به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی؛ به نقل از ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین امیر مهاجرمیلانی، مدیرگروه فقه و حقوق پژوهشگاه زن و خانواده، ۲۱ مردادماه در نشست علمی «تحلیل تاریخی نواندیشی فقهی در حوزه جنسیت» با بیان اینکه این پژوهش معتقد است اجتهاد یک کنش اجتماعی است و سویههایی از ابعاد اجتماعی دارد، گفت: اجتهاد کنشی است که زیست مؤمنانه را در زندگی امروزی فراهم میکند لذا تحول در اجتهاد، تحول درون گفتمانی صرف نیست و کاملا مرتبط با عرصه و فضای اجتماعی است.
وی با بیان اینکه جریان سنتی حوزه شاید چنین تعریفی از اجتهاد را از ما نپذیرد ولی در جامعهشناسی و فلسفه اجتهاد میتوان بیشتر در مورد آن سخن گفت، افزود: مهمترین ادعای بنده این است که مهمترین اتفاق در ساحت معرفت ایرانی در ۱۵۰ سال اخیر، عقلانیت تجددی است و این مهمان ناخوانده همه مناسبات جامعه ایرانی را بازاندیشی کرده و حول محورهای جدیدی مفصلبندی کرده است یعنی معرفت فقهی ما در انعزال از این امر جدید نیست و این امر نوپدید که در خاستگاه غربی خود تمدن آفریده است در ایران هم همه حوزههای معرفتی اعم از ادبیات و شعر و علوم و … را تحت تاثیر قرار داده است و فقه هم از آن مستثنا نیست.
مهاجرمیلانی تصریح کرد: اندیشمندان زیادی تحول در اجتهاد را درون نبوغ شیعه توضیح میدهند و تطورات و تحولات علوم را وابسته به نبوغ مجتهدین میدانند و امری بیرون از نظریه نبوغ در توضیح تطورات فقهی برای آنان برجسته نیست و اگر بخواهند ادبیات جدیدی هم به بحث بدهند در حد مختصر میپذیرند و نظریه به نبوغ مجتهد خلاصه میشود که بنده معتقدم ما باید در کنار نظریه نبوغ، نظریه تحول در اجتهاد را در کنار پیدایش نظام نوبنیاد غربی بسنجیم تا به نظریه عالمانهتر برسیم.
مدرس و پژوهشگر حوزه با بیان اینکه یکی از مسائل مهم که باید به آن حساس باشیم حوزه امر جنسی است که تا چند دهه قبل در ایران مهم تلقی نشده بود ولی امروز خیلی مهم است، اظهار کرد: جریان تجددخواه معتقد است تغییر در نظام اجتماعی ایران با تغییر در نظم جنسیتی ممکن خواهد شد، و میرزاملکم خان معتقد بود تا زمانی که ما نتوانیم زنان ایرانی را به صورت متجددانه آدم کنیم از نظم پیشین خود جدا نخواهد شد.
وی با بیان اینکه فقیهان وارث سیستم خود هستند و البته این فقط برای فقه هم نیست، افزود: نظام آگاهی انسان مقهور یک طراحی است که آن را ارث برده است یعنی من در داخل یک زمین و زمانه و مکان و نظام فرهنگی و ارزشی خاص ارثبر یکسری مسائل هستم و فقیه هم تافته جدابافته نیست لذا باید در توضیح فرایندهای تحول فکری و معرفتی فقیهان هم به این مسئله توجه داشته باشیم تا مبتلا به تاریخپریشی در ارزیابی فقهای پیشین نباشیم.
ارثبری فقها از میراث تاریخی
مهاجرمیلانی ادامه داد: فقهای پیشین در یک نظم جنسیتی ارثبرده از قبل در حال فکر و اجتهاد بوده اند و اینکه انتظار داشته باشیم مبتنی بر ارزشهای قرن ۲۱ که ارزشهای تاریخی هستند اجتهاد کنند درست نیست ضمن اینکه اگر بخواهیم اجتهاد را با ارزشهای ۱۵۰ سال قبل هم بررسی کنیم با یکسری ارزشهای کاملا کاریکاتوری مواجه خواهیم شد و در حقیقت دیدگاه فقها در حوزه امر جنسی را مبتنی بر نظریه قدرت، تحلیل خواهیم کرد یعنی فقها میفهمیدند ولی نگران این بودند که مبادا نظم موجود مبتنی بر قدرت فروبپاشد.
نواندیشی فقهی لزوما از درون سنت نیست
وی با بیان اینکه شرایطی باید دست به دست هم بدهند تا یک حوزه اندیشهناپذیری، اندیشهپذیر شود، ادامه داد: تحول در معرفت فقهی هم در یک فرایند تاریخی اندیشهپذیر است لذا برخی فقها میتوانند بگویند میشود فقه دیگری داشت؛ اجتهاد پدیده ذاتا درونگفتمانی محض نیست و میتوان حدس زد که نواندیشی فقهی و در حقیقت مطالبات در تغییر دستگاه فقاهت از الزامات درون سنت نیست. تغییر محصول گفتوگوی نظام قدیم و جدید است و از درون یک نظام آگاهی الزاماتی میجوشد که در فرایند و نسلهای بعدی دستگاه معرفتی جدیدی ایجاد میشود لذا نواندیشی فقهی برآمده از الزامات درون فقه سنتی ما نیست بلکه محصول تلاقی یک امر تاریخی با یک مهمان ناخوانده و یکسری اتفاقات دیگر است.
مهاجر میلانی اضافه کرد: نواندیشی فقهی در حوزه جنسیت را میتوان به سه دوره خلاصه کرد؛ یکی دوره نامرئی، دوم حضور نیمه مرئی و سوم دوره بروز و آشکار؛ نفوذ نامرئی در دورهای به حضور نیمه مرئی و در نهایت بروز آشکار تبدیل میشود؛ جریان فقاهت و اندیشه فقهی ما از درون فاقد امکاناتی بوده است که بتواند مبتنی بر آن به برآمدن فقه دیگری بیندیشد؛ این امکانات از بیرون برای او با تاخیر آغاز شده است و چون این امکانات از درون نبود، ما در تاریخ اندیشه فقهی، با تاخر تاریخی نواندیشی فقهی به ویژه در حوزه زنان مواجهیم این در حالی است که نواندیشی فقهی در عرصه سیاسی چند دهه زودتر صورت گرفت و کسانی چون مرحوم آخوند خراسانی و نائینی پای کار آمدند.
وی با بیان اینکه کسانی معتقدند که محصول تاملات امثال نائینی، نه در سنت حرف مهمی است و نه در تجدد یعنی نه اصالت دینی دارد و نه جایی در اندیشه مدرن و محصول مواجهه با یک تمدن تهدیدگر است، افزود: در حوزه جنسیت این امکانات بسیار کمتر و محصول یک تصلبی است؛ نظم جنسیت در ایران محصول انباشت چندقرنه ادبیات جنسیتی است یعنی طبیعی است که زن باید در خانه باشد و تلقی خاصی از غیرت وجود دارد و … و این نظم کاملا در آن دوره عینیتی است.
احساس نیاز به بازبینی اجتهاد
مهاجرمیلانی بیان کرد: آنقدر این نظم سنتی عینی شده است که اصلا امکان فکر کردن به غیر آن نیست و هم فقها و هم نواندیشان واجد این تصور هستند لذا نیازی به بازاندیشی احساس نمیکنند و حتی نواندیشترین فقها هم وقتی مباحث فرعی برای آنان مطرح است همان تعالیم جنسیتی را مطرح میکنند که در نهایت نابرابری در سرشت انسانی را تداعی میکند. مثلا ملاهادی سبزواری در اسرار الحکم خود گفته است که چرا در نماز جماعت باید زنان پشت مردان بایستند؛ او میگوید در عبادات تکوینیه زنان صددرصد متاخر از مردان هستند؛ او معتقد است که زنان منفعل و مردان فاعل و مردان صورت و زنان ماده؛ همه وجودات بالاتر مرد و وجودات دانی، زن هستند یعنی همه مراتب بالای هستی برای مردان و همه مراتب پایین هستی برای زنان.
مهاجرمیلانی با بیان اینکه حضور اجتماعی زن برای این عده از افراد کاملا بیمعناست، تصریح کرد: در دورهای که دوره تصلب است یکسری کنشهایی وجود دارد که رخنههای کوتاه و نفوذ نامرئی را در دستگاه فقاهت ایجاد میکند. در این دوره بزرگانی از اندیشمندان فقه معتقدند که بالاتر از این قباحت و زشتی وجود ندارد که یک مردی چهره یک زن را ببیند؛ در این نوع نگاه امکان بازاندیشی فقهی وجود ندارد و حتی نواندیشترین فقیهان هم این باور را دارند.
مدرس و پژوهشگر حوزه با بیان اینکه در دوره دیگری برخی دنبال نظریه حکام خودکامه رفتند، اظهار کرد: این افراد معتقدند که مشکلات ایران جز با وجود یک حاکم مقتدر و متصلب حل نخواهد شد امر جنسیت هم بدون این تفکر حل نمیشود تا اینکه انقلاب رخ داد و شخصیت کاریزمای امام خمینی(ره) و ورود مفاهیم جدید رخنه و گسستی ایجاد کرد تا به تدریج فضا برای بازبینی فراهم شود.
https://ihkn.ir/?p=38275
نظرات