اولین ویژگی تمدن کلان روایت است و وقتی کلان روایت شد اجزای آن به هم پیوسته است و گسسته نیست؛ وقتی قرار است شهر اسلامی را با نگاه تمدنی مشاهده کرد باید بین اجزاء پیوستگی باشد؛ هر شهری میتواند جلوههای تمدنی داشته باشد. در تمدن خلاقیت و ابتکار باید وجود داشته باشد و نیاز به عنصر خلاقیت دارد و به زندگی مرتبط است.
در تمدن معیاری و مصداقی وجود دارد؛ وقتی از تمدن نوین اسلامی صحبت میشود در واقع در تمدن نظم و قانون وجود دارد و بی نظمی و بی قانون در آن نیست. پسوند اسلامی به معنای هویت دینی است که غربیها ندارند و نوین بودن به این دلیل است که حلقه پیوستهای در جمهوری اسلامی وجود دارد بنابراین باید تمدن گذشته اسلامی را با تمدن آینده اسلامی پیوند دهد.
تمدن گذشته، همان میراثی است که باید نگاه وحدت گونه به آن داشت و تمدن آینده با بحث مهدویت گره خورده است که این دو باید به هم وصل شود. درباره گذشته اسلامی دو روایت افراطی از آن وجود دارد که یک روایت آن مربوط به برادران اهل تسنن است که هر اتفاقی در تاریخ اسلام را میخواهند تحریف کنند و شیعه این موضوع را نمیپذیرد و به خلافت نقد دارد؛ اما این نقد تکفیری نیست.
گاه برخی به دلیل اینکه امامان غیر از حضرت علی(ع) نتوانستند به خلافت برسند، نسبت به گذشته بنای بی توجهی دارند که این کار نادرست است؛ اینها دستاوردهای عظیم تمدن نوین اسلامی را منکر میشوند، اما میراث اسلامی گذشته دارای اهمیت است. از آنجا که هسته اصلی جامعه اسلامی قرآن است برخی ادعا دارند که ما تمدن اسلامی را قبول داریم، ولی ناقص است و حداقلی از جامعه اسلامی گذشته را میپذیرند.
یکی از ویژگیهایی که در بیانیه آمده بحث خدمات اسلام و ایران است؛ دوره اول تمدن توسط شهید مطهری تبیین شده است. دوره دوم مربوط به دوره صفویه در یک سطح بالاتر درباره شیعه است که از دوره صدر اسلام جلوتر است و دوره سوم تمدن غرب است چراکه از دوره مشروطیت به بعد ایران در عرصه جهانی به سمت مدرن شدن پیش میرود و قسمتی از زندگی ایرانیها با تمدن غرب آمیخته شده است.
اینجا این پرسش مطرح میشود که تمدن اسلامی گذشته و تمدن غربی چگونه است؟ در جمهوری اسلامی ترکیب نظام ولایت فقیه و قرارداد اجتماعی است و نظریه سنتی ولایت فقیه با نظریه جمهوریت آغشته میشود؛ در مشروطه همین اتفاق افتاد که ترکیبی از نظریه اسلامی با نظریه جدید مشروطه بود.
بنابراین تمدن نوین اسلامی در واقع میتواند ترکیبی باشد و ترکیبی از گذشته اسلامی و میراث اسلامی با تمدن غربی است. جدید بودن آن آیا به این معنا است که تمدن جدیدی به وجود آید که جدا از تمدن گذشته باشد؟ اینجا جای نظریه ترکیب است. در نسبت سنجی تمدن اسلامی با تمدن غربی، دست برتر با تمدن اسلامی است و در نظریه جمهوریت و اسلامیت دست برتر با ولایت است که در قانون اساسی نیز آمده است.
تمدن نوین اسلامی میراث گذشته اسلام را دارد و به صورت جمع باید به آن نگاه شود؛ قرار نیست هر آنچه که مربوط به غرب است حذف شود. برای رسیدن به مفهوم تمدن نوین اسلامی باید زنجیرهای از ادبیات و مفاهیم تمدن را رعایت کرد که در کنار پیوستگی و خلاقیت و سبک زندگی است.
در نسبت سنجی بین تمدن غربی و تمدن اسلامی و تمدن جدید میتوان به خلاقیتها توجه کرد که در رشتههای جدید مانند روانشناسی و حقوق این امر را می توان مشاهده کرد. در اینجا این پرسش مطرح میشود که این رشتهها در واقع در دهههای آینده چگونه میتوانند نسبت برقرار کنند؟
با بیانیه گام دوم این موضوع قابل مشاهده است که ما وارد خانه تمدنی شده ایم و قرار نیست ساختار شکنی صورت گیرد. حتی متفکرین غربی حاضر به این امر نیستند و سعی دارند که بحرانها را حل کنند و ساختار شکنی صورت نمیگیرد که عقب نشینی شود؛ گام اول چهل سال را بسته بندی کرده است و به صورت یک بسته به گام دوم تحویل میدهد. انقلاب گام دوم ادامه گام اول است که این امر حاکی موفقیت است و معنای ساختار شکنی ندارد.
اگر قرار است قوا نقد شوند بهتر است با انتخابات نقد صورت بگیرد و به این روش حال اصلاح صورت بگیرد. در نهضتهای تاریخ ایران آنجا که مذهب نبوده است، این نهضتها به شورش تبدیل شده اند. از نظر اندیشههای غربی به عنوان نمونه لیبرالیسم انقلاب ندارد و مارکسیستها انقلاب دارند؛ لیبرالیسمها فقط انقلابهای رنگین دارند که میتواند به اصلاح ساختارهای اقتصادی و سیاسی بپردازد.
تمدن نوین اسلامی امید به آینده و جمع بندی درست گذشته است؛ دشمن به دنبال یأس از آینده و تخریب گذشته است اما بیانیه نگاه عمیق نسبت به گذشته و آینده دارد و نیاز به آسیب شناسی دارد البته این آسیبها به ذات انقلاب ربطی ندارد و مربوط به مسئولان است.
دلیل اینکه در بیانیه گام دوم، رهبر معظم انقلاب جوانان را مورد خطاب قرار می دهند، شاید این باشد که رهبری فکر میکنند انقلاب با مسئولان محافظه کار به پیری زود رس رسیده است؛ این پیری را باید جوانان جبران کنند. بیانیه نقش راه است و سهم دستگاهها باید مشخص شود. نکته دیگر اینکه هر اندیشهای که ترسیم درستی از آینده نداشته باشد با شکست مواجه میشود؛ بیانیه یک ترسیم اجمالی دارد و آینده را در پرتو اسلام میبیند. طرح و برنامه نداشتن در این عرصه مضر است.
دلیل اینکه در بیانیه گام دوم، رهبر معظم انقلاب جوانان را مورد خطاب قرار می دهند، شاید این باشد که رهبری فکر میکنند انقلاب با مسئولان محافظه کار به پیری زود رس رسیده است؛ این پیری را باید جوانان جبران کنند. بیانیه نقش راه است و سهم دستگاهها باید مشخص شود. نکته دیگر اینکه هر اندیشهای که ترسیم درستی از آینده نداشته باشد با شکست مواجه میشود؛ بیانیه یک ترسیم اجمالی دارد و آینده را در پرتو اسلام میبیند. طرح و برنامه نداشتن در این عرصه مضر است.
انتهای پیام/
نظرات