماعی آسیب دارد چرا که بدون آن که به مبانی پرداخته شود، مسئله از خواستگاهش برش داده می شو و جداگانه بحث می شود؛ این یک آسیب فنی جدی است.
قرآن کریم جامعه بشری را بسیار خوب تفسیر کرده است. جامعه خانواده بزرگ است و خانواده جامعه کوچک است و اینها، دو روی یک سکه اند که نمی شود هیچ یک را بدون دیگری فهمید. پس جدا کردن این دو در بحث، تا حدی خوب است اما آسیب دارد. پایان نامه «فقه نظام الاسره فی القرآن الکریم» به کمک برخی اساتید، باعث شکل گیری رشته فقه تخصصی خانواده شد و پایه کار در فقه خانواده شد، و چند نسل از تحولات هم بعد از آن انجام شده است.
این تحولات به این دلیل بود که ما در روش شهید صدر برای کار فقهی متمرکز شدیم و روش قبل را عوض کردیم و از حالت ایستایی خارج شدیم. اگر روش را عوض نکنید، در نوآوری ها حد اکثر در جا می زنید و الاحوط می شود الاظهر و بالعکس؛ دستاورد جدیدی نخواهید داشت. شهید صدر گرچه اقتصادنا را جلو انداخت اما در آن، روش به دست آوردن نظریه اقتصادی را به صورت عملی نشان داد. از لحاظ فنی باید مجتمعنا می نوشت اما اقتصادنا را با همین نگاه نظام مند، سیستمی و اجتماعی نوشت و روش خودش که علمی و فنی بود را به کار برد.
اما ما که فلسفتنا و اقتصادنا را دیدیم و مجتمعنا در دستمان نبود احساس خلأ کردیم. اما بعد دیدیم خود شهید صدر این خلأ را به مناسبت های مختلف پر کرده و در مجتمعنا به روشی که شهید صدر در اقتصادنا و فلسفتنا به کار برده کل اجزاء این پازل را جمع کردیم. کلمات هم کلمات شهید صدر است و کار ما صرفا چینش کلمات است. خواندن این کتاب در نگاه فقاهتی بسیار اثر عمیقی می گذارد و مطالعه آن توصیه می شود.
«مدرسه قرآنیه» که نظریه اجتماعی در آن است، از آخرین تولیدات شهید صدر از حیث مطرح نمودن در حوزه است. همچنین، «الاسلام یقود الحیات» که مرحله بعد از نظریه اجتماعی است، به مناسبت پیروزی انقلاب نوشته شد. اولی را آخر به ما داد. در جزوه چهارم نظام اجتماعی و خلافت را مطرح می کند. اما این که این نظریه چه گونه باید باشد در مقدمه تفسیر موضوعی آورده شده و بخشی از فلسفه اجتماعی را در مقدمه فلسفتنا آورده است. بعد از بیست سال درس گفتن و کار کردن بر این محور ها، این اجزاء پازل را در مجتمعنا چیدیم و همه را از آثار و ادبیات شهید صدر گرد آوری نمودیم.
کسانی در فقه اقتصادی کار می کنند، می گویند این نظریه اقتصادی مبتنی بر آن نظریه اجتماعی است که کار نشده است. کسی که مبانی و روش دستش نیست نمی تواند بدون مقدمات لازم، وارد حوزه ای استحفاظی شود و این ظلم به علم و تخصص است. این معضل وجود دارد.
فقه الاجتماع
فقه الاجتماع چیست؟ در فقه نماز جماعت، حج، خمس و زکات داریم که همه اجتماعی اند. فقه الاجتماع مجموعه احکامی است که به فراتر از یک فرد ربط دارد. این یک تصور ساده و ابتدایی از فقه الاجتماع است؛ مباحثی که جنبه اجتماعی دارد و در فقه مطرح است. از نگاه شهید صدر این هیچ اتفاق تازه ای نیست و کاربردی ندارد و همان است که با متد اصولی در آیه و روایت تأمل کنید و تعادل و تراجیح و عام و خاص را بسنجید و به نتیجه ای برسید و حد اکثر این است و برداشت از نص برداشت فردی و گاهی شخصی است.
شهید مطهری می گوید گاهی می بینیم فقیه افغانی با پاکستانی فتوای متفاوتی دارند چون فضای فکری در فهم شان موثر است. فردی نزد امام صادقع آمد و مشاهده کرد که امامع به فردی پولی داد. برای این فرد سنگین آمد و از وجه پرداخت آن وجه سنگین سوال نمود. امام فرمودند «هذا بخل عراقی». تو از نگاه خودت نگاه می کنی. به جا بودن و نابجا بودن این پرداخت نباید با ذهنیت فردی باشد. باید نیاز شخص و هدف او و هدف امام از این کار سنجیده شود. حاکم شدن ذهنیت ها بر فهم، یکی از آسیب ها است که در بسیاری مواقع، این به صورت ناخود آگاه اتفاق می افتد.
روششناسی فقه الاجتماع شهید صدر
یک گام مهم و بدیع و انحصاری شهید صدر که در آثار شهید مطهری، شهید بهشتی و آقای مصباح دیده نمی شود، تعریف خاص از تفسیر موضوعی و روش دست یافتن به تفسیر موضوعی است. حد اکثر تلاشی که تفاسیر موضوعی رایج، مثل تفسیر آقای سبحانی و آقای مکارم انجام می دهند، این است که آیات را در یک موضوع گرد هم می آورند. این را میتوان تفسیر موضوعی مباحث منصوص در قرآن نامید.
شهید صدر می فرماید فقها در مواجهه با حوادث، و در طی عملیات استنباط با توجه به «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَهُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاهِ حَدِیثِنَا»[۲] حکم آن حادثه را از آیات و منابع استنباط می کنند. فقیه چون از پیش، سوالی دارد، حادثه را فهمیده و موضوع را تشخیص داده است، و با فهم موضوع سراغ آیات و روایات می رود. این فهم به او کمک می کند که حکم موضوع را به درستی استنباط کند. در نتیجه فتوا نیز، تفسیر موضوعی آیات و روایات است و دو سطح دارد؛ سطح اول الفقه المأثور است که قدما و آیت الله مشکینی نوشته اند که مراد از آن، احکامی است که در آیات و روایات آمده است. اما سطح دوم استنباط احکامی است که در آیات و روایات تصریح نشده و مربوط به موضوعات حادثی است که منصوص نیست. برای استنباط این دست از احکام، شهید صدر روشی را طراحی نموده و تفسیر موضوعی را به آن معنا تعریف نموده است.
ایشان روش این نوع از تفسیر را این گونه می داند که ابتدا، موضوع شناسی شود، و سوال های مربوط، آماده گردد؛ چرا که « حُسْنُ السُّؤَالِ نِصْفُ الْعِلْمِ.»[۳]و خداوند فرموده: « فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُون»[۴] و در حدیث است که: « الْعِلْمُ خَزَائِنُ وَ مَفَاتِیحُهُ السُّؤَال»[۵] العلم خزائن و مفاتیحه السوال. پس تحقیق باید با طرح سوال شروع گردد. (لذا در پایان نامه های هم با طرح سوال وارد بحث می شویم.) خود شهید صدر هم این روش را اجرا کرده و دربارۀ سنت های تاریخ، و نظریه اجتماعی طرح سوال کرده است. پس با طرح سوال سراغ آیه و روایت می رویم، آن ها را نظم و چینش منطقی می دهیم و در نهایت به نتیجه روشنی می رسیم.
شهید صدر، همین کار را در اقتصادنا انجام داده است. این، می شود تفسیر موضوعات غیر مصرح در قرآن و فراتر از تفسیر موضوعی آیات قرآن است. این که از نصی که صریح نیست با تلفیق و پیوند زدن نصوص دیگر، حکمی را به دست آوریم نیازمند روش و متد است. مثال عینی به کارگیری این روش در آثار شهید صدر، در مسئله نظریه خلافت انسان دیده می شود. ایشان در بحث خلافت، در بیانی که منحصر به ایشان است، در رابطه با آیه «وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَهِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَهً»[۶] می گوید این آیه و آیۀ « إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَهَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولا»[۷] هردو در مقام بیان یک مطلب اند، در حالی که با نگاه اولیه، ممکن است ربط بین آن دو فهمیده نشود.
آن آیه وجه فاعلی را بیان می کند و این آیه، بیان گر وجه تفعلی است. «انی جاعل» یعنی من خلیفه قرار دادم. ایشان به همین نکته استناد می کند و می گوید مراد از آدم در این آیه، نوع آدم است نه شخص آدم، و در نتیجه حوا، و بقیه انسان ها نیز خلیفه هستند و شاهدش وجه تقبلی و پذیرش این مسئولیت است که این خلافت، امانت است و ما به خلاف بقیه کائنات آن را پذیرفتیم. لذا در نظریه خلافت، انسان امانتدار خدا شده است (السلام علیک یا امین الله فی ارضه). وقتی انسان امانتدار شد، هویت و مسئولیت و وظائف او فرق می کند؛ «آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفینَ فیهِ فَالَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ أَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبیر.»[۸] کسی که امانتدار است در حقیقت، مالک نیست و مالکیتش اعتباری است. لذا ایشان می گوید هرجا ملکیت جامعه و ملکیت فردی تعارض کرد حق تقدم با ملکیت جامعه است و ملکیت فردی ناسخ و مقدم بر جامعه نیست. «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً وَ ارْزُقُوهُمْ فیها وَ اکْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفا»[۹] یعنی قبل از این که مال، مال فرد باشد مال جامعه است پس شخص مسئول آن است. این در جزوه دوم «الاسلام یقود الحیات» مطرح شده است.
همۀ این بیانات، به این جهت است که شهید صدر یک پله از تفاسیر موضوعی بالاتر آمده است معتقد است، راه زنده و بالنده بودن تفسیر، همین است. چرا که در غیر این صورت، اقوال همه جمع آوری شده و چیزی برای نو آوری نیست. نو آوری آن است که فقیه، احکام حوادث جدید را استنباط نماید. شهید صدر بر لزوم پیروی از یک روش و اسلوب، برخورداری از جامعیت و نگاه جامع، اهمیت نگاه اجتماعی و لزوم حرکت بر اساس یک نظریه تأکید داشته است.
نظریه و نظام اجتماعی
بسیاری از محققین، نظریه را به عنوان نظام و نظام را به عنوان نظریه معرفی می کنند، یا می گویند نظریهی نظام اجتماعی. اگر سوال های نظریه و نظام را از هم تفکیک کنیم خیلی شفاف تر می توانیم در نظریه پردازی و نظام شناسی حرکت کنیم. براساس نگاه شهید صدر و حیثیت هایی که گفته شد برای ایجاد مائز بین نظریه و نظام، باید در این جهت تأمل نمود، که سوالی که در نظریه در مقام پاسخ به آن هستیم، چیست و سوالی که در نظام، به آن پاسخ می گوییم چیست.
در نظریه باید به دو سوال چیستی و چرایی پاسخ داد. مثلا این سوال که خانواده چیست و چرا؟ اما در نظام باید به چگونگی پاسخ داد. مثل این سوال که خانواده ای که فلسفه وجودی اش مشخص شد، باید چه گونه باشد؟ یعنی باید قانونی اساسی با مجموعه راهکار های عملیاتی نوشته شود. در نظام دنبال پاسخ عقل عملی و در نظریه به دنبال پاسخ عقل نظری هستیم. حوزه و قلمرو نظام عقل عملی و حوزه نظریه، عقل نظری است. نظریه به چیستی و چرایی می پردازد و نظام، به چگونگی. در نظریه، فلسفۀ اجتماع و در نظام چگونگی آن را مطرح می کنیم. علت خلط نظریه و نظام در آثار بسیاری از کسانی که در این زمینه کار می کنند، عدم مطالعه جامع آثار شهید صدر و اکتفاء به مطالعه مقطعی، موردی و موضعی است.
شهید صدر آن چه رتبه اش مقدم است را دیرتر و آن چه مؤخر است را زودتر ارائه داده است. در مقدمۀ فلسفتنا که نظریۀ شناخت و جهان بینی را مطرح نموده است، در حد یک کتاب در مورد نظام اجتماعی صحبت کرده و گفته نظام اجتماعی باید مبنا داشته باشد و اگر مبنا خدا باشد، نتایجی دارد که اگر مبنا خدا نباشد، آن نتایج عوض خواهد شد. آن جا این مطلب را باز نکرده است اما در تفسیر موضوعی و در بیان نظریه خلافت انسان آن را تفصیل می دهد.
شهید صدر میگوید اگر خدا در معادله انسان و طبیعت، حضور داشته باشد هویت جدیدی پیدا می شود و در غیر این صورت، در دامن ماتریالیسم و اگزیستانسیالیسم و انسان محوری و اومانیسم غرق می شویم و انسانی که خدا را از دست داد، از هر نظر مسخ می شود «نسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُم»[۱۰]. از این جا باید شاهرگ علوم انسانی غربی را بزنیم و علوم انسانی اسلامی بر این اساس استوار است. حضور خدا در این علوم، بستگی به انسان شناسی دارد و اگر انسان شناسی را خوب نفهمیم همه این علوم به بی راهه می روند. به همین خاطر می بینیم شهید صدر نوع فهم جدیدی در بحث خلافت به ما می دهد و می گوید این، نظریه اجتماعی است.
این که می گوییم انسان خلیفه خدا است حقیقتِ نظریۀ اجتماعی است. خداوند با این خلافت، به انسان هویت می دهد و او را امین خود قرار می دهد و در نتیجه انسان مسئول و مکلف می شود. علت تکالیف الهی همین است که خدا اصل و انسان فرع است. «یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمید»[۱۱]؛ انسان عین فقر و نداری است پس هر چه دارد از خداست. اگر این طور شد طبیعی است که انسان مکلف و مسئول باشد.
با این توضیح، آیات و مفاهیم روایات چینش و ساختار می یابد و تبدیل به منظومه ای می شود که به هم ربط دارد. در این صورت است که حضور خدا در جامعه احساس می شود. علت آن که ما حقیقت این آیه شریفه: «ما یَکُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَهٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَهٍ إِلاَّ هُوَ سادِسُهُمْ»[۱۲] را احساس نمی کنیم و خدا در زندگی ما حضور ندارد این است که در هویت شناسی مان کم می گذاریم. پس اگر خلافت انسان را به عنوان نظریه اجتماعی قرآنی قبول کردیم، از این نظریه، نظام خلافت بر می خیزد که همان نظام اجتماعی است که در جزوه چهارم «الاسلام یقود الحیات» تبیین شده است. شهید صدر، نظریه را در «المدرسه القرآنیه» گفته است و نظام را در این کتاب مطرح کرده است. به این صورت، می توان به مجموعه ای از اطلاعات مربوط به فقه اجتماعی دست پیدا کرد. بعضی می گویند این فقه نیست چرا که یجب و یحرم در آن نیست و ربطی به فقه ندارد، اما شهید صدر می گوید روح فقه همین است.[۱۳]
[۱] ایت الله سید منذر حکیم: زمانی در بعثه حکیمی ها در نجف کسی از من پرسید اخرین اثرت چیست. گفتم مجتمعنا. او گفت به این فلسفتنا و اقتصادنا و مجتمعنا و امثال آن می شود گفت فقه؟ گفتم شما که فقیه هستید اگر امام زمان ظهور کند بخواهید ببینید طبق اسلام صحبت می کند یا خلاف آن ملاک و ضابطه شما چیست؟ باید معیاری داشته باشید. ناچارید این مجتمعنا ما را بخوانید ببینید درست است یا غلط است.همان طور که باید اقتصادنا را بخوانید و بگویید درست است یا غلط است. پس نگویید این چیست. بخوانید بعد قضاوت کنید.
[۲] الغیبه (للطوسی)/ کتاب الغیبه للحجه، النص، ص: ۲۹۱
[۳] کشف الغمه فی معرفه الأئمه (ط – القدیمه)، ج۱، ص: ۵۷۵
[۴] نحل/ ۴۳؛ انبیاء/۷
[۵] عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۲، ص: ۲۸
[۶] بقره/ ۳۰
[۷] احزاب/ ۷۲
[۸] حدید/ ۷
[۹] نساء/ ۵
[۱۰] حشر/ ۱۹
[۱۱] فاطر/ ۱۵
[۱۲] مجادله/ ۷
[۱۳] برای مطالعه بیشتر
استاد وحدتی شبیری: لزوم مهندسی معکوس شخصیت شهید صدر
ما باید مثل مهندسان صنعت که مهندسی معکوس می کنند، نسبت به دانشمندانی که به تعبیر آقای حکیم به فرآیند حل مسئله رسیدند و پا را از فقه نظری فراتر گذاشتند و توانستند معضلات اجتماعی را حل کنند مهندسی معکوس کنیم.
شهید صدر حوزه را دیده بود و فقیه و شاگرد مبرّز مرحوم خویی بود. باید ببینیم چه چیزی باعث شد شهید صدر در وادی دیگری ورود کند که خود مرحوم خویی ورود نکرده بود و «اقتصادنا» و «فلسفتنا» را تدوین نماید، که الان هم همه مدعیان اقتصاد اسلامی، به همان رجوع می کنند و چیزی فراتر از آن (که شهید صدر در جوانی نوشته است) آورده نشده است. آیا شهید صد نابغه فوق العاده بود یا فردی عادی مثل ما بود. اگر مثل ما بوده است، چه چیزی باعث شده است که او این گونه باشد. آیت الله محقق داماد در کتاب سوال و جواب های سید یزدی می گوید حوزه نجف در روشنفکری بر قم مقدم است و شاهد می آورد که نقل شده است شیخ محمد حسین آل کاشف الغطاء شاگرد سید یزدی و مرحوم آخوند، با دانشکده حقوق دانشگاه بغداد ارتباط برقرار می کند، و برای حوزه علمیه نجف، خوراک تهیه می کند و حتی قانون مدنی عثمانی را در کتاب تحریر المجله شرح می کند (که تحقیق آن توسط مجمع تقریب چاپ شده است). باید بررسی کنیم که حوزه نجف چه کرده است. آیا ارتباط مستقیم و رفت و آمد با دانشگاه بغداد داشته است و شعار وحدت حوزه و دانشگاه را، صد سال قبل عملی کرده است؟ باید شخصیت هایی همچون مطهری مهندسی معکوس شوند. مطهری شاگرد مرحوم بروجردی و علامه طباطبایی است اما در تهران تبدیل به چیز دیگری می شود و در فرآیند حل مسئله قرار می گیرد و تلاش می کند مسئله حجاب را حل کندو همان کسی که روش رئالیسم می نویسد و فرمایشات علامه را شرح می دهد، ابایی ندارد در مجله زن روز مقاله بنویسد. باید بررسی کنیم که مطهری، چه کرده است که مطهری شده است؟
https://ihkn.ir/?p=35116
نظرات