شاخصههای انسجام، رضایت و کارکرد زمانی در خانواده قابل درک و مشاهده میشود که همه اضلاع یک خانواده در راستا و امتداد یکدیگر قرار بگیرند؛ درواقع کودک نقش، گفتار، رفتار و اعمال والدین را در راستا و امتداد یکدیگر بداند و یک امر واحد را از سمت آنان دریافت کند. اگر در گفتار و اعمال والدین تضاد و تناقض وجود داشته باشد، آنگاه کودک با دو رأی و دیدگاه متناقض مواجه شده و دچار سردرگمی میشود که در چنین شرایطی کودک به اجبار باید از بین دو دستورالعمل مختلف دریافتی از سوی والدین خود، یکی را انتخاب کند و از گفتار و عملکرد یک والد پیروی کند. در اینجا ما شاهد تشکیل مثلث خانوادهای هستیم که یکی از اعضا خارج از قاعده قرار گرفته و زاویهای که بین کودک و والد خارج از قاعده ایجاد میشود، باعث بروز اتفاقات و مشکلات جدی در آینده و بزرگسالی فرزندشان میشو
اگر پدر یا مادر بدانند که ذهن فرزندشان مانند کتابی است که اعمال آنان در این کتاب نگاشته میشود، آنگاه به این درک میرسند که ناهماهنگی اعمال آنان تا چه اندازه در تربیت فرزندشان آسیبزاست. ممکن است این پرسش مطرح شود زمانی که پدر یا مادر درباره یک موضوعی موضع نادرستی دارد، والد دیگر باید چه واکنشی نشان بدهد؟ توصیه میکنم، زمانهایی که یکی از والدین حرف یا عمل اشتباه از او سر میزند و کودک هم متوجه این اشتباه شده، بهتر است والد دیگر، در آن لحظه سکوت اختیار کند تا در موقعیت دیگر و فرصت مناسب، اشتباه او را اصلاح کند. سکوت کردن در این موقعیت بهتر است نسبت به واکنش نشان دادن نسبت به موضع اشتباه، زیرا در این شرایط کودک با دو نوع برخورد و موضع مواجه نمیشود. والد در شرایطی میتواند موضع اشتباه را در لحظه اصلاح کند که فرزند او از دوران نوجوانی عبور کرده باشد.
اگر یکی از والدین در مسیری قرار گرفت که با قانونمندی فطری کودک کاملاً در تضاد است و از موضع خویش کوتاه نمیآید در اینجا والدین باید چه اقدامی کنند؟ اگر پدر یا مادر اینگونه باشد بهتر آن است که یکی از آنان، کار خود را درست انجام بدهد، درواقع در مقام مخالفت با همسرش قرار نگیرد و نقش والدگری را بهخوبی ایفا کند. بهطور نمونه، پدر نقش خود را بهدرستی ایفا نمیکند، آیا باید مادر نقش پدری را هم ایفا کند؟پاسخ منفی است. مادر باید سرمایه خود را برای اصلاح همسرش صرف نکند و نقش مادری را ایفا کند. یکی از مصادیق تناقض میان تربیت پدر و مادر، فرعون و آسیه است. آسیه یکی از زنان نمونه، مؤمن و صابر و فرعون یکی از مشرکان و ظالمان تاریخ است و هر دو والد در امر تربیت کودک به شیوه خود عمل میکنند و درنهایت نقش تسهیلگری آسیه، موسی(ع) را به آغوش مادر بازمیگرداند. اگرچه پذیرش سکوت از سمت پدر یا مادر در مواجهه با شیوه تربیت نادرست همسرش سخت است، اما از آنجایی که منفعت و آرامش کودک در گرو رفتار اوست، بدون شک از موضع مخالفت با همسرش کوتاه میآید.
زوجین بهطور مستقیم و در مواجهه با یکدیگر تغییر نمیکنند، اما تغییرپذیری به شکل غیرمستقیم اتفاق میافتد. بهطور نمونه، زمانی که یکی از زوجین برای تراپی به روانشناسان مرکز مشاوره و خانواده مراجعه میکند، رفتار او آنچنان تغییر میکند که همسرش نسبت به همراهی او در این مسیر ترغیب و تشویق میشود، درحالی که آنان با توصیه ما بهعنوان درمانگر بهطور مستقیم درباره اصلاح و تغییر رفتار همسرش اقدامی انجام نمیدهند. تلاش برای اصلاح رفتار نادرست والد توسط همسر، یکی از دلایل کوتاه نیامدن والد از موضع نادرست خود در امر تربیت کودک است.
این موضوع در امر تربیت فرزندان طلاق هم صدق میکند. زن و مردی که از یکدیگر جدا میشوند، همزمان در دو نقش پدر و مادر برای فرزند خود نباشند زیرا امکانپذیر نیست، بلکه آنان باید مادر یا پدری خود را ایفا کنند و برای نقش مقابل خود، در ذهن کودک یک شخصیت را الگو قرار بدهند. بهطور نمونه زمانی که داستان زندگی اسطورهها و بزرگان دینی را برای فرزندان تعریف میکنیم، آنان شخصیت داستان را در ذهن خود الگو قرار میدهند و نیازی به جبران نبودن این شخصیت نیست زیرا فرزند شما باید یک الگوی مردانه یا زنانه را در ذهن خود داشته باشد، اما مادر یا پدر نباید در شخصیت و الگوی والد دیگر، نقشآفرینی کند. زمانی که پدر یک خانواده فوت یا به دلایل مختلف از همسرش جدا میشود، بسیاری بر این باورند که مادر باید هم در نقش مادر و هم در نقش پدر باشد و من با این عقیده مخالفم. در دین اسلام توصیه شده است کسی که همسرش را از دست میدهد، بهزودی ازدواج کند زیرا مجردماندن الگوی مناسبی برای فرزند نیست.
انتهای پیام/
نظرات