به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی، به نقل از اسلام آنلاین؛ دانشکده شریعت و مطالعات اسلامی دانشگاه قطر با همکاری مرکز پیشرفت مطالعات و پژوهشهای کویت، روز شنبه ۱۴ مهر ۱۴۰۳ نشستی علمی با عنوان “رویکردهای مدرن غربی به علوم اسلامی: بررسیهای انتقادی” برگزار کرد. هدف این نشست بررسی و تحلیل نقدهای آکادمیک غربی نسبت به مطالعات اسلامی بود و بر تقویت گفتوگو میان پژوهشگران در مورد روشها و مبانی رویکردهای غربی به علوم اسلامی تمرکز داشت. گزارش جلسه دوم و سوم این نشست به شرح زیر است:
جلسه دوم: مطالعات عقاید و علم کلام
در جلسه دوم نشست به بحثهای عمیقی پیرامون نگرشهای شرقشناسانه در مطالعات عقاید و علم کلام پرداخته شد. ریاست این جلسه را دکتر یوسف بنلمهَدی، رئیس بخش عقاید و دعوت در دانشکده شریعت و مطالعات اسلامی دانشگاه قطر، بر عهده داشت. در این جلسه، دکتر عزیز بیطوی، استاد بخش عقاید و دعوت دانشکده شریعت دانشگاه قطر، دکتر سمیر قدوری، استادیار تاریخ ادیان در همین دانشکده، و دکتر عمر الخطیب، استادیار بخش «عقاید و دعوت»، حضور داشتند.
دکتر یوسف بنلمهَدی با ارائه مقدمهای بر موضوع جلسه، به توجه گستردهای که مطالعات عقاید و علم کلام در محافل علمی غربی به خود اختصاص داده است، اشاره کرد. او توضیح داد که بسیاری از رویکردهای غربی از زوایای گوناگونی مانند زبانشناسی، فلسفه، جامعهشناسی و علوم انسانی به عقاید و علم کلام مینگرند. وی تأکید کرد که پژوهشگران و دانشگاهیان عرب باید این رویکردها را بهطور عمیق مطالعه کنند، نه تنها برای پاسخ به آنها، بلکه برای بهرهمندی از جنبههای مفید تحلیلیشان.
ریشههای اجتماعی شکلگیری علم کلام در مطالعات شرقشناس فان اِس
مقاله دکتر عزیز بیطوی با عنوان “ریشههای اجتماعی شکلگیری علم کلام در مطالعات شرقشناس فان اِس: بررسی تحلیلی انتقادی”، به بررسی تحولات علم کلام از دیدگاه غربی پرداخت. او به این نکته اشاره کرد که علم کلام همواره موضوعی جذاب نهتنها در مطالعات اسلامی، بلکه در شرقشناسی غربی نیز بوده است. دکتر عزیز به نوشتههای شرقشناس آلمانی جوزف فان اِس، یکی از برجستهترین پژوهشگران در حوزه علم کلام، استناد کرد.
دکتر عزیز بیطوی به موضوع مهمی یعنی منشأ شکلگیری علم کلام اشاره کرد که ارتباط مستقیمی با ریشههای اجتماعی و سیاسی این علم دارد. او توضیح داد که شرقشناسانی مانند فان اِس اغلب بر تأثیر عوامل سیاسی در شکلگیری و توسعه علم کلام تأکید کردهاند و رابطه بین قدرت سیاسی و تفکر کلامی را بهویژه در دوره خلفای راشدین مورد بررسی قرار دادهاند.
با این حال، دکتر بیطوی تأکید کرد که این ارتباط بین علم کلام و سیاست را نمیتوان بهطور کلی تعمیم داد؛ چرا که بسیاری از ریشههای این علم از مباحث دینی و الهیاتی درونی نشأت گرفتهاند که از دخالتهای سیاسی به دور بودهاند. او همچنین خاطرنشان کرد که تحلیل اجتماعی بهتنهایی برای درک منشأ علم کلام کافی نیست و باید از روشهای فلسفی و تاریخی نیز برای فهم دقیقتر این علم استفاده شود.
دکتر عزیز بیطوی توضیح داد که بررسی این عوامل نباید تنها محدود به شرقشناسان غربی باشد، بلکه ضروری است که پژوهشگران مسلمان نیز این زمینهها را برای درک عمیقتر از سیر تحول تفکر کلامی مطالعه کنند.
وی همچنین تأکید کرد که فان اِس بهویژه بر تعامل بین دولت، فقیهان و متکلمان تمرکز کرده است و اشاره کرد که زندگی سیاسی در رشد برخی مسائل کلامی مانند بحثهای مربوط به قضا و قدر و جبر که در دوران حکومت امویان بهوضوح دیده شد، تأثیرگذار بوده است. با این حال، بیطوی بر ضرورت پرهیز از تفسیر بیشازحد سیاسی علم کلام همانگونه که برخی شرقشناسان انجام میدهند، تأکید کرد و گفت که باید به این نکته توجه کرد که توسعه تفکر کلامی نتیجه بحثهای دینی و فلسفی داخلی نیز بوده است که همگی ابعاد سیاسی نداشتهاند.
دکتر عزیز بیطوی همچنین بر اهمیت روششناسی انتقادی در برخورد با ادبیات غربی تأکید کرد و بر ضرورت توسعه یک روششناسی جدید که به پژوهشگران مسلمان امکان دهد مطالعات شرقشناسی درباره علم کلام را با نگاه انتقادی بررسی کنند، تأکید کرد. به جای رد کامل این مطالعات یا پذیرش بدون قید و شرط آنها، بیطوی پیشنهاد کرد که باید به تحلیل پسزمینههای فلسفی که این مطالعات را هدایت میکنند پرداخت و مفاهیمی را که شرقشناسان مطرح کردهاند به گونهای بازسازی کرد که با روششناسی اسلامی همخوانی داشته باشد.
روشهای شرقشناسان معاصر در بررسی صحت اسناد اسلامی در مناظره با اهل کتاب
دکتر سمیر قدوری درباره “روشهای شرقشناسان معاصر در بررسی صحت اسناد اسلامی” سخنرانی کرد و به تمرکز شرقشناسان بر مناظرههای میان مسلمانان و اهل کتاب اشاره کرد. او توضیح داد که شرقشناسان توجه زیادی به تعیین میزان اعتبار نسبت دادن اسناد اسلامی به نویسندگان اصلی آنها، چه در رابطه با متون جدلی و چه تاریخی، داشتهاند.
دکتر قدوری به نمونههایی از شرقشناسانی مانند موریس اشتاینشنایدر و دیوید توماس اشاره کرد و پروژه بزرگی را که به بررسی ادبیات اسلامی و مسیحی پرداخته، معرفی نمود. او توضیح داد که روش شرقشناسان مبتنی بر تحلیل متون تاریخی و بررسی صحت نسبت دادن آثار به مؤلفان از طریق شواهد مثبت و منفی است.
دکتر سمیر قدوری در مقاله خود درباره “روشهای شرقشناسان در بررسی صحت اسناد اسلامی” جزئیات دقیقی را درباره نحوه برخورد شرقشناسان با اسناد تاریخی مربوط به مناظرههای میان مسلمانان و اهل کتاب بیان کرد. او توضیح داد که چگونه شرقشناسانی مانند سارا سترومسا از تحلیل انتقادی استفاده کردهاند تا برخی متون را به شخصیتهای برجسته اسلامی نسبت ندهند. او به موضوع نامه ابن حزم اشاره کرد که سترومسا آن را بر اساس معیارهای انتقادی غربی غیرصحیح دانسته، اما در عین حال سنتهای اسلامی در مستندسازی را نادیده گرفته است.
دکتر سمیر قدوری همچنین توضیح داد که روش غربی در این زمینه بر شواهد داخلی مانند سبک و تاریخ متمرکز است، اما شواهد سنتی اسلامی مانند سلسله روایتها (سند) را نادیده میگیرد، که این موضوع باعث شکاف روششناختی میان دیدگاههای اسلامی و غربی شده است.
در پایان سخنرانی، دکتر سمیر قدوری نمونههایی از تحقیقات غربی درباره متون جدلی مانند نامه ابن حزم و نامه عبدالمسیح الکِندی را ارائه داد و نشان داد که چگونه شرقشناسان این متون را بر اساس معیارهای انتقادی غربی تحلیل کردهاند که با روش اسلامی در مستندسازی متفاوت است.
تحول شرقشناسی در مطالعه تصوف بین قدیم و معاصر
دکتر عمر خطیب جلسه را با سخنرانی خود درباره “تحول مطالعات شرقشناسی در تصوف بین قدیم و معاصر” به پایان رساند و به چگونگی تحول علاقهمندی غربیها به علم تصوف در طول قرون گذشته پرداخت. او اشاره کرد که شرقشناسان از زوایای مختلف به تصوف اسلامی پرداختهاند، ابتدا آن را بهعنوان بازتابی از اندیشه مسیحی توصیف کرده و سپس در دورههای جدیدتر مطالعاتی عمیقتر و واقعبینانهتر انجام دادهاند.
دکتر عمر خطیب به لوئی ماسینیون بهعنوان مثالی از شرقشناسانی اشاره کرد که تصوف اسلامی را بهعنوان بخشی اصیل از میراث دینی و فکری اسلام به رسمیت شناخته و شخصیتهایی مانند حلاج را بهطور عمیق تحلیل کرده است. با این حال، او تأکید کرد که برخی از مطالعات مدرن همچنان دارای سوگیریهای سیاسی هستند و تصوف را بهعنوان چهرهای مسالمتآمیز و سازگار از اسلام برای دستیابی به اهداف خاص در غرب برجسته میکنند.
دکتر عمر خطیب به نحوهی برخورد شرقشناسان با تصوف اسلامی پرداخته و توضیح داد که چگونه مطالعات درباره تصوف از توصیف سطحی این پدیده به مطالعات تفسیری عمیقتر از متون صوفیانه تحول یافته است.
او به شرقشناسانی مانند آرتور آربری و آنه ماری شیمل اشاره کرد که مطالعات انتقادی و تحلیلی بر روی متون صوفیانه انجام دادهاند و بر جنبههای روحانی و فلسفی تصوف تمرکز داشتهاند.
دکتر عمر خطیب به ویژگیهای خاص شرقشناسی آلمانی اشاره کرد و بیان داشت که شرقشناسی آلمانی در تحقیقات متنی و توجه به دقت تاریخی متمایز است. او به مستشرق آلمانی فان ایس اشاره کرد که نمونهای برجسته در تحلیل متون کلامی و صوفیانه ارائه داده و از تحلیل فلسفی و اجتماعی بهره برده است، بدون اینکه تأثیرات دینی و سیاسی را که فکر متکلمان و صوفیان را شکل داده، نادیده بگیرد.
جلسه سوم: مطالعات فقه اسلامی و اصول آن
جلسه سوم به بحثهای غنی پیرامون چالشهایی که مطالعات فقه اسلامی در محافل آکادمیک غرب با آنها روبروست، اختصاص داشت. سخنرانان بر اهمیت توسعه روشهای پژوهشی معاصر برای برخورد با میراث فقهی اسلامی با در نظر گرفتن پیچیدگیهای آن تأکید کردند و بر لزوم نقد روشمند و تعامل با مطالعات غربی بهصورت عینی تأکید داشتند. همچنین درخواستهای روشنی برای بهرهگیری از ابزارهای مدرن در تحلیل متون فقهی مطرح شد، در حالی که بر لزوم توجه به ویژگیهای خاص فقه و شریعت اسلامی در بسترهای تاریخی و اجتماعی تأکید میشد.
ریاست این جلسه را دکتر ایاد النمر، رئیس بخش فقه و اصول آن در دانشکده شریعت و مطالعات اسلامی دانشگاه قطر بر عهده داشت. عنوان این جلسه «مطالعات فقه اسلامی و اصول آن» بود و تعدادی از اساتید دانشکده شریعت و مطالعات اسلامی دانشگاه قطر از جمله استاد دکتر عبدالقادر جدی، استاد فقه و اصول آن، دکتر محمد الساعی، عضو هیئت علمی بخش فقه و اصول آن، دکتر مراد العبیدی، استادیار بخش عقیده و دعوت، و پژوهشگر آکادمیک حسن الرمیحی در آن حضور داشتند.
رویکردهای فقهی آکادمیهای غربی به عنوان مطالعات پیشین: نگاهی ارزیابانه
در مقاله علمی خود با عنوان «رویکردهای فقهی آکادمیهای غربی: نگاهی ارزیابانه»، استاد دکتر عبدالقادر جدی تحلیل عمیقی از تحول مطالعات فقه اسلامی در محافل آکادمیک غرب ارائه داد. او نشان داد که این مطالعات دیگر محدود به چارچوب استشراق سنتی که دههها غالب بود نیستند، بلکه به مشارکتهایی از سوی پژوهشگران مسلمان و آکادمیهای غربی که از روشهای متنوع استفاده میکنند، گسترش یافتهاند. این مقاله بر اهمیت تعامل مثبت و انتقادی با این مطالعات به جای رد آنها تأکید داشت و ضرورت بهرهگیری از این مطالعات را برای توسعه پژوهشهای فقهی مطرح کرد.
تحول مطالعات فقهی در آکادمیهای غربی
استاد دکتر عبدالقادر جدی توضیح داد که فقه اسلامی دیگر در آکادمیهای غربی به همان شیوه استشراقی سنتی که پیش از دهه ۷۰ میلادی رایج بود، تدریس نمیشود. این تغییر به دلیل مشارکتهای جدیدی از سوی پژوهشگران مسلمان و دانشگاههای غربی ایجاد شده است.
استاد جدی اشاره کرد که برخی از مطالعات فقهی غربی به تحلیل عمیق مسائل فقه اسلامی میپردازند و از روشهای مختلف علوم انسانی بهره میبرند.
همچنین توضیح داد که دانشگاههای غربی صدها بخش و درس را به مطالعات اسلامی اختصاص دادهاند که این نشاندهنده حجم بالای پژوهشها و تولیدات علمی در این حوزه است. این تنوع آکادمیک نشانگر افزایش مستمر توجه به فقه اسلامی از سوی دانشگاهیان غربی و مسلمانان فعال در این مؤسسات است.
روشهای مورد استفاده در مطالعات غربی
استاد دکتر عبدالقادر جدی در خصوص روشهای جدیدی که آکادمیهای غربی در مطالعه فقه اسلامی به کار میگیرند، صحبت کرد. از جمله این روشها، روش انسانشناختی و روش تاریخی هستند. این روشها به پژوهشگران کمک کردهاند تا قوانین و فتاوای فقهی را با دقت بیشتری تفسیر کنند، زیرا این روشها مسائل فقهی را در چارچوب اجتماعی و تاریخی خود بررسی میکنند و این موضوع باعث میشود تا درک عمیقتری از تحولات فقهی در طول زمان به دست آید.
استاد جدی به عنوان مثال به یک مطالعه تاریخی و انسانشناختی اشاره کرد که به دادگاههای اسلامی در الجزایر در دوران استعمار فرانسه مربوط میشد. این مطالعه به تأثیر استعمار بر اجرای شریعت اسلامی پرداخته و راه را برای درک رابطه میان سیاست، قانون و فقه اسلامی از دیدگاه اجتماعی و تاریخی باز کرده است.
اهمیت تعامل انتقادی با مطالعات غرب در فقه اسلامی:
استاد دکتر عبدالقادر جدی بر ضرورت تعامل مثبت با مطالعات غربی مرتبط با فقه اسلامی تأکید کرد و هشدار داد که نادیده گرفتن این منابع علمی میتواند به مانعی برای پیشرفت تحقیقات علمی در جهان اسلام تبدیل شود. او معتقد است که صرفاً اعتراض یا نقد این مطالعات بدون تحلیل و بهرهبرداری از آنها، پیشرفت علمی را متوقف میکند.
او خواستار این شد که نقد مطالعات غربی بخشی از پژوهشهای فقهی در دانشکدههای شریعت باشد و بر اهمیت اجتناب از صدور احکام کلی بدون مطالعه عمیق و روشمند این آثار تأکید کرد.
استاد دکتر جدی به منابع علمی معتبر در دانشگاههای غربی اشاره کرد، مانند سایت دانشگاه هاروارد که شامل مطالعاتی در موضوعات فقهی مانند فقه خانواده، فقه غذا، احتساب و مسائل دقیق دیگر است. این مطالعات توسط محققان مسلمان و غیرمسلمان نوشته شده و به دلیل تخصص بالا و دقت علمیشان ارزشمند هستند.
یافتههای روشی و علمی:
از طریق بررسی مطالعات غربی، دکتر جدی به یافتههای مهم روشی اشاره کرد که پژوهشگران مسلمان میتوانند از آنها بهرهمند شوند، مانند استفاده از روش تاریخی برای فهم تحولات در تشریعات فقهی.
او به مطالعهای از عزه حسین درباره “سیاستهای قانونگذاری شریعت” در مالزی اشاره کرد که نشان میداد حرکت قانونگذاری شریعت به شدت با دورههای استعماری مرتبط است. در این مطالعه، قانونگذاری به عنوان ابزاری توسط دولت برای تنظیم شریعت به شکلی خاص استفاده شده است. این پژوهش از روش تاریخی برای درک تأثیرات سیاسی بر فقه بهره میبرد.
استاد دکتر جدی برخی از افزودههای علمی مهم را که مطالعات غربی به ارمغان آوردهاند، بررسی کرد و اشاره داشت که این مطالعات از شبهات استشراقی سنتی فراتر رفته و به فقه اسلامی با دیدگاهی متعادلتر پرداختهاند.
او همچنین اشاره کرد که برخی از محققان غربی به نقد استشراق سنتی پرداختهاند و این نقد بر ایده جداسازی فقه از وحی و باور به تبعیت فقه اسلامی از عرفهای گذشته تمرکز دارد.
دکتر جدی درباره مطالعاتی که به مسائل فقهی مدرن مانند لقاح مصنوعی، اهدای اعضا و احکام قضایی پرداختهاند صحبت کرد و توضیح داد که این مطالعات از روشهایی مشابه با روشهای فقهی مسلمانان استفاده کردهاند. این پژوهشها نشان میدهند که در بررسی مسائل فقهی، شباهت زیادی بین محققان مسلمان و غربی وجود دارد که میتواند زمینهای برای گفتوگوی علمی میان آنها ایجاد کند.
چالشها و تضادهای روششناختی
استاد دکتر عبدالقادر جدی به چالشهایی که پژوهشگران در بهکارگیری روشهای غربی، بهویژه روش انسانشناسی، با آن مواجه هستند اشاره کرد. در این میان، بحثی پیرامون تأثیر عرف بر قانونگذاری اسلامی وجود دارد که آیا عرف بخشی اساسی از تشریع اسلامی است یا نقشی محدود دارد.
وی همچنین به تأثیر نخبهگرایی زنان در دانشگاههای غربی بر مطالعات فقهی اشاره کرد، جایی که رویکردهای جدیدی در زمینه اجتهاد و تفسیر فقهی، بهویژه در مسائل مربوط به زنان، در حال شکلگیری است.
توصیهها
در پایان سخنرانی خود، دکتر جدی تأکید کرد که دانشگاههای غربی افزودههای مهمی به فقه اسلامی ارائه دادهاند. این مطالعات از رویکردهای استشراقی سنتی فراتر رفته و به بررسی فقه اسلامی با دقت علمی پرداختهاند.
او توصیه کرد که به جای نادیده گرفتن یا رد این مطالعات، باید به طور انتقادی و تعاملی با آنها برخورد شود. وی همچنین پیشنهاد ایجاد گروههای پژوهشی برای پیگیری تولیدات علمی غربی و تحلیل نتایج آنها را داد، که به غنای تحقیقات فقهی اسلامی کمک میکند.
تعامل بیشتر با مطالعات غربی:
باید دانشگاههای اسلامی و پژوهشگران فقه اسلامی با مطالعات غربی بازتر برخورد کرده و به صورت انتقادی و تحلیلی با آنها تعامل کنند تا پیشرفت علمی در این حوزه محقق شود.
استفاده از روشهای نوین:
لازم است روشهای جدیدی مانند انسانشناسی و تاریخ اجتماعی در مطالعات فقه اسلامی به کار گرفته شود تا درک بهتری از زمینههایی که به توسعه احکام فقهی منجر شدهاند به دست آید.
توسعه پژوهش در دانشگاههای اسلامی:
تشویق دانشجویان تحصیلات تکمیلی به انتخاب مطالعات غربی به عنوان موضوعات اصلی تحقیق، که افقهای جدیدی برای درک فقه و تکامل آن باز میکند.
پژوهش معنایی و تفسیری در میراث اسلامی از منظر مطالعات آکادمیک غربی
مقاله دکتر محمد الساعی با عنوان “پژوهش معنایی و تفسیری در میراث اسلامی از منظر مطالعات آکادمیک غربی” به موضوعی مهم پرداخته است که بر مطالعات معنایی و تفسیری متون اسلامی متمرکز است. این پژوهش بهویژه بر مبنای تحقیقات مدرن غربی است که بر درک متون اسلامی از طریق روشهای زبانی و تفسیری نوین تمرکز دارند.
محورهای پژوهش دلالتی و تفسیری در میراث اسلامی:
دکتر محمد الساعی در مقالهاش بر سه محور اصلی تمرکز کرده است که به دلالتهای زبانی و تفسیری در متون اسلامی مربوط میشود:
محور اول: پژوهشهای دلالتی که به بررسی معنا در متون اسلامی میپردازد و چگونگی فهم کلمات در زمینههای خاص و چگونگی تکامل معانی آنها در طول زمان را بررسی میکند.
محور دوم: تفسیر، جایی که روشهای مختلف تفسیر در میراث اسلامی را بررسی کرده و چگونگی برخورد علمای مسلمان با متون دینی را برای درک فراتر از معانی مستقیم مورد مطالعه قرار میدهد.
محور سوم: رابطه بین فهم دلالتی و تفسیری، که به چگونگی تعامل روشهای دلالتی و تفسیری با یکدیگر در تفسیر متون و فهم میراث میپردازد.
تأثیر مطالعات غربی بر تفسیر اسلامی:
دکتر محمد الساعی در مقالهاش توضیح میدهد که روشهای غربی در پژوهشهای دلالتی و تفسیری بر مطالعه میراث اسلامی به طرق متعددی تأثیر گذاشتهاند.
او سپس برخی نظریههای مدرن غربی در علم زبانشناسی دلالتی و تفسیری را بررسی میکند، مانند “تفکیک” (deconstruction) که توسط ژاک دریدا بنیانگذاری شده و “هرمنوتیک” که توسط فیلسوف آلمانی هانس جورج گادامر توسعه یافته است.
- تفکیک: این نظریه این ایده را مطرح میکند که متون معنای ثابت یا نهایی ندارند و معنا بر اساس زمینه و خوانش تغییر میکند. این موضوع تحول بنیادی در نحوه فهم متون اسلامی از منظر غربی به شمار میآید.
- هرمنوتیک: این رویکرد بر این باور است که تفسیر صرفاً کشف معانی متون نیست، بلکه بخشی از فهم خواننده از رابطهاش با متن است. این نگرش بر مطالعات قرآن و احادیث از منظر غربی تأثیر گذاشته است.
مناهج تفسیر مدرن و تأثیرات آنها بر میراث:
دکتر الساعی در مورد این موضوع بحث میکند که چگونه مطالعات آکادمیک غربی به روشهای زبانی و تفسیری مدرن برای مطالعه متون اسلامی متکی بوده و بر نقاط قوت و ضعف این روشها تمرکز دارد:
- تفسیر سیاقی: این روش به متون اسلامی از منظر زمینه تاریخی و اجتماعیای که در آن نوشته شدهاند، مینگرد. دکتر الساعی نحوه استفاده مستشرقین از این روشها را برای فهم متون قرآنی و حدیثی بررسی میکند و تأکید میکند که آنها سعی کردهاند این متون را دور از سیاق عقیدتی یا فقهی که علمای مسلمان سنتی پذیرفتهاند، تحلیل کنند.
- تفسیر ادبی: این روش بر ساختار زبانی و زیباییشناسی متون تکیه دارد، مانند بررسی تکرار، نمادگرایی، و سبک ادبی. دکتر الساعی توضیح میدهد که چگونه پژوهشگران غربی از این روش برای مطالعه بلاغت قرآنی و ترکیبات زبانی پیچیده در متون اسلامی استفاده کردهاند.
چالشهای روششناختی در مطالعه تفسیر اسلامی:
دکتر محمد الساعی در مقالهاش بر چالشهای روششناختی که مطالعات غربی در تفسیر میراث اسلامی با آنها روبرو هستند، تمرکز کرده است:
- تعصب فرهنگی: دکتر الساعی معتقد است که بسیاری از مطالعات غربی در دام تعصب فرهنگی گرفتار میشوند، بهگونهای که متون اسلامی بر اساس معیارها و ارزشهای غربی درک میشوند، که این امر به تجزیه برخی معانی اصلی آنها منجر میشود.
- عدم توجه به زمینه فقهی: از مشکلاتی که دکتر الساعی به آن اشاره میکند، نادیده گرفتن زمینه فقهی یا عقیدتی متون توسط برخی پژوهشگران غربی است، که این امر به قرائتهای مجزأ یا غیرمتسق با معانیای که فقها یا مفسران مسلمان در نظر داشتند، منجر میشود.
مشارکتهای پژوهشگران غربی در تفسیر معنایی متون اسلامی:
دکتر محمد الساعی به مشارکتهای مثبت و مفید پژوهشگران غربی اشاره کرد، با وجود چالشهای روششناختی در زمینه پژوهش معنایی و تفسیری متون اسلامی که شامل موارد زیر میشود:
- تحلیل مقایسهای: این تحلیل بر مقایسه تفسیرهای اسلامی با نظایر آنها در دیگر ادیان (مانند مسیحیت و یهودیت) تمرکز دارد. دکتر الساعی اشاره میکند که این مقایسهها میتوانند گاهی برای درک برخی جوانب مشترک در تفسیرهای دینی مفید باشند.
- خوانش مجدد متون میراثی: برخی پژوهشگران غربی خوانشهای جدیدی از متون میراثی ارائه دادهاند به روشهای مدرن، مانند بررسی دلالت قرآنی با استفاده از نظریههای زبانشناسی مدرن، که افق جدیدی برای تحقیق در تفسیرهای مختلف باز میکند.
نقدهایی بر مطالعات غربی:
دکتر محمد الساعی در پایان مقالهاش نقدهایی را بر رویکردهای غربی در مطالعه دلالت و تفسیر در میراث اسلامی مطرح کرد:
- تعمیم نادرست: دکتر الساعی اشاره کرد که بسیاری از پژوهشگران غربی گاهی تعمیمهای نادرستی درباره متون اسلامی انجام میدهند، بهویژه زمانی که با تفسیرهای فقهی یا عقیدتی که ممکن است بر اساس مدارس فقهی و مذاهب متفاوت باشد، سر و کار دارند.
- تحمیل مفاهیم مدرن: او از خطر تحمیل مفاهیم مدرن بر متون اسلامی میراثی هشدار داد، زیرا برخی پژوهشگران غربی روشهای تفسیری مدرن را بر متون قدیمی اعمال میکنند بدون آنکه تفاوتهای زمانی و فرهنگی را در نظر بگیرند.
استاد حسن الرمیحی افزود که محوری که حلاق بر آن تمرکز کرده، شنیدن منطق داخلی خاص تمدن اسلامی است. از طریق درک این منطق میتوان تشابهات بین اسلام و سایر تمدنها در برخی احکام را فهمید. اما محور دیگری که حلاق در تحلیل خود به آن پرداخته، مربوط به ایدهی کارایی شریعت است. شرقشناسان بارها این جمله را تکرار کردهاند که شریعت برای مدیریت زندگی معاصر مناسب نیست، اما حلاق توانسته است اوضاع را برعکس کند و نشان دهد که شریعت اسلامی بهطور مؤثری از طریق نهادهایی مانند وقف و شخصیت حقوقی، که به وقف اختیارات قضایی مستقلی میدهد، عمل کرده است.
پژوهشگر حسن الرمیحی مقالهی خود را با این نکته به پایان رساند که حلاق بخشی از پروژهای بزرگتر در مطالعات غربی است که به شریعت اسلامی بهطور تاریخی میپردازد و باید بهطور جدی به مطالعات مربوط به این حوزه توجه شود، بهویژه در شرایطی که علاقهی فزایندهای به خوانش تحولات تاریخی شریعت وجود دارد.
تاریخ مطالعات اسلامی و فقهی در دانشگاههای غربی: چالشهای روش و مفهوم:
مقالهی دکتر مراد العبدی با عنوان “تاریخ مطالعات اسلامی و فقهی در دانشگاههای غربی: چالشهای روش و مفهوم” تحلیلی دقیق از توسعهی تاریخی مطالعات اسلامی در دانشگاههای غربی ارائه داد و چالشهایی را که این مطالعات در سطح روش و مفهوم با آنها مواجه هستند، مورد بحث قرار داد.
مراحل تحول مطالعات اسلامی و فقهی در دانشگاههای غربی:
دکتر مراد العبدی با تقسیم تاریخ مطالعات اسلامی و فقهی در غرب به سه مرحله اصلی آغاز کرد:
- مرحله مطالعات مسیحی بشارتی (قرون وسطی – قرن نوزدهم): این مرحله به آغاز علاقه غرب به اسلام از منظر دینی بشارتی مربوط میشود. مطالعات اسلامی در این زمان بهطور عمده به مواجهه با اسلام از دیدگاه دینی میپرداختند، بهطوری که انگیزه اصلی این مطالعات دفاع از مسیحیت در برابر اسلام بود. از نمونههای اولیه این مرحله میتوان به ترجمه معانی قرآن به زبان لاتین در قرن دوازدهم اشاره کرد که هدف آن درک متنهای اسلامی برای پاسخگویی به آنها بود. در این مرحله، تمرکز بر جدلهای دینی و تلاش برای اثبات برتری مسیحیت بر اسلام بود.
- مرحله شرقشناسی کلاسیک (قرن نوزدهم – نیمه قرن بیستم): در این مرحله، شرقشناسی کلاسیک ظهور کرد و پژوهشگران غربی شروع به مطالعه اسلام از منظر علمی و آکادمیک کردند، اما بسیاری از این مطالعات به اهداف استعماری مرتبط بودند. مهمترین ویژگیهای این مرحله شامل توجه به متنهای فقهی و شرعی اسلامی برای درک و تحلیل جامعه اسلامی بود. مطالعات شرقشناسی با هدف فهم جامعه اسلامی برای کنترل آن در دوره استعمار انجام میشد. این مطالعات به دلیل تعصبات فرهنگی و سیاسی انتقادات شدیدی را متوجه خود ساختند، زیرا هدف از مطالعه اسلام، ترویج ایده برتری فرهنگ اروپایی بود.
- مرحله مطالعات اسلامی معاصر (از دهه ۱۹۷۰): در این مرحله، یک روند جدید در مطالعات اسلامی در دانشگاههای غربی ظاهر شد. دانشگاههای غربی شروع به ایجاد مراکز تخصصی برای مطالعه اسلام کردند، مانند مرکز هارتفورد برای مطالعات اسلامی در ایالات متحده. همچنین، مشارکت پژوهشگران مسلمان در این مطالعات افزایش یافت که به ارائه رویکردهای متعادلتر کمک کرد. به علاوه، روشهای علمی جدیدی مانند انسانشناسی و علوم اجتماعی برای مطالعه فقه اسلامی و متنهای تاریخی وارد شدند که منجر به توسعه فهم جدیدی از اسلام گردید.
چالشهای روششناسی در مطالعات فقهی و اسلامی غربی:
دکتر مراد العبدی به چالشهای روششناسی که مطالعات اسلامی و فقهی در دانشگاههای غربی با آن مواجه هستند پرداخته و بر چند چالش اصلی تمرکز کرد:
- تمرکز بیش از حد بر روشهای فیلولوژیک: روشهای فیلولوژیک روشهای تحلیلی متنی هستند که بر مطالعه متنهای زبانی و تاریخی بهطور جداگانه از زمینه اجتماعی و دینی آنها تأکید دارند. در این زمینه، دکتر العبدی اشاره کرد که مطالعات فقهی غربی اغلب بر تحلیل متنهای فقهی تمرکز میکنند بدون اینکه آنها را به زمینه تاریخی و فقهی که در آن شکل گرفتهاند، مرتبط کنند.
- چالش فرهنگی و تعصب: مرکزیت عقل اروپایی هنوز بر مطالعات اسلامی در غرب تأثیر میگذارد، بهطوری که با متنهای اسلامی از منظر خالص غربی برخورد میشود. دکتر العبدی توضیح داد که این موضوع منجر به القائات فرهنگی میشود که درک متنهای اسلامی را بهطور واقعی آنطور که علمای مسلمان قصد داشتند، دشوار میکند.
- مسئله تفسیر فقه اسلامی بهعنوان قانون وضعی: دکتر العبدی بیان کرد که یکی از چالشهایی که مطالعات اسلامی غربی با آن مواجه هستند، تلاش برای تفسیر فقه اسلامی بهعنوان یک قانون صرفاً وضعی است، بدون در نظر گرفتن اینکه این یک نظام جامع است که زندگی روحانی و اجتماعی مسلمانان را تحت پوشش قرار میدهد. این نوع تفسیر منجر به تجزیه فقه اسلامی و درک سطحی آن میشود و از جامعیت و انسجام آن دور است.
چالشهای مفهومی در مطالعه فقه اسلامی در غرب:
سپس دکتر مراد العبدی به چالشهای مربوط به مفاهیمی که پژوهشگران غربی در مطالعه فقه اسلامی استفاده میکنند، پرداخت:
- تفکیک وحی از فقه: دکتر العبدی اشاره کرد که برخی از پژوهشگران غربی به فقه اسلامی بهعنوان یک پدیده اجتماعی و قانونی نگاه میکنند، بدون اینکه منبع الهی آن، یعنی وحی، را در نظر بگیرند. این دیدگاه با فهم مسلمانان از فقه بهعنوان بخشی از شریعت در تضاد است، بنابراین فقه تنها یک مجموعه از قوانین نیست، بلکه بخشی از دین خود است.
- عرفها و سنتها: بسیاری از مطالعات غربی سعی میکنند فقه اسلامی را به عرفها و سنتهای محلی مرتبط کنند و بر این باورند که فقه فقط یک بیان از عرفهای جوامعی است که در آنها شکل گرفته است. دکتر العبدی این تصور را رد میکند و آن را تجزیه فقه و کاهش نقش دینی آن میداند.
مشارکتهای مطالعات غربی و تعامل با آنها:
دکتر مراد العبدی به برخی از مشارکتهای مثبت که مطالعات غربی در فهم فقه اسلامی ارائه دادهاند اشاره کرد:
- استفاده از روشهای تاریخی و انسانشناختی: این روشها به روشن شدن توسعه فقه در طول زمان و نحوه پاسخگویی فقیهان به چالشهای اجتماعی و سیاسی در دورههای مختلف کمک کرده است.
- استفاده از روشهای آکادمیک: دکتر العبدی توضیح داد که دانشگاههای غربی روشهای پژوهشی پیشرفتهای را ارائه میدهند که پژوهشگران مسلمان میتوانند از آنها برای توسعه مطالعه فقه اسلامی در دانشگاههای اسلامی بهره ببرند.
اهمیت همکاری بین پژوهشگران مسلمان و غربی:
دکتر مراد العبدی در پایان ورقهاش بر اهمیت همکاری بین پژوهشگران مسلمان و غربی تأکید کرد و اشاره نمود که این همکاری میتواند منجر به:
- تولید تحقیقات مشترک: این تحقیقات به توسعه فهم آکادمیک فقه اسلامی بهطور متوازن و دقیق کمک میکند.
- استفاده از ابزارهای آکادمیک غربی: این ابزارها میتوانند در تحلیل متنهای فقهی مفید باشند، به شرطی که به زمینه دینی و اجتماعی اسلامی که این متنها در آن شکل گرفتهاند، توجه شود.
توصیهها برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی:
دکتر مراد العبدی توصیههایی برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی که به مطالعه فقه اسلامی در غرب علاقهمند هستند، ارائه کرد:
- آشنایی کامل با میراث اسلامی: دانشجویان باید از اتکا صرف به مطالعات غربی برای فهم فقه اسلامی خودداری کنند.
- توسعه ابزارهای انتقادی: این ابزارها باید به گونهای طراحی شوند که پژوهشگران مسلمان بتوانند بهطور مثبت با مطالعات غربی تعامل کنند و از آنها بهرهبرداری نمایند، بدون اینکه در دام القائات روششناختی یا تعصبات فرهنگی بیفتند.
نظرات