به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، به نقل از پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی؛ حوزههای علمیه همواره یکی از ارکان اصلی پاسداری از هویت دینی و فکری جامعه اسلامی بودهاند؛ نهادی که قرنها سنگر دفاع از معارف الهی و پاسخگویی به نیازهای فکری و اجتماعی مسلمانان را بر عهده داشته است. امروز، در طلیعه دهه پنجم انقلاب اسلامی، با صدور پیام مهم و تحولخواهانه مقام معظم رهبری مدظلهالعالی خطاب به حوزههای علمیه، در برابر این نهاد دیرپای علمی دینی، افق تازهای گشوده شده است؛ افقی که میتواند نظم جدیدی را در کارکردها، جایگاه و نقش تمدنی حوزهها رقم بزند.
در این نوشتار، دکتر سیدحسین فخرزارع، مدیر گروه فرهنگپژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، با نگاهی ژرف و تحلیلی به بازخوانی این پیام تاریخی میپردازد و از آن به عنوان سرآغاز فصلی نوین در تاریخ حوزههای علمیه یاد میکند.
آغاز فصلی نوین در تاریخ حوزههای علمیه (بازخوانی پیام تحولآفرین مقام معظم رهبری مدظله)
حوزههای علمیه در طول تاریخ اسلام نقشی بیبدیل در صیانت از معارف دینی، تولید فقه و پاسخ به مسائل فکری جوامع ایفا کردهاند. از سدههای نخست تا دوران معاصر، این نهاد علمی دینی توانسته است در برابر تهدیدهای فکری، سیاسی و فرهنگی ایستادگی کرده و مرجعیت دینی و اجتماعی خود را حفظ نماید. اما اکنون، در آغاز دهه پنجم انقلاب اسلامی، با صدور پیام اخیر رهبر معظم انقلاب خطاب به حوزههای علمیه، نقطه عطفی در این تاریخ پدید آمده است؛ نقطهای که میتوان آن را فصلبندی جدیدی از حیات اجتماعی و تمدنی حوزه دانست تا جایی که در سایۀ این پیام تاریخ حوزهها را به دو فصل متمایز و سرنوشتساز پیش و پس از پیام میتوان تقسیم کرد.
ویژگیهای ساختاری و معرفتی پیشین حوزهها با تمامی ظرفیتهای علمی و اخلاقی خود که میراثدار بزرگان و چهرههای جاودانهای در بود، این بود که اغلب بر پایۀ الگوهای سنتی اداره میشدند. مدل «حلقه درس» با تمرکز بر فقه و اصول، کمتر به دانشهای نوپدید، جامعهشناسی دین و دینی، فلسفۀ سیاسی اسلام، روانشناسیدینی و یا عرصههای نوین حکمرانی دینی میپرداخت. این ساختارها غالباً از انسجام نهادینه و پاسخگویی نهادی فاصله داشتند و نسبت آن با تحولات اجتماعی و انقلاب اسلامی بهرغم نقش راهبردیاش در پیدایش و پیروزی انقلاب اسلامی، در سالهای پس از تثبیت نظام، گاه با نوعی انفعال مواجه گردید. حوزهها بیش از آنکه به مثابۀ موتور محرک تحولات اجتماعی ایفای نقش کنند، در مواردی گرفتار برخی محافظهکارهای معرفتی و ساختاری بودند.
محتوای پیام اخیر رهبر معظم به حوزههای علمیه، در صورت فهم و پذیرش و عملیاتیسازی آن، بیتردید سبک و سیاق جدیدی را در تعلیم، تهذیب، تبلیغ و تحول شکل خواهد داد و نویدبخش آغاز دورانی خواهد بود که دیگر حوزه فقط مدرسه علم نیست، بلکه طراح آیندهای است که نقش پیشاهنگ در تمدنسازی دارد و نه فقط پاسخگوی نیاز جامعه شیعی بلکه عهدهدار مرجعیت جهانی اسلام عقلانی، مردمی و مقاوم خواهد بود. در واقع پایبندی به تمام زوایای پیام، حوزهها را میتواند به سوی آیندهای روشن پرتاب کند. در این چشمانداز، حوزه بهمثابه طراح تمدن اسلامی از یک نهاد علمی سنتی، به یک بازیگر تمدنی بدل خواهد شد و در این صورت قادر خواهد بود به طراحی الگوهای حکمرانی اسلامی، تولید علوم انسانی اسلامی، و تأسیس نظام تربیتی تمدنساز بپردازد. اما برای التزام به پیام و عینیتبخشی به آن لاجرم باید به الزامات اجرایی آن نیز تن دهد. بازبینی سیاستگذاریهای آموزشی، تأسیس مراکز تحول، تربیت نخبگان با رویکرد تمدنی و توسعه شبکههای اجتماعی حوزه، بخشی از این عینیتبخشی خواهد بود.
آنچه قابل اهتمام است اینکه پیام اخیر رهبر معظم انقلاب، صرفاً تذکری اداری و توصیهای درونسازمانی یا اخلاقی نیست، بلکه بیانیهای راهبردی و تمدنی است که بر افق آینده حوزهها تابیده تا حوزهها را در عین حفظ سنتهای مطلوب، از یک نظام آموزشی منفعل، به نهادی پیشبرندۀ تمدن اسلامی و یک ساختاری نوآورانه بدل سازد و حوزهها بازتعریفی از رسالت خود در بستر نظام اسلامی و مقتضیات جهانی داشته باشند.
در این پیام که دعوت به بازآفرینی حوزهها به عنوان موتور محرک تمدن اسلامی است، چند محور بنیادین برای تحول، بهمثابه ارکان یک پروژه کلان فکری و ساختاری، قابل بازخوانی و تحلیلاند:
محور نخست، تحول در محتوای دروس حوزه است که هم در پیام اخیر ایشان و هم در دو دیداری که سالهای قبل به قم داشتند مورد تاکید بوده که بهجای تمرکز صرف بر فقه فردی به فقه تمدنی، فقه حکومتی و اجتهاد جامع توجه شود. ساختار سنتی دروس حوزوی، گرچه طی قرون متمادی، پشتوانۀ تربیت فقهای سترگ بوده است، اما اکنون نیازمند جهشی در افق نظری است. تمرکز صرف بر فقه فردی، در جهانی با مسائل کلان اقتصادی، حقوقی، حکمرانی و تکنولوژی، کفایت نمیکند. ضرورت حرکت به سوی فقه تمدنی، فقه حکومتی و اجتهاد جامعالابعاد، امروز نه صرفا یک ترجیح، بلکه یک الزام حیاتی برای حوزه است. چنین تحولی مستلزم بازنگری در اهداف، منابع، ساختار و حتی مبانی کلامی و فلسفی آنهاست.
محور دیگر، نوسازی ساختار آموزشی و پژوهشی است بهصورتی که نظام آموزشی حوزه باید به بازتعریفی از خود پرداخته و ضمن تقویت پژوهشهای میانرشتهای پاسخگویی نهادی را افزایش دهد. نظام آموزشی سنتی حوزه، با تمام برکاتش، اکنون در مواجهه یا در تعامل با دنیای مدرن، نیازمند نوسازی است. بازتعریف برنامههای درسی، طراحی متدهای نوین یادگیری، بهرهگیری از فناوریهای روز، و تقویت پژوهشهای میانرشتهای، عناصر کلیدی این تحول ساختاریاند. در کنار آن، ایجاد نهادهای پاسخگو و کارآمد، تقویت سنجشپذیری علمی و تشویق بروندادهای پژوهشی اثرگذار، میتواند حوزه را به جایگاهی پویا و راهبر در سپهر دانش اسلامی، انسانی برساند.
محور مهم دیگر پیام، توجه به ارتقاء جایگاه اجتماعی حوزه است؛ به طوری که حوزه فعلی بکوشد مسیری برای حرکت خود از انزوا به نقشآفرینی فعال در جامعه، سیاست، اقتصاد و فرهنگ ترسیم کند. در عصری که دین و اخلاق زیر تهاجم جریانهای فکری، فرهنگی جهانیاند، حوزه، باید خود را از حصارهای محدود کننده رهانیده و به بازتعریفی از نقشش در جامعه، سیاست، فرهنگ و اقتصاد که مستلزم تحول اجتماعی است، دست یابد. کنشگران حوزوی نه صرفا در تریبونها، بلکه باید در ساحتهای نظریهپردازی، اندیشهسازی، کارآفرینی، زیستبوم فرهنگی، تصمیمسازی و مدیریت عمومی جامعه بهطور مجاهدانه نقشآفرین باشتد. در واقع عبور از انزوا به کنشگری تمدنی، هدف نهایی این مسیر است. چنین حوزهای، فقط متوقّف در جایگاه «حافظ شریعت» نیست، بلکه متمحّض در «معماری جامعه اسلامی» است.
https://ihkn.ir/?p=41800
نظرات