به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی؛ بیست و ششمین پیش نشست همایش بین المللی خانواده مقاوم با محوریت نسبت خانواده و نظام تعلیم و تربیت رسمی (مبانی و چالشها) با حضور کارشناسان و اساتید حوزه و دانشگاه در پژوهشکده زن و خانواده برگزار شد. حجت الاسلام والمسلمین دکتر حسین سوزنچی، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام به تغییرات و تحولات دوران مدرن و تاثیرگذاری آن بر شرایط خانواده و ایجاد چالشها در آن اشاره کرد و گفت: در چنین شرایطی نهادهایی با نام خانواده به صورت موازی رقیب خانواده ایجاد شده است. برای مثال ما همجنسگرایانی را که در کنار یکدیگر زندگی میکنند، با نام خانواده مشاهده میکنیم. این تعاریف از خانواده نظام ارزشی را منتقل میکند که با نظامهای ارزشی خانواده در طول تاریخ منافات دارد.
وی اشاره کرد: در چنین شرایطی خانواده دو راه پیش رویش دارد؛ یا اینکه به چنین شرایطی تن دهد و تسلیم وضع موجود گردد و یا با آن به مقابله بپردازد.
دکتر سوزنچی گفت: ما تاکنون در نسبت خانواده و نظام تعلیم و تربیت ۸ جلسه داشتهایم و این نهمین جلسه است که برگزار میشود.
در ادامه دکتر حبیب رحیم پورازغدی، پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت با اشاره اهداف نظام تربیت رسمی گفت: پیش فرض بنده این است که همکاری بین خانواده و مدرسه در وضعیت امروز جامعه اسلامی ایران به شدت مخدوش است.
دکتررحیم پور ازغدی دلیل این آشفتگی و ارتباط مخدوش بین خانواده و مدرسه را در نوع تقسیم کار بین خانواده و مدرسه دانست و افزود در نسبت بین تربیت رسمی و غیررسمی درست است که خانواده ابتدا تربیت غیر رسمی را بر عهده دارد،و عملا بر تربیت رسمی مقدم است. اما از حیث اصالت، مدرسه در نهایت اصالت بیشتری پیدا میکند.
وی همچنین در ادامه گفت: تربیت رسمی، پیگیری طرح سیاسی برای صورتبندی ایده دولت-ملت میباشد. و اصولاً کارکرد این تربیت رسمی، تبدیل منها به ما برای دولت ها است. و در چنین مای جمعی ملتها شکل میگیرند و دولتها ساخته و مستحکم میشوند. در چنین شرایطی، آنچه که افراد را تبدیل به ملت میکند، طرح تربیت رسمی و مشخصا مدرسه میباشد.
این پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت به خطرات پیش رو اشاره کرد و گفت: یکی از این خطرات این است که در یک وضعیت متعارضی در قبال هنجارها ایستادهایم. بخشی از مواجهه ما با هنجارها انسجام ساز است و بخشی از آن ها انسجام شکن شده است. ما در آستانه تجزیه اجتماعی قرار داریم. برای نمونه مسئله آخر آن مسئله حجاب است. که در دو سه دهه اخیر وضعیت پوشش زنان تغییر و مخالفتهای سیاسی را برانگیخته کرده است. ممکن است همین تجزیهها در نظام آموزش و پرورش رسمی هم رخ دهد.
وی همچنین در راستای مخدوش بودن تعامل مدرسه و خانواده به نامعلوم بودن اهداف اشاره کرد و گفت: مشکل اصلی که در سند تحولی در سال ۹۰ منتشر شد اهداف این سند بر اساس فردگرایی تهیه شدهاند. طرح تربیت رسمی، طرح فرداندیشی نیست. این نظام برای فرد پروری شکل نمیگیرد بلکه برای جامعه پروری تشکیل میشود. تربیت رسمی مبتنی بر اصالت جامعه شکل میگیرد.
دکتر پور ازغدی در این خصوص توضیح داد: تربیت رسمی برای شکل دادن به یک کل، و ساخت یک هویت مشترک، طراحی شده است. این نوع فلسفههای تربیتی ذیل فلسفه سیاست شکل میگیرند. یکی از لوازم اینکه ملت به چه نحوی ملت باقی بماند و توده پراکنده تبدیل به یک ما شود، تربیت رسمی است.
وی در ادامه به ابهامات موجود اشاره کرد و افزود: در تعامل بین مدرسه و خانواده این ابهام وجود دارد که آیا اهداف را بین این دو نهاد، تجزیه میکنیم یا طرح همکاری مشترک ذیل اهداف واحد در نظر داریم.
دکتر پورزغدی برای برقراری همکاری دوباره بین نظام خانواده و مدرسه، به دو اتفاق و امر مهم اشاره کرد و گفت: برای تحقق چنین امری باید از هدف پریشی تربیت رسمی دور شویم. و دیگری اینکه گرانباری نقش مدرسه را تعدیل کنیم.
وی اشاره کرد: در چنین شرایطی خانواده دو راه پیش رویش دارد؛ یا اینکه به چنین شرایطی تن دهد و تسلیم وضع موجود گردد و یا با آن به مقابله بپردازد.
دکتر سوزنچی گفت: ما تاکنون در نسبت خانواده و نظام تعلیم و تربیت ۸ جلسه داشتهایم و این نهمین جلسه است که برگزار میشود.
در ادامه دکتر حبیب رحیم پورازغدی، پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت با اشاره اهداف نظام تربیت رسمی گفت: پیش فرض بنده این است که همکاری بین خانواده و مدرسه در وضعیت امروز جامعه اسلامی ایران به شدت مخدوش است.
دکتررحیم پور ازغدی دلیل این آشفتگی و ارتباط مخدوش بین خانواده و مدرسه را در نوع تقسیم کار بین خانواده و مدرسه دانست و افزود در نسبت بین تربیت رسمی و غیررسمی درست است که خانواده ابتدا تربیت غیر رسمی را بر عهده دارد،و عملا بر تربیت رسمی مقدم است. اما از حیث اصالت، مدرسه در نهایت اصالت بیشتری پیدا میکند.
وی همچنین در ادامه گفت: تربیت رسمی، پیگیری طرح سیاسی برای صورتبندی ایده دولت-ملت میباشد. و اصولاً کارکرد این تربیت رسمی، تبدیل منها به ما برای دولت ها است. و در چنین مای جمعی ملتها شکل میگیرند و دولتها ساخته و مستحکم میشوند. در چنین شرایطی، آنچه که افراد را تبدیل به ملت میکند، طرح تربیت رسمی و مشخصا مدرسه میباشد.
این پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت به خطرات پیش رو اشاره کرد و گفت: یکی از این خطرات این است که در یک وضعیت متعارضی در قبال هنجارها ایستادهایم. بخشی از مواجهه ما با هنجارها انسجام ساز است و بخشی از آن ها انسجام شکن شده است. ما در آستانه تجزیه اجتماعی قرار داریم. برای نمونه مسئله آخر آن مسئله حجاب است. که در دو سه دهه اخیر وضعیت پوشش زنان تغییر و مخالفتهای سیاسی را برانگیخته کرده است. ممکن است همین تجزیهها در نظام آموزش و پرورش رسمی هم رخ دهد.
وی همچنین در راستای مخدوش بودن تعامل مدرسه و خانواده به نامعلوم بودن اهداف اشاره کرد و گفت: مشکل اصلی که در سند تحولی در سال ۹۰ منتشر شد اهداف این سند بر اساس فردگرایی تهیه شدهاند. طرح تربیت رسمی، طرح فرداندیشی نیست. این نظام برای فرد پروری شکل نمیگیرد بلکه برای جامعه پروری تشکیل میشود. تربیت رسمی مبتنی بر اصالت جامعه شکل میگیرد.
دکتر پور ازغدی در این خصوص توضیح داد: تربیت رسمی برای شکل دادن به یک کل، و ساخت یک هویت مشترک، طراحی شده است. این نوع فلسفههای تربیتی ذیل فلسفه سیاست شکل میگیرند. یکی از لوازم اینکه ملت به چه نحوی ملت باقی بماند و توده پراکنده تبدیل به یک ما شود، تربیت رسمی است.
وی در ادامه به ابهامات موجود اشاره کرد و افزود: در تعامل بین مدرسه و خانواده این ابهام وجود دارد که آیا اهداف را بین این دو نهاد، تجزیه میکنیم یا طرح همکاری مشترک ذیل اهداف واحد در نظر داریم.
دکتر پورزغدی برای برقراری همکاری دوباره بین نظام خانواده و مدرسه، به دو اتفاق و امر مهم اشاره کرد و گفت: برای تحقق چنین امری باید از هدف پریشی تربیت رسمی دور شویم. و دیگری اینکه گرانباری نقش مدرسه را تعدیل کنیم.
در ادامه این نشست حجت الاسلام والمسلمین قنبریان، به تفاوت اصلی دنیای قدیم و دنیای جدید در رابطه مردم با مردم و انسان با انسان که به شکل رابطه شهروند حاکم تبدیل شده است اشاره کرد و گفت: این تغییر اساسی تمام نهادها را دچار دگرگونی کرده است. در گذشته نهاد مکتبخانه در کنار مادر کودک بوده است. اما امروزه مدرسه به جای مادر نشسته است.
حجت الاسلام قنبریان بر اهمیت توجه ارتباطات این نظام با پاره نظامهای دیگر تاکید کرد و افزود: نهادهای آموزشی در مکتب خانهها ترتیب اولیا را که در فقه میخوانیم، رعایت میکرده است. مقصود از ترتیب اولیاءاین است که ابتدا ولایتی برای پدر و مادر هست؛ اگر آنها نبودند خویشاوندان نزدیک، سپس عدول مومنان و در مرحله آخر حاکم ولی کسی است که ولیای ندارد. در چنین نهادهای آموزشی، حاکم، در رتبههای آخر آموزش جای میگیرد.
وی در خصوص تفاوت نظام آموزشی گذشته و امروزه گفت: در چنین شرایطی شش خصوصیت به مدرسه تحمیل میشود. اول اینکه همگانی میشود یعنی مخصوص طبقه خاصی نمی باشد. دوم اینکه اجباری و الزامی میشود. سوم رسمی میشود و سازماندهی اداری دارد. دیگر اینکه حکومتی و دولتی میشود. مهمترین خصوصیت، اینکه مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را آموزشی میکند. و ویژگی آخر، خصوصیت یافتن دوره کودکی است.
آقای قنبریان در ادامه توضیح داد: در چنین فضایی، مدرسه به تنهایی حامل فرهنگ گشته است و برای خانواده هیچ نمانده است تا تقویت شود. در گذشته خطابان رهبران به سمت خانواده بود اما امروزه مدرسه و نظام آموزشی، مخاطب رهبران قرار میگیرند؛ چرا که قدرت و نقش آفرینی از خانواده گرفته شده است.
وی در ادامه افزود: با به هم ریختگی نهادی یا نظم جدید نهادی، ترتیب اولیا در مسئولیتهای مدنی به کلی از بین رفته است. ولایت خانواده در وضع موجود آسیب دیده است.
حجت الاسلام قنبریان نسبت به پیش رفتن به سمت نظم جهانی ابراز نگرانی کرد و گفت: در ایجاد نظم جهانی که به کمک رسانهها شکل میگیرد، موسسه های جهانی، بیشتر از دولت ملتها و آموزشهای رسمی اثرگذار می شوند در چنین شرایطی هم، خانواده هیچ قدرتی نخواهد داشت. آموزش رسمی موجود به پیش رفتن به سمت چنین شرایطی کمک میکند.
همچنین دکتر محمد مهدی اعتصامی، پژوهشگر تعلیم و تربیت و مولف کتب درسی آموزش و پرورش از دیگر سخنرانان این نشست گفت: بعد از مشروطه به خصوص با روی کار آمدن دولت پهلوی، ما شاهد پیش رفتن تمام نهادها و همچنین نهاد آموزش و پرورش به سمت مدرنیته هستیم. با وقوع انقلاب اسلامی چالش اصلی رخ داد. چرا که نظامهایی که شکل گرفته بود آمادگی پیش رفتن به سمت یک نهاد اسلامی را نداشتند.
دکتر اعتصامی در خصوص چالش ها گفت: ما تا دهه ۷۰ حتی علم برنامهریزی آموزشی را نداشتیم. و لی از دهه ۷۰ که این علم کم کم در سازمان پژوهش و برنامهریزی درسی و در تالیف کتابهای درسی وارد شد یکی از چالشهای عمده آموزش و پرورش، این است که نمیداندچه چیزی اسلامی هست یا نه و نمیتواند بین غربی و شرقی، اسلامی و غیر اسلامی تفاوت قائل شود و برای برنامه ریزی دست به انتخاب بزند.
وی در ادامه افزود: تا زمانی که جامعه نخبگانی در مسیر چالشهای فکری، در تعلیم و تربیت به افق روشنی نرسد، همچنان گرفتار چالش و درگیری خواهیم بود که معمولاً نتیجه آن ارتقا نیست بلکه تضعیف نظام آموزشی میباشد.
دکتر اعتصامی همچنین گفت: از دهه ۷۰ تاکنون این بحث وجود داشته که بار آموزش و پرورش را سبک کنیم و تا این حد در امور دخالت نداشته باشد؛ اما امروزه آموزش و پرورش همچنان متولی بسیاری از امور است.
آقای اعتصامی درباره مدارس خصوصی گفت: در شهر تهران ما شاهد افزایش مدارس خصوصی و تفاوت معنادار تعداد آن نسبت به شهرهای دیگر هستیم که این ناشی از تفاوت طبقاتی می باشد که در جامعه رخ داده است. بنابراین ما ناچاریم به گفتگوی طولانی مدتی برای رسیدن به یک دیدگاه شفاف درباره آموزش و پرورش در حد کلان مدیریت کشور، بپردازیم.
این پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت در ادامه افزود: نخبگان ما دیدگاه منسجمی درباره آموزش و پرورش ندارند.
وی مدیریت ضعیف در آموزش و پرورش را بعد از انقلاب، عامل دیگر نزول سطح آموزش و پرورش دانست و گفت: آموزش و پرورش از مسئله اصلی حاکمیت دور شده است. این نهاد از عهده اولین مسئولیتهایی که بر عهده آن است نیز، بر نمیآید. ما در شرایطی هستیم که آموزش و پرورش در شکل دهی پایههای اولیه خود، دچار ضعف است.
دکتر اعتصامی به ضعف در مربیان و معلمان اشاره کرد و افزود: در این ۳۰ سال اخیر به تدریج، سطح شخصیتی، مهارتی و علمی معلمان ما به شدت افت کرده است.
وی در ادامه بیان کرد: در دو جهت باید اندیشه کنیم،؛ باید ابتدا پایههایی را شکل دهیم که بتواند وظایف اولیه خود را انجام دهد. باید تجدید نظری در ارتقای سطح فعلی آموزش و پرورش داشته باشیم. نکته دوم اینکه باید روی موضوعات بنیادیتر تمرکز کنیم و تشخیص دهیم که چه مسئلهای بنیادی است.
در پایان این نشست افراد حاضر در جلسه به پرسش و پاسخ پرداختند.
حجت الاسلام قنبریان بر اهمیت توجه ارتباطات این نظام با پاره نظامهای دیگر تاکید کرد و افزود: نهادهای آموزشی در مکتب خانهها ترتیب اولیا را که در فقه میخوانیم، رعایت میکرده است. مقصود از ترتیب اولیاءاین است که ابتدا ولایتی برای پدر و مادر هست؛ اگر آنها نبودند خویشاوندان نزدیک، سپس عدول مومنان و در مرحله آخر حاکم ولی کسی است که ولیای ندارد. در چنین نهادهای آموزشی، حاکم، در رتبههای آخر آموزش جای میگیرد.
وی در خصوص تفاوت نظام آموزشی گذشته و امروزه گفت: در چنین شرایطی شش خصوصیت به مدرسه تحمیل میشود. اول اینکه همگانی میشود یعنی مخصوص طبقه خاصی نمی باشد. دوم اینکه اجباری و الزامی میشود. سوم رسمی میشود و سازماندهی اداری دارد. دیگر اینکه حکومتی و دولتی میشود. مهمترین خصوصیت، اینکه مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را آموزشی میکند. و ویژگی آخر، خصوصیت یافتن دوره کودکی است.
آقای قنبریان در ادامه توضیح داد: در چنین فضایی، مدرسه به تنهایی حامل فرهنگ گشته است و برای خانواده هیچ نمانده است تا تقویت شود. در گذشته خطابان رهبران به سمت خانواده بود اما امروزه مدرسه و نظام آموزشی، مخاطب رهبران قرار میگیرند؛ چرا که قدرت و نقش آفرینی از خانواده گرفته شده است.
وی در ادامه افزود: با به هم ریختگی نهادی یا نظم جدید نهادی، ترتیب اولیا در مسئولیتهای مدنی به کلی از بین رفته است. ولایت خانواده در وضع موجود آسیب دیده است.
حجت الاسلام قنبریان نسبت به پیش رفتن به سمت نظم جهانی ابراز نگرانی کرد و گفت: در ایجاد نظم جهانی که به کمک رسانهها شکل میگیرد، موسسه های جهانی، بیشتر از دولت ملتها و آموزشهای رسمی اثرگذار می شوند در چنین شرایطی هم، خانواده هیچ قدرتی نخواهد داشت. آموزش رسمی موجود به پیش رفتن به سمت چنین شرایطی کمک میکند.
همچنین دکتر محمد مهدی اعتصامی، پژوهشگر تعلیم و تربیت و مولف کتب درسی آموزش و پرورش از دیگر سخنرانان این نشست گفت: بعد از مشروطه به خصوص با روی کار آمدن دولت پهلوی، ما شاهد پیش رفتن تمام نهادها و همچنین نهاد آموزش و پرورش به سمت مدرنیته هستیم. با وقوع انقلاب اسلامی چالش اصلی رخ داد. چرا که نظامهایی که شکل گرفته بود آمادگی پیش رفتن به سمت یک نهاد اسلامی را نداشتند.
دکتر اعتصامی در خصوص چالش ها گفت: ما تا دهه ۷۰ حتی علم برنامهریزی آموزشی را نداشتیم. و لی از دهه ۷۰ که این علم کم کم در سازمان پژوهش و برنامهریزی درسی و در تالیف کتابهای درسی وارد شد یکی از چالشهای عمده آموزش و پرورش، این است که نمیداندچه چیزی اسلامی هست یا نه و نمیتواند بین غربی و شرقی، اسلامی و غیر اسلامی تفاوت قائل شود و برای برنامه ریزی دست به انتخاب بزند.
وی در ادامه افزود: تا زمانی که جامعه نخبگانی در مسیر چالشهای فکری، در تعلیم و تربیت به افق روشنی نرسد، همچنان گرفتار چالش و درگیری خواهیم بود که معمولاً نتیجه آن ارتقا نیست بلکه تضعیف نظام آموزشی میباشد.
دکتر اعتصامی همچنین گفت: از دهه ۷۰ تاکنون این بحث وجود داشته که بار آموزش و پرورش را سبک کنیم و تا این حد در امور دخالت نداشته باشد؛ اما امروزه آموزش و پرورش همچنان متولی بسیاری از امور است.
آقای اعتصامی درباره مدارس خصوصی گفت: در شهر تهران ما شاهد افزایش مدارس خصوصی و تفاوت معنادار تعداد آن نسبت به شهرهای دیگر هستیم که این ناشی از تفاوت طبقاتی می باشد که در جامعه رخ داده است. بنابراین ما ناچاریم به گفتگوی طولانی مدتی برای رسیدن به یک دیدگاه شفاف درباره آموزش و پرورش در حد کلان مدیریت کشور، بپردازیم.
این پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت در ادامه افزود: نخبگان ما دیدگاه منسجمی درباره آموزش و پرورش ندارند.
وی مدیریت ضعیف در آموزش و پرورش را بعد از انقلاب، عامل دیگر نزول سطح آموزش و پرورش دانست و گفت: آموزش و پرورش از مسئله اصلی حاکمیت دور شده است. این نهاد از عهده اولین مسئولیتهایی که بر عهده آن است نیز، بر نمیآید. ما در شرایطی هستیم که آموزش و پرورش در شکل دهی پایههای اولیه خود، دچار ضعف است.
دکتر اعتصامی به ضعف در مربیان و معلمان اشاره کرد و افزود: در این ۳۰ سال اخیر به تدریج، سطح شخصیتی، مهارتی و علمی معلمان ما به شدت افت کرده است.
وی در ادامه بیان کرد: در دو جهت باید اندیشه کنیم،؛ باید ابتدا پایههایی را شکل دهیم که بتواند وظایف اولیه خود را انجام دهد. باید تجدید نظری در ارتقای سطح فعلی آموزش و پرورش داشته باشیم. نکته دوم اینکه باید روی موضوعات بنیادیتر تمرکز کنیم و تشخیص دهیم که چه مسئلهای بنیادی است.
در پایان این نشست افراد حاضر در جلسه به پرسش و پاسخ پرداختند.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=36418
نظرات