به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، به نقل از موسسه پژوهشی فقه نظام؛ در راستای سلسله نشستهای «چالشهای فقه تربیت در دنیای معاصر»، مجموعهنشست «مسائل کلان نظام آموزشی کشور و نسبت آن با آموزش دینی» با ارائه حجت الاسلام و المسلمین رضا ملّایی در روزهای ۶، ۱۳ و ۲۰ مهرماه ۱۴۰۲، در موسسه پژوهشی فقه نظام برگزار شد. (بخش سوم)
مسألۀ چهارم: نیروی انسانی
یکی دیگر از مسائل نظام آموزش کشور، نیروی انسانی مورد نیاز برای آموزش عمومی است. این مسأله نیز یکی از چالشهای فعلی نظام تعلیم و تربیت است. بخشی از این مسأله قابل درک است. چرا که کشور در دهۀ شصت با تحولات جمعیتی روبرو شد و به علت کثرت نیاز به معلم، به شیوههای مختلف معلمانی جذب شدند؛ ولکن در شرایط فعلی آموزش و پرورش با موجی از بازنشستگی روبرو شده است به حدی که میتوان یکی از جدیترین خلأهای نظام آموزشی را نیروی انسانی دانست. موج استخدامها نشان دهندۀ بروز این مسأله است.
در شرایط فعلی به چند صورت نیرو به آموزش و پرورش جذب می شود؛ دانشگاه فرهنگیان برای پر کردن این خلأ پایه گذاری شد که بخشی از نیروها از آنجا جذب میشوند، بخش دیگر از حوزههای علمیه جذب میشوند، بخشی را با تغییر در قانون بازنشستگی تأمین کردهاند؛ ولکن مسألهای که در اینجا مطرح است گزینش این نیروهاست. چرا که معلمی، پست بسیار مهمی است و نیروهایی که در شرایط فعلی جذب میشوند تا سی سال آینده زمامداران تربیت در جمهوری اسلامی خواهند بود. آیا نظام آموزش کشور آمادگی جذب مثلاً چند صد هزار نفر را دارد؟ آمادگی گزینش از بین اینها را دارد؟ البته به نظر میرسد نظام گزینش در کلیۀ دستگاهها مخدوش است. دقت در فرآیندهای گزینش و مصاحبهها نشانگر این مطلب است. این به معنای مذمت گزینشگران نیست؛ بلکه آنها تلاش خود را میکنند، سخن در این است که راه حلهای جدید دنبال شود و مطرح گردد.
پس از مسألۀ گزینش، مسألۀ ارتقاء معلمان مطرح است که این نیز بسیار مهم و قابل توجه است. در آموزش و پرورش همانگونه که ارتقاء دانش آموز مهم است، هم ارتقاء معلم.
مسألۀ ارتقاء نیروی انسانی در نظام آموزشی کشور یک مسألۀ اساسی و بسیار مهم است. در شرایط فعلی که مسألۀ رتبه بندی معلمان به صورت جدی تر مورد توجه و اقدام قرار گرفته این مسأله اهمیت مضاعفی پیدا کرده است. آیین نامۀ رتبه بندی معلمان ابلاغ شده است و به صورت کلی آییننامهها در ساختار آموزشی نقش مهمی دارند. در نظام علمی، نظام فرهنگی و ارزشگذاری و به صورت کلی مجموعۀ فعالیتهای نیروهای انسانی مؤثر است.
آییننامۀ نظام آموزش عالی، چندین سال قبل مطرح شد و آثار و نتایج آن اکنون قابل مشاهده است. موضوعات مقالات، ارتباط آنها با موضوعات و مسائل کشور، جهتگیری کلی مقالات و … قابل رصد است. کتابفروشیها و کتب موجود در آنها، آئینۀ آییننامۀ ارتقاء در آموزش عالی است. آییننامۀ ارتقاء معلمان نیز همین آثار و تبعات را خواهد داشت. با مطالعۀ این آیین نامه میتوان پیش بینی کرد معلمان در آینده چه فعالیتهایی را بیشتر انجام خواهند داد و چه نوع فعالیتهایی را ترک خواهند کرد. این آیین نامه، کُنش یک میلیون معلم را تحت تأثیر قرار میدهد. در یک عبارت خلاصه، آییننامه همچون رسالۀ عملیۀ یک مؤمن است. بنابراین توجه به آییننامۀ ارتقاء معلمان یک ضرورت است.
مسألۀ پنجم: نظری محور بودن نظام آموزشی
در نظام آموزشی، هم مباحث نظری وجود دارد و هم مباحث مهارتی. از جمله مسائل مهم در نظام آموزشی جمهوری اسلامی، آن است که آموزش عمومی مملوّ از مباحث نظری است، اکثر محتواهایی که به دانش آموزان داده میشود حفظیات است و غالب دانش آموزان وارد این عرصهها میشوند. میزان مهارتآموزی در آموزش عمومی بسیار اندک است؛ حتی مهارتهای ضروری و اساسی هم چندان آموزش داده نمیشود. در عرصههای مختلف بیش از آن که مهارتهای لازم به دانش آموز منتقل شود، محتواهای حفظی در اختیار او قرار میگیرد. مثلا در عرصۀ معارف دینی بیش از آن که قدرت داوری نسبت به محتواهای دینی به دانشآموز آموزش داده شود، معارف دینی منتقل میشود.
توجه به مهارتها از جهات مختلف، مهم و اجتنابناپذیر است. هم مهارتها به خودیِ خود دارای آثار و برکات مطلوبی هستند، هم با توجه به شرایط موجود در کشور ایران، جهاتِ اهمیتی پیدا میکنند؛ در حالی که یک نگاه کلان به نظامِ آموزشیِ موجود در کشور نشان میدهد فضای آموزش عمومی بر محور حفظیات است و مهارتها چندان مورد توجه نیستند. نه مهارتهایی که در حوزۀ آگاهی است، نه مهارتهایی که برای زندگی کاربرد دارد و نه مهارتهایی که در تأمین معاش و اقتصاد به محصّلین کمک میکنند. اکثر دانش آموزان در رشتههای نظری مشغول میشوند و رشتههای فنی فرودست به حساب میآیند.
یکی از مهارتهای بسیار مهم که در دورۀ آموزش عمومی لازم است به دانش آموزان منتقل شود، مهارت قدرت داوری است. در این مهارت، محصّل یاد میگیرد بین اطلاعات مختلف داوری و انتخاب کند. داشتن این مهارت به خودیِ خود، مطلوب است و در شرایط کنونی، کشور ما و با توجه به سیل اطلاعاتی که به سمت جامعه سرازیر می شود، اجتناب ناپذیر است. در چنین شرایطی نمیتوان یکی یکی، گزارهها را تصدیق یا تکذیب کرد؛ بلکه باید به مخاطب قدرت داوری داد تا خود بتواند انتخاب کند. باید عقل او را بیدار کرد، با عقلانیت، قدرت نقد و توان داوری در بین گزاره ها باید کار را پیش برد؛ در حالی که در شرایط فعلی چنین چیزی آموزش داده نمیشود.
یکی دیگر از ابعاد مسأله نسبت به کشور ما توجه به جنگ اقتصادیای است که کشور با آن دست و پنجه نرم میکند. در شرایط جنگ اقتصادی از جمله امور مهم، قدرت تابآوری جامعه است و یکی از راههای افزایش قدرت تاب آوری، داشتن مهارت و به تبع آن استقلال مالی است. وقتی دانشآموز مهارت داشته باشد و بتواند خودش را تأمین کند، از تاب آوری بیشتری برخوردار خواهد بود. بعلاوه که موجب بهبود وضعیت اقتصادی نیز میشود.
اقتضائات سنی دانش آموزان بُعد دیگری است که بر اهمیت توجه به مهارتها میافزاید. دانش آموز وقتی به بلوغ میرسد به دنبال استقلال است و برخی از آنها هم به دنبال تشکیل خانواده و ازدواج هستند، در صورتی که توانمند باشد و بتواند کسب و کاری داشته باشد، میتواند خانواده تشکیل دهد و مستقل شود.
بنابراین باید جهتگیری کلی نظام آموزشی به سمت آموزش مهارت محور حرکت کند. در عرصههای مختلف محتواها به دانش آموزان منتقل شود؛ اما توجه محوری به انتقال مهارتها باشد. نظام آموزش و پرورش نسبت به این آسیب توجه کرده و تاحدی هم درصدد جبران برآمده است؛ مثلا کتب تفکر را به مجموعۀ محتواهای درسی افزوده است؛ ولکن غرض مطلوب حاصل نشده است. آسیبشناسی این عرصه و ارائۀ راه حل نیز از جمله مسائل است. توجه به این مطلب در نظام آموزش عالی نیز موجب موفقیت میشود مخصوصا در آموزش عالی حوزوی.
در آموزش مهارت محور مهارت داوری، مهارت شغلی و مهارت زندگی سه مهارت مهم و ضروری است. همانطور که اشاره شد نسبت به معارف دینی هم علاوه بر انتقال محتوا، مسألۀ مهمتر آن است که به دانش آموز مهارت قدرت داوری نسبت به اطلاعات داده شود. مثلا در عرصۀ مهارت شغلی با توجه به گسترش فضای مجازی، شغلهای اینترنتی گسترش یافته است. از این رو باید دانش آموز مهارتهای شغلی مربوط به این عرصه را فرا بگیرد.
این تغییر یک تغییر کلان در نظام آموزش عمومی به شمار میرود که ابعاد و تبعات فراوانی دارد؛ هم از جهت فرهنگی و هم از جهت اقتصادی. تغییرات، زیرساخت و ابزار و وسایلی میخواهد که هزینه بردار است؛ ولکن ارزشش را دارد. بعلاوه حجم ورود به دانشگاه را کاهش میدهد؛ چرا که بسیاری از افراد، توانمند میشوند و دیگر نیازی به حضور در دانشگاه نمیبینند. در شرایط فعلی، دانشگاه فضایی است که منزلت اجتماعی و فرصت شغلی را تأمین می کند؛ اما با تغییر وضعیت، منزلت اجتماعی و فرصت شغلی برای بخش قابل توجهی از افراد، در آموزش عمومی تأمین می شود و دیگر نیازی به حضور در دانشگاه نیست.
محوریت دانشگاه تبعات دیگری را نیز به دنبال داشته است؛ مثلا باعث طولانی شدن مدت تحصیل شده است. شخص، ۱۲ سال مشغول مدرسه است، ۴ سال کارشناسی، ۳ سال ارشد، ۴ سال دکتری. ۲۳ سال مدت تحصیل اوست. در پسران دو سال سربازی نیز به این اضافه میشود. این مدت تحصیلیِ طولانی ازدواج، اشتغال، استقلال و توانمندی محصّلین را به تأخیر میاندازد و هریک از اینها آسیبها و تبعات خود را به دنبال دارد. این آسیب در آموزش عالی حوزوی نمود بیشتری دارد؛ چرا که نظام آموزشی آن یک نظام آموزشیِ فوق العاده بلندمدت است؛ در حالی که میتوان در یک بازۀ زمانی کوتاهتر طلاب مجتهد و ثمرهده تحویل داد.
https://ihkn.ir/?p=37246
نظرات