به گزارش خبرنگار پایگاه خبری – تحلیلی مفتاح علوم انسانی اسلامی؛ آیتالله مهدی هادوی تهرانی از اساتید برجسته درس خارج حوزه علمیه قم در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری تحلیل مفتاح علوم انسانی اسلامی به سوالاتی با محوریت وقایع اخیر مقاومت با رویکرد فقهی پاسخ دادند که در ادامه به بخش پایانی آن اشاره می شود. (بخش نخست)
سوال: کمک به جبهه مقاومت را از باب دفع ظلم تفسیر می کنید یا از باب جهاد؟
این اقدامات را نمی توان از باب جهاد دانست؛ زیرا مراد از جهاد اصطلاحی وضعیتی است که ما از دارالاسلام به دارالکفر حمله کرده و مردم آن را به اسلام دعوت کنیم؛ بنابر این اقدامات جبهه مقاومت، دفاعی است زیرا سرزمینهای اسلامی، مورد حمله قرار گرفته و برخی مناطق آن توسط اشغالگران تصاحب شده است. ما قصد داریم اشغالگران و نیروهایی را که به نحوی در این مناطق نفوذ میکنند و با اصل «الاسلام یعلوا ولا یعلى علیه» منافات دارند، دور سازیم. البته بعضی افراد به این نوع مقاومت «جهاد دفاعی» میگویند. مشکلی در نامگذاری وجود ندارد و مهم این است که بدانیم این عملیات در واقع دفاع است.
یک نکتهای در اینجا باید بیان کنم که بیانگر وجود دیدگاه غالب در غرب است. در سال ۲۰۰۰ میلادی، مصاحبهای با یک برنامه تلویزیونی معروف در انگلستان داشتم. آن خبرنگار که با شخصیتهای مهم جهان مصاحبه کرده بود، به من گفت: آقا، حالا اسرائیل ۵۰ یا ۶۰ سال است که این سرزمین را گرفته؛ پس دیگر مال اوست. من به او پاسخ دادم: اگر یک دزد بیاید و خانه شما را بردارد و ۷ یا ۸ سال بعد شما نتوانید آن را پس بگیرید، آیا او مالک خانه شما میشود؟ گفت: نه.
چه عقل و منطقی در این حرف وجود دارد؟ چون ۵۰ سال یک سرزمین را گرفته و هیچکس نتوانستهاست او را بیرون بکند، مالک آن میشود؟ این نوع ادبیات و تعقل برای هر وجدان بشری، باطل است. اما متاسفانه رسانههای غربی همیشه سعی میکنند برای دفاع از این اشغالگران، بهانههایی ایجاد کنند.
بعضی اوقات سوال میشود که چرا چنین حمایتهای گسترده از رژیم اشغالگر وجود دارد؟ در واقع بسیاری از کسانی که این رژیم را حمایت میکنند، به طور شخصی علاقهای به آن ندارند و حتی برخی ممکن است از نظر عقیدتی یا سیاسی با آن مخالف باشند؛ به عنوان مثال مسیحیان به دلیل باورهایشان درباره نقش یهودیان در مرگ حضرت عیسی، مشکل عقیدتی با یهودیان دارند. هرچند ژان پل ششم در پایان دوران پاپی خود اعلام کرد که یهودیان را از این اتهام تبرئه میکند، اما این اعلام بیشتر نمادین بود و تنها به کاتولیکهای رومی تعلق داشت. دیگر مذاهب مسیحی مانند پروتستانها یا ارتدوکسها و حتی کاتولیکهای انگلیسی که تحت نظر واتیکان نیستند این تغییررا نپذیرفتند.
دلیل حمایت از رژیم اشغالگر اسرائیل به چند فاکتور برمیگردد:
- ۱. هژمونی اقتصادی: یهودیان هر چند از جمعیت اندکی برخوردار هستند اما بر منابع اقتصادی زیادی تسلط دارند. کشورهایی که به این منابع وابسته هستند، مجبورند از این رژیم حمایت کنند.
- ۲. کنترل رسانهها: در قرن اخیر یهودیان بر رسانههای مهم جهان تسلط یافتهاند. این تسلط به آنها اجازه میدهد تا با استفاده از رسانهها، افراد یا دولتها را تحت فشار قرار دهند یا وجهه آنها را تخریب کنند. به عنوان مثال، در دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون، وقتی او برای ایجاد رابطه میان اسرائیل و اعراب، اسرائیل را تحت فشار قرار داد، با انتشار اسناد اخلاقی علیه او، او را نابود کردند.
- ۳. لابیگری: یهودیان به طور مداوم با دولتها و نهادهای مختلف مذاکره میکنند و در این مذاکرات، بدهبستانهای مالی و سیاسی برقرار است. این فعالیتهای لابیگری بسیار مؤثر است.
- ۴. نگرانی از مهاجرت: برخی کشورها از اینکه با نابودی اسرائیل، یهودیان به سرزمین آنها مهاجرت کنند، نگران هستند؛ زیرا برای آنان مشکلاتی را ایجاد خواهند کرد. این کشورها با ترفندهای مختلفی سعی در دور نگه داشتن یهودیان از مناطق خود دارند.
به طور خلاصه، حمایت از رژیم اشغالگر اسرائیل بیشتر به دلایل اقتصادی، رسانهای، و سیاسی است تا عقیدتی.
سوال: با فرض اینکه جنگ اسرائیل و کشورهای مسلمان دفاع باشد، در این صورت وظیفهی قیادت و سازماندهی جنگ با کیست؟ گفته میود در دفاع اذن ولی فقیه شرط نیست، اما در شرایطی که عمل دفاع پیچیده بوده و نیازمند قیادت و سازماندهی باشد، در این موارد چه کسی عهدهدار سازماندهی جهاد است؟ ولی فقیه؟
مقاومت یا دفاع بر هر مسلمانی واجب است. در مباحث فقهی دفاع به عنوان واجب کفایی شناخته میشود؛ یعنی اگر تعداد کافی از افراد به این وظیفه عمل کنند و دفاع محقق شود، از دیگران ساقط میشود. موضوع ساماندهی نیز وظیفهای است که بر رهبران جهان اسلام واجب است و در میان رهبران، اولویت با رهبری است که از نظر شرعی معتبر است و قدرت و حکومت او را شرع تایید کرده است. با این حال، این مسئولیت به معنای آن نیست که دیگر رهبران معاف هستند. بنابراین همه مسئول هستند اما ولی فقیه به عنوان رهبر یک حکومت مشروع که شرعاً تایید شده است، وظیفه دارد تا این ساماندهی را برقرار کند و دیگر رهبران نیز باید در این امر مشارکت کنند.
امروزه، بر تمام کشورهای اسلامی با هر عقیده و مذهبی واجب است که به دفاع از فلسطین بپردازند. فلسطین نه تنها به عنوان یک سرزمین اسلامی مورد دفاع قرار میگیرد، بلکه ویژگیهای خاص خود را دارد که آن را به یک سرزمین مقدس تبدیل کرده است؛ بنابراین بر همه مسلمانان و رهبران کشورهای اسلامی واجب است که به محور مقاومت کمک کنند. اگر آنها به این واجب عمل نکنند، باید پاسخگوی این ترک وظیفه باشند.
سوال: اگر برخی گروههای مسلمان در جانب کفار ایستاده و به آنان در هجوم به گروهی از مسلمانان کمک کنند، وظیفه دیگر مسلمانان در قبال گروههای مسلمانِ کمککننده به کفار چیست؟ مقابله با آنان از چه باب است؟
در مواقعی مانند اینکه یک کشور اسلامی یا مجموعه ای از مسلمان به ظالم کمک میکند، وظیفه دیگر مسلمانان این است که، به وسیله امر به معروف و نهی از منکر او را از این کار باز دارند. در فقه اسلامی امر به معروف و نهی از منکر مراتبی دارد که در اینجا نیز جریان پیدا می کند؛ ابتدا به وسیله گفتگو و دیپلماسی او را نهی کرد اگر نتیجه نداد با رفتار و در صورت نیاز، با مداخله فیزیکی. اگر به نقطهای برسیم که هیچ راهی برای بازداشتن آن کشور یا جمعیتی از مسلمانان که به طور موثری به دشمن سرزمینهای اسلامی کمک میکنند وجود نداشته باشد، ممکن است لازم باشد که برخورد فیزیکی انجام شود.
البته تشخیص مسائل و اینکه چه زمانی و چگونه باید عمل کرد، بر عهده ولی فقیه است که بر اساس مصالح و موقعیتهای مختلف تصمیمگیری میکند. گاهی اوقات ممکن است اجرای امر به معروف و نهی از منکر به دلیل اثرات منفی بالقوهای که میتواند برای حفظ اسلام داشته باشد، مصلحت نباشد. در چنین شرایطی، حفظ اسلام و جلوگیری از آسیبهای بزرگتر اهمیت بیشتری نسبت به امر به معروف یا نهی از منکر پیدا میکند.
لازم است به این نکته بسیار مهم اشاره شود که امر به معروف و نهی از منکر، مفاسدی به دنبال داشته باشد که جلوگیری از آن مفاسد مهمتر باشد، باید از انجام آن خودداری کرد؛ بنابراین وظیفه ما نسبت به مسلمانانی که به ظالم کمک میکنند، انجام امر به معروف و نهی از منکر است. با این شرط که این اقدامات مفاسد بزرگتری را به دنبال نیاورد.
https://ihkn.ir/?p=38797
نظرات