در این نشست که با حضور جمعی از دانشجویان، فرهیختگان و اساتید روانشناسی برگزار گردید، ابتدا آقای زاغیان به ارائه پژوهش خود در این موضوع پرداخت و پس از آن دکتر فیاض و دکتر حسینی نکات نقادانه خود را در جهت تکمیل و ارتقای علمی این پژوهش بیان نمودند. زاغیان در مقدمه متذکر شد: «در حال حاضر حدود ۱۰ هزار روانشناس با پروانه و مجوز کار داریم و سالیانه هزاران روانشناس و مشاور از دانشگاههای ما فارغالتحصیل میشوند اما چگونه است که کماکان مشاهده میکنیم مشکلات روانشناختی کشور نه تنها کم نشده بلکه بیشتر هم شده است.»
زاغیان پس از مطرح کردن این سوال بدین موضوع پرداخت که «تا به حال هیچ کس در جامعهی روانشناسی نسبت به چنین مسئلهای حساسیت نشان نداده و آن را مورد بررسی پژوهشی قرار نداده است و خود همین یک مسئلهی بزرگ به وجود آورده که اصلاً نمیدانیم آیا تا به حال روانشناسی کمکی به جامعهی ما کرده است یا خیر. اگر نکرده چه عواملی باعث شده که این علم نتواند کارامدی کافی و وافی در جامعهی ایرانی از خود بروز دهد.»
این پژوهشگر، پس از طرح این سوال اشاره نمود که «مسئلهی روانشناسی و مشاوره در کشور از ۴ جهت قابل بررسی است که مشکلات از همین جهات بروز پیدا میکند. این ۴ مؤلفه عبارتند از: علم روانشناسی، سازمان نظام روانشناسی(به عنوان سازمان متولی امر)، روانشناسان و مشاوران و مراجعان. هر یک از این چهار حوزه نیازمند بررسی جداگانه و تفصیلی هستند که ما در این پژوهش صرفاً به صورت تیتروار هر کدام از این ۴ محور را مورد بررسی قرار دادیم. علم روانشناسی علمی است فرهنگی و پرانتقاد که از ناحیه خود غربیها هم نقدهای بسیاری بدان وارد شده است و باید در میان دانشجویان و دانشآموختگان این علم تفکر انتقادی را فعال نمود و به مسائل فرهنگی و بومی در روانشناسی برای جامعهی خود توجهی بیش از پیش نشان داد. در مورد سازمان نظام روانشناسی نیز گفته شد این سازمان به جهت اداری و مسئولیتپذیری نسبت به روانشناسان کشور دچار نواقص فراوانی است و شدیداً نیازمند تحول در ساختار و الگوهای مدیریتی خود است که البته این امر نیاز به بررسی تخصصی از ناحیه متخصصان رشتهی مدریت دارد. در ارتباط با روانشناسان و مشاوران نیز اولاً مسئله، صلاحیت تخصصی روانشناسان است که بسیاری از افراد شاغل در این حوزه فاقد چنین صلاحیتی هستند و غالباً یا از نظر تحصیلی سطوح لازم را طی نکردهاند و با مدرک کارشناسی روانشناسی کار میکنند و یا اینکه اصلاً بدون هیچ سابقه تحصیلی تحت عنوان روانشناسی زرد مطرح میشوند. مسئلهی بعدی در مورد روانشناسان ملاحظات و مراعات مسائل اخلاقی در قامت یک روانشناس (حتی با استانداردهای غربی) و یا در قامت یک انسان است که به دلیل ضعف در نظارت گاهی مشاهده شده است که رعایت نمیشود. در نهایت مورد چهارم خود مراجعان و مخاطبان روانشناسان هستند که هم به لحاظ ذائقهای، انتظار درستی از خدمات روانشناختی ندارند و هم در این مورد دانش کافی ندارند که در این زمینه هم افراد جامعه نیازمند اطلاعات جامعی هستند.
در پایان ارائه، زاغیان با بیان نکاتی به ارائه راهکارهایی برای حل این مسائل و چالشها پرداخت. در این راستا، او بر «لزوم تنظیم نظام ارجاعدهی مبتنی بر تخصصهای درون روانشناسی و برون روانشناسی در حوزهی سلامت تأکید نمود و پیشنهاد داد که سامانهای در جهت ساماندهی خدمات آموزشی و مشاورهای از نظر تخصصی و عمومی برای روانشناسان و مردم و افزایش نظارت بر روی نظام رواندرمانی انجام شود.»
در ادامه خانم دکتر فیاض به عنوان استاد ناقد به ذکر نکاتی در موضوع مشکلات روانشناسی و ارائهی آقای زاغیان پرداخت. ایشان ضمن اظهار خرسندی نسبت به انجام شدن چنین پژوهشی گفت: «انتظارات اقشار مختلف جامعه از روانشناسی و روانشناسان در یک پژوهش جداگانه باید مورد بررسی قرار گیرد؛ زیرا ممکن است یک آسیبی در موردی وجود داشته باشد که باید در سیاستگذاری مورد توجه قرار گیرد و باید در یک سطحبندی از اقشار مختلفی که روانشناسی به نوعی با آنان مرتبط است بررسی کنیم که هر یک چه نیازهایی دارند.»
پس از ایشان خانم دکتر حسینی ضمن تقدیر از انجام چنین پژوهشهایی از عدم انجام پژوهشهایی در جهت «بررسی سلامت روان روانشناسان اظهار تعجب نمود و علت آن را به دلیل ملاحظاتی دانست که ممکن است در خصوص کاهش اعتماد به روانشناسان به وجود آید. اما ضرورت چنین سطحی از بررسی را یک نیاز اساسی دانست چرا که اگر روانشناسان خود دارای سلامت روان نباشند نمیتوانند به جامعهی خود چنین چیزی ارائه نمایند.»
نظرات