به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی؛ دکتر فاطمه فلاح تفتی، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی در گفتوگو با نشریه رویش اندیشه به بررسی موضوع حجاب پرداخت که متن آن بدین شرح است؛
سؤال: با توجه به اینکه در فضای جامعه، نهادهای اجتماعی مختلفی در تغییر نگرشها و انگارههای ذهنی افراد ناظر به ارزشها و کنشهایی که میخواهند در این عرصه داشته باشند، مؤثر هستند و نهاد حکومت هم بهعنوان یک عامل هماهنگکننده و انسجامبخش به همۀ نهادهای اجتماعی در نظر گرفته میشود، یکی از ابزارهای اصلی و اساسی که با عنوان حکومت گرهخورده، بحث الزام بیرونی و ورود قانونی و حقوقی در یک مقوله و ارزشی است که میخواهد پیگیری شود. شما در دوگانۀ الزام بیرونی و زمینهسازی برای التزام، کدامیک را میپذیرید؟ به نظر شما ورود قانونی و حقوقی حکومت به مقولۀ فرهنگی حجاب باعث رشد آن شده یا باعث کاهش؟
پاسخ: من این نحوۀ سؤال را بهطور کلی قبول ندارم. حرف من این است که نگاه صفر و یکیکردن به حجاب اساساً اشتباه است. اگر شما ورودی اجمالی به تمام کارهای میدانی انجامشده اعم از پروژههای صورتگرفته و مقالات نوشتهشده در باب اینکه علل بدحجابی در جامعۀ ما چیست داشته باشید، میبینید که در هیچکدام علت بدحجابی یا کاهش بحث حجاب، حکومت و ورود قانونی آن دانسته نمیشود. شاید این ذهنیت در جامعه و یا مثلاً میان نخبگان شکل گرفته که گویی اگر ما الزام حکومتی را داشته باشیم، این باعث کاهش توجه به بحث حجاب و رویآوردن به بحث بیحجابی در جامعه میشود.
شاید یکی از علتهای آن بحث ورود حکومت بهنحوی که بیان میکنم باشد. در بحث سیاستگذاریها و بحث اصل مسأله حرف خاصی نیست و مهم مقولۀ اجرا است. وقتی که ما مسئولان مختلف در بحث حجاب را در ارگانهای مختلف مشاهده میکنیم، میبینیم که آنها نیتهای مختلفی نسبت به اصل مسأله دارند و بعضی از آنها هم نسبت به این مسأله هیچ موضعگیری خاصی ندارند؛ انگار که با عرف همراهی دارند و زیاد نمیتوان روی حرف آنان حساب کرد. بعضیها نسبت به مقولات اجتماعی و خصوصاً بحث حجاب که باید بهطور کامل لایههای عمیق اجتماعی آن را در نظر گرفت، هیچ توجهی نمیکنند و صرفاً بحثهای حقوقی آن را در نظر میگیرند.
لذا نگاهها و ذهنیتها و همچنین عملکردها متفاوت است. یک موقع عملکردها ابزاری برای دولتمردان و کاندیداها میشوند برای اینکه رأی جمع کنند؛ یعنی تبدیل به یک وسیله شدهاند و به خودِ اصل مسأله بهعنوان اینکه این امر بر بسیاری از مباحث فرهنگی و اجتماعی اثرگذار است، نگاه نمیشود.
بنابراین به نظر میآید اصل این سؤال را که ما بپرسیم صرف اینکه قانون و حکومت با ورود خود باعث رشد و کاهش حجاب شده است، دارای اشکال است و اساساً مسأله را باید بر آن ابعادی که بیان شد گذاشت و سپس درمورد آن موضعگیری کرد.
سؤال: این نوع بدیلی که مدنظر شماست بالأخره باید یک صورتی در الزام قانونی داشته باشد یا نه؟ اگر باید داشته باشد، با چه معیاری اتفاق میافتد؟
پاسخ: چون بحث حجاب از باب اینکه یک مقولۀ اجتماعی است و در جامعه هم جاری است و اصلاً علت اینکه این بحث مطرح میشود، بهخاطر ورود اجتماعی خانمها به عرصۀ جامعه است، حکومت و جامعه باید برای مسائلی که جنبۀ اجتماعی دارند، برنامهریزی داشته باشند.
حال برنامهریزی برای این مسأله به چه صورت است؟ نحوۀ ورود حکومت به این مسأله هم بهنحوۀ سیاستگذاریهای فرهنگی است و هم جنبۀ قضایی و حقوقی دارد. وقتی صحبت از حکومت میشود، آن چیزی که اولین بار به ذهن میرسد، برخورد قضایی است؛ یعنی فکر میکنیم که حکومت در این زمینه نقش قضایی دارد و باید بهقول معروف بگیروببند داشته باشد. اما حقیقت امر این است که آن چیزی که ما از ادلۀ فقهی استخراج میکنیم، چیزی غیر از این است. وقتی که ما به ادلۀ امر به معروف و نهی از منکر نگاه میکنیم، خود ادلۀ امر به معروف مراتب دارد که عبارت است از: قلبی، لسانی، عملی. حال آیا همۀ این مراتب درمورد حکومت جاری میشود؟ قطعاً بهتناسب خودش جاری میشود؛ مثلاً درمورد افراد، قلبی و لسانی و عملی به یکگونه است و درمورد حکومت بهگونۀ دیگری است.
سؤال: ناظر به همین وظیفهای که حکومت در بُعد فرهنگسازی دارد، طبیعتاً یک وظیفۀ اجرایی، کنترلی و سلبی هم باید برای آن در نظر گرفت. ولی این مشخص و معیننبودن معیارها برای این الزام قانونی که وجه کنترلی و سلبی بیشتری دارد باعث میشود که ما در مقام اجرا و عمل شاهد این باشیم که در یک شرایطی برخورد خیلی راحت است و در جای دیگر برخوردها بهشدت سختگیرانه میشود. حال برای مدیریت این اختلاف دیدگاهها و تشتت ذهنهایی که مسئولان و مجریان دارند، ما نیازمند به این هستیم که معیاری برای این الزام قانونی در نظر بگیریم. به نظر شما این معیار را چگونه باید ایجاد کرد و بر اساس آن قانونگذاری کرد و شاخص و قاعده و مقرراتی برای این برخوردهای سلبی و کنترلی حاکمیت در نظر گرفت؟
پاسخ: پاسخ مشخص به سؤال شما غیرممکن است؛ مثلاً اینکه در بعضی مکانها برخورد سهلگیرانهتری با حجاب صورت میگیرد و در بعضی مکانهای دیگر بسیار سخت با آن برخورد میشود، با واقعیتهای اجتماعی سازگار نیست. شما خود بروید در جامعه و مثلاً به فضای دانشگاه نگاه کنید. من خودم در دانشگاه میبینم خانمهایی که وارد دانشگاه میشوند، با بلوز و شلوار هستند؛ یعنی تا این حد پوشش دارند و حتی از جانب حراست دمِ درب دانشگاه هم با آنان برخورد نمیشود و کسی هم متعرض آنان نمیشود. یا مثلاً شما در مترو و مراکز خرید بروید و ببینید که فضای مردان و زنان آنجا هم با فضای تفرجگاهها تفاوتی ندارد.
نکتۀ دوم بر سر چیستی معیار در این مسأله است. درمورد این بحث که معیار چیست و دولتمردان در این زمینه باید چه اقدامی انجام دهند، باید گفت که اگر ما بخواهیم قائل شویم که عرف جامعه به چه سمت است و مطابق با آن به چهچیزهایی باید در زمینۀ حجاب اکتفا کرد، دیگر چیزی از دین باقی نمیماند؛ یعنی عملاً دین تبدیل به یک دین کاملاً سلیقهای میشود و عرف هم در اینجا بهسبب تأثیرات رسانه و الگوهای غلط اجتماعی بهتدریج عوض میشود. شما همین الآن را با پنجسال و یا دهسال و بیستسال پیش مقایسه کنید، حتی تغییرات بهحدی است که من میتوانم بگویم امسال را با سال گذشته مقایسه کنید. با این وضع و توجه به عرف ما هم باید دائماً در حال تغییردادن معیارهای خود باشیم و این دید نهفقط در حجاب بلکه بهتمامی مقولات دین تسرّی پیدا میکند و حتی به بحثهای اجتماعی هم وارد شده و بحث تساهل و تسامح را در آن مطرح میکند.
بنابراین ما نمیتوانیم در اینجا معیار عرفی را در نظر بگیریم. حال به معیار شرعی میرسیم. معیار شرعی، رعایت حد حجاب و همچنین تبرّجنکردن است. حد حجاب که معین است و در قرآن و روایات به آن تأکید شده است. اما تبرّجنکردن بهمعنای خودنمایی و عرضهنکردن خود است که آن را باید از باب عرف متشرّعه در نظر گرفت که البته این مسأله خود نیازمند به یک موضوعشناسی فقهی است.
نکتۀ دیگر درمورد مسئولین و دولتمردان است. گاهی پیش میآید که دولتمردان دم از اسلام و قوانین آن میزنند اما دید و نگرش آنان کاملاً سکولار و لیبرال است. البته ممکن است آن را به زبان نیاورد اما وقتی افکارش بازخوانی شود، میبینیم که کاملاً با لیبرالیسم منطبق است. این نوع فکرداشتن و پارادایمی که در ذهن برخی مسئولین وجود دارد، مانع از آن میشود که بخواهند وارد بحثی دینی همچون حجاب شوند؛ لذا این ذهنیت در ورود به این مباحث تأثیرگذار است. حال آیا این مسائل نباید درست شود؟ ما که ادعای حکومت اسلامی داریم نباید این پارادایمهایی که مسئولین جامعه دارند را تصحیح کنیم تا بتوانند در سیاستگذاریها و عمل و اجرا تأثیرگذار باشند؟
سؤال: البته مسئولین هم بخشی از این جامعه هستند؛ یعنی همین تشتّت دریافتی که افراد جامعه از حجاب و یا حدود حجاب دارند، به مسئولین هم تسرّی پیدا میکند.
پاسخ: درست است. اما فرقش در این است که درست است مسئولین جزئی از جامعه هستند اما عنصر تأثیرگذاری بر آن هستند و عملکرد آنان و پارادایمهای ذهنیشان همۀ جامعه را تحتتأثیر قرار میدهد. وقتی مسئولی که در یک جایی صحبت میکند را با یک شخص عادی که آنجا صحبت میکند، مقایسه کنید میبینید که تأثیر سخنان آن مسئول بیشتر است و بهتبع آن در هنگام انتقال ذهنیت خود بهطرف مقابل، قطعاً تأثیرات خود را خواهد گذاشت.
سؤال: هنوز چگونگی حل این تعارض بهوضوح مشخص نشد که با اینکه معیار شرعی ما بر اساس استنباط فقهی که انجام شده، حدوحدود مشخصی دارد اما از آنطرف دریافت عرف جامعه، چه در جامعۀ ایران و چه در جوامع دیگر از ارزش حجاب متفاوت است. حال در این میان حکومت میخواهد بیاید و یک اعمال قانون و جرمانگاری در این زمینه انجام دهد و بخواهد برخوردی کند و سازوکار قانونی در این زمینه تعریف کند. حکومت با این تعارض باید چهکار کند و چگونه مسأله را حل کند؟
پاسخ: حرف من این است که ما یک حدی برای حجاب داریم و اینکه حالا هر جامعهای و هر قشری چگونه آن حجاب را رعایت میکند، یک بحثی جدا است؛ مثلاً حجابی که من دارم کاملاً متناسب با جامعهای است که در آن زندگی میکنم. اما مثلاً آن خانمی که در شمال زندگی میکند یا آن خانم کُرد، پوششی متفاوت با من دارند؛ لذا همه باید حد حجاب را رعایت کنند اما نوع پوشش میتواند متناسب با فرهنگ و اقتضائات جامعه آنها باشد. الآن مثلاً در جامعۀ لبنان و پاکستان که فهم متفاوتی از حجاب دارند، برای خودشان حدوحدودی دارند و آن حد را بهشکل فرهنگ خودشان رعایت میکنند و این هیچ اشکالی ندارد و نوع پوشش متناسب با فرهنگ است و اسلام هم در زمینۀ نوع پوشش هیچ الزامی نکرده است.
اساساً بحث حجاب یک بحث امضایی است و تأسیسی نیست؛ یعنی از قبل اسلام هم حجاب وجود داشته و تنها اسلام آمده و حدوحدود این بحث را مشخص کرده است. حجاب در جامعه زمان جاهلیت هم بوده و حتی در ایران قبل از اسلام و جامعۀ روم قبل از ورود اسلام و برخی از مناطق آن حجاب وجود داشته است. لذا اصل مسألۀ حجاب یک مسألۀ امضایی است. اما نوع پوشش در این مسأله دخالت زیادی ندارد و اگر حد حجاب رعایت شود و تبرّج و خودنمایی هم صورت نگیرد، افراد متناسب با جامعه خود میتوانند نوع پوشش خود را انتخاب کنند.
لذا نمیتوان گفت که میان آن چیزی که ما میبینیم و آن چیزی که اسلام مطرح میکند، تناقض وجود دارد.
سؤال: به نظر شما اگر کسی حد حجاب را رعایت نکند، حکومت باید با او چگونه برخورد کند؟
پاسخ: افرادی که حد حجاب را رعایت نمیکنند و در واقع بدحجاب و یا بیحجابند، چند دسته هستند. بعضی از آنها کسانی هستند که هدفی جز تخریب نظم عمومی ندارند و میخواهند که احساسات عمومی را خدشهدار کنند؛ یعنی بیحجابی آنها هدفمند است. بعضی دیگر از سر لجبازی اصرار بر بیحجابی دارند. در حالی که حد شرعی آن را هم میدانند و به آنها در این زمینه تذکر هم داده شده است. بعضی دیگر هم افرادی هستند که ضوابط حجاب را نمیدانند و به آنها تاکنون تذکری داده نشده و با این حال آنان هیچ اصراری هم بر بیحجابی خود ندارند.
به هر حال چالش مهم در این مسأله این است که در جامعۀ ما نسبت به مسألۀ حجاب یک دلزدگی ایجاد شده و بحثهایی از آن گفته شده و به بحثهای دیگر آن پرداخته نشده است؛ یعنی همیشه ابزار و وسیله بوده است بهاندازهای که تا اسم امر به معروف و نهی از منکر میآید، ذهنها همه بهسمت حجاب کشیده میشود. اما اصلاً صحبتی درمورد چگونگی حجاب و چگونگی برخورد با آن ارائه نمیشود. به همین خاطر این دلزدگی و دوری از این بحث ایجاد شده است.
حال، برخورد حکومت درمورد هرکدام از این افراد متفاوت است؛ یعنی کسی که هدف اخلال و خدشهکردن عفت عمومی را دارد با کسی که مثلاً فقط لجبازی میکند و غیر از این حالت اصراری بر بیحجاب بودن ندارد، متفاوت است و دیدگاه و نوع برخورد با آنان که باید قضایی باشد و یا فرهنگی خیلی مهم است. باید به این نکته هم توجه داشت که کارگزاران حکومت در این عرصه تنها دستگاه قضایی و نیروی انتظامی نیست بلکه افرادی هم که فعال فرهنگی هستند بهعنوان کارگزاران حکومت باید ورود جدی به این مسأله داشته باشند و حکومت هم آنها را حمایت کند و بدین ترتیب این مسأله نباید بهسادگی رها شود و بهدست عدهای خاص سپرده شود که نتیجۀ آن هم ایجاد نهادهایی مثل گشت ارشاد بشود و جامعه را در مقابل آنان قرار دهد.
سؤال: با همۀ این شرایطی که تا الآن طی شده و نحوۀ سیاستگذاریهایی که انجام شده، اتفاقی که افتاده است به این صورت بوده که حجاب و یا بیحجابی تبدیل به یک نماد مخالفت سیاسی با حکومت شده و عدهای از این امر، استفادۀ نمادین برای مخالفت سیاسی میکنند و از آنطرف هم اسلامیّت نظام را به قانون حجاب گره میزنند و تناقضی ایجاد میشود که اگر حکومت بخواهد در فرآیند فعلی خود تغییری ایجاد کند؛ چه اصلاح قانونی باشد و چه اصلاح نهادی باشد، این برداشت پیش میآید که دارد از ارزشهای اسلامی کوتاه میآید و این تناقض باعث میشود که این مسأله همچنان حلنشده باقی بماند. به نظر شما در این شرایطی که شکلگرفته شده چگونه میتوان جامعه را از این فضا خارج کرد؟
پاسخ: در اینکه حجاب مقولۀ سیاسی شده، شکی نیست و در واقع هم اگرچه نه همۀ قسمتهای آن اما بخشی از مسألۀ حجاب سیاسی است و فارغ از تلقیناتی که ممکن است به جامعه تزریق شود، این را قبول داریم و میپذیریم که واقعاً بخشی از بحث حجاب سیاسی است. چون اگر بخواهیم به این مقوله یک نگاه بینالمللی داشته باشیم، میبینیم که افرادی که در پی مقابله با اسلام و ترویج اسلامهراسی هستند، میآیند و با این نماد مخالفت میکنند و اگر عدهای هم بخواهند در بعضی از کشورها مقابل این عملکرد اسلامهراسی آنان بایستند، باز هم از همین نماد استفاده میکنند.
نکتۀ بعدی هم این است که یکی از سرمایهگذاریهای اصلی مخالفان نظام اسلامی و جمهوری اسلامی ایران بر سر همین مسألۀ حجاب است. مثلاً فردی چون مسیح علینژاد که روی این مسأله کار میکند، کاملاً حسابشده و هماهنگ با برنامههای سیستمهای جاسوسی و اطلاعاتی این کار را انجام میدهد. وقتی در برنامههای خود ظاهر میشود و علیه بحث حجاب صحبت میکند و میگوید که در مقابل این مسأله باید ایستادگی کرد و همچنین در بحثهایی همچون انتخابات ظاهر میشود و کمپینهایی همچون چهارشنبههای سفید به راه میاندازد، میخواهد چنین القا کند که شما باید مقابل نظام بایستید و این چیزی است که نمیتوان از آن چشمپوشی کرد و واقعاً تبدیل به یک مسألۀ سیاسی شده است.
نکتۀ بعدی درمورد صحبت با مردم و نظر آنان در باب این مسأله مبتنی بر دادههای بهدستآمده است. در تحقیقات میدانی متعددی که درمورد مسألۀ حجاب انجام شده، به این مسأله پرداخته شده که عدهای برای مقابلۀ با حکومت به بیحجابی دست میزنند. این افراد عدۀ کمی از مردم هستند و اگر بخواهیم از آنان درصدگیری کنیم، کمتر از پنجاهدرصد و یا سیدرصد جامعه بهدنبال این هستند که بحث سیاسی را از این روش دنبال کنند. اما کسانی که بخواهند مسألۀ مقابله با حجاب را مطرح کنند، این قضیه را برجسته کرده و آن را بهعنوان یکی از مسائل مهم سیاسی جا میزنند. طبیعتاً وقتی که این مسأله گفته شود و از حالت فرهنگی و اجتماعی خود خارج شود و بهعنوان یک ابزار سیاسی در ذهن باشد، بهتدریج قبح مسأله ریخته شده و بیحجابی ترویج میشود و اهمیت آن نزد مردم کم میشود. اما وقتی با در نظر گرفتن مسائل فرهنگی و اجتماعی آن و با سؤالات هدفمند از مردم پرسیده شود، ممکن است پاسخها متفاوت باشد.
در حال حاضر بحث حجاب تبدیل به یک درد مزمن شده و هر موقع درمورد آن حرف زدهشده و عدهای دلسوز بودند و آمدند که این مسأله را به طریقی حل کنند، عدهای در این راستا جلوی حرفزدن درمورد آن را گرفتند و اجازۀ گفتگو در باب آن را ندادند. دردهای مزمن همیشه به جراحی نیاز دارد و نیازمند انجامگرفتن کار اساسی همیشگی بر روی آن است. در غیر این صورت اگر بخواهد با استفاده از مُسکّنهای موقتی و کارهای دمدستی درمان شود، دوباره ضربه میزند و عملاً حل نخواهد شد و نتیجۀ عکس خواهد داد. به نظر من برای حلوفصلکردن این نظریه باید سیاستگذاریهایی که در باب حجاب وجود دارد، بهخوبی تغییر کند و قوانین مرتبط با آن اصلاح شود. قدم اول هم این است که این مسأله یک حالت دوگانهای شود و هم بهعنوان یک بحث فرهنگی و قانونی از آن یاد شود و در این راستا به تغییر و اصلاح قانون دست زده شود. همچنین حجاب باید بازتعریف شده و تعاریف جدیدی از آن ارائه شود و آن چیزی که در قانون بهعنوان تبصرۀ مادۀ ۳۳۵ آمده، درست و صحیح مطرح شود. بعد هم نهادهای فرهنگی در این زمینه دست به فرهنگسازی صحیح و مناسب از این مسأله بزنند تا آن ذهنیت بدی که در جامعۀ ما نسبت به حجاب به وجود آمده تصحیح شود. بنابراین نباید درپوشی روی این مسأله گذاشته شود که هیچکس حق ندارد درمورد آن سخن بگوید و رسانههای معاند هم از این مسأله سوءاستفاده کنند. لذا نباید حجاب همچنان بهصورت درد مزمن در جامعۀ ما وجود داشته باشد.
سؤال: در بحث تکثّر قومیتی و بهخصوص در حوزۀ حجاب چنین احساس میشود که گویی یک سیاست اصلی جمهوری اسلامی، صحّهگذاشتن و برجستهکردن یک شکل خاص حجاب با فرم چادر ایرانی است که بهعنوان حجاب برتر در نظر گرفته میشود و لذا به تنوع پوششی مناطق و قومیتهای مختلف توجه نمیشود. این مورد بهعنوان یک آسیب و مسأله مطرح شده و در نقطۀ مقابل آن گفته میشود که اگر بخواهیم این مسأله تنوع در سبک و نوع پوشش را مطرح کنیم باعث میشود معنایی که از حجاب بهعنوان پوشیدگی مدنظر ماست به یک معنای زیباییشناختی تبدیل شود. نگاه شما به این فضا چیست و آیا این مسأله به آسیب تبدیل میشود یا نه؟
پاسخ: اشاره کردم که در بحث حجاب باید دو نکته رعایت شود؛ یکی بحث حد حجاب و دیگری بحث تبرّج.
این مسأله هیچ منافاتی ندارد که ما فرهنگ هر شهر و هر کشوری را به رسمیت بشناسیم. آنها هم بالأخره فرهنگهای خاص خودشان را دارند و فرهنگشان نیز محترم است و اتفاقاً وقتی به فرهنگهای اصیل آنها هم رجوع کنید، میبینید که در آن چقدر قشنگ حد حجاب رعایت شده و در عین حال فرهنگ خودشان را هم حفظ کردند.
الآن ما چادر ایرانی داریم که شکل و فرمی جدید است و در زمانهای گذشته و بهخصوص زمان پیامبرصلیاللهعلیهوآله چنین چیزی نبوده است، بلکه جلباب بوده که شکل و فرمش با چادر ایرانی فرق میکند. لذا اگر قرار باشد که ما نوع پوشش را هم بهعنوان یکی از سیاستها قبول کنیم و بگوییم که من میخواهم طبق آنچه که در زمان پیامبرصلیاللهعلیهوآله بوده عمل کنم، دیگر نباید این پوشش کنونی خود را داشته باشم و باید بروم و تاریخ آن زمان را مطالعه کنم و از مطالعۀ آن، نوع پوشش آن زمان را دریابم و بعد همان را بپوشم. پس معلوم میشود آن چیزی که مهم است حد پوشش و تبرّج است و نوع پوشش آنقدر دخیل نیست که ما آن را وارد سیاستگذاری خود کنیم.
انتهای پیام/
https://ihkn.ir/?p=29932
نظرات