به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی؛ حجت الاسلام والمسلمین دکتر رضا غلامی در افتتاحیه نشست وضعیت شناسی تحصیلکردگان ایرانی در چرخه مهاجرت، که ۱۸ آبان ۱۴۰۱ در مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، تالار فارابی برگزار شد، بیان داشت؛
نخستین نکته از باب مقدمه اینکه، بهرغم تلاشهایی که در سالهای گذشته برای کاهش مهاجرت از سوی مسئولان کشور صورت گرفته و حتی به یاد دارم در گزارشهای رسمی سالهای قبل حتی در عرصه مهاجرت نخبگان، کاهش مهاجرت نیز مطرح شده بود، نظرسنجیهای گوناگون چه در سال قبل و چه امسال، به وضوح نشان میدهد به طول کل، نه تنها گرایش ایرانیان به مهاجرت افزایش یافته، بلکه در عمل نیز میزان تحقق مهاجرت در ایران با رشد قابل توجهی روبرو بوده است.
در یک معدلگیری از نظرسنجیها، هم اکنون تقریباً از هر ۵ ایرانی ۱ نفر تمایل به مهاجرت دارد و این تمایل رو به افزایش است. البته نباید از نظر دور داشت که میل به مهاجرت در کل جهان بالاست بطوریکه میانگین نزدیک به ۱/۵ نفر از هر ۱۰ نفر در جهان گرایش به مهاجرت دارد و این گرایش در کشورهای آمریکای لاتین و جنوب غرب آسیا بیشتر از سایر نقاط جهان است.
در اینمیان آنچه جای نگرانی دارد، افزایش گرایش ایرانیان مخصوصاً نخبگان به مهاجرت، نزدیک به دو برابر نرخ جهانی است. سؤالی که در اینجا ذهنها را به خود مشغول کرده است این است که چرا ایرانیان خصوصاً اقشار تحصیلکرده، با وجود پیشرفتهای نسبیای که در کشور رخ داده است، طی دهه اخیر تا این میزان به مهاجرت گرایش پیداکردهاند و دراینبین، سهم نخبگان علمی چقدر میباشد؟
نکته دوم این است که در بین مهاجرین، نخبگان علمی و به طور کل افراد تحصیلکرده در رشتههای مهندسی و یا عناصر ماهر، بهمراتب بیش از افراد عادی است؛ چرا که نه تنها خود این افراد انتظار بیشتری از زندگی فردی و اجتماعی دارند، بلکه کشورهای مهاجرپذیر، تسهیلاتی را برای مهاجرت آنها فراهم میکنند.
البته من در این سخنرانی نقطه تمرکز خودم را مهاجرت نخبگان علمی قرار دادهام. آمارهایی که تا آلان منتشر شده است نشان میدهد صرف نظر از موضوع تمایل به مهاجرت که در بین نخبگان ایرانی هم بالاست، به طور میانگین، از هر ۳ نفری که در ایران به او تعریف نخبه اطلاق میشود، ۱ نفر اقدام به مهاجرت میکند.
سومین مطلب این است که وقتی وارد توصیف وضعیت مهاجرت و رشد قابل توجه آن در ایران میشویم، عدهای اصرار دارند هر چه سریعتر، ایدههایی را برای معالجه این وضعیت در اختیارشان قرار دهیم. این در حالی است که خود تعمق و ژرفکاوی درباره وضع مهاجرت، یکی از مقدمات ضروری برای دستیابی به راه حل مواجهه با آن میباشد. لذا توصیه من به مسئولین این است که ابتدا درباره عوامل مهاجرت عمیقاً فکر کنند.
چهارمین مطلب از باب مقدمه این است که با دقت نظر در معنای مهاجرت، باید بین سفر به خارج برای ادامه تحصیل یا فعالیت و اشتغال کوتاه مدت و میان مدت، با مهاجرت تفکیک قائل شد. در شرایطی که جهان به یک دهکده کوچک تبدیل شده و ارتباطات جهانی نقش مهمی در پیشرفتهای فردی و جمعی دارد، فعالیت نخبگان علمی در برخی پروژههای علمی یا حتی صنعتی دنیا، چیز عجیبی نیست و من نمیتوانم این نوع خروج از کشور را مهاجرت بنامم.
پنجمین مطلبی که میخواهم در مقدمه خدمتتان بیان کنم این است که مهاجرت را میتوان به دو دسته “خوب” و “بد” تقسیم کرد. مهاجرت خوب، مهاجرتی است که اگر برگشتی هم در آن متصور نباشد، برای کشور ما آوردههایی در ابعاد علمی، فناوری، اقتصادی و حتی فرهنگی دارد؛ یعنی به صورت غیرمستقیم به انتقال علم و فناوری یا انتقال تجارب مدیریتیِ جهانی و غیره به ایران کمک میکند.
اما مهاجرت بد، به مهاجرتی اطلاق میگردد که فرد با کشورش به کلی قطع ارتباط میکند و مهاجرت او هیچ آوردهای برای کشور ندارد. به نظر من، ما باید برای مهاجرتهای خوب یک سرفصل جدا ایجاد کنیم و تلاش کنیم نه تنها از فرصتهای آن بهره ببریم بلکه فرصتهای آن را دائماً گسترش دهیم.
بعد از مقدمه، قصد دارم، وارد عوامل اصلی در گسترش مهاجرت بشوم. علاقهمندم تأکید کنم که مسئله مهاجرت، یک مسئله multifactorial یا چندعاملی است و مهم است که در تبیینها، همه جانبهنگری فراموش نشود.
از نظر اینجانب در حال حاضر، پانزده عامل از بین عوامل مهاجرت در ایران مهمتر و کلیدیتر است:
یک. تبلیغات رسانهای وسیع و جذاب از زندگی مرفه و آزاد در بخشهایی از اروپا، کانادا و ایالاتمتحده و حتی برخی کشورهای حاشیه خلیجفارس
دو. انتشار اطلاعات غلط درباره روند مهاجرت و وضعیت مهاجرین در کشورهای غربی و …
سه. ملموس شدن پدیده جهانیشدن یا globalization و قدرت هضمکنندگی آن و همچنین عدم امکان نادیده گرفتن آن یا بیتفاوتی نسبت به مزیتهای جهانیشدن از سوی نخبگان. ضمن آنکه در جهانیشدن نه تنها مفهوم هویت ملی به هویت جهانی تغییر کرده بلکه معنای سنتی مهاجرت را دستخوش تغییرات جدی قرار داده است و این موضوع را نباید در گسترش مهاجرت دستکم گرفت.
چهار. وضعیت نامطلوب اقتصادی در ایران و درنتیجه کاهش رفاه و رشد اقتصادی
پنج. مشکل جدی اشتغال مناسب، با درآمد “معقول” برای کسانی که در ایران از تحصیلات عالی یا مهارت ویژهای برخوردارند و نیز دور بودن کشور از مرزهای تکنولوژی و صنعت
شش. نهادینه نشدن دیپلماسی علمی در ایران و همچنین ایجاد موانع در برقراری ارتباطات و تعاملات بینالمللی نخبگان ایرانی در جهت دانش و مهارت افزایی و پیشبرد پروژههای علمی خود
هفت. نبود فرصتهای مناسب برای فعالیت شرکتهای چند ملیتی در ایران به دلیل تحریمها و غیره
هشت. بی ثباتی مدیریتی و مقرراتی در کشور به علاوه احساس وجود ناکارآمدی مزمن و آلوده به فساد در دستگاه مدیریتی کشور (در هر دوره سیاسی) و در نتیجه، ناتوانی در پیشبینی آینده خود و فرزندان
نه. ناتوانی دستگاه دیپلماسی کشور در رفع یا کاهش تحریمها از طریق بازخوانی منافع و مصالح ملی
ده. افزایش برخی آسیبهای اجتماعی در ایران و بروز بیشتر آن در ذهنیت اجتماعی
یازده. علاقه به آزادی بیشتر فردی و اجتماعی که بخشی از آن ثمره تبلیغات رسانههای غربی میباشد. این موضوع در ارتباط با زنان به مراتب بیش از مردان است.
دوازده. ضعف هویتمندی و نیز کاهش شدید دلبستگیهای ملی و حتی قومی و فامیلی در میان نخبگان ایرانی
سیزده. افزایش شکاف اجتماعی در ایران و تلاش آگاهانه یا ناآگاهانه برخی در بدنه حاکمیت به دامن زدن به آن
چهارده. نبود فرایند مناسب برای مشارکت سیاسی به معنای مصطلح و نیز عدم آگاهی و اطمینان خاطر به تحقق صحیح مردمسالاری دینی در ایران
پانزده. سیاه نمایی وسیع از شرایط کشور در همه ابعاد سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و … هم از سوی رسانههای غربی و هم از سوی جریانات سیاسی ایران
در پایان لازم میدانم نظر شما عزیزان را به چند نکته جلب کنم:
اولاً، تنها راه غلبه بر مضرات مهاجرت، پیشگیری از مهاجرت یا بازگشت مهاجران نیست بلکه میتوان با ایجاد بسترهای ارتباطی و تعاملی با مهاجران، مهاجرتهای خوب را بر مهاجرتهای بد غلبه داد. مثلاً راهاندازی شرکتهای دانشبنیان فرامرزی، ایجاد اندیشکدههای جهانی، یا راهاندازی باشگاههای علمی برای همافزایی علمی ایرانیان خارج و داخل کشور و غیره، به ویژه از سوی مجموعههای غیردولتی
ثانیاً، مواجهه جمهوری اسلامی با پدیده مهاجرت، یک مواجهه اصولی نیست. یعنی ما جدای از عدم ادراک عمیق پدیده مهاجرت، یک طرح راهبردی واقعبینانه و قوی، بهدوراز کلیگوییهای کم ثمر یا راهکارهای غیرقابل اجرا و تخیلی نداریم و برخورد ما با پدیده مهاجرت عمدتاً ذوقی، سلیقهای و مقطعی است.
ثالثاً، جای خالی شکلگیری معاونت امور مهاجرت نخبگان در بنیاد ملی نخبگان حس میشود. نبود چنین معاونتی موجب شده تا کارهای ستادی در جهت شناسایی و به میدان آوردن ظرفیتهای کشور در این عرصه با موفقیت توأم نباشد.
رابعاً، ما در مواجهه با پدیدههای مهاجرت از مشارکت خود مردم به ویژه اساتید، صاحبان شرکتهای بزرگ، خیرین حوزه علم و حتی خود جامعه نخبگانی به نحو حسابشده و گسترده بهره نمیبریم.
خامساً، بخشی از مواجهه با پدیده مهاجرت در کشورهای مهاجرتپذیر باید رقم بخورد و متأسفانه دستگاههای بینالمللی ما یعنی وزارت امور خارجه و سازمان فرهنگ و ارتباطات، نه انگیزهای برای پیگیری این امور دارند و نه ساختار مناسبی برایشان در این زمینه طراحی شده است.
سادساً، باید در پیشگیری از مهاجرت به راهکارهای تحولآفرین توجه مضاعف نمود. به نظر من، چهار عنصر در بین راهکارها تحولآفرین است:
یک.ایجاد احساس ارزشمندی، احساس مفید بودن، احساس قدرشناسی، رضایت از زندگی شخصی و علمی، هویتمندی و امید به آینده، در بین نخبگان.
دو. زمینه فعالیت کم دردسر نخبگان در کشور البته در مرز علم و فناوری با درآمدهای نزدیک به درآمدهای متعارف در جهان.
سه. ایجاد تسهیلات هدفمند در جهت توسعه ارتباطات و تعاملات بینالمللی نخبگان ایرانی به منظور استفاده از فرصتهای پیشرفت فردی
چهار. تقویت نظام مردمسالاری دینی به معنای دقیق کلمه و رفع خلأها و کاستیهای آن و نیز تحقق عینی آن در کشور بدون مسامحه.
https://ihkn.ir/?p=30438
نظرات