به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی، صبح روز یکشنبه ۱۴ اردیبهشت ماه در همایش بینالمللی علوم انسانی اسلامی که در مرکز همایشهای بینالمللی صداوسیما برگزار شد، مطرح کرد؛
فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُۥ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُوا۟ تَبْدِیلًا
در ابتدا، دهه کرامت را تبریک و تهنیت عرض میکنم و پیشاپیش میلاد با سعادت حضرت ثامنالحجج، علی بن موسیالرضا (علیهالسلام)، را به یکایک شما عزیزان امت اسلامی تبریک میگویم.
در همینجا وظیفه میدانم سلام و احترام خود را به حضور شما عالمان، محققان و دستاندرکاران عرصه علوم انسانی اسلامی تقدیم کنم و با اشاره به بخشی از آیه ۹ سوره مبارکه زمر، که میفرماید: قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ ۗ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبَابِ،
بسیار خوشحالم که توفیق یافتم و فرصت حضور در این مجمع علمی ارزشمند و در جمع شما عزیزان را پیدا کردم. در آغاز، یاد متفکر مجاهد، آیتالله مطهری (رضواناللهتعالیعلیه) را گرامی میدارم و همچنین روز معلم را به همه معلمان و اساتید گرامی تبریک و تهنیت عرض میکنم.
سه محور اساسی برای تشکیل حکومت اسلامی و جامعه اسلامی از دیدگاه آیتالله مطهری (رضواناللهتعالیعلیه)
علامه شهید مرتضی مطهری، رضواناللهتعالیعلیه، باور داشت که تحقق تمدن اسلامی به علومی برگرفته از جهانبینی توحیدی نیاز دارد؛ چراکه علم زمانی جهتدار میشود که در بستر جهانبینی قرار گیرد.
ایده بازاندیشی و بازسازی علوم انسانی بر مبنای معارف اسلامی نیز از همین نگاه سرچشمه میگیرد. شهید مطهری با تیزبینی خاص خود، دهها سال پیش به این نتیجه رسیده بود که جامعه اسلامی و حکومت اسلامی، هر دو نیازمند علوم انسانی اسلامیاند.
بر این اساس، در منظومه فکری ایشان، سه محور اساسی از لوازم تشکیل حکومت اسلامی و جامعه اسلامی به شمار میروند:
۱. بازخوانی و بازسازی انتقادی علوم انسانی موجود،
۲. احیا و بازتولید علوم اسلامی،
۳. تولید علوم انسانی اسلامی.
اسلامی شدن و مردمی شدن: دو ضرورت همزمان
همه میدانیم که پیروزی انقلاب اسلامی، که امر ملی را احیا کرد و مردم را به مرکز ثقل اداره کشور آورد، بر مبنای باورها و ایدههای امام رضوانالله تعالی علیه شکل گرفت. ایشان، اسلامی شدن نهاد علم برای رهایی از فرهنگ شرقزدگی و غربزدگی را، بر پایه حاکمیت اسلام، ضروری میدانست؛ همچنانکه نقش مردم را باور داشت و مردم را میداندار همه تحولات میدید.
در واقع، اسلامی شدن و مردمی شدن در مکتب امام، همچون دو شاخه درهمتنیده و به هم وابستهاند. مردمی شدن، مطالبه اسلام است و اسلامی شدن، مطالبه مردم. هیچکدام بدون دیگری شدنی نیست. آنچه پیوند این دو را تفسیر میکند، شرح و تفصیل میدهد و به توصیه و تجویز میرساند، علوم انسانی اسلامی است.
ما معتقدیم که امروز، پس از گذشت بیش از چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، نخبگان و نهادهای علمی از دو جهت میتوانند منشأ تحول در علوم انسانی باشند: یکی از جهت تأثیر باور و پایبندی به مبانی دینی و معارف اسلامی در تغییر سرنوشت عمومی مردم؛ و دوم، نتایج حاصل از عملکرد چله اول انقلاب برای حرکت بر اساس آن معانی و معارف. به عبارتی دیگر و روانتر، این دو عنصر مهم، یعنی «معارف اسلام» و «تجربه حکمرانی»، باید به طور مستمر مورد تحقیق و تأمل علوم انسانی قرار گیرد. علوم انسانی اسلامی، فقط حاصل برداشت ما از مبانی نظری اسلام نیست، بلکه حاصل تجربه زیستی ما بر اساس این مبانی نیز هست.
عالِم و محقق علوم انسانی اسلامی، از تکرار ایدهآلها به جایی نمیرسد، بلکه وظیفه اصلیاش، تحلیل دقیق وضعیت موجود و ارائه راهکار عینی برای رسیدن به وضعیت مطلوب است. چرا؟ برای اینکه اثر کار علمی او برای منافع عمومی ملموس شود.
در چله دوم انقلاب اسلامی، دستکم از دو نظر، بیش از هر زمان و دوران دیگری به علوم انسانی اسلامی نیاز داریم:
-
سازمان دادن به زیست عمومی مردم
-
حکمرانی بر پایه آموزش و ارزشهای دینی
هم نظام حکمرانی نیازمند فهم وضعیت و فهم مسئلههایی است که باید در هر شرایطی برای آنها راهحل پیدا کند، و هم جامعه ما نیازمند مراجعه به علوم انسانی اسلامی است.
متأسفانه در سالهای گذشته، نخبگان بیشتر درگیر انکار یا اثبات علوم انسانی اسلامی بودند و در نتیجه، به تولید گزارههای عقلانی و عملیاتی برای شناخت و حل مسائل زندگی مردم، کمتر توجه شده است. در حالی که تجربه جمعی ما، چه موفق و چه ناموفق، منبعی برای تولید و تکثیر الگوهای علوم انسانی اسلامی است.
تا زمانی که علوم انسانی اسلامی، مسائل عینی جامعه و حکومت را به رسمیت نشناسد و در خدمت تفسیر وضعیت و حل آنها نباشد، در عمل مسئلهای حل نخواهد شد و مصداق «علم لاینفع» خواهد بود.
لزوم پیوند علوم انسانی اسلامی با حل مشکلات جامعه
امروز که در نزدیکی پنجاهسالگی انقلاب اسلامی قرار داریم، از یکسو با انباشت مسائلی مواجه هستیم که جامعه پیشِ روی نهاد علم در کشور قرار داده، اما پاسخ درخوری برای آنها تولید نشده است. از سوی دیگر، نظام حکمرانی گزینههای متنوع و مؤثری برای حل مسائل انباشتهی خود ندارد. نتیجهی هر دو، دلزدگی و ناکارآمدی است.
چون جامعه تا وقتی انعکاس مشکلاتش و راهحل کارآمد برای آنها را در علوم انسانیِ اسلامی نبیند و به رسمیت نشناسد، مزایا و فواید آن را درک نمیکند و کاربرِ یافتههایش هم نخواهد بود. در نتیجه، حاصلِ تلاشِ عالمان و محققان در این زمینه از پشتوانهی حمایت عمومی برخوردار نخواهد شد و رشد نخواهد کرد.
اگر موضوعی به گفتمان تبدیل شود، آنگاه مردم خود به مطالبهگران عمومیِ تحقق آن تبدیل میشوند و جامعهی علمی نیز آن را بهطور تخصصی مطالبه میکند. به این ترتیب، پیگیری آن برای نظام حکمرانی هم ضرورت پیدا میکند و هم مشروعیت. اگر چنین فضایی حاکم شود، کشور را به سمت اصلاح و تحول امور میبرد، نه تخریب و عقبگرد.
در این شرایط، نظام حکمرانی ما موظف است:
اولاً، فضا را برای تولید و رقابت ایدهها و اندیشههای معتبر در زمینهی علوم انسانی اسلامی فراهم کند؛
ثانیاً، خود را با نتایج حاصل از تلاش و تأیید جامعهی علمیِ علوم انسانی اسلامی وفق دهد؛
ثالثاً، آن دسته از پژوهشهای علوم انسانی اسلامی که به حل مسائل عامهی مردم و تعیین خیر عمومی نزدیکترند را با اولویت در دستور کار خود قرار دهد.
نه تقلید در علوم انسانی و نه تحقیر علوم اسلامی، هیچکدام چرخههای زندگی ایرانی و حکمرانی ایران را راه نمیاندازند. باید به دور از دعواهای متعصبانهای که در شأن نهاد علم نیست، رویکردهای افراطی و تفریطی در نگاه به علوم انسانیِ اسلامی را کنار بگذاریم.
واقعیت این است که علوم انسانیِ اسلامی، پروژهای شکستخورده نیست، اما پروسهای ناتوان است؛ آن هم با اقتضائات خاص خود، که باید توسط صاحبنظران امانتدار به دقت وارسی شود. اما به نظر میرسد زمان برای ما به سرعت در حال سپری شدن است.
چه مردم در زندگی روزمرهشان و چه نظام حکمرانی در ادارهی کشور، هیچکدام از یافتههای علوم انسانی اسلامی بینیاز نیستند؛ اما نمیتوانند برای نتایج خاص آن، همیشه منتظر بمانند یا در کلیات به سر ببرند.
چالشهای حکمرانی ناشایست و تاثیر آن بر جامعه
یکی از سیاستهای قطعی در حکمرانی کشور، باید رونق دادن و دامن زدن به اصل تفکر و اندیشهورزی باشد؛ چراکه پایه و مایهٔ اصلی عقلانیت اسلامی است. مقام معظم رهبری در دههٔ ۶۰ جملهٔ معروفی دارند که میفرمایند: «حکومت اسلامی آن حکومتی است که مردم را به فکر کردن دعوت میکند و هدایت ذهن مردم را هم بر عهده میگیرد.» این یعنی اگر وضعیت فکری کشور رو به افول برود، ما بهعنوان سیاستمدار و حکمران مسلمان در برابر آن مسئول هستیم.
البته هم رونق مهم است و هم جهت؛ اما تا رونقی نباشد، جهت درست هم پیدا نخواهد شد. افول تفکر و عقلانیت، یک وضعیت غیر اسلامی است. سنت الهی این است که اگر جامعه از تفکر و حکومت از قوهٔ حکم بر اساس تعقل خالی شود، به انحراف و انحطاط کشیده میشود. بنده دو سال پیش در همین مکان، در اختتامیهٔ چهاردهمین دورهٔ جشنوارهٔ فارابی عرض کردم و البته همچنان معتقدم که ما در دههٔ ۹۰، از نظر رونق اندیشهورزی، وضعیت خوبی نداشتیم و حالا در دههٔ ۱۴۰۰ با آثار و عواقب آن روبهرو هستیم.
وقتی فکر از حرکت بایستد، الگوها و گزارههای حکمرانی هم یا کم میشوند یا پوچ. در نتیجه، ناکارآمدی و نارضایتی تولید و بازتولید میشود. نتیجهٔ استمرار این وضعیت، ناحکمرانی یا حکمرانیِ ناشایست خواهد بود. اگر ادارهٔ کشور بر اساس علم، تعقل و خرد تعطیل شود، در بهترین حالت، همهچیز به حال خود رها میشود تا بدون پشتوانهٔ نظری و با عملگرایی منفی و موقعیتزده اداره شود.
حالت بدتر این است که دچار جمود و تحجر شویم، که ما را به جهنمِ انحراف از اسلام میبرد؛ در حالی که خیال میکنیم در صراط مستقیم هستیم. بایستی هر دو رویکردِ مقلدانه و متحجرانه را کنار گذاشت؛ چراکه اولی، اصل امکان و ضرورت علوم انسانی اسلامی را انکار، و دومی، رشد علم و تعقل را در جامعه سرکوب میکند. تقلید و تحجر، همزمان و هماندازه، حکمرانی اسلامی کارآمد را بر ما میبندند.
اینکه رهبر انقلاب چند ماه پیش مجدداً بر احیای نهضت علمی و نرمافزاری تأکید کردند را دستکم نگیریم. ایشان سکان هدایت کشور در مسیر اسلام و انقلاب را در دست دارند. وقتی ایشان خیزش جدید علمی را پس از گذشت دو دهه مطالبه میکنند، به نظر من یعنی اینکه: اولاً شتاب رشد علمی ما کم شده و با نیازهای ما سازگار نیست؛ و ثانیاً جایگاه علوم انسانی در رشد و پیشرفت کشور، که در این مدت مغفول بوده، باید احیا شود.
تجربهٔ چلهٔ اول انقلاب: منبع تولید دانش انسانی و اسلامی
تجربهٔ حکمرانی چهار دههٔ اخیر، میتواند یکی از منابع تولید دانش برای علوم انسانی و اسلامی باشد. اجازه بدهید اینگونه بگویم که: تجربهٔ حکمرانی چهار دههٔ اخیر، میتواند و باید یکی از منابع تولید دانش برای علوم انسانی و اسلامی باشد. البته این به معنای آن نیست که این علوم را توجیهگر عمل خود کنیم؛ اما میتوان با دیدی نقادانه و خلاقانه به این تجربهها نگاه کرد و از دل آن، گزارهها و الگوهای علمی پیشنهاد داد و پیش روی جامعهٔ علمی گذاشت.
پس، تجربهٔ چلهٔ اول انقلاب، یکی از منابع تولید دانش انسانی و اسلامی است؛ بهویژه برای دانشگاه جامع امام حسین علیهالسلام. نگاه تمدنی به گذشته و آیندهٔ این تراکم تجربی، بسیار کلیدی و حیاتی است. از طرف دیگر، تولید، توسعه و ترویج علوم انسانی اسلامی ما با پیدا کردن نقاط مشترک با علوم انسانی جریان اصلی یا انتقادی گره خورده است.
ما نه میخواهیم چرخ را از نو بسازیم و نه میتوانیم از اشتراک تجربهها و استفاده از دستاوردها و یافتههای دیگران بینیاز باشیم؛ نه از یادگیری فراری هستیم و نه میخواهیم تا ابد مقلد و شاگرد باقی بمانیم. یکی از آسیبهای جریان تحول در علوم انسانی اسلامی در کشور ما طی حدود بیست سال گذشته، شاید همین باشد که نتوانستیم موضعی متوازن پیدا کنیم و روی آن بایستیم.
اگر نظام حکمرانی دینی کارآمد میخواهیم، باید مدیریت علم و حکمرانی علم را جدی بگیریم؛ و این، یکی از جاهایی است که علوم انسانی اسلامی میتواند ورود بنیادی و راهبردی داشته باشد. باید بدانیم کجا و چگونه میتوانیم میراث علمی تمدنی خود را به کار بگیریم و حتی با دیگران به اشتراک بگذاریم؛ و کجا و چگونه میتوانیم از دستاوردهای نظری و تجربی دیگران برای پیشرفت خود استفاده کنیم.
برای همین، بهروزرسانی نقشهٔ جامع علمی کشور با تأکید بر جایابی علوم انسانی اسلامی، یکی از اولویتهای ماست. با این کار، نمیخواهیم یک سند بالادستیِ دیگر بر روی طاقچهٔ اتاق مدیران اضافه کنیم؛ بلکه میخواهیم برای یک نبرد تمامعیار شناختی تمدنی، که همین امروز درگیر آن هستیم، یک کالک عملیاتی داشته باشیم. آن وقت، مسئولیت، نقش و سهم خودمان را در این میدانِ فرصتساز پیدا خواهیم کرد.
مجلس شورای اسلامی، با بازوان قوی علمی و فکری خود، یعنی نهادهایی همچون مرکز پژوهشهای مجلس، مرکز تحقیقات اسلامی مجلس در قم، و مرکز اسناد و کتابخانهٔ مجلس، هم میتواند و هم وظیفه دارد که برای همافزایی با نهادهای فعال در جریان تولید و توسعهٔ علوم انسانی اسلامی همکاری کند. این، شاید یکی از بهترین دریچههای حل مسئله باشد؛ و تأکید میکنم: به رسمیت شناختن مسئله است.
آمادگی خانه ملت برای بهرهبرداری از دستاوردهای همایشهای علمی
بهعنوان یک خدمتگزار عرض میکنم: ما تا زمانی که قدرت تفکر علمی نداشته باشیم، نمیتوانیم مشکلاتمان را به مسئله تبدیل کنیم؛ و تا زمانی که مسئله را به رسمیت نشناسیم، نه قدرت حل آن را پیدا خواهیم کرد و نه راهحل آن را. این موضوع، مرتبط با جریان علوم انسانی اسلامی است که با حکمرانی علم در کشور پیوند دارد.
تشریح چگونگی پرداختن به چنین امری، در شأن اینگونه همایشهای علمی است. ما نیز در خانهٔ ملت، برای استفاده و بهرهبرداری از یافتهها و دستاوردهای این همایشها در عرصههای مختلف، از جمله: حکمرانی اقتصادی، حکمرانی در امور مدیریتی، حکمرانی در سیاست داخلی و خارجی، حکمرانی در مسائل دفاعی و امنیتی، حکمرانی در مسائل فرهنگی و اجتماعی، و حکمرانی در حوزهٔ محیط زیست، آمادهایم. انشاءالله.
والسّلام علیکم ورحمهالله وبرکاته.
https://ihkn.ir/?p=41352
نظرات