به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، سید رضا حسینی، پژوهشگر هسته فرهنگ و مشارکت سیاسی اندیشکده رهیافت، در یادداشتی مطرح کرد؛
در هر جامعهای، قوانین باید بهگونهای طراحی شوند که باعث تقویت ثبات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی شوند. این قوانین باید قادر باشند که در عین حفظ حقوق فردی و اجتماعی، باعث ترویج اصول و ارزشهای بنیادی جامعه شوند. در ایران یکی از مسائلی که همواره مورد توجه قرار گرفته، مسئله عفاف و حجاب است. حجاب بهعنوان یکی از اصول دینی و فرهنگی، در قوانین جمهوری اسلامی همواره نقشی کلیدی ایفا کرده است. در همین راستا، لایحه اخیر مجلس شورای اسلامی در خصوص عفاف و حجاب، پرسشهایی را درباره کارآمدی این قوانین و تأثیر آنها بر ثبات اجتماعی ایجاد کرده است. علت اصلی دیگری که نگارنده را واداشته تا به این مسئله بپردازد این نکته است که امر حجاب به علت اقدامات نادرست دستاندرکاران و برخی عوامل دیگر، از یک مسئله هویتی، دینی و فرهنگی، به امری سیاسی تبدیل شده است که تأثیرات زیادی را بر ساختار حاکمیت گذاشته است؛ بنابراین لازم است تا از منظر سیاسی به این مسئله پرداخته شود.
زمانی که در خصوص قانونگذاری در زمینه عفاف و حجاب صحبت میشود، نخستین نکتهای که باید به آن توجه کرد، این است که قوانین باید در جهت تقویت ثبات سیاسی – اجتماعی عمل کنند. در این زمینه، قوانین حجاب در کشور بهویژه بعد از انقلاب اسلامی، همواره در قالب یک دستور دینی مطرح بودهاند و هدف اولیه آنها تقویت هویت دینی و فرهنگی جامعه ایرانی بوده است. اما مشکل زمانی شروع میشود که بهجای فرهنگسازی و ترویج آگاهی، این قوانین بهشدت تحمیل شده و اجرای آنها از طریق مجازاتها و محدودیتها دنبال میشود.
پرسش اساسی این است که آیا قوانینی مانند لایحه جدید عفاف و حجاب میتوانند به تقویت ثبات اجتماعی و هویت اسلامی کمک کنند یا بهعکس، به افزایش شکافهای اجتماعی و ناهماهنگیهای فرهنگی منجر خواهند شد؟ باید توجه داشت که برخی از قوانینی که در قالب تحمیل و مجازات اعمال میشوند، بهویژه زمانی که مردم آنها را بهطور آگاهانه و داوطلبانه نمیپذیرند، ممکن است باعث مقاومتهای اجتماعی شوند. این نوع قوانین تحمیلی، بهجای اینکه باعث اتحاد و همبستگی در جامعه شوند، میتوانند به بحرانهای اجتماعی منجر شوند که در نهایت به بیاعتمادی اجتماعی و فرار از اجرای قوانین دامن بزنند.
اگر هدف از قوانین حجاب، تقویت ارزشهای دینی و فرهنگی است، بهترین راهکار، فرهنگسازی و آموزش عمومی است، نه اعمال قوانین اجباری و تحمیلی. رویکردهایی که بر پایه آگاهیدهی و پذیرش فرهنگی باشد، در طولانیمدت به تأثیر مثبت در جامعه میانجامد. در واقع، وقتی مردم خودشان به درک درستی از ارزشهای دینی و فرهنگی حجاب برسند، از آن بهعنوان یک انتخاب آگاهانه و اخلاقی استفاده خواهند کرد.
نکته مهم دیگر این است که از نظر خلأ قانونی، میتوان گفت که نیازی به قانون جدید برای تصریح بیشتر در خصوص حجاب وجود ندارد. مسئله اصلی در کشور، بیشتر به اجرای دقیق و مطالبهگری از مردم در راستای ترویج این ارزشها بازمیگردد، نه خلأ قانونی. قوانین موجود برای حجاب کافی است، آنچه که نیاز است، فرهنگسازی، آموزش عمومی و ترویج آگاهانه است. تصویب چنین قوانینی که عمدتاً بهصورت مجازات محور و بر پایه فشارهای اجتماعی طراحی میشوند، در واقع تنها به ایجاد تنش اجتماعی و واکنشهای منفی منجر میشود و از هدف اصلی که همانا نهادینه کردن حجاب در جامعه است، دور میشود.
البته لازم است به این مهم توجه شود که فرهنگسازی در زمینه حجاب نیازمند گفتوگو و تعامل با گروههای مختلف اجتماعی و نهادهای فرهنگی است. در این راستا، باید به جامعه نشان داده شود که حجاب نهتنها یک قانون اجباری نیست، بلکه بهعنوان یک آزادی فردی و انتخاب آگاهانه مورد احترام قرار گیرد. هنگامی که افراد بهطور داوطلبانه و با آگاهی از اهمیت فرهنگی و دینی حجاب به آن پایبند شوند، مقاومتها و بحرانهای اجتماعی کاهش مییابد و در عوض، این مسئله به تلاشی جمعی برای حفظ هویت دینی تبدیل میشود.
از سوی دیگر، باید توجه شود که سیاسی کردن امر حجاب و سنگر دانستن آن برای نظام سیاسی بیش از هرچیزی به خود نظام سیاسی آسیب میرساند. هر قانونی برای آنکه بتواند به خوبی در جامعه اجرا شود باید متناسب با شرایط و مقتضیات آن جامعه باشد و صرف وضع قوانین نتیجهای جز افزایش شکاف اجتماعی و برانگیختن مقاومت اجتماعی ندارد. البته این نکته بدین معنا نیست که باید به طورکلی مسئله حجاب کنار گذاشته شود بلکه بیانگر این مسئله است که پیش از ورود به چنین عرصهای ابتدا لازم است بسترهای آن فراهم شود و هیچگاه نمیتوان با چنین اقدامات نادرستی، ترک فعلهای صورتگرفته در این حوزه را جبران کرد. بدیهی است زمینهسازی در این راستا امری به مراتب دشوارتر از وضع قانون در این زمینه است لکن متأسفانه انتخاب سادهترین راه و البته اشتباهترین راه همواره هدف دستاندکاران امر بوده است.
نتیجهگیری
قوانین ثباتآفرین باید قوانینی باشند که در راستای ایجاد انسجام اجتماعی، تقویت هویت فرهنگی و توسعه آگاهی عمومی حرکت کنند. لایحه جدید عفاف و حجاب، با تأکید زیاد بر اجبار و مجازات، ممکن است نتواند بهعنوان یک قانون ثباتزا در جامعه عمل کند و برعکس، میتواند به بحرانهای اجتماعی و افزایش شکافهای فرهنگی دامن بزند. بنابراین، برای ایجاد ثبات واقعی در جامعه، باید از رویکردهایی بهره برد که بر فرهنگسازی، گفتوگو و آگاهیدهی عمومی متمرکز باشند و نه بر اعمال فشارهای قانونی و تحمیلهای اجتماعی؛ اما متأسفانه چه کنیم که همواره راهحلها و اقدامات آسان ولو اشتباه بر اقدامات صحیح اما دشوار ترجیح داده میشوند!
https://ihkn.ir/?p=40835
نظرات